eitaa logo
متن روضه اهل بیت (آرشیو کانال روضه های مکتوب)
3.3هزار دنبال‌کننده
24 عکس
15 ویدیو
71 فایل
این کانال پشتیبان کانال روضه های مکتوبه اینجا متون گذاشته میشه راه ارتباط: @Yazahra1357 لینک کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub لینک منبر: از شرح بی نهایت https://eitaa.com/azsharhebinahayat
مشاهده در ایتا
دانلود
؟؟!! ✅میزان معاشرت زن و مرد نامحرم در جامعۀ اسلامی: ❓ارتباط و معاشرت بین زن و مرد نامحرم در جامعه همیشه یکی از معضلات بوده و برای همگان این پرسش مطرح می‌شود که دیدگاه کتاب و سنّت در این مسئله چیست؟ ✍️ قرآن در بیانی زیبا، در عین احترام به استفاده زن از حق طبیعی خود در سخن گفتن و گفت ‌و گو با دیگران، آنان را از «خضوع در قول» نهی کرده و فرموده است: «فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفا»۱ شوخی‌ها، مطایبات و طنزگویی‌ها بین زن و مرد نامحرم، یا از ابتدا به قصد لذت بردن است، یا در ادامه و نهایت به آن منجر می ‌شود و علاوه بر اینکه سبب فروریختن دیوار شرم و حیا میان زن و مرد نامحرم می ‌گردد، حریم عفت و پاک ‌دامنی را متزلزل می ‌کند، انسان را به پرتگاه گناه نزدیک می ‌نماید و راه را برای فساد و فحشا هموار می ‌کند. ✍️علی علیه ‌السلام با اینکه به زنان سلام می ‌کرد، اما خوش نداشت به زنان جوان سلام کند و می ‌فرمود: خوف دارم از اینکه صدای زن در نظرم خوش آید و آنچه از این بابت در قلب من وارد می ‌شود (آثار سوء آن) بیش از پاداشی باشد که از سلام عایدم می ‌شود۲. ✍️ با توجه به آیات و روایات می توان گفت؛ برای پیش‌گیری از وقوع در حرام، بهتر است مردان از مقدّمات آن و چیزهایی که زمینه آن را فراهم می ‌سازد پرهیز کنند و این درسی است برای انسان ‌ها که مواظب رفتار خود باشند. 🔷 فقیه عارف حضرت آیت الله سعادت پرور (قدس سره) در کتاب شریف جلوۀ نور در خصوص این موضوع می فرمایند: ✍️ ... نکته‏ ای که در کلمات حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) وجود دارد این است که آن حضرت در عبارتِ‏ «أَدْنی‏ ما تَکُونُ مِنْ رَبِّها أَنْ تَلزَم قَعْرَ بَیْتِها»۳، به غرض غایی خلقت که قرب به پروردگار است اشاره نموده و می‏ فرماید: این امر فقط با حفظ عفّت که جز در موارد ضروری با ملازمت در خانه حاصل می ‏شود، میسّر نخواهد بود. ✍️ روح آیات و روایات، بیانگر اصلی کلّی است که باید به عنوان مبنایی ‏ترین اصل در معاشرت و روابط اجتماعی زن و مرد مورد توجّه قرار گیرد و آن، حفظ عفّت و حیای زن در همه شرایط و حالات است. بدیهی است حفظ این ارزش جز با حداقلّ معاشرت زن و مرد نامحرم‏، و نیز اهتمام به وظیفه اصلی که پروردگار بر عهده او نهاده، یعنی خانه ‏داری و مسئولیّت خطیر تربیت فرزند و پرورش نسل های آینده جوامع بشری میسّر نیست. ✍️ البتّه انجام این مهمّ هیچ منافاتی با رشد علمی و معنوی و فعالیتهای اجتماعی زن ندارد، بلکه مؤیّد آن نیز هست؛ چرا که تجربه نشان داده اختلاط بدون حدّ و مرز زن و مرد، به بهانه رشد اجتماعی، علمی [و معنوی]، عوارض نامطلوبی دارد که مانع شکوفایی استعدادهای بانوان است. اگر بنا باشد به بهانه کسب علم و تخصّص و ...، فضائل انسانی و عفّت زن که ارزش اصلی اوست قربانی شود، جهل بهتر از این علم است‏. ✍️ اگر زمانی امر مهمّ و لازمی برای اسلام پیش بیاید که نیاز به دخالت زنان باشد، باید با حفظ تمام موازین و دستورات و حدود شرعی و با صلاح دید ولیّ فقیه وقت، وظیفه خود را با کمال احتیاط (نه زیاده و نه کم) انجام دهند، چنانکه این امر را در جریان خطبه خواندن و محاجّه این بزرگواران، و یا در جریان مداوای مجروحین جنگی توسّط زنان در بعضی از جنگها مشاهده می‏ کنیم. ✍️ آری، چنانچه به این پیشگیری های کتاب و سنّت گوش فرا داده می ‏شد، دنیای اسلام امروز این گونه گرفتار هرزگی‌ها و بی عفّتی ها و ازهم پاشیده شدن خانواده‏ ها نمی ‏شد. 👈این سخن که ما باید خود را با اجتماع امروز و لو خلاف کتاب و سنت باشد تطبیق دهیم، سخنی بیهوده، و خلاف نظر اسلام و قرآن شریف و احادیث اهل بیت عصمت و طهارت است. ۴ 🔶🔶 با در نظر گرفتن مطالب فوق می توان نتیجه گرفت: برای مردان و زنان، شایسته است اولاً، در موارد غیر ضروری، با نامحرم ارتباط کلامی کمتری داشته باشند تا قلب آنان از وسوسه ‌های شیطانی محفوظ ‌بماند. ثانیا، در مواردی که سخن گفتن به هر دلیل برای زن یا مرد ضرورت دارد و مجاز به ارتباط گفتاری با نامحرم است، به طور متعارف سخن بگویند و از ادای کلمات، به طرزی که مخاطب را نسبت به مسائل جنسی به طمع بیندازد پرهیز کنند. ثالثا، از پرگویی و پرداختن به سخنان طنز و شوخی، که ضرورتی ندارد، پرهیز شود. به نقل از @Nedaysaadat کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
🔰مرثیه خوانی امیرالمومنین در شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) و بیانات شهید مطهری 🔰 کلمات امیرالمومنین (علیه السلام) در داغ شهادت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) بسیار شور انگیز است و حضرت ابیاتی زیبا در رثاء فاطمه زهرا (سلام الله علیها) سروده اند. در متن ذیل نخست برخی ابیات به نقل از شرح احقاق الحق نقل می شود و سپس ترجمه آن در ذیل می آید. در قسمت بعد بیانات شهید مطهری که برخی از این ابیات را در قالب ذکر مصیبت حضرت آورده اند ذکر می شود: 🔰آیت الله مرعشی نجفی در کتاب شرح احقاق الحق نقل می کند: امیرالمومنین هر روز قبر زهرا را زیارت می کرد پس روزی خود را روی قبر زهرا انداخت و گریه تلخی نمود و چنین سرود: مرا چه شده است که هر وقت به قبر حبیبم سلام می کنم جوابی نمی شنوم؟ ای قبر چگونه است که جوابی نمی دهی؟ آیا از دوستی من رویگردان شده ای؟ پس هاتفی پاسخ داد: حبیب گفت چگونه پاسخ دهم در حالیکه من اسیر خاک هستم. متن روایت: وكان يزور قبرها في كل يوم فأقبل ذات يوم فانكب على القبر وبكى بكاء مرا وأنشأ يقول: ما لي مررت على القبور مسلما ... قبر الحبيب فلم يرد جوابي يا قبر ما لك لا تجيب مناديا ... أمللت بعدي خلة الأحباب فأجابه هاتف يقول: قال الحبيب وكيف لي بجوابكم ... وأنا رهين جنادل وتراب منبع: شرح احقاق الحق ج۱۹ ص ۱۸۰ 🔰روضه شهید مطهری در شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) و ذکر مرثیه خوانی امیرالمومنین (علیه السلام) «این زوج روحانی روحهایشان با یکدیگر گره خورده است ، کمال سنخیت میان‌ این دو روح بزرگ بود . آیا علی علیه السلام حق ندارد بعد از زهرا آرزوی‌ مرگ کند که چنین زهرایی را از دست داده است ؟ « " کنا کزوج حمامه فی‌ ایکه متمتعین بصحه و شباب ، دخل الزمان بنا و فرق بیننا، ان الزمان مفرق‌ الاحباب " » . انیس و مونس خودش را که دیگر بدل و جانشین ندارد از دست داده است . وقتی که به اصطلاح حوصله‌اش سر می‌رود و فراق زهرا علیهاالسلام ناراحتش می‌کند چه می‌کند ؟ می‌رود کنار قبرش ، با قبر زهرا علیهاالسلام راز و نیاز می‌کند . سلام می‌دهد به زهرا ، بعد خودش با خودش‌ مناجات می‌کند. با زهرا سخن می‌گوید و از طرف زهرا به خودش جواب می‌دهد: « " ما لی وقفت علی القبور مسلما قبر الحبیب فلم یرد جوابی احبیب ما لک لا ترد جوابنا ؟ انسیت بعدی خله الاحباب ؟ " » به خودش می‌گوید : چرا من در کنار قبر حبیب ایستاده‌ام و به محبوبم سلام می‌کنم و او جواب‌ سلام مرا نمی‌دهد ؟ حبیب من ! آیا بعد از اینکه رفتی ایام دوستی را فراموش کردی ؟ علی را فراموش کردی ؟ بعد خودش جواب می‌دهد : « " قال‌ الحبیب و کیف لی بجوابکم و انا رهین جنادل و تراب " » حبیب به‌ من جواب داد : علی جان ! مگر نمی‌دانی زهرای تو در زیر این خروارها خاک‌ و سنگ خوابیده است ؟ عذر حبیب را بپذیر .» منبع: کتاب آشنایی با قرآن ج۱ ص۵۸ به نقل از دیوان منسوب به امام علی ص ۸۹ 🔸همچنین دوبیتی که شهید مطهری در اول فرمایش خود مطرح می فرمایند را چنین ترجمه کرده اند:« ما همانند کبوتران در مرغزاری زندگی می کردیم و از سلامتی و جوانی برخوردار بودیم. روزگار بر ما فشار آورد و میان ما جدائی افکند، روزگار میان دوستان، جدائی می افکند.» (سایت حرم رضوی به نقل از میبدی، دیوان امیرالمؤمنین (علیه السلام)، ص86) کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
