#امیرالمومنین_ع_مدح
#امیرالمومنین_ع_غربت
#حضرت_زهرا_س_شهادت
علی که بی گل رویش، جهان قوام نداشت
بدون پرتو او، روشنی دوام نداشت
اگر به حرمت این خانهزادِ کعبه نبود
سحاب رحمت حق، بارش مدام نداشت
سوادِ چشم علی را، اگر نمیبوسید
به راستی حَجَرُالاَسوَد استلام نداشت
قسم به عشق و محبّت، پس از رسول خدا
وجود هیچکس اینقدر فیض عام نداشت
علی، مقیم حرمخانهی صبوری بود
که داشت منزلت و دَعوِی مقام نداشت
اگرچه دست کریمش پناه مردم بود
و هیچ روز نشد شب، که بار عام نداشت
چشیده بود علی، طعم تنگدستی را
که غیر نان و نمک سفرهاش طعام نداشت
اگرچه بود زره، بر تن علی بیپشت
اگرچه تیغۀ شمشیر او، نیام نداشت
به بردباری این بتشکن، مدینه گریست
که داشت قدرت و تصمیم انتقام نداشت
اگرچه باز نکردند لب به پاسخ او
علی، مضایقه از گفتن سلام نداشت
علی، عدالتِ مظلوم بود و تنها ماند
دریغ، امّت او شرم از آن امام نداشت
به باغ وحی جسارت نمود گلچینی
که از مروّت و مردی نشان و نام نداشت
شکست حُرمت و گم شد قِداسَتِ حَرَمی
که قدر و قُرب، کم از مسجدالحرام نداشت
شدند آتش و پروانه آشنا، روزی
که شمع سوخت ولی فرصت تمام نداشت
کسی وصیّت او را نخواند یا نشنید
که آفرین به بلندای آن پیام نداشت
* *
تو آرزوی علی بودی ای گل یاسین!
دریغ و درد که این آرزو دوام نداشت
حضور فصل خزان را به چشم خود دیدی
که با تو فاصله بیش از سه چار گام نداشت
در آن فضای غمانگیز، فضّه شاهد بود
که غنچه طاقت غوغا و ازدحام نداشت
چرا کنار تو، نشکفته پرپرش کردند
مگر شکوفهی آن باغ احترام نداشت؟
«شفق» نشست به خون تا همیشه وقتی دید
«نماز نافله خواندی ولی قیام نداشت»
✍استاد #محمدجواد_غفورزاده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#حضرت_زهرا_س_شهادت
#اخلاقی_و_اندرز
قرآنِ مُصوّر است زهرا
سرچشمهی کوثر است زهرا
گویند بهشت مصطفی اوست
تعبیر چنین اگر چه نیکوست
عطری ز وجود او بهشت است
پاداش درود او بهشت است
فرمود نبی رسولِ رحمت
قبل از دو هزار سالِ خلقت
وقتی نه زمین و آسمان بود
نه جن و بشر، نه این جهان بود
با خویش خدای، عهد کرده است
سوگند به حق خویش خورده است
تا دور کند عذاب خود را
در حشر ز دوستان زهرا
خالق به ملائک سماوات
میکرد ز سجدهاش مباهات
حق را به کمال، بندگی کرد
در بیتِ اجاره زندگی کرد
در خانه که طرح زندگی ریخت
یک پردهی قیمتی نیاویخت
فرمود علی امامِ زهرا
کز دیدن آن بتول عذرا
آرامش من فزوده میشد
غمهای دلم زدوده میشد
در خانهی ما همه صفا بود
انگیزهی زندگی، خدا بود
رفتار جز از ادب نکردیم
یکبار به هم غضب نکردیم
میپخت غذا و خانه میرُفت
وز شِکوِه به من سخن نمیگفت
او دار و ندار مرتضی بود
همسر نه، که یار مرتضی بود
با عزت نفس و بردباری
نُه سال نمود خانهداری
آن پارهی پیکر محمد
از خانهی خود برون نیامد
جز بهر رضای حق تعالی
وقتی که غریب بود مولا
چون دید که یاری از امام است
در خانه نشستنش حرام است
از خانه برآمد و برآشفت
از حقِّ ولایت علی گفت
ای باخته دل به نام زهرا
هان، این تو و این مرام زهرا
ای بانوی دینمدار! هشدار
ایمان و حیای خود نگهدار
سرمشق ز طاعتش بگیریم
درسی ز قناعتش بگیریم
ای خیر کثیر بی کرانه
وی خُلق عظیم را نشانه
محبوبترینِ خلقِ هستی
در دیدهی مصطفی تو هستی
تو جامع آیههای حُسنی
در چشم علی خدای حُسنی
گفتار تو چشمههای نور است
یک جلوه از آن، دعای نور است
ای دست خدا تو را سرشته
گویند هزارها فـــرشتــه
تکبیر به سجده و رکوعت
تسبیح به خشیت و خضوعت
تسبیح تو وِرد اهل راز است
بهتر ز هزارها نماز است
زهد تو به روزگار پیداست
از چادر وصلهدار پیداست
هر ریشهی آن ز زلف حورا