روضه شهادت حضرت زهرا ۲۸ آذر ۱۴۰۰
حضرت ام البنین(سلام الله علیها) -(یه مادر داره از احساس میگه...) @emam8com یه مادر داره از احساس میگه داره از روضه ی حساس میگه گمونم روضه خون ام البنیه داره از قامت عباس میگه: قد و بالای عباسم نظر خورد به چشم شیر من تیر سه پر خورد خود من از بشیر اینو شنیدم عمود آهن دشمن به سر خورد شنیدم کوفیا دورش رسیدن شنیدم دست عباس و بریدن شنیدم بچمو شرمنده کردن شنیدم مشکشو تیرا دریدن تا وقتی روضه خون ام البنینه ربابم گوشه ی مجلس میشینه تا وقتی حرف مشک پاره میشه رو لب گل میکنه داغ سکینه: همین قد میگم از داغ زیادم نگاه مهربونش مونده یادم الا ام البنین شرمنده ام من خودم دسته عموجون مشک دادم شدیم آواره با زخم و تب و درد سر ما نعره میزد شمر نامرد پایین نی رد خونو میدیدم عمو بالای نی خون گریه می کرد میگه ام البنین، غم بی حسابه جلو چشمام یه مشکه پاره قابه میسوزه قلبمو آروم نمیشم دلیل شرم من اشکه ربابه خدایا پُر اگه پیمونه می شد علی اصغرم گریون نمی شد حسین من با طفل شیرخوارش میون هلهله حیرون نمی شد همین که روضه میره سمت گودال رباب و زینبَن که میرن از حال امون از تیغ و تیر و سنگ و نیزه امون از غارت پیراهن و شال چرا تشنه تو رو کشتن حسینم سرت رو روی نی بردن حسینم همه رفتن...یه گوشه دم گرفته حسین من حسین من حسینم شاعر: کانال صوت، شعر و متن روضه (آرشیو کانال روضه های مکتوب): @rozehayemaktoubb کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ قدِ مادرا از تمومِ غَما چه زود از فراقِ پسر میشکنه اگه سَرو باشه زمین می‌خوره که داغِ جونش کمر میشکنه @hosenih اگه درد اگه ناله تقدیرشه چه غم داره مادر ، پسر گیرشه فقط دلخوشیه‌ ی یِ مادر اینه جوونش پیشِ مادر پیرشه نگاهش به در مونده تو بستره سر پیریه وقتِ بی بالیه صداش می‌زدن مادرِ بچه‌ها ولی دورِ ام‌البنین خالیه حالا روضه داره تو تنهاییاش دلش خیلی تنگه واسه بچه‌هاش کسی نیست آبی به‌ دستش بده نداره عصایی برا پیریاش تو اون مدتی که اباالفضل بود دعایی به اون قد و بالا نکرد نگاهش ، دل سیر ، حتی یه روز به پیش یتیمای زهرا نکرد تو اون مدتی که اباالفضل بود نشد که یبار جان مادر بگه به عباسش از بچگی گفته بود مبادا به آقاش برادر بگه @hosenih خودش لقمه می‌داد دستِ حسن فقط خنده می‌زد کنارِ حسین شبا هم که تانیمه شب می‌نِشِست که آبی بنوشه دوباره حسین حالا روضه داره توتنهاییاش دلش خیلی تنگه واسه بچهاش داره روضه می‌خونه واسه خودش خودش گریه کن میشه با روضه‌هاش شنیدم که تشنه به دریا زدی شنیدم دعایِ حرم آب شد شنیدم که پشتت صدا زد رباب بیا که علی اصغرم آب شد حسینم کنارت نشست و شکست: پاشو دشمنا رو به میدون نیار به فکر چشاتم بیا جونِ من برا دیدنم تیر و بیرون نیار پاشو از زمین رو زمین پا نکش بازم مَشکِ آب و به دندون بگیر ببین جون رفتن ندارم دیگه پاشو جونِ زینب پاشو جون بگیر الهی بمیرم ، بهم ریختی به من گفت زینب چی اومد سرت نبودم که جمعت کنم ؛ باز شکر که پهلو شکسته شده مادرت @hosenih تو رفتی و مشکِ تو رو کوفه بُرد تو رفتی و چشماتو شامی گرفت نبودی و جرات به دشمن رسید نبودی حرم رو حرامی گرفت کانال صوت، شعر و متن روضه (آرشیو کانال روضه های مکتوب): @rozehayemaktoubb کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
ای شده محرم به ولای ولی (مدح) فاطمۀ دوّم بیت علی اختر تابندۀ برج ادب شیر زن خیل زنان عرب امّ بنین امّ ادب امّ نور چشم بد از قدر و جلال تو دور اختر تابندۀ برج شرف همسر ارزندۀ شاه نجف یار علی مادر صدق و صفا مرّوج مکتب عشق و وفا باغ گل یاس، سلامٌ علیک مادر عبّاس، سلامٌ علیک فخر تمام شهدا کیست تو شیر زن شیر خدا کیست تو معرفتت زبانزد عالم است هر چه بگویند به وصفت کم است مقاوم و صابر و آزاده ای چار پسر بهر علی زاده ای چار پسر نه، چار قرص قمر چار ستاره چار نور بصر ای به علی پس از وفات بتول همچو خدیجه در سرای رسول درود بر سه سرو بستان تو بر گل عبّاسی دامان تو تو گفته ای، ای گل باغ عفاف با پسر فاطمه شام زفاف کی همه جا چشم و چراغ همه منم کنیز مادرت فاطمه همدم نور احدی فاطمه عروس بنت اسدی فاطمه تو بانوی بیت ولی گشته ای دور حسین ابن علی گشته ای تا که در آن بیت مقرّب شدی از دل و جان عاشق زینب شدی به پاس اخلاق ز گل بهترت خواند بهین دخت علی، مادرت حق بتو یک بهشت احساس داد دسته گلی بنام عبّاس داد دید چو بر عشق ادب قائمت داد خدا ماه بنی هاشمت حق به تو در بیت ولا راه داد تا بتو سه ستاره یک ماه داد ماه تو از ماه فلک خوبتر پیش علی از همه محبوب تر ستارگانت همه خورشید نور چشم بد از جمالشان باد دور سزد که ناموس خدا خوانمت مادر کلّ شهدا خوانمت در بغلت بود گل یاس تو یعنی قندانۀ عبّاس تو بود چو خورشید رخش منجلی خواستی دهی به دست علی مشام تو شنید بوی حسین چشم تو افتاده به روی حسین فدایی خون خدا خواندیش دور سر حسین گرداندیش ای ادب از تو ادب آموخته به پای مصباح هدی سوخته دلم گرفته ذکر امّن یجیب زیارت مدینه ام کن نصیب که گریم از برای تو در بقیع به یاد گریه های تو در بقیع بقیع از اشک تو آید به جوش صدای گریۀ تو آید بگوش کرده به داغ چار فرزند صبر کشیده ای چهار تصویر قبر اشک مصیبت ز بصر ریختی به یادشان خون جگر ریختی چشم تو از بسکه فراوان گریست به گریۀ تو چشم مروان گریست تو نالۀ وا ولدا می زدی اهل مدینه را صدا می زدی بدین سخن فکند آهت طنین که کس نگوید به من امّ البنین منکه دگر امّ بنین نیستم مادر چار نازنین نیستم چار گلم ز تیغ پرپر شدند چار مهم به خون شناور شدند امّ بنین باغ گل یاس داشت دسته گلی سرخ چو عبّاس داشت ای ثمر دل گل احساس من ساقی اهلبیت عبّاس من شنیده ام دست تو از تن زدند به فرق تو عمود آهن زدند شنیده ام تا که تو رفتی ز دست پشت حسین ابن علی هم شکست شنیده ام که جای من فاطمه به دیدنت آمده در علقمه شنیده ام شعله به خشمت زدند شنیده ام تیر به خشمت زدند شنیده ام سکینه بی تاب بود جام به کف منتظر آب بود شنیده ام که دشمنان صف زدند کنار جسم بی سرت کف زدند شنیده ام که شد ز شمشیر تیز پیکر تو چو برگ گل ریز ریز گریه کنم روز و شب ای نور عین بهر تو نه بلکه برای حسین تو در مدینه مادری داشتی مادر خونین جگری داشتی اگر که پاره پاره شد پیکرت بود به دامان برادر سرت حسین فاطمه برادر نداشت کشته شد و مثل تو مادر نداشت تو را فراق اشجع النّاس کشت داغ حسین و داغ عبّاس کشت جز غم و اندوه و فغانت نبود حیف که آن چار جوانت نبود تا که بگریند برایت همه فاطمه یا فاطمه یا فاطمه سلام بر اشک تو یا فاطمه جزای تو اجر تو با فاطمه گریه تو به جز عبادت نبود وفات تو کم از شهادت نبود داغ تو یک شرارۀ نار بود برای اهلبیت دشوار بود مدینه در وفات امّ البنین ناله اش افکند به گردون طنین ز ناله و سوز پر آوازه شد دوباره داغ فاطمه تازه شد سلام «میثم» به گل یاس تو به دست و چشم و سر عبّاس تو کانال صوت، شعر و متن روضه (آرشیو کانال روضه های مکتوب): @rozehayemaktoubb کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ نامِ تو از بس دلربا و دلنشیــــن است آرامِ جان،وردِ زبان، نقشِ نگین است باید تو را أم الوفاء ، ام الأدب خواند بانو! ادب از بوستانت خوشه چين است ای نامِ تو یادآورِ داغ مدینه -با آنکه نام فاطمه زیباترین است- @hosenih گفتی تو را اینگونه نامیدن ادب نیست گفتی پس از این نام من أم البنين است باید قمر های تو را خورشید نامید الحق که دامان تو خورشید آفرین است ای کربلایِ خفته در خاک مدینه از علقمه تا مرقدت، یک سرزمین است بارانِ غربت میچکد از دیدگانش هر کس که با غم ، در بقیعت همنشین است داغ غم مرگِ جوان دیدی نه یک بار بر شانه ات بارِ مصیبت بیش از این است سخت است گفتن ، از زبان مادری که خورشید های آسمانش بر زمین است من از زبانت روضه می خوانم، ولی ...نه... مادر! گریزِ روضه ام تنها همین است @hosenih لا تدعونی... من که فرزندی ندارم یا لیت شعری... قصه آیا اینچنین است؟ باور کنم آیا شب و شق القمر را باور کنم عباس، مقطوع الیمین است ؟ بی جعفر و عثمان و عبدالله و عباس مردم چگونه نام من أم البنين است؟ کانال صوت، شعر و متن روضه (آرشیو کانال روضه های مکتوب): @rozehayemaktoubb کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ ببین باید چه دریایی از ایمان و یقین باشی، که همراه امیری، چون امیرالمومنین باشی ببین باید چقدر احساس باشد در دل شیرت، که در بین زنان، تنها تو عباس آفرین باشی @hosenih شجاعت را، شرافت را، بلاغت را، ولایت را خدا، یک جا به تو بخشید، تا امّ البنین باشی همه عالم، پسر دارند، تو قرص قمر داری مگر بی نور میشد، مادر زیباترین باشی؟ مگر بی نور می شد، در دل خورشید بنشینی؟ تمام عمر با عباس و زینب همنشین باشی گرفتی دستِ ماهی را که از ما دست می گیرد رسیدی، باغبانِ غیرتٌ للعالمین باشی رسیدند و فقط پرسیدی از زینب: حسینم کو؟ تویی اُمّ الادب؛ آری! تو باید اینچنین باشی @hosenih پسرهای تو را کشتند، اما اِرباً اِرباً ، نه! نبودی شاهد تکرار اکبر، بر زمین باشی هوای پر کشیدن سوی حق داری و حق داری پس از کرببلا سخت است که ام البنین باشی کانال صوت، شعر و متن روضه (آرشیو کانال روضه های مکتوب): @rozehayemaktoubb کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
🔰درباره حضرت ام البنین (علیها السلام) صفحه ۱ از ۲ 🔸خلاصه ای از مقاله ای درباره حضرت ام البنین از سایت حوزه نت به آدرس https://b2n.ir/t17069 🔸حضرت ام البنین (س) از خاندان و طایفه ای است که به شهامت، رشادت و شجاعت و ویژگی های نیکوی اخلاقی مشهور بودند. و همین موضوع در ازدواج علی(ع) با ام البنین (س) تأثیرگذار بود. (مسعودی، 1374: ج2، 67؛ طبری، بی تا: ج2، 440؛ ابوفداء، بی تا: ج1، 181؛ ابن وردی، 1389: ج1، 220) 🔸هرچند علی(ع) پس از شهادت زهرا(س) همسران دیگری نیز انتخاب کرد، ولی همیشه در پی همسری بود که از خاندان شجاعت و غیرت و فضیلت باشد. امام علی (ع) این امر را با برادرش عقیل در میان گذاشت. امام از او خواست دختری از طایفه های مشهور عرب را برایش برگزیند که به شجاعت و قهرمان پروری زبانزد باشند تا از او فرزندی رشید، دلیر و با شهامت پدید آید. عقیل که انساب عرب را خوب می شناخت. علی را به خاندان راهنمایی کرد و گفت: با ام البنین(س) از طایفه کلاب ازدواج کن؛ زیرا در میان عرب، شجاع تر از پدران وی وجود ندارد. (مامقانی، 1350ق: ج3، 70؛ امین، 1403ق: ج8، 389؛ قمی، 1421 ق: 302؛ کحّاله، 1404ق: ج1، 242 🔸عقیل درباره خاندان ام البنین(س)می گوید: در میان عرب، شجاع تر از پدران ام البنین(علیها السلام) نبود. (ابن عنبر، 1362: 357؛ مامقانی، 1350ق: ج2، 128؛ امین، 1403ق: ج8، 381؛ قمی، 1421ق: 322). 🔸البنین(س) این صفت خاندانش را به ارث برده بود. پس از شهادت امام حسین (ع) و یارانش و شهادت عباس و دیگر فرزندانش در بقیع حضور می یافت و عبیدالله فرزند خردسال عباس را نیز به همراه می برد. این روحیه، شهامت و شجاعت او در مقابل باطل نشان می دهد. به یقین، در آن فضای خفقان به بقیع آمدن و عزاداری کردن به گونه ای که مردم جمع شوند و با او هم ناله گردند (سماوی، 1377: 56؛ طبری، بی تا: ج6، 296 🔸روزی امیر مؤمنان، عباس (ع) را در دامان خود گذاشت، آستینهایش را بالا زد و امام درحالی که به شدت می گریست به بوسیدن بازوان عباس (ع) پرداخت. ام البنین حیرت زده از این صحنه، از امام پرسید: «چرا گریه می کنید؟» حضرت با صدایی آرام و اندوه زده پاسخ داد: «به این دو دست نگریستم و آنچه را بر سرشان خواهد آمد، به یاد آوردم.» امّ البنین شتابان و هراسان پرسید: «چه بر سر آنها خواهد آمد؟» حضرت با آوایی مملوّ از غم و اندوه و تأثر فرمود: «آنها از ساعد قطع خواهند شد». این کلمات چون صاعقه ای بر امّ البنین فرود آمد و قلبش را ذوب کرد. سپس او با اضطراب و به سرعت پرسید: «چرا قطع می شوند؟» امام به او خبر داد که فرزندش در راه یاری اسلام و دفاع از برادرش، حافظ شریعت الهی و ریحانه رسول اللّه (ص) دستانش قطع خواهد شد. امّ البنین به شدت گریست و زنان همراه او نیز در غم، رنج و اندوهش شریک شدند. (مقرم، 1369ق: 19) 🔸نویسنده کتاب ابصارالعین، شعر زیر را از شرح الکامل ابوالحسن اخفش نقل می کند و آن را از سروده های ام البنین(س)در ماتم فرزندش (عباس) می داند: یا مَن رَأی العباس کَ     رَّ علی جماهیر النَّقَد وَ وَراهُ مِن ابناء حی     دَر کلٌّ لَیثَ ذی لُبَد اُنبِئتُ انَّ ابنیِ اُصیبَ    بِرَأسِهِ مقطوعُ یَد وَیلی علی شِبلی اَما      لَ برَأسِهِ ضربُ العمد لَو کانَ سَیفُهُ فی یَدَیهِ     لما دَنَا مِنهُ اَحَد (سماوی، 1341ق: 64؛ امین، 1403 ق: ج8، 389؛ شبّر، 1409ق: ج1، 71؛ ربعی (نقوی)، 1411ق: 26؛ امین، 1398 ق: 114؛ محلّاتی، 1368ق: ج3، 294). ای کسانی که حمله جانانه عباس(ع) را بر گله های گوسفند دیدید و نیز در پی او، فرزندان حیدر را که هر کدام شیری هستند که دست از یاری اش برنمی دارند. آه! به من خبر داده اند که بر سر فرزندم عباس، عمود آهنین زدند، درحالی که دست در بدن نداشته است. وای بر من! که بر سر فرزندم عمود فرود آمد. اگر فرزندم عباس(ع)، دست در تن و شمشیر در کف داشت، چه کسی را یارای آن بود که به او نزدیک شود؟ 🔸گفتنی است ابیات دیگری را نیز به ام البنین(س) نسبت داده اند، مانند این موارد   لا تدعُوَنِّی وَیک ام البنین تُذکِّرینی بلیوث العرین   کانت بنونَ لی اُدعَی بهِم و الیومَ اَصبَحتُ و لا من بَنین   اَربعۀٌ مِثلَ نسُورُ الرّبی قد وَاصلُوا الموتَ بقَطعِ الوَتینِ   تنازَعُ الحِرصانَ اَشلائَهُم فَکُلّهُم اَمسُوا صَریعاً طَعین   یا لَیتَ شِعربی اَکَما اَخبَروا بِاَنَّ عبّاساً مَقطُوعَ الیَدَین   (سماوی، 1341ق: 64؛ امین، 1398 ق: 114؛ امین، 1403ق: ج8، 389؛ شبّر، 1409ق: ج1، 71؛ الحائری، بی تا: 432). ای زنان مدینه! دیگر مرا ام البنین(س) مخوانید و مادر شیران شکاری ندانید. من فرزندانی داشتم که به سبب آنها مرا ام البنین(س) می گفتند، ولی اکنون دیگر برای من فرزندی نمانده و همه را از دست داده ام. کانال صوت، شعر و متن روضه (آرشیو کانال): @rozehayemaktoubb کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