هر وصلهی آن ز لیف خرما
ای گل که در آستان خانه
پژمرده شدی به تازیانه
دلها به مصیبتت شکسته
داغ تو به جان ما نشسته
ای مادر خاندان مظلوم
بِسْتایمت از زبان معصوم
کز غربت تو زبان گشودند
"مَمنوعَةُ اِرثُها " سرودند
باید به تو ای عزیزِ جان گفت
دردی که به کس نمیتوان گفت
✍مرحوم استاد #سیدرضا_مؤید
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
(گلچین و تلفیق سه مثنوی فاطمی)
من بحر نهفته در سبویم
فریاد شکسته در گلویم
بحری شدهام تمام گوهر
در مدح و ثنای کفو حیدر
آن اختر عالم هدایت
پیوند رسالت و ولایت
او کوثر و نور و قدر و طاهاست
او مریم یازده مسیحاست
لبخند نماز بر لب اوست
صد لیلهی قدر، هر شبِ اوست
وقتی به نماز بست قامت
کردند فرشتگان قیامت
دیدند خدای بی نیازش
فخریّه نموده بر نمازش
چون پرتو حق که تابد از طور
تابید شبی ز چادرش نور
زآن نور که بود نور ایمان
هفتاد یهود شد مسلمان
از عصمت او حجاب جوشد
جز او که ز کور، چهره پوشد؟
حیدر که امامت و ولایت
دارد به جهان بی نهایت
چون فاطمهاش دُرِ سخن سُفت
رازی ز کمال خویشتن گفت
حیرتزده رو به قهقرا رفت
یکباره به نزد مصطفی رفت
احمد که ز قصّه بود آگاه
لبخند زد و شکفت ناگاه
کای کلّ علوم را تجسّم
بنشین به برم بزن تبّسم
کاین راز نگفته با تو گویم
زهراست محمّد و من اویم
با این همه داشت دستش آماس
گرداند ز بس به خانه دستاس
انداخته بود دست او پوست
با آن همه داشت کار را دوست
چون ذات خدای خود یگانه
با فضّه شریک کار خانه
فردوس گدایِ فضهی اوست
خاکِ کف پای فضهی اوست
ای دختر نور و کفو یاسین
ای بضعهی خاتم النبیین
تو لیلهی قدر کبریایی
تو مادر کل انبیایی
قرآن به فضیلتت گواه است
هر لحظهی تو هزار ماه است
قرآن به تو قلب خود گشوده
مشتاق تلاوت تو بوده
تهلیل تو بهترین شهادت
تسبیح تو بهترین عبادت
ای ملک خدا مدینهی تو
جنت نفسی ز سینهی تو
یک قطره ز اشک توست کوثر
یک سایه ز قامت تو محشر
یک حکم تو را هزار طاعت
یک اجر محبتت شفاعت
کوثر، نمی از محبت تو
تطهیر، گواهِ عصمت تو
با آنکه به خاک بی نشانی
خورشید هزار کهکشانی
کی گفته که قبر تو نهان است
خاک تو فراتر از جهان است
بالله قسم ای رسول را اُم
عالم شده در مزار تو گم
بر عرشهی فُلکِ تو فَلَک چیست؟!
در وُسعتِ مُلکِ تو مَلَک چیست؟!
ارکان وجود، محکم از توست
مُلک و ملکوتِ عالَم از توست
مسکین تو ای ملیکهی دین
صد باغ فدک دهد به مسکین
بالله به بهشت، ناز داری
تو کی به فدک نیاز داری!
تو بهر علی قیام کردی
خود را سپر امام کردی
احقاق فدک برای این بود
کآن در ید دشمنان دین بود
دشمن زشما فدک ستانَد
تا دست علی تهی بمانَد
تو یار امام راستینی
تو دست خدا در آستینی
جز دست خدا کسی نشاید
کز دست علی گره گشاید
از فتنهی شوم اهرمنها
قرآن و علی شدند تنها
در شهر مقدس مدینه
شد باز دوباره باب کینه
از فتنه به دوششان حطبها
بدذاتتر از ابولهبها
در بیت رسول پا نهادند
در را به غضب فشار دادند
دردا که تو را به خانه کشتند
با ضربت تازیانه کشتند
خاکم به دهن، به ضرب سیلی
خورشید مدینه گشت نیلی
تا چند کنایه و اشاره؟!
والله شکست گوشواره
فریاد که پاره شد گلویم
بگذار همان به پرده گویم
تاریکیِ محض، نور را کشت
شیطان به بهشت، حور را کشت
پاداش رسول، خوش ادا شد
یک آیه ز کوثرش جدا شد
آن آیه دُرِ نهفتهاش بود...
محسن گل ناشکفتهاش بود...
✍استاد #غلامرضا_سازگار
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_مناجات
#شعر_پایداری؛ #مقاومت_اسلامی
#استکبار_ستیزی؛ #غزل_مثنوی
بگذر ز خود که طی کنی آن راه دور را
مؤمن به غیب شو که بیابی حضور را
تکلیف چیست؟ منتظرانِ ظهور یار!