🔰درباره حضرت ام البنین (علیها السلام) صفحه ۲از ۲ 🔸خلاصه ای از مقاله ای درباره حضرت ام البنین از سایت حوزه نت به آدرس https://b2n.ir/t17069 بشیر می گوید: وقتی به نزدیکی مدینه رسیدیم، امام علی بن الحسین (ع) فرود آمد. بار شترش را پایین آورد. چادرش را نصب کرد و فرمود: ای بشیر! خدا پدرت را رحمت کند. او شاعر خوبی بود. آیا تو نیز از شعر بهره ای داری؟ گفتم: آری! امام فرمود: به مدینه برو و خبر شهادت پدر و عزیزانم را به اهل مدینه برسان. (ابن طاووس، 1419ق: 143). مدینه به ظاهر آرام بود، ولی روزها بود که در انتظار شنیدن خبری دهشتناک به سر می برد. بشیر با شنیدن دستور ولیّ خدا، بر اسب سوار شد و با سرعت خود را به مدینه رساند. وارد مسجدالنبی شد. صدا را به کریه بلند کرد و با حالتی غمناک، با دو بیت شعر به انتظار تلخ اهل مدینه پایان داد:   یا اهلَ یَثربَ لا مُقام لَکُم بِهَا قُتِلَ الحسینُ فَادمَعی مِدرارُ   الجِسمُ مِنهُ بِکربلاءَ مُصَرَّجُ و الرّاس منهُ علَی القَناۀ یُدارُ   (ابن طاووس، 1419ق: 142).  ای اهل مدینه! دیگر در مدینه نمانید؛ زیرا حسین(ع) کشته شد. پس فراوان اشک بریزید. بدن حسین(ع) در کربلا، در خاک و خون غلتید؛ در حالی که سرش بر بالای نیزه به این شهر و آن شهر برده می شد. با اعلام این خبر، مدینه یکپارچه در عزا و شیون نشست. زنان از خانه های خود بیرون آمدند، صورت هایشان را خراشیدند، فریاد ماتم سر دادند و بر مظلومیت حسین (ع) و یارانش گریستند. در آن میانه شور و شیون، ام البنین(ع)، مادر شکیبا و صبور عباس، خود را به بشیر رساند و فرمود: «بشیر! از حسین(ع) برایم بگو». بشیر گفت: در سوگ چهار فرزند شُجاعَت به تو تسلیت می گویم. نگاه ام البنین (ع) به بشیر خیره شد و دوباره تکرار کرد: «بشیر: گفتم از حسینم چه خبر آوردی؟ حسینم چه شد؟ فرزندانم فدای حسین(ع) باد.»(مامقانی، 1350: ج2، 128). آری، برای ام البنین (ع)، وجود امام و مقتدایش از همه کس مقدّم بود. آفرین بر این فضیلت و ایمان و مرحبا به این بزرگواری و وفا، او بار دیگر رو به بشیر کرد و گفت: اگر حسین زنده باشد، کشته شدن چهار فرزندم برایم آسان است. (شبّر، 1409ق: ج1، 74؛ مامقانی، 1350: ج2، 231) 🔴نکته قابل توجه اینکه به جهت ضیق مجال تمام مطالب به همان عبارت مقاله سایت حوزه نت و صرفا جهت مطالعه عزیزان قرار داده شد و تطبیق عبارات و اسناد مجال دیگری می طلبد. کانال صوت، شعر و متن روضه (آرشیو کانال): @rozehayemaktoubb کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
جهت توضیح بیشتر عرض کنم به جهت اینکه فرصت جمع آوری و ترجمه مطالب نبود قسمت هایی از این مقاله که دارای استناد بهتری بود جدا شد و اینجا جهت مطالعه دوستان قرار داده شد.
🔰روایاتی درباره ولادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) و سخن گفتن ایشان با حضرت خدیجه در شکم مادر:  🔸حضرت خديجه (رضى الله عنها) گويد: «هنگامى كه به فاطمه حامله شدم از او احساس سنگينى نمى كردم و خفيف و سبك بود و در شكم با من صحبت مى كرد. نزديك وضع حمل كه شد چهار زن كه زيبائى و نورانيتشان را نمى توان توصيف كرد بر من وارد شدند، يكى از آنان گفت: من مادرت حواء هستم، ديگرى گفت: من آسيه دختر مزاحم مى باشم، سومى گفت: من كلثوم خواهر موسى هستيم و ديگرى گفت: من مريم دختر عمران و مادر عيسى مى باشم، آمده ايم كه به كارهاى مربوط به وضع حمل تو رسيدگى كرده و تو را در اين كار كمك كنيم بعد از لحظاتى فاطمه ديده به جهان گشود و سر بر سجده گذاشته و انگشتش را به سوى آسمان بالا برد».(1) 🔸و نيز هنگامى كه كفار از رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) خواستند كه شكافته شدن ماه را به آنان نشان دهد چند روزى بيشتر به تولد حضرت فاطمه نمانده بود، خديجه مى گفت: «اى واى چه بسيار زيان كار است آن كسى كه محمد را تكذيب مى كند، او بهترين فرستاده خدا و پيامبر است»!، در اين هنگام فاطمه از درون شكم او را صدا زده و گفت: «»، بعد از آنكه دوران حمل پايان يافت و مدت كامل شد، فاطمه متولد شد و با پرتو رخسارش گيتى منور گرديد.(2) 🔸حضرت رسول (صلى الله عليه و آله )فرمود: «جبرئيل سيبى از بهشت برايم آورد، آن را خورده و با خديجه هم بستر شدم و او به فاطمه حامله شد و خديجه خود گويد كه من به صورت خفيف و سبك حامله شده ام، و در شكم با من سخن مى گويد او به هنگام وضع حمل به دنبال زنان قريش فرستاد تا بيايند و در كارهاى زنانه مربوط به وضع حمل كمك كنند، آنان نيامده و گفتند: نزد تو نمى آئيم زيرا تو همسر محمد شده اى».(3) 🔸شيخ عزالدين عبدالسلام شافعى گويد: هنگامى كه خديجه به فاطمه حامله شد، در شكم وى با او صحبت مى كرد، او اين جريان را از پيامبر خدا پنهان مى داشت، روزى حضرت بر او وارد شد و ديد بدون اينكه در خانه كسى باشد خديجه صحبت مى كند، پرسيد با چه كسى صحبت مى كردى؟ پاسخ داد با كودكى كه در شكم دارم، او با من صحبت مى كند، حضرت فرمود: اى خديجه تو را بشارت مى دهم، اين دخترى است كه خداوند او را مادر يازده جانشين من قرار داده است كه بعد از من و بعد از پدرشان مى آيند.(4) 🔸در ضمن حديثى طولانى از امام صادق(عليه السلام) نقل شده كه فرمود: «روزى رسول خدا وارد منزل شد و شنيد كه خديجه با كسى صحبت مى كند، به او فرمود: اى خديجه، چه كسى با تو صحبت مى كرد؟ گفت: كودكى كه در شكم دارم با من سخن مى گويد و با من انس مى گيرد، فرمود: اين جبرئيل است كه به من بشارت مى دهد كه او دختر است، آفريده اى پاك و خوش قدم و با يمن و بركت است، بزودى خداوند متعال نسل مرا از او و از نسل او امامان را در بين امت قرار خواهد داد».(5). (6) پی نوشت: (1). ينابيع الموده، قندوزى، ص 198. (2). الروض الفائق، ص 314. (3). ذخائر العقبى، ص 44. (4). احقاق الحق، ج 10،ص 12. (5). بحار الانوار، علامه مجلسى، ج 16، ص 80. (6). گردآوری از: فاطمه زهرا (سلام اله علیها) شادمانی دل پیامبر(صلی الله علیه و آله)، احمد رحمانی همدانی، ترجمه: سیّد حسن افتخار زاده، دفتر تحقیقات و انتشارات بدر، قم، 1376هـ ش، چاپ سوّم، ص193-194. به نقل از سایت آیت الله مکارم کانال صوت، شعر و متن روضه (آرشیو کانال): @rozehayemaktoubb کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
🔰داستان ولادت امیرالمومنین از کفالت ابوطالب و فاطمه بنت اسد از پیامبر تا کفالت پیامبر از امیر المومنین (صلوات الله علیهم اجمعین) از کتاب اثبات الوصیة مسعودی ✅صفحه ۱ 🔸از حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله روايت شده كه فرمود: من و على نورى بوديم كه در پيشانى حضرت آدم قرار داشتيم، آنگاه از صلبهاى پاك و پاكيزه به رحمهاى پاك و مطهره انتقال يافتيم تا اينكه در صلب عبد المطّلب جايگزين شديم. آن نور به دو قسم تقسيم شد، يك قسم آن در وجود عبد اللّه و قسم ديگر آن در وجود أبي طالب عليهما السّلام جاى گرفت، من از نسل عبد اللّه و على از أبي طالب به دنیا آمدیم، اين است معنى قول خداى تعالى كه ميفرمايد: الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً. 🔸[ است‌] روايت شده كه فاطمه بنت اسد بن هاشم مادر امير المؤمنين  در آن شبى كه آمنه بنت وهب مادر رسول خدا صلى اللّه عليه و آله وضع حمل كرد نزد آمنه بود، آنچه را كه آمنه در آن موقع مشاهده كرد فاطمه بنت اسد نيز مشاهده نمود. همين‌كه صبح شد و حضرت ابو طالب از طواف كعبه برگشت فاطمه بنت اسد از آن حضرت استقبال كرد و گفت: امشب چيز تعجب‌آورى ديدم، أبوطالب  گفت: چه ديدى؟ گفت: آمنه بنت وهب مولودى زائيد كه بين آسمان و زمين براى او نورانى گرديد تا اينكه من چشم انداختم و شاخه‌هاى خرماى يمن را ديدم، ابو طالب گفت: تو هم سبتى را يعنى چند سالى را صبر كن كه ، بعد از آن فاطمه بنت اسد بفاصله سى سال امير المؤمنين  را متولد كرد. روايت شده كه سبت مدت سى سال است. و نيز روايت شده كه سبت بيست و هشت سال است. 