آمادهایم ما همه آیا ظهور را؟!
آن شیعه صادق است که در محضر امام
فرمان اگر دهد بپذیرد تنور را!
موسیصفت بخوانی از اولاد فاطمه،
روشن کنند در دلِ تو شمع طور را
یا فاطمه! جوانه زده اشکهای تو
در کوچهباغ آینه گلهای نور را
بانو از آنچه میشود و آنچه شد بگو
از راز سربهمُهر کرامات خود بگو
بانو! بخوان ز لطف زمین و زمان به تو
از لحظۀ توسل رزمندگان به تو
آنان که قلبشان ز تو رخصت گرفته بود
سربندشان به نام تو زینت گرفته بود
ای مادر سپاه دلیران سخن بگو
ای خالق حماسۀ لبنان سخن بگو
از لطف خود بگو به سپاه مقاومت
ای تا همیشه پشت و پناه مقاومت...
ما سالهاست مفتخر از یاریِ توأیم
شاگردهای مکتب بیداری توأیم
مثل هوای تازه طراوت از آنِ ماست
فردای پُر اُمید و صلابت از آنِ ماست
رنج زمان و سختی دوران جدید نیست
در نسل شیعیانِ علی نا امید نیست
هر گونه ضعف و رخوت و سستی ز دشمن است
همراه ما امید به فردای روشن است
دنیا اگر پر از غم و رنج و بلا شود
مؤمن امیدوار به فضل خدا شود
ما مؤمنان، کتاب خدا را که خواندهایم
آیات سورۀ شعرا را که خواندهایم
وقتی رسید امّت موسی کنارِ آب
وز پشت سر جماعت فرعون با شتاب
مأیوس و ناامید و پر از غُصه و تَعَب
هر یک به اعتراض به موسی گشوده لب:
کای از بَرِ خدا شده ما را تو رهنمون
فرعون یافت سیطره، اِنّا لَمُدرَکون
موسی ولی به فضلِ و به رحمت امید داشت
در عین ناامیدی امّت، امید داشت
ناگاه حق به یاریِ یارانِ خود شتافت
دریا برای امّت موسی ز هم شکافت
آری! ز مکر و خُدعهی اهل جهان چه باک؟!
موسی امام ماست، ز فرعونیان چه باک؟!
خوشبین به راهِ روشن و فردای خود شویم
در این مسیر، پیرو موسای خود شویم
از راه کی رویم به ترفند دشمنان؟!
خوشبین به راه خویش! نه لبخند دشمنان
ماییم امتّی که امامت، حیات ماست
این جلوهی عظیمِ کرامت، حیات ماست
زهرا رسانده است به ما این پیام را
باید گرفت دامنِ پاک امام را
اوصاف او فقط نه به قرآن بیان شدهست
عالم گواه عصمتِ این خاندان شدهست...
گفتی به ما: امام همانند کعبه است
در مجد و احترام همانند کعبه است
باید همیشه خلق کند گرد او طواف
زین اتحاد دور شود هر چه اختلاف
وقتی حقایق ازلی بود در خطر
دین خدا و جان ولی بود در خطر
وقتی که عدهای همه پیمان شکستهاند
یا آنکه در ادامهی این راه خستهاند
تکلیف مؤمن است که خیزد پی جهاد
باید که در مقابل تحریف ایستاد
دست و دل و زبان تو از حق دفاع کرد
الحق از آن حقیقت مطلق دفاع کرد
هم خطبهی تو باعث افشاگری شدهست
هم ندبهی تو مَطلع احیاگری شدهست
مادر دعا کن از تو مبادا جدا شویم
چون تو همیشه سالک راه خدا شویم
جان را فدای راه پیمبر کنیم و بس
چون تو همیشه یاری رهبر کنیم و بس
عهدی که کردهایم به همت وفا کنیم
در قدس ما نماز جماعت بهپا کنیم
✍حجتالاسلام #جواد_محمدزمانی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_مناجات
(گلچینی از یک مثنوی)
چشمهی آفتاب، فاطمه بود
کعبهی در حجاب، فاطمه بود
کعبهی عشق و قبلهی باور
چار رکنش دو دختر و دو پسر
حَسَنش رُکنِ مستجار بُوَد
که از او صلح، پایدار بُوَد
همچنان کعبه باقی است حسین
مثل رکن عراقی است حسین
زینبش رکن محکم شامیست
که از او صبر را نکونامیست
یمنی رکن آن همه تقواست
ام کلثوم، زینب صغراست
محسنش چیست؟ دُرّ منثورش
مهدیاش کیست؟ سِرّ مستورش
باب این کعبه کیست غیر علی؟
صاحب خانه نیست غیر علی
پرده اش حشمت خدای ودود
پرده دارش محمد محمود
فضهاش همچو ناودانِ طلا
دارد از عاشقی نشانِ طلا
آستانش مقام ابراهیم
که در آنجا بُوَد به سجده کلیم
حجرهاش رَشک حِجر اسماعیل
به طوافش هماره جبرائیل
زمزم از خاکِ پاش جوشیده
در رضای خداش کوشیده
سجده را با همه وجودش داشت
که خدا فخر از سجودش داشت
مروهاش خانه و صفا مسجد
موقع سعی خانه تا مسجد_
شاهد حال او خدایش بود
یاعلی یاعلی ندایش بود...
ای که نورت ز ربي الاعلیست!
روز محشر که روز واويلاست_
عفو، پابست توست يازهرا
کار در دست توست يازهرا
اندر آن گير و دار، مادر جان!
دارم اين انتظار، مادر جان!_
از کساني که دست برگيری
دست من را تو زودتر گيری
فاطمه! اي خدای را مَحرم...
از «مؤيد» مپوش چشم کَرَم...
✍مرحوم استاد #سیدرضا_مؤید
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
پناهِ هر دو جهان است، چادرِ زهرا
امید کون و مکان است، چادرِ زهرا
شبی دلیل نجات چهل یهودی شد
که منجی همگان است، چادرِ زهرا
چه سایهای! که شده مهدِ یازده خورشید
چه قدر خیر رسان است، چادرِ زهرا
همیشه مَحرم و مَرهم به کوهِ غمهایِ
دلِ امام زمان است، چادرِ زهرا
اگرچه سوخت، اگر گشت خاکی، اما باز
پناه هر دو جهان است، چادرِ زهرا
✍ #محمدحسین_رحیمیان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
سازِ غم، گر ترانهای میداشت
آتشِ دل، زبانهای میداشت
کاش مرغِ غریب این گلشن
الفتی با ترانهای میداشت
سالها با تو بود همسایه
اگر انصاف، خانهای میداشت
با تو عمری همآشیان میشد
حق، اگر آشیانهای میداشت
آستان تو بود یازهرا
گر ادب، آستانهای میداشت
در زمان تو زندگی میکرد
گر صداقت، زمانهای میداشت
گر که میزانِ حق زبان تو بود
این ترازو زبانهای میداشت
گر مزار تو بینشانه نبود
بینشانی نشانهای میداشت...
شب اگر داشت دیده، در غم او
گریههای شبانهای میداشت
گر غمش بحر بیکرانه نبود
غم و ماتم کرانهای میداشت
بهر قتلش به جز دفاع علی
کاش دشمن بهانهای میداشت
به سر و روی دشمنش میزد
شرم اگر، تازیانهای میداشت
شانه میکرد زلف زینب را
او اگر دست و شانهای میداشت
قصه را تازیانه میداند
در و دیوار خانه میداند
آتش کینه چون زبانه کشید
کار زهرا به تازیانه کشید
دشمن دلسیه، به رنگ کبود
نقش بیمهری زمانه کشید
آتش خشم خانمانسوزش
پای صد شعله را به خانه کشید
در میانش گرفت شعلهی کین
پای حق را چو در میانه کشید
همچو شمعی که بیامان سوزد
شعله از جان او زبانه کشید...
قامتش حالت کمانی یافت
بسکه بارِ مِحَن به شانه کشید
سبحه، مشق سرشک او میکرد
بسکه نقش هزار دانه کشید
بر رخ این حقیقت معصوم
نتوان پردهی فسانه کشید
قصه را تازیانه میداند
در و دیوار خانه میداند
گل خزان شد، صفای او باقیست
رنگ و بوی وفای او باقیست
رفت زهرا، ولی به گوش علی
نالۀ «ای خدای» او باقیست!
یاعلی گفت و گفت، تا جان داد
این خدایی ندای او باقیست
در دل ما که کربلای غم است
نینوایی نوای او باقیست
بر لب او که خاتم وحی است
نقش یا مرتضای او باقیست
زیر این نُه رواق گنبد چرخ
نالهی او، صدای او، باقیست
گرچه دستش ز دست رفته، ولی
لطف مشکلگشای او باقیست
گاه پا مینهد به خانهی دل
در دلم جای پای او باقیست
اوفتاده علی ز پا چه کند؟
نیمجانی برای او باقیست
قصه را تازیانه می داند
در و دیوار خانه میداند
به دعا دست خود که برمیداشت
بذر آمین در آسمان میکاشت
به تماشا، مَلَک نمازش را
نردبانی ز نور میپنداشت
چه نمازی؟ که تا به قُبّهی عرش
بُرد او را و نردبان برداشت!
پرچم دین ز بام کعبه گرفت،
بُرد و بر بام آسمان افراشت
بس که کاهیده بود، شب او را
شَبَحی ناشناس میانگاشت
خصم بیدادگر ز جور و ستم،
هیچ در حقّ او فرونگذاشت!
تا نینداختش به بستر مرگ
دست از جان او مگر برداشت؟
قصه را تازیانه میداند
در و دیوار خانه میداند
سخن از درد و صحبت از آه است
قصۀ درد او چه جانکاه است
راه حق، جز طریق فاطمه نیست
هر که زین ره نرفت، گمراه است...