🔸روايت شده كه فاطمه بنت اسد در آن موقعى كه به أمير المؤمنين  حامله بود مشغول طواف كعبه گرديد و درد زائيدن او را در موقع طواف فرا گرفت، همين‌كه درد زائيدنش شدت يافت داخل خانه كعبه شد، على بن أبي طالب عليهما السّلام را در ميان خانه كعبه نظير آمنه كه پيغمبر خدا صلى اللّه عليه و آله را زائيد متولد نمود، غير از على  كسى قبل از آن حضرت و بعد از آن بزرگوار در ميان خانه كعبه متولد نگرديد. 🔸[نقل قصه کفالت ابوطالب از پیامبر] [باز گشت روایت به پیش از ولادت پیامبر و انتظار فاطمه بنت اسد برای تربیت فرزند وعده داده شده] در آن روز حضرت أبو طالب را فرزندى نبود، آن حضرت يكه و تنها بود. زن أبو طالب فاطمه بنت اسد بن هاشم بن عبد مناف بود كه دختر عموى آن حضرت بشمار ميرفت، فاطمه بنت اسد از زائيدن فرزند محروم بود لذا نذر و نيازهائى ميكرد هر وقتى كه فاطمه بنت اسد فالگير و دانشمند يهودى را از دربانان كعبه ميديد آن بى‌بى را خبر ميداد كه تو صاحب پسرى خواهى شد كه خودت او را نزائيده‌اى، او را پرورش خواهى داد، آن بى‌بى را دستور ميداد كه هرگاه آن پسر بتو نصيب گرديد او را نگاهدار و حفظ كن و از خود دور منماى. فاطمه بنت اسد از آنان درخواست ميكرد كه نام آن پسر را ببرند و اوصاف او را بگويند؟ فالگيرها در جواب ميگفتند: او نور درخشنده‌اى است، بشارت دهنده و ترساننده خواهد بود، در كوچكى مبارك و در بزرگى پيشگوئى‌كننده است، راه خدا و دين را واضح و آشكار مينمايد، خاتم پيغمبران خواهد بود، بدين با فضيلت (اسلام) مبعوث ميگردد، باطل را ريشه كن خواهد كرد، از اعمال و افعال او راستى و درستى ظاهر ميشود، تابعين او هدايت خواهند شد، خدا راه هدايت را به او نصيب ميكند، پرهيزكارى بوسيله او معلوم ميگردد. فاطمه بنت اسد در انتظار اين فرزند بود، همين‌كه انتظار آن بى‌بى بطول انجاميد و صبر خود را از دست داد اين اشعار را انشاد كرد: طالت التّرقّب للميعاد اذ عدمت‌ منّى الحوائل ولدا من عناصير لما أتيت الى الكهان بشّرنى‌ عند السؤال عليهم بالمحابير فقال يوعدنى و الدمع مبتدر يا فاطم انتظرى خير التباشير نورا منيرا به الابناء قد شهدت‌ و الكتب تنطق عن شرح المزامير انى بذاك فقد طال الطلاع الى‌ وجه المبارك يزهر فى الدياجير. 🔸[در سرپرستى ابو طالب ع از رسول خدا ص‌] موقعى كه عبد المطّلب  از دنيا رفت حضرت ابو طالب به بهترين كفالت متكفّل رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله گرديد، بآن حضرت مهربانى و ترحّم ميكرد، در نگاهدارى آن بزرگوار رنج ميكشيد، بلطف آن حضرت چنگ ميزد، او را لباس و پوشاك ميداد، نسبت بآنهائى كه در اطراف آن حضرت بودند عطف و توجهى داشت. حضرت ابو طالب مرد محترم و معظمى بود، بر طرف كننده اندوه بود، مرد بيهوده‌گو و پرحرف و مردم آزارى نبود بلكه مردى نيكوكار و با عاطفه و نسبت بآنچه كه داشت بخشنده بود، نسبت بآنچه كه برايش مقدور بود جوانمردى ميكرد، هيچ ترسى آن حضرت را از سبقت در سخنرانى مانع نمى‌شد، در موقع خصومت ملالى دچار او نميگرديد، نسبت برسول اللّه صلى اللّه عليه و آله محبّت بخصوصى داشت. ادامه این روایت زیبا را از پیام بعدی ببینید کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
🔰داستان ولادت امیرالمومنین از کفالت ابوطالب و فاطمه بنت اسد از پیامبر تا کفالت پیامبر از امیر المومنین (صلوات الله علیهم اجمعین) از کتاب اثبات الوصیة مسعودی ✅صفحه ۲ 🔸فاطمه بنت اسد نسبت برسول خدا صلى اللّه عليه و آله علاقه زيادى داشت، بجهت محبّت و برهانهائى كه از رسول خدا به آن بى‌بى وعده داده بودند عنان صبر را از دست داده بود. فاطمه بنت اسد ميگفت: بخداى آسمان قسم كه نذر من قبول و سعى من مقبول و دعاى من مستجاب گرديد، من محبّت حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله را در قلبم جاى ميدهم، بوسيله‌ رؤيت آن حضرت از كليه اشخاصى كه نظير او هستند چشم‌پوشى مينمايم، چه كسى از من سزاوارتر است كه مثل حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله باو عطا شود، امر حضرت محمّد امر خلق نيست بلكه امرى است از طرف خداى بزرگ فاطمه بنت اسد پيغمبر خدا را (چون نور) چشم خود قرار داده بود، چنانچه خود آن حضرت يك لحظه از نظر فاطمه غائب ميشد تمثال او از نظر فاطمه بنت اسد غائب نمى‌شد، آن حضرت را مفقود نميدانست، ناراحت بود تا اينكه پيغمبر را حاضر نمايد و مشغول غذا دادن، شستشو كردن، نظيف نمودن، لباس پوشانيدن، روغن مالى كردن، خوشبو كردن و اصلاح كار آن حضرت شود، در روز مواظب شير دادن آن بزرگوار بود، همين‌كه شب مى‌شد مشغول بحاضر كردن رختخواب و (وسائل) خواب و متّكا و گهواره آن حضرت ميگرديد. 🔸صفات پسنديده رسول الله  حضرت صادق ع فرمود: در خانه ابو طالب درخت خرمائى بود كه زياد بار ميگرفت و بسيار خوش طعم و خوش خوراك بود، بدنبال طعم آن بوى خوش و معطرى نظير بوى زعفرانى كه با عسل آب شده باشد استشمام مى‌شد، آن درخت خرما پرپوست و كم خوار بود و هسته آن باريك بود. رسول خدا صلى اللّه عليه و آله همه روزه با همسال‌هاى خود از قبيل ابو سفيان كه عموزاده آن حضرت بود و ابو سلمه و مشروح بن نويبه نزد آن درخت مى‌آمدند و آنچه را كه از آن خرما بوسيله وزيدن باد و منقار زدن پرندگان ريخته بود جمع ميكردند. فاطمه بنت اسد نميديد كه پيغمبر خدا صلى اللّه عليه و آله در جمع كردن خرماى نارس و رسيده به هم‌سال‌هاى خود سبقت بگيرد ولى كودكان ديگر براى جمع كردن خرما بر يكديگر پيشدستى ميكردند، اما پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله در بين آنان با سكون و وقار و تواضع و تبسّم حركت مى‌كرد، از حرص و عجله كودكان ديگر تعجب مينمود! ولى رسول خدا صلى اللّه عليه و آله چنانچه بعد از رفقايش چيزى از خرما مى‌افتاد آن را بر ميگرفت و الا با صورت باز و انبساط و خوش‌روئى تمام برمى‌گشت. 🔸فاطمه بنت اسد از كثرت حياء، نيكوكارى، دل نازكى، سرعت اشك و دل رحمى پيغمبر خدا صلى اللّه عليه و آله تعجب ميكرد! گاهى مى‌شد كه فاطمه بنت اسد قبل از آمدن كودكان براى آن حضرت خرما جمع مى‌كرد-، موقعى كه آن بزرگوار مى‌آمد خرماها را به او تقديم مينمود ولى آن برگزيده خدا دوست داشت كه خرماها را با كودكان ديگر بخورد. 🔸فاطمه بنت اسد ميگويد: روزى همسالان و هم‌بازيان حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله آمدند و من خوابيده بودم. چون حضرت محمّد را با آنان نديدم از آنها سراغ آن حضرت را گرفتم و گفتم: محمّد چه شد؟؟ گفتند: با عموى خود ابو طالب در عقب ما هستند، دل من اندكى آرام گرفت، بچه‌ها آن خرماهائى را كه در زير درخت بود بطورى جمع كردند كه در زير آن درخت چيزى ديده نمى‌شد. آنگاه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله بطرف آن درخت رفت و در زير آن توقف كرد، آن درخت خرما خيلى بلند بود. پيغمبر خدا بدست خود اشاره كرد، آن درخت خوشه‌هاى خود را بقدرى پائين آورد كه نزديك شد ميوه آن بزمين برسد، پس رسول خدا آنچه كه ميخواست از آن‌ خرما بر گرفت و دست خود را از آن درخت برداشت و اشاره كرد تا آن درخت بجاى خود برگشت، آن حضرت گمان ميكرد كه من خوابم ولى من خوابيده و بيدار بودم. چون اين معجزه را از آن حضرت ديدم ترس بر من غلبه كرد، نتوانستم خوددارى نمايم پس نزد ابو طالب آمدم و در مكان خلوتى باو گفتم: من از حضرت محمّد چنين و چنان ديدم؟! ابو طالب گفت: آرام باش و اين گفتگو را جاى ديگر مكن كه شايد خوابهاى دروغى بوده است. گفتم: نه بخدا قسم بلكه بطور يقين در حال بيدارى بود نه در حال خواب، بچشم بيدارى ديدم نه در چشم خواب، من بخدا اميدوارم كه اين گمان مرا نسبت به محمّد صلى اللّه عليه و آله ثابت نمايد و آنطور باشد كه بوسيله پرورش آن حضرت بمن بشارت داده شده و من به جهت كفالت و عهده‌دارى نفقه آن بزرگوار رستگار گردم. 🔸بعد از آن فاطمه بنت اسد در شب و روز از حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله جدا نمى‌شد، از آن حضرت غفلت و از خدمتش كوتاهى نمى‌كرد، در جستجوى غذا و آب پيغمبر بود، پس رسول اللّه آن بى‌بى را مادر ميگفت. کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