در مسیری که عشق میتازد
تا به مقصود، یکقدم راه است
با غم تو، دلی که بیعت کرد
تا ابد در مسیرِ الله است
در بهاران، خزان این گل بود
عمر گلها همیشه کوتاه است
این که بر لب رسیده، جان علیست
دل گمان میکند هنوز، آه است
خون شد، از سینهی تو بیرون ریخت
حق ز حال دل تو آگاه است
هر که آمد، به نیمهی ره ماند
غم فقط با دل تو همراه است
آن که بعد از کبودی رخ تو
با خسوف، آشتی کند، ماه است
قصه را تازیانه میداند
در و دیوار خانه میداند...
رفتی و زینب تو میمانَد
خط تو، مکتب تو میمانَد
بر کف زینب، این زبان علی
رشتۀ مطلب تو میمانَد
تا حسینی و کربلایی هست
قِصهی زینب تو میمانَد
از علی دم زدی و، نام علی
تا ابد بر لب تو میمانَد
تا ابد در صوامع ملکوت
نالهی یا رب تو میمانَد
هم نماز نشستهی تو به روز
هم نماز شب تو میمانَد...
در سپهر شهامت و ایثار
پرتو کوکب تو میمانَد
خون تو پشتوانهی دین است
تا ابد مذهب تو میمانَد...
قصه را تازیانه میداند
در و دیوار خانه میداند
بی تو ای یار مهربانِ علی!
شعله سر میکشد ز جانِ علی
بی تو ای قهرمان قصۀ عشق،
ناتمام است داستان علی...
خطبهی ناتمام زهرا کرد
کار شمشیر خونفشان علی
خواست نفرین کند، که زهرا را
داد مولا قسم به جان علی-
-که ز قهر تو ماسِوا سوزد؛
صبر کن صبر، مهربان علی!
ذوالفقار برهنهی سخنش
کرد کاری به دشمنان علی،
که دگر تا ابد به زنهارند
از دم تیغِ جانْسِتانِ علی
با وجودی که قاسم رزق است
ساخت عمری به قرص نان علی
بعد او، خصم دون که میپنداشت
به سه نان میخرد سنان علی،
بود غافل که چون به سر آید
دورهی صبر و امتحان علی
دشمنان را امان نخواهد داد
لحظهای تیغ بیامان علی...
رفت زهرا و اشک از دنبال
وز پی او روان، روان علی...
درد دل را به چاه میگوید
رفته از دست، همزبان علی
آن شراری که سوخت زهرا را،
سوخت تا مغز استخوان علی
قصه را تازیانه میداند
در و دیوار خانه میداند
✍استاد #محمدعلی_مجاهدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
مدینه بود و ستم بود و ظلم و آزارش
مدینه بود و غم و غُصههای بسیارش
مدینه بود و بلا بود و درد بود و عزا
مدینه بود و سکوت و غروب غمبارش
مدینه بود و پر از تیرگی کُفر و نفاق
و غربتی که شده هر دلی گرفتارش
مدینه بود؛ ولی از تمام مردم آن
کسی نکرد مراعاتِ حالِ بیمارش
مدینه بود و چهل تن هجوم آوردند
به یک نفر که نشد هیچکس طرفدارش
مدینه بود و دَرِ خانهای پُر از هیزم
دری که سرخ شد از هُرم شعله مسمارش
نمیشود به زبان هم بیاورم؛ چه کنم؟
مصیبتی که خدا هم شده عزادارش
دم غروب، در آن کوچه، آه از سیلی
که آب شد دلِ سنگیِ سختِ دیوارش
میان کوچه چگونه؟ چه شد؟ نمیگویم
تو خود حدیث مفصل بخوان ز آثارش...
✍ #محمدحسن_بیات_لو
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#حضرت_زهرا_س_شام_غریبان
فاطمه کیست؟ آن که از مدحش
ناتوانند عالم و آدم
مانده ناکام این زبان در کام
شرمسار و سیاهنامه قلم
کفو حیدر شدی وگرنه نبود
احدی کفو او در این دنیا
آمدی تا فقط خدا باشد
مالک «لم یکن له کفوا»
در تمام صفات حُسن و کمال
آینهدار مرتضی زهراست
بنگر اینک که خطبهی فدکش
کُفو نهجالبلاغهی مولاست
خطبهای سطرسطر آن توحید
خطبهای تالی کلامالله
اولین سطر خطبهاش آه است
آخرین سطر آن هم آه است، آه
از سخایش سخن چه گویم من؟
در نیابد سخن سخایش را
من نگویم که خود بپرسید از
سورۀ «هلأتی» عطایش را
خانهی سادگیست خانهی او
خشتهای گِلین و نان جوین
سفرهدار خلایق است اما
نیست در خانه سفرهاش رنگین
چون پدر رفت و منقطع شد وحی
همدمش ساخت حق، ملائک را
همچو مریم شنید در محراب
نغمۀ «اُقْنُتِي لِرَبِّک» را
در عبادت سرآمد اُمّت
شرح عشقش فراتر از عقل است
شمهای گر ز وصف آن خواهی
«قَدَمَاها تَوَرَّمَت» نقل است
در قدمهایش آن کبودی بود
تا نشان از عبادتش باشد
بازویش هم کبود بود ای وای
که نشانی ز غربتش باشد
* *
حرفهای نگفتهای داری
دردهای نهفتهای داری
زیر بارانِ گریهام امشب
زخمهای شکفتهای داری
باورم نیست در برابر من
این گُلِ مانده در کفن، زهراست
باورم نیست پیش چشمانم
جسم بیجانِ جانِ من زهراست
هست صبر جمیل حیدر هم
در فراق جمال زهرا کم
آید از مرتضی که صبر خداست
نالۀ «قَلَّ صَبری» از این غم
لیلةُالدفنِ «لیلةُالقدر» است
شب معراج لیلةُالإسرا
گشته خاموش «کوکب درّی»
خفته در خاک، زُهرهی زهرا
صاحب «ما سئلتُکُم من أجر»!
خوب اجر تو را ادا کردند
خودت از دخترت بپرس و ببین
اُمتت بعد تو چهها کردند
صبر کردم اگرچه بود شگفت
از دل داغدار، این همه صبر
صبر کردم اگر چه بود شگفت
از من و ذوالفقار این همه صبر
✍ #محمدمهدی_سیار
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت #حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
کیستم من، فاطمــه، محبـوبۀ جانآفرینـم
جنــةالاعـلای قُـربِ رحمـةٌ للعـالمینم
لیلةُ القدری که کس غیر از خدا قدرش نداند
معنــی «انا فتحنـــا»ی امیــرالمؤمنینم
مادر پیغمبران از شخص آدم تا محمّد
بانــوی مـلک خـدا در آسمانها و زمینم
از ازل پیشانــی توحیــد را بــودم ستاره
تا ابـد انگشـتر ختــم رســالت را نگینم
ذات حق کرده اراده تا که باشد یک حسینش
ور نه ریزد تا صف محشـر، حسین از آستینم
آن جناب مریـم عـذرا و این یکتـا مسیحش
این مـن و ایـن یـازده عیسـای عیسا آفرینم
راستـی رکـن همه ارکان عالم کیست؟- حیدر
در حقیقـت مـن همـان رکـن امـام راستینـم
ایـن عجب نبْوَد چو پا در عرصۀ محشر گـذارم
عفـو جوشــد از یسـار و رحمـت آید از یمینم
سجـده و والشمس و واللیـل و دخـان و عادیاتم
کوثر و تطهیر و قـدر و فجـر و نور و یاء و سینم
هم به سیرت مصطفی فرموده در شأنم «فداها»
هم به صــورت گفتــه صــورتآفرینم، آفرینم
در حقیقت عبد حق خوانده، سپس گویید مدحم
گرچــه فــوق مــدح خلــقِ اوّلیـن و آخرینم
گاه مـیخوانند حــورم، گــاه مـیگویند انسان
هر چه باشم بهتر از آن، هر چه هستم فوق اینم
عصمتـم، زهـدم، عفافم، کعبهام، رکنم، طوافم
مـام نفس مطمئنـه، قـلب تقـوا، جـانِ دینـم
نی عجب گر چشم حق در من ببیند روی حق را
نیستـم هرگـز خـدا؛ امـا خـدا را جانشینم
مرتضی در من خدا را دید با چشم خدایی
مـن خدا را دیدهام هر گاه حیدر را ببینم
شب که همچون کوکب دُرّی جمالم میدرخشد
تــا فــلک انــوار ثــارالله خیــزد از جبینم
هـم نبــوت را یگانــه، چشمــۀ عینالحیاتم
هـم ولایـت را فـروزان، آیــت حــقُ الیقینم
بهتریـن ســادات عالــم: چـار بانوی بهشتی
مـن میـان چـار سـادات بهشتــی، برترینـم
ایستـادم روی پـا چـون کوه، بر حفظ ولایت
سیل اگر سیلی زنـد، آن نیستم کز پا نشینم
این حمایت از علی، این ضربههای دست دشمن
آن شــرار آتــش و ایـن خطبههای آتشینم
بـا وجـود آنکــه در راه علــی اولْ شهیـدم
پیشتـر از مـن فــدا گردیــد طفـلِ نازنینم
یـک مدینـه دشمـن و یـک خانۀ آتشگرفته
کس نبود آنجا به جز دیوار و در، یار و مُعینم
من که پیغمبر «فداها» گفت در حقم، همانا
اولیــن یـــار فـــداکار امیـــرالمؤمنینم
دست دادم لیک بند از دست مولایم گشودم
تا بداننــد اهــل عالَـم حامی حبلُ المتینم
من شدم نقش زمین، بُردند مولا را به مسجد
آه یـارب تــا قیــامت از امـامم شـرمگینم
من بـه یـاری علی «میثم!» مقـاوم ایستـادم
شد خجـل مسمـارِ آهن، پیشِ عزمِ آهنینم
✍استاد #غلامرضا_سازگار
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_شهادت
داغ تو را بهانه گرفتم، گریستم
از قبر تو نشانه گرفتم، گریستم
یک گوشه از محلّهی غمآشنای تو
با یادت آشیانه گرفتم، گریستم
از کوچههای شهر گذشتم یکی یکی
وقتی سراغ خانه گرفتم، گریستم
لازم نشد سؤال کنم رفتهای کجا
از ردّ تازیانه گرفتم...، گریستم
نامحرمان زدند تو را من هم از غمت
یک روضه محرمانه گرفتم، گریستم
"از دردِ شانه، شانه نشد موی دخترت"
در دست خود که شانه گرفتم، گریستم
* *
مضمون تو عنایت محض است بیگمان
تا حسّ شاعرانه گرفتم، گریستم
✍ #محمدحسن_بیات_لو
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
چند روزیست فقط ابر بهاری، شب و روز
ابر گریانی و جز اشک نداری شب و روز
اشک نه، خونِ دل از چشم تو جاری شب و روز
به تو حق میدهم اینگونه بباری شب و روز
در نگاه پُر از احساسِ تو مهمان شدهام
گریه در گریه به همراه تو باران شدهام
گفتم از آتش و... در بین گلو بغض شکست
بندبند دلم از ماتم و اندوه گسست
زخم پهلوی تو داغی شد و بر سینه نشست
باید آرام شوم، شکر خدا فاطمه هست
اشک مظلوم از این چشم، روان است هنوز
یاس از اشکِ شقایق نگران است هنوز
بعد تو زخم زبان، همدم و همراه من است
شب، سکوتیست که با چشم تَرم همسخن است
همۀ دردم از این مردم پیمانشکن است
بیتو کارِ در و دیوارِ دلم سوختن است
غم دوری تو کم نیست، خدایا چه کنم؟!
گریهام دست خودم نیست، خدایا چه کنم؟!
کاش با ما نَفَسِ شهر چنین سرد نبود
کوچه در کوچه پُر از مردم نامرد نبود
که اگر فصل بهارِ من و تو زرد نبود
غزل زندگیام قافیهاش درد نبود
چشمها را بگشا، رو به علی باز بخند
آسمانی شدهای، لحظۀ پرواز بخند
در سکوت شب و دور از همه چشمانِ جهان
یک دَرِ سوخته شد باز و سپس گریهکنان...
مادری رفت به آنجا که از آن هیچ نشان...
مَرد، با بغض چنین گفت که در طول زمان-
پی این تربت گمگشته کسی میآید
«مژده ای دل! که مسیحا نفسی میآید»
✍ #محمد_غفاری
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
هر وقت حرف ديدن يار است، "لن" هم هست
دل کندن از دلبستگيها، از وطن هم هست
گفتم همه جمعند شايد جاى من هم هست
در باغ اگر گل هست، پهلويش چمن هم هست
وقتى که در باز است، حرفِ باز کردن نيست
وقت گدايى که مجال ناز کردن نيست
پروانه بودن به همين پرواز کردن نيست
گر خواستى پروانه باشى، سوختن هم هست
لازم نکرده هيچکس ما را نگه دارد
ما را دو عالم بس؛ اگر مولا نگه دارد
سرمايهاى دارى، بده زهرا نگه دارد
زيرا که در اين راه حتماً راهزن هم هست
هر وقت دردى هست، يا هر وقت آهى هست
از جانب معشوق ما حتماً نگاهى هست
در کولهبار ما اگر بار گناهى هست
اما خوشم، زيرا دعاى پنج تن هم هست
داريم ما از دو برادر، هر چه را داريم
پس کربلا را از حسين و مجتبا داريم
گيرم مدينه بسته گردد، کربلا داريم
قبرِ حسين بن على، قبرِ حسن هم هست
نامى که هر شب با توسل میبرم زهراست
مهر على را دارم و بالاسرم زهراست
من بچهی اين خانهام، پس مادرم زهراست
آرى به فکرم هست زهرا، دائماً هم هست
آتش گرفته گلشنى در پيش همسايه
خاکى شده چه دامنى در پيش همسايه
اين را که دارى میزنى در پيش همسايه
تازه پدر از دست داده، تازه زن هم هست
✍ #علی_اکبر_لطیفیان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_بعد_از_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
ای باخبر ز درد و غم بیشمار من!
برخیز و باش، فاطمه جان، غمگسار من
رفتی ز دیدۀ من و، از دل نمیروی
حس میکنم همیشه تویی در کنار من
شیرینی حیات من! ای بَضعَةُ الرّسول!