🔰داستان ولادت امیرالمومنین از کفالت ابوطالب و فاطمه بنت اسد از پیامبر تا کفالت پیامبر از امیر المومنین (صلوات الله علیهم اجمعین) از کتاب اثبات الوصیة مسعودی ✅صفحه ۳ 🔸پیامبر اکرم به فاطمه بنت اسد دستور داد برای خداوند متعال قربانی انجام دهد بعد از آن فاطمه بنت اسد قربانى را آماده كرد و گفت: من اين فرمان را از حبيب خود محمّد صلى اللّه عليه و آله قبول كردم و اين قربانى را محض خدا براى خدا ذخيره مينمايم. 🔸فاطمه بنت اسد آن شب را صبح نكرد مگر اينكه حسنى بر حسن و جمالى بر جمال او افزوده گرديد و عقيل را متولد نمود، بعد از عقيل حامله شد و طالب را زائيد، بعد از طالب حامله شد و جعفر را متولد كرد، هر روز نور صورت آن بى‌بى بجهت اينكه به پاك و پاكيزه‌ترين و نيكوكارترين آنان يعنى على حامله شده بود رو بزيادى ميرفت. آنگاه فاطمه بنت اسد على  را زائيد و در موقع ولادت امير المؤمنين بعضى از مشكلات دچار آن بى‌بى شد. 🔸آنگاه فاطمه بنت اسد فرزند خود على  را در منزل پدرش ابو طالب آورد تا اينكه پيغمبر خدا صلى اللّه عليه و آله كام او را برداشت، او را در كنار خود نهاد، قبل از اينكه كسى على را قنداق كند پيغمبر خدا او را در كنار خود قنداق كرد. بعد از حضرت على ام هانى كه نام او فاخته بود و مباركه و پاكيزه و خواهر فرزندان پاكيزه پدر خود ابو طالب بود بفاطمه بنت اسد نصيب گرديد. 🔸ولادت اولين وصى پيغمبر عظيم الشأن اسلام  فاطمه بنت اسد در دهم ماه ذى حجه بعلى بن أبي طالب حامله شد و در روز پانزدهم ماه رمضان او را متولد كرد [این نقل برخلاف تاریخ مشهور ولادت آن حضرت در ۱۳ رجب است] 🔸فاطمه بنت اسد پنج روز بعد از حامله شدن به على  نشسته بود درحالى‌كه صورتش را نور و جمال فرا گرفته بود، صورت آن بى‌بى نورانيت مخصوصى داشت، پيشانى فاطمه بنت اسد در بين عده‌اى از زنان قبيله قريش كه نام همه فاطمه بود ميدرخشيد 🔸تربيت رسول خدا ص امير المؤمنين ع را از كودكى‌] راوى گويد: علي 7 در موقعى متولد شد كه سى سال از عمر شريف رسول خدا صلى اللّه عليه و آله گذشته بود، پيغمبر خدا على را زياد دوست ميداشت بطورى كه بفاطمه بنت اسد ميفرمود: اى مادر گهواره على 7 را نزد رختخواب من قرار بده، پيغمبر خدا صلى اللّه عليه و آله شخصا متصدى‌ پرورش و تربيت على مى‌شد، در موقع شيرخوارگى على  شير را در حلق آن حضرت ميريخت، در موقع خواب على گهواره جنبان على بود، در وقت بيدارى با على هم سخن ميشد و آن بزرگوار را گاهى بسينه و گاهى بدوش خود حمل و نقل ميفرمود. 🔸رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله ميفرمود: اين على برادر، دوست، معين، وصى، ذخيره، مورد اعتماد، داماد، شوهر دخترم و امين بر وصيّت من است. پيغمبر خدا صلى اللّه عليه و آله على را گردش بكوههاى مكه، شكاف كوهها، رودبارها و جاده‌ها مى‌برد. 🔸همين‌كه حضرت محمّد بن عبد اللّه صلى اللّه عليه و آله خديجه دختر خويلد را تزويج كرد و آن بى‌بى از محبت رسول خدا صلى اللّه عليه و آله بعلى آگاه شد از على 7 ديدن ميكرد، با بهترين لباس و جواهر آن حضرت را زينت ميداد، كنيزان خود را با على ميفرستاد، كنيزها ميگفتند اين على برادر محمّد و محبوبترين مردم در نزد او و نور چشمى خديجه و آن كسى است كه آرامش و اطمينان بر او نازل شده است. [قصه کفالت پیامبر از امیر مومنان (صلوات الله علیهما و آلهما)] 🔸هديه و احسان خديجه متصلا در خانه ابو طالب روان بود تا آن موقعى كه قحطى شديد و خشكه‌سالى دچار قريش شد، چون حضرت ابو طالب مردى بخشنده و سرشناس بود لذا تهى دست گرديد و نانخوار او زياد شد، سال قحط آن حضرت را نيازمند كرد. پس رسول خدا صلى اللّه عليه و آله عموى خود عباس را كه در آن وقت در ميان بنى هاشم كار و بارش خوب بود صدا زد، فرمود: اى عمو! برادر تو ابو طالب نان‌خوار زيادى دارد، نيازمند گرديده و تو ميبينى كه اين قحطسالى دچار مردم شده، ارحام هم سزاوارترند كه بآنان كمك شود، بايد نانخوار آنان را برد و نان داد، پس تو با ما بيا تا برويم و بعضى از عائله او را بياوريم بلكه نيازمندى او را تخفيف داده باشيم. کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
🔰داستان ولادت امیرالمومنین از کفالت ابوطالب و فاطمه بنت اسد از پیامبر تا کفالت پیامبر از امیر المومنین (صلوات الله علیهم اجمعین) از کتاب اثبات الوصیة مسعودی ✅صفحه ۴ 🔸عباس در جواب رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله گفت: اى برادرزاده پيش‌بينى بسيار خوبى كردى، براى من هم صواب دارد، بخدا قسم كه مرا براى بخشش و رسيدگى بقوم و خويش بيدار و هشيار كردى. آنگاه با يكديگر نزد ابو طالب آمدند، بطرز نيكوئى با او صحبت كردند و گفتند: حقا كه تو سوابق پسنديده و منقبتهائى دارى كه قابل انكار نيستند. تو اصل و ريشه پدران بزرگوار هستى، جوانمردى و بخشش براى تو جمع و مطيع شده، ما نميتوانيم بصفات تو نائل شويم، در اين سال قحط و خشكه‌سالى نانخوار تو زياد است، ما ناچاريم كه بعضى از نانخواران ترا سبك نمائيم تا اين سختى از مردم برطرف گردد، حضرت ابو طالب گفت: (من حرفى ندارم) ولى عقيل و طالب را براى من بگذاريد و اختيار باقى اطفال كوچك با شما باشد، آنگاه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله على را و عباس جعفر را برگرفتند. رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله از آن وقت ببعد عهده‌دار على  گرديد و خود آن حضرت شخصا متصدى غذا و تعليم امير المؤمنين بود، على 7 دو سال قبل از آنكه نبوّت پيغمبر خدا صلى اللّه عليه و آله ظاهر شود با رسول خدا نماز ميخواند. [....] منبع عربی: https://b2n.ir/h79817 منبع ترجمه کتاب اثبات الوصیه توسط محمد جواد نجفی https://b2n.ir/r55494 کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
🔰حمایت ابوطالب و فاطمه بنت اسد (علیهما السلام) از پیامبر (صلی الله علیه و آله) 🔸بعد از اینکه پیامبر در سن کودکی پدر و مادر را از دست داد مدتی نگذشت که جد مکرم ایشان حضرت عبد المطلب (علیه السلام) نیز در بستر بیماری افتاد و در آن حال اینگونه به ابوطالب درباره پیامبر وصیت کرد: «اى عبد مناف (ابوطالب!) نگاهدارى و حفاظت شخصى را که مانند پدرش یکتاپرست است، بر دوش تو مى‏گذارم» و ابوطالب در پاسخ گفت: «پدرجان! محمد(ص) هیچ احتیاجى به سفارش ندارد؛ زیرا، او فرزند من است و فرزند برادرم.» (ابوطالب با عبدالله پدر پیامبر(ص) از یک مادر بودند). 🔸وقتى که عبدالمطلب درگذشت، ابوطالب پیامبر(ص) را پیش خود برد، و با این که ثروتى نداشت و نادار بود، امّا بهترین سرپرست براى آن حضرت بود؛ على(ع) مى‏فرماید: «پدرم در عین نادارى، سرورى کرد و پیش از او هیچ فقیرى سرورى نیافت». 🔸ابوطالب نسبت به پیامبر(ص) چنان دوستى و محبت شدیدى ابراز مى‏داشت که هیچ یک از فرزندان خود را تا آن اندازه دوست نمى‏داشت، در کنار پیامبر(ص) مى‏خوابید و هرگاه بیرون مى‏رفت، او را نیز همراه خود مى‏برد و چنان دلبستگى شدیدى به پیامبر(ص) داشت که، نسبت به هیچ‏کس چنان نبود و خوراک خوب را مخصوص آن حضرت قرار مى‏داد. 🔸«ابن عباس» و سایر صحابه مى‏گویند: «حضرت ابوطالب رسول خدا را بسیار دوست مى‏داشت؛ به طورى که او را از فرزندانش بیشتر دوست داشته، و بر آنان مقدم مى‏نمود! بنابر این هرگز از وى دورتر نمى‏خوابید و خود هر جا مى‏رفت او را نیز با خود مى‏برد.» 🔸علامه مجلسى(ره) نقل مى‏کند: «هرگاه رسول خدا در رختخوابش مى‏خوابید، حضرت ابوطالب پس از آن که همه مى‏خوابیدند، به آرامى او را بیدار مى‏کرد، و رختخواب على را با وى جابجا مى‏نمود، و فرزند خود و برادرانش را جهت حفاظت وى مأمور مى‏ساخت.» 🔸یعقوبى مى‏نویسد: از رسول خدا(ص) روایت شده است که پس از وفات «فاطمه بنت اسد»، همسر ابوطالب، که زنى مسلمان و بزرگوار بود، فرمود: «الیوم ماتت اُمّى؛ امروز، مادرم وفات کرد»، و او را در پیراهن خویش کفن کرد و در قبرش فرود آمد و در لحد او خوابید و چون از ایشان پرسیدند: چرا براى فاطمه بنت اسد چنین بى‏تاب شده‏اى؟ فرمود: «او به راستى مادرم بود؛ زیرا، کودکان خود را گرسنه مى‏گذاشت و مرا سیر مى‏کرد. آنان را گردآلود مى‏گذاشت و مرا تمیز و آراسته مى‏نمود، و راستى که مادرم بود». 🔸حضرت ابوطالب رسول خدا را از سن هشت سالگى به خانه خویش منتقل ساخت، و تا سن پنجاه سالگى رسول خدا(ص)، لحظه‏اى از یارى و حمایت او دست برنداشت و او را بر خود و فرزندانش مقدم مى‏داشت!! و خطرهاى احتمالى را که متوجه رسول خدا مى‏گردید، خود و فرزندانش با جان و دل مى‏خریدند، و آن چنان فداکارى و ایثار مى‏نمودند که ملائکه و جبرئیل بر آنها مباهات مى‏کردند!! 🔸در تاریخ آمده است که کفار قریش بارها به حضرت ابوطالب مراجعه نموده و از او خواستند که جلوى تبلیغات پیامبر اسلام(ص) را که به نظر آنان اهانت به آیین و مقدّسات بت پرستى بود، بگیرد. پس از چندین بار تذکر، سرانجام با اخطار و هشدار شدیدتر پیش آمدند؛ به گونه‏اى که جان رسول خدا(ص) و حضرت ابوطالب مورد تهدید جدى قرار مى‏گرفت؛ در چنین موقعیتى ابوطالب با تمام قوا از رسول خدا حمایت مى‏کرد و مى‏گفت: «اذهب یا بن اخى؛ فقل ما احببت فوالله لا اُ سلمک لشى‏ء ابدا؛ تو نگران نباش و به دنبال مأموریت الهى‏ات انجام وظیفه کن؛ به خدا سوگند! به هر قیمتى (و لو جان من در خطر باشد) دست از حمایت تو برنمى‏دارم!!» منبع مقاله ابوطالب شخصیت مظلوم تاریخ مجله پاسدار اسلام کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
🔰چند روضه کوتاه برای بی بی دو عالم حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) 🔸مجلس اول: ذکر مصیبت ورودیه کربلا وقتی وارد کربلا شدن بانوان حرم رو با احترام از محمل ها پیاده کردن اون زینبی که امیر المومنین شبها برای زیارت پیامبر می فرستاد حسنین دور و بر زینب می رفتن چراغ حرم رو خاموش می کردن تا کسی قد و قامت زینبو نبینه اینجا هم لابد عباس اومد علی اکبر اومد جوانان بنی هاشم اومدن دور و بر زینبو گرفتن با احترام و جلالت پیاده کردن اما عرض کنیم حسین جان کجا بودی روز یازدهم محرم اون لحظه که زینب همه رو سوار کرد امام سجاد با حال بیماری شدید سوار بر مرکبی شد یه وقت زینب یه نگاهی دور و برش کرد ببینه یه محرم دور وبر زینب نمانده کمکش کنه شاید صدا زد حسین جان کجایی خواهرو کمک کنی شاید یه نگاه به علقمه کرد عباسم از وقتی دستای تو رو جدا کردن لباس اسیری به تن کردم ... راوی می گه: یادم نمیره روز یازدهم محرم َ فَوَ اللَّهِ لَا أَنْسَى زَيْنَبَ بِنْتَ عَلِيٍّ ع تَنْدُبُ الْحُسَيْنَ ع وَ تُنَادِي بِصَوْتٍ‏ حَزِينٍ‏ وَ قَلْبٍ كَئِيبٍ يَا مُحَمَّدَاهْ صَلَّى عَلَيْكَ مَلَائِكَةُ السَّمَاءِ هَذَا الْحُسَيْنُ مُرَمَّلٌ بِالدِّمَاءِ مُقَطَّعُ الْأَعْضَاءِ ناله بزن بگو یاحسین کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
مجلس دوم: پیوند بین روضه لحظات آخر عمر شریف حضرت زهرا و سید الشهدا نمیدونم چه سریه دو نفر بودن نذاشتن لحظه آخر کسی بالا سرشون باشه اولی مادر ساداته حسنین رو فرستاد مسجد علی هم مشغول نمازه صدا زد اسما چند لحظه صبر کن بعد صدام بزن اگه صدام زدی جوابتو ندادم برو علی خبر کن اصلا نمی دونم مظهر وفا است مظهر حیا است هیچ وقت کاری که علی نتونه انجام بده نخواست آخه هر زنی زمین بخوره شوهرشو صدا میزنه اما قربونت برم مادرجان یه وقت دیدن ناله زد یا فضه خذینی فضه بیا که محسنمو کشتن دومی هم خود حسینه امام زمان فرمود لحظه آخر یه نگاه غریبانه ای می کرد به سمت خیمه ها تدیر طرفا خفیا الی رحلک حضرت آیت الله بهجت فرموده بودن نگید زینب داشت نگاه می کرد آخه تا دید زینب اومده داره تماشا می کنه با چشم اشاره کرد خواهرم برگرد یعنی زینب جان همین که مادرم تماشا می کنه بسه ناله بزن بگو یا حسین کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
مجلس سوم: روضه وداع سید الشهدا با خیمه ها عرضه بداریم یا صاحب الزمان همون زینبی که شب عاشورا خبر شهادت برادر رو نتونست تحمل کنه چه کرد اون لحظه که دید ظهر عاشورا حسین آمد کنار خیمه برا وداع یا زینب یا ام کلثوم یا سکینه علیکن منی السلام صدا زد یه پیراهن کهنه برام بیارید فإنی مقتول مسلوب اینا اگه منو بکشن منو برهنه می کنن ‏ لباس کهنه بپوشید زیر پیرهنش که تا برون نکند خصم بدمنش زتنش لباس کهنه چه حاجت که زیر سم ستور تنی نماند که پوشند جامه یا کفنش همه عالم رو غم گرفته بود لحظه وداع حسین ملائکه داشتن تماشا می کردن یه وقت زینب دید برادر به گریه افتاد صدا زد برادر جان چشمت گریان نباشه فرمود چطور گریه نکنم وقتی می بینم ساعتی بعد شما رو به اسیری می برن اما یه وقت دید ناله سکینه بلند شد یه نگاهی به سکینه انداخت گفتن و کان یحبها حبا شدیدا دیدن سکینه رو بغل کرد اشکاشو پاک کرد صدا زد سکینه جان تو دیگه با گریه هات دل بابارو آتش نزن لاتحرقی قلبی بدمعک حسرة ما دام منی الروح فی جثمانی بعد از من گریه فراوان دارید دیدن حسین راه افتاد به سمت لشگر اما بعضی نقل کردن یه وقت دید خواهرش صدا میزنه مهلا یا اخی بذار یه بار دیگه نگات کنم موسوعة الامام الحسين(عليه‏السلام) ؛ ج‏4 ؛ ص482 و نیز موسوعة شهادة المعصومین ج2 ص381 عن الاسفراینی: ثمّ إنّ الحسين عليه السّلام أراد وداع النّساء، و هو آيس باكي العين، فتلقّته أخته زينب، و قالت له: لا أبكى اللّه عينك.فقال: كيف‏ لا أبكي‏ و عمّا قليل تساقون بين الأعداء فأقبلت سكينة و هي صارخة، و كان يحبّها حبّا شديدا، فضمّها إلى صدره و قال: سيطول بعدي يا سكينة فاعلمي‏ منك البكاء إذا الحمام دهاني‏ لا تحرقي قلبي بدمعك حسرة ما دام منّي الرّوح في جثماني‏ فإذا قتلت فأنت أولى بالّذي‏ تأتينه‏ یا خيرة النّسوان‏ موسوعة الامام الحسین موسوعة الامام الحسين(عليه‏السلام) ؛ ج‏4 ؛ ص476 به نقل از البهبهاني، الدّمعة السّاكبة، 4/ 345- 346- مثله الدّربندي، أسرار الشّهادة،/ 423 همچنین ر،ک: ترجمه ذریعة النجاة ص290 فأراد عليه السّلام أن يخرج من الخيمة، فلصقت به زينب، و قالت: مهلا يا أخي توقّف حتّى أزوّد من نظري وداع‏لأتلاق بعده: فمهلا أخي قبل الممات هنيئة لتبرد منّي لوعة و غليل‏ فجعلت تقبّل يديه و رجليه، و أحطن به سائر النّسوان، يقبّلن يده و رجله‏ کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