تلخست با غمت همه لیل و نهار من
خیری پس از تو نیست در این زندگیّ و، من
گِریَم از اینکه طول کشد روزگار من
مردم ز گریه، غصّۀ خود حل کنند، لیک
افتد ز گریه، غصّۀ دیگر به کار من
خواهم ز کودکان تو پنهان گریستن
اما غمت ربوده ز کف اختیار من
این روزها ز خانه کم آیم برون، مگر
کمتر به قتلگاه تو افتد گذار من
✍مرحوم استاد #سیدرضا_مؤید
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#حضرت_زهرا_س_مدح
بالاتر از اندیشهی دنیاست زهرا
بالاتر از بالاتر از بالاست زهرا
نور خداوند است هر سو بنگری هست
سرّ خداوند است، نا پیداست زهرا
اهل قیاس او را نمیفهمند هرگز
آنسوتر از مقیاس انسانهاست زهرا
درس شهادت را حسین آموخت از او
مرد آفرینِ روز عاشوراست زهرا
در زندگی چیزی برای خود نمیخواست
هرچه علی میخواست را میخواست زهرا
روزی که مردم وقت یاری خواب بودند
پای غریبی علی برخاست زهرا
دل را به آتش زد علی تنها نماند
افسوس خود در شعلهها تنهاست زهرا
پروانهها از شعلهها پروا ندارند
در سیل آتش کوهِ پا برجاست زهرا
در انتهای این مصاف نابرابر
پیروز میدان بیگمان زهراست زهرا...
✍ #علی_ذوالقدر
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
امسال هم نوکر حسابم کردی آقا
بد بودم امّا انتخابم کردی آقا
در مجلس روضه مرا هم راه دادی
یک بار دیگر مستجابم کردی آقا
کوهِ گناهم را تو نادیده گرفتی
با لطف خود غرق ثوابم کردی آقا
مثل همیشه آبرویم را خریدی
پیش همه عالیجنابم کردی آقا
از اولش کارِ تو ذرّهپروری بود
در آخرش هم آفتابم کردی آقا
بالِ فرشته فرشِ راهِ عرشیام شد
تا «خادم الزّهرا» خطابم کردی آقا
زهرا نوشت و پای آن را مُهر کردی
با این قباله کامیابم کردی آقا
یک «آه مادر» گفتی و آتش گرفتم
از میخِ دَر گفتی کبابم کردی آقا
✍ #محمد_فردوسی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
کنار فضّه صمیمانه کار میکردی
به کار کردن خود افتخار میکردی
درختهای بهشتی به پایت افتادند
همان شبی که هوای انار میکردی
فقیر هرچه میآمد، اسیر برمیگشت
تمام عالمیان را دچار میکردی
دلیل خندۀ حیدر! چه شد که بعد پدر
مدام گریۀ بیاختیار میکردی؟
چه شد محبت همسایهها؟ دعایت را
چه مادرانه به آنها نثار میکردی!
تمام مردم اگر کور و کر، علی دیدهست
فدک فدک همه جا را بهار میکردی
و شقشقیه به نهجالبلاغه رو آورد
شبی که پشت به این روزگار میکردی
چقدر خانه مرتب شد آن شبِ آخر
اگر مریض نبودی چکار میکردی؟
✍ #عاطفه_جوشقانیان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح
میآید استجابت اگر پیشواز تو
فخر خداست محفل راز و نیاز تو
محراب خانه نورٌ عَلی نور میشود
از جانماز و وصلهی چادر نماز تو
فهم بشر به ساحت درکت نمیرسد
پنهان شده به دست خداوند راز تو
این آن حقیقتیست که کتمان نمیشود
غیر از علی نبوده کسی همترازِ تو
ای ساده زیستیِ تو تدریس بندگی
ای شوکت بهشت، گلیم جهاز تو
نامت سلام داشت؛ قیامت قیام داشت
زندهست آن شهادتِ تاریخسازِ تو
محشر که اختیار شفاعت بهدست توست
داریم ما امید به برگ جوازِ تو...
✍ #محمدحسن_بیات_لو
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_شهادت
چشمِ در راه ماندهام مادر!
اشک را بی اراده میداند
غُصهی ما ز داغِ مرگت را
مادر از دستداده میداند
مادر از دست داده یعنی ما
-ما که قربان نام یار رَویم-
مثل هر داغدیدهای، یارب!
"کاش" میشد سرِ مزار رویم...!
کاش میشد سر مزارِ بتول
با هیاهو میآمدیم، خدا...!
کاش چون کودکانِ بیمادر
به سر و سینه میزدیم، خدا...!
اینَک اما تفاوتی نکند!
بستهایم عهد عشق با زهرا
از همین راه دور، میخوانیم:
«السلام علیکِ یا زهرا»
السلامُ علیکِ یا اُمّاه
ازچه پاسخ نمیدهی؟ مادر!
گله دارم -به اذن تو- با «میخ»
شِکوِه دارم -به اذن تو- با «در»
آه... ای میخِ در! بتول است این...!
از چه این قدر شعلهور شدهای!؟
آه... ای در! به این فشارِ عجیب،
قاتل مادر و پسر شدهای !!
آه... ای در! چگونه رویت شد!؟
چه کسی گفته خون به پای تو نیست!؟
میخِ در! شرم کن ز اطفالش...
"سینهی حوریه" که جای تو نیست!
سینهی حوریهست جای حسن
سینهی حوریهست جای «حسین»
... نامِ «ارباب» آمده! برویم،
از همین جا به «کربلای حسین»
دست نامرد پای مرکبها
نعل نو تا که بست، یازهرا
زیرِ پایِ ستور... در گودال...
استخوانها...شکست... یازهرا...
✍ #احمد_بابایی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e