مجلس چهارم: روضه بازگشت ذوالجناح وارد میدان شد کاری کرد مردم یاد رزم علی تو میدان افتادن هربار حمله می کرد برمی گشت وسط میدان صدا میزد لاحول و لا قوة الا بالله شاید می خواست به زینب خبر بده هنوز زمین نیافتادم هر کس زمین می افتاد به حسین خبر می داد اما بمیرم حسین کسی رو نداشت بهش خبر بده غریبانه روی زمین افتاد یه وقت اهل حرم شنیدن یه صدایی از بیرون خیمه ها بلند شد شاید گفتن دوباره حسین برگشته اما بمیرم همه از خیمه ها بیرون دویدند ولی سالار زینب را ندیدند هر کی یه جور درددل می کرد اما میگن مجلس بابا رو دختر گرم می کنه آمد کنار ذو الجناح ذوالجناح یه سوالی دارم میدونم بابامو کشتن اما بگو ببینم یا جواد ابی هل سقی ابی ام قتل عطشانا (1) راوی میگه هیچ وقت فراموش نمی کنم زینب را شب عاشورا است روضه باید روضه عاشورایی باشه یه وقت نگاه کنه ببینه هر کی با هر چه در دست داره به بدن عزیز زهرا می زنه چرا این حرفو میگم آخه امام باقر فرمود همه با شمشیر نبود بعضیا با نیزه می زدن بعضیا با تیر می زدن هرکی سلاح نداشت سنگ می زد (2) بمیرم زینب سه چهار سال نداشت دید مادرش بین در و دیوار رسول الله رو صدا می زنه حالا زینب به اضطرار افتاده یه وقت رو کرد به سمت پیغمبر پس با زبان پرگله آن بضعه بتول رو کرد بر مدینه که یا ایها الرسول این کشته فتاده به هامون حسین توست این صید دست و پا زده در خون حسین توست این ماهی فتاده به دریای خون که هست زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست. اللهم صل علی محمد و آل محمد (1) این نقل را از آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی و برخی علمای دیگر دیده ام اما عجالتا مدرک آن را پیدا نکردم برخی سایت ها به تذکره الشهدا آدرس داده بودند. 2. الأصول الستة عشر (ط - دار الشبستري) ؛ المتن ؛ ص122 بعض اصحابنا رواه ان ابا جعفر (ع) قال‏ كان ابى مبطونا يوم قتل‏ ابو عبد الله الحسين بن على عليهما السلم و كان فى الخيمة و كنت ارى موالياتنا كيف يختلفون معه يتبعونه بالماء يشد على الميمنة مرة و على الميسرة مرة و على القلب مرة و لقد قتلوه قتلة نهى رسول الله ص، ان يقتل بها الكلاب و لقد قتل بالسيف و السنان و بالحجارة و بالخشب و بالعصى و لقد اوطأه الخيل بعد ذلك. کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
مجلس پنجم: شام غریبان امشب اگه چشم دلتو باز کنی شاید هنوز خیمه گاه حسین داره می سوزه گفت داداش اینان که طبل خاتمه جنگ می زنند پس از چه رو به خیمه ما سنگ می زنند زینب بچه ها رو زیر خیمه جمع کرده نمی دونم دیگه آیا توانی تو بدن زینب مونده یا نه؟ آخه زینب چه کنه عرضه بداریم حسین جان کنار بدن عباس گفتی بیچاره شدم حالا ببین حال زینبو از یه طرف دلش گوشه قتلگاهه بدن برادرش روی زمین گرم کربلا از یه طرف امام سجاد با اون حال بیماری گوشه خیمه افتاده از یه طرف هرکدوم از این بچه ها تو بیابونا فرار کردن انقدر تو این بیابونا دویده آخه تا حمله کردن به خیمه ها هر چی تو این خیمه ها بود غارت می کردن یا صاحب الزمان یا غیرة الله عذر می خوام دو تا گوشواره از بانوان حرم آل الله بهش جسارت شد یکی تو کوچه بنی هاشم امام صادق فرمود طوری با سیلی به صورت مادرم زدن گوشواره مادرم شکست یه جا همین جا یعنی عصر عاشورا بود نوشتن حمله کردن طوری گوشواره ام کلثومو کشیدن گوش رو پاره کردن برادر جان از دست ها مپرس که با گوش ها چه کرد از مشت ها بپرس که با گوشواره بود کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
مجلس ششم: روضه وداع اهل حرم با قتلگاه تا اومدن قافله رو حرکت بدن بانوان حرم اصرار کردن بذارید ما یه بار دیگه با عزیزانمون وداع کنیم تا رسیدن به قتلگاه خودشونو انداختن رو این بدن ها چه غوغایی به پا شد نگاه کنن ببینن این ملعون ها کشته های خودشونو نماز خوندن دفن کردن اما بدن عزیز زهرا در نقل داره امام سجاد فرمود من طوری به این بدن ها نگاه می کردم گویا جان داشت از بدنم خارج می شد زینب آمد حال امام سجاد رو دید صدا زد یادگار برادرم داری با جون خودت بازی می کنی گفتم عم چطور ناله نزنم وقتی میبینم عزیزانم رو روی خاک رها کردن کاروان اومدن خودشونو رو این بدن ها انداختن مبریدم! که در این دشت مرا کاری هست گرچه گل نیست ولی صحنه گلزاری هست ساربانا! مزنید این همه آواز رحیل که در این دشت مرا قافله سالاری هست عرضه بدرایم علی جان شب شام غریبان زهرا تا اومدی بندهای کفنو ببندی بچه ها خودشونو انداختن رو بدن مادر از آسمان ندا آمد یا ابا الحسن بچه ها رو از بدن مادر بردار ملائکه خدا به گریه افتادن علی جان این فرشته ها کجا بودن کربلا کنار گودی قتلگاه آخه اینجا شما بچه ها رو آرام می کردی می بوسیدی از بدن مادر حدا می کردی اما آیا کسی بود کربلا عزادارای حسینو آروم کنه نه به خدا فقط یه عده جمع شدن با تازیانه به سوی شام و کوفه ام چه ظالمانه می برند/ نمی روم ولی مرا به تازیانه می برند/ سر تو را به نیزه ای نشانده دشمن علی/ نمی روم ولی مرا به این بهانه می برند کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
مجلس هفتم: مکالمه امام سجاد با زینب کبری با مشاهده قتلگاه 🔸خودش فرمود وقتی نگاه کردم دیدم بابام اهل بیت پیغمبر همه کشته رو زمین افتادن طوری غم دلم رو گرفت داشت جون از بدنم خارج می شد زینب متوجه شد صدا زد مالی اراک تجود بنفسک یا بقیة جدی چرا داری با جونت بازی میکنی تو یادگار برادرمی فرمود عمه جان چطور گریه نکنم وقتی می بینم پدرم برادرم عموهام مضرجین بدمائهم مرملین بالعری وقتی می بینم عزیزان خونی رو خاک افتادن این ملعون ها همه کشته های خودشون رو دفن می کنن اما شهدای ما روی زمین افتادن قافله سالار من ، کجایی ای دوای دردم … پی تو هرکجا میگردم ، تو رو تو قتلگاه گم کردم… ای بدن صد پاره ، رو خاک داغ این صحرایی!! چرا مقطع الاعضایی ، بگو کجا برم تنهایی ، وای من از عاشورا… زمین و آسمون غمگینه ، یه خواهری داره میبینه!!! یکی میشینه روی سینه ، وای من از عاشورا… باید بمیره از غم دنیا ، تو قتلگاه به پیش زهرا… دوازده ضربه زد واویلا ،داغته روی سینم و… چه حالی داشت امام سجاد علیه السلام گفتن چندین سال شتری که بر او سوار می شو تازیانه نمی زد. عمری بر بابا گریه می کرد مگه یادم میره اون داغی که کسی ندیده مگه یادم میره من بودم و گلای چیده مگه یادم میره من بودم و سر بریده مگه یادم میره یک کاروان بچه و زن رو مگه یادم میره اون ماجراهای کفن رو مگه یادم میره طعنه های خولی به من رو کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
مجلس هشتم: روضه ورودیه شام رسمه همه جا از زائرای کربلا استقبال می کنن اما یه مشت زائر کربلا رسیدن به شهر شام اما عجب قافله ای یه مشت زنها و دختران معصوم! اما آیا مردم شام از این زوار حسین پذیرایی کردن یا نه؟ دستور دادن در رو بستن سه روز همه شهر رو آذین کردن گفتن هزاران نفر جمع شدن همه کف می زدن و می رقصیدن نگفتن این دخترا عزادارن به خدا همین مصیبت برای یه عمر گریه کردن کافیه مثیر الاحزان نقل می کنه میگه ام کلثوم اومد پیش شمر لعین صدا زد یه خواسته ای دارم ببین کار دختر علی به کجا کشیده باید از دشمن خدا خواهش کنه صدا زد دو تا خواسته دارم اول اینکه ما رو از یه دروازه خلوت وارد شهر کنید دوم اینکه دستور بده این سر ها رو از بین محمل ها جلو ببرن مردم به این سرها نگاه کنن دیگه به خانواده پیغمبر تماشا نکنن چه کرد شمر؟ گفتن دستور داد از یه دروازه شلوغ از وسط جمعیت قافله رو وارد شهر کردن از طرفی هم دستور داد سر ها آوردن کنار محمل ها نمی دونم شاید سر زینب و کنار محمل حسین سر علی اکبر رو کنار محمل سکینه ... حسین اما ای کاش به همین اکتفا می کردن دستور داد ناموس علی رو روی شترای بی محمل آوردن جلوی مسجد جامع همون جا که مردم اسیرا رو تماشا می کردن قافله رو نگه داشتن کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub