روضه و مرثیه شب هفتم فاطمیه دوم ۱۴۰۱ حجتالاسلام نصراللهی .m4a
4.8M
◾️روضه و مرثیه شب هفتم
شبهای فاطمیه دوم
روضه و مرثیه شب هشتم فاطمیه دوم ۱۴۰۱ حجتالاسلام نصراللهی .m4a
4.96M
◾️روضه و مرثیه شب هشتم
شبهای فاطمیه دوم
روضه شب نهم فاطمیه ۱۴۰۱ حجتالاسلام نصراللهی .m4a
3.91M
◾️روضه شب نهم فاطمیه دوم
#حضرت_زهرا_س_
#حاج_قاسم_سلیمانی
شاعران: سیدمحمدمهدی و سیدعلیرضا_شفیعی
▶️
میزبان تو میشود ملکوت؟
یا ملائک درآستان تواند؟
لحظه ای که قنوت میگیری
همه ی شهر میهمان تواند
چتر این رحمت الهی را
بر سر اهل شهر گستردی
با تو همسایه ها چه خوشبختند
همه را یک به یک دعا کردی
@hosenih
ماکه همسایه ی تو نه.. اما
از ازل زیر سایه ات هستیم
در هیاهوی روز محشر هم
به نخ چادرتو دل بستیم
درس عشق است درس زندگی است
بین خانه صفا و سادگی ات
چه دفاع مقدسی شده است
در دل جبهه ایستادگی ات
بهتر از این کدام تقدیر است؟
در دفاع از علی شهید شدن
باب شد بعد از آن حماسه ی تو
در رکاب ولی شهید شدن
نام زهرا میان معرکه ها
نقش سربند حاج قاسم هاست
دل سردار ما سرای علی،
خانه اش وقف روضه ی زهراست
سالها بود بانی روضه
حال بر سفره ی تو مهمان است
حاج قاسم که مرد میدان بود
حاج قاسم که مرد میدان است
تو علمدار عزت و غیرت
کوثری.. کوثری و بی مانند
تو شب قدر عالمی زهرا
حیف قدر تو را ندانستند
ما از آن قدر ناشناسی ها
ما از این زخم ها عزاداریم
با در خانه ی تو میسوزیم
با در خانه ی تو میباریم
آه! بر غربتت شهادت داد
ریسمان..شعله...میخ..در...دیوار
سر به دیوار غم گذاشت علی
تکیه داده ست کوه بر دیوار
گوشه ای بچه های تو گریان
روضه برپاست کنج خانه ی تو
در دل آسمان چه غوغایی است
وقت تشییع مخفیانه ی تو
آه.. همراه یاس پرپر خود،
باغبان را علی به خاک سپرد
مثل گنجی که میشود پنهان
آسمان را علی به خاک سپرد
©شعر به نقل از اشعار آیینی حسینیه
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
علی رو حلال کن، واسه زخم بازوت
علی رو حلال کن، واسه درد پهلوت
علی رو حلال کن، واسه دست بسته ش
نتونست که برداره اون در رو از روت
خدا را چه دیدی، خدا مهربونه
چه خوب عاشقارو، به هم می رسونه
ولی وای از اونی، که با زور هیزم
همه هستی شون و، یه جا می سوزونه
سرت چی آوردن؟ زمین خوردی و من
زمین گیرم حالا
سرت چی آوردن؟ که میگن تمومه
دیگه کار زهرا
علی رو حلال کن، به حالت جفا شد
علی رو حلال کن، که محسن فدا شد
علی رو حلال کن، برای همون روز
که پای مغیره به این خونه وا شد
بلند شو علمدار علم رو بلند کن؛
بازم پرچم حرم رو بلند کن
واسه بچه های که چشم انتظارن؛
میخوان مثل من سر رو شونت بزارن!
واسم تکیه گاهی به تو تکیه کردم؛
تو از خیمه رفتی چقدر گریه کردم!
🔰اسماء حضرت زهرا نزد خدای متعال
رُوِيَ عَنِ اَلصَّادِقِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ أَنَّهُ قَالَ: « لِفَاطِمَةَ عَلَيْهَا اَلسَّلاَمُ تِسْعَةُ أَسْمَاءٍ عِنْدَ اَللَّهِ تَعَالَى: فَاطِمَةُ ، وَ اَلصِّدِّيقَةُ ، وَ اَلْمُبَارَكَةُ ، وَ اَلطَّاهِرَةُ ، وَ اَلزَّكِيَّةُ ، وَ اَلرَّاضِيَةُ ، وَ اَلْمَرْضِيَّةُ ، وَ اَلْمُحَدَّثَةُ ، وَ اَلزَّهْرَاءُ»
🔰سه نقل درباره حدیث نفرین حضرت زهرا در مسجد پیامبر
صفحه ۱ از ۳
🔴درباره تصمیم حضرت صدیقه برای نفرین اهل سقیفه سه روایت نقل شده است که در کنار هم گذاشتن این سه نقل تصویر کامل تری از روایت به ما می دهد:
🔸روایت اول:
در کتاب المسترشد طبری و مناقب ابن شهر آشوب نقل کرده اند
سلمان فارسى رحمه اللَّه گويد:
هنگامى كه پس از بيعت سقيفه، على عليه السّلام را به زور از خانهاش خارج نموده و نزد ابو بكر مىبردند تا بيعت نمايد، حضرت فاطمه عليها السّلام از خانه خارج شد و نزد قبر پدرش رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم آمده و گفت: پسر عموى مرا رها كنيد، به حقّ خداوندى كه محمّد را به حقّ مبعوث كرده، اگر على را رها نكنيد موهاى سرم را پريشان مىكنم و پيراهن رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم را بر سر مىگذارم و شما را نفرين مىكنم، به خداوند سوگند كه ناقه صالح در نزد خدا، عزيزتر از فرزندان من نبود.
سلمان مىگويد: به خداوند سوگند ديدم كه پايههاى ديوار مسجد از جا كنده مىشود به طورى كه اگر كسى بخواهد مىتواند از آنجا داخل مسجد گردد، پس به نزد حضرت فاطمه عليها السّلام رفتم و به او گفتم: اى سرور و مولاى من! اى بانوى بزرگ! خداوند متعال پدر شما را مبعوث فرمود تا رحمت براى عالميان باشد، پس شما نقمت و عذاب را براى آنها نخواهيد و نفرينشان نكنيد. در اين حال ديدم كه پايهها به جاى خود بازگشتند و از زير آنها چنان گرد و خاكى برخاست كه داخل بينىهاى ما شد.
🔹باید توجه داشت که ترجمه ذکر شده ترجمه روایت مناقب است اما همین روایت با تفاوتهایی در کتاب المسترشد طبری نیز نقل شده است که نقل طبری اضافاتی نسبت به نقل مناقب دارد لذا هر دو روایت نقل می شود.
🔹نقل مناقب از اختیار الرجال شیخ طوسی:
أَبُو جَعْفَرٍ الطُّوسِيُّ فِي اخْتِيَارِ الرِّجَالِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِيِ أَنَّهُ لَمَّا اسْتُخْرِجَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع مِنْ مَنْزِلِهِ خَرَجَتْ فَاطِمَةُ حَتَّى انْتَهَتْ إِلَى الْقَبْرِ فَقَالَتْ خَلُّوا عَنِ ابْنِ عَمِّي فَوَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ لَئِنْ لَمْ تُخَلُّوا عَنْهُ لَأَنْشُرَنَّ شَعْرِي وَ لَأَضَعَنَّ قَمِيصَ رَسُولِ اللَّهِ ص عَلَى رَأْسِي وَ لَأَصْرُخَنَّ إِلَى اللَّهِ فَمَا نَاقَةُ صَالِحٍ بِأَكْرَمَ عَلَى اللَّهِ مِنْ وُلْدِي قَالَ سَلْمَانُ فَرَأَيْتُ وَ اللَّهِ أَسَاسَ حِيطَانِ الْمَسْجِدِ تَقَلَّعَتْ مِنْ أَسْفَلِهَا حَتَّى لَوْ أَرَادَ رَجُلٌ أَنْ يَنْفُذَ مِنْ تَحْتِهَا نَفَذَ فَدَنَوْتُ مِنْهَا وَ قُلْتُ يَا سَيِّدَتِي وَ مَوْلَاتِي إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بَعَثَ أَبَاكِ رَحْمَةً فَلَا تَكُونِي نَقِمَةً فَرَجَعَتِ الْحِيطَانُ حَتَّى سَطَعَتِ الْغَبَرَةُ مِنْ أَسْفَلِهَا فَدَخَلَتْ فِي خَيَاشِيمِنَا.
🔸نقل المسترشد طبری شیعی (قرن چهارم):
وَ رَوَى النُّعْمَانُ الْمَعْرُوفُ بِابْنِ الشَّيْخِ: قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ، عَنْ زُرَارَةَ ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (ع)، قَالَ: لَمَّا خَرَجَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيٌّ ع مِنْ مَنْزِلِهِ، خَرَجَتْ فَاطِمَةُ (ع) وَالِهَةً! فَمَا بَقِيَتْ امْرَأَةٌ هَاشِمِيَّةٌ إِلَّا خَرَجَتْ مَعَهَا حَتَّى انْتَهَتْ مِنَ الْقَبْرِ فَقَالَتْ: خَلُّوا عَنِ ابْنِ عَمِّي، فَوَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ لَئِنْ لَمْ تُخَلُّوا عَنْهُ، لَأَنْشُرَنَّ شَعْرِي، وَ لَأَضَعَنَّ قَمِيصَ رَسُولِ اللَّهِ الَّذِي كَانَ عَلَيْهِ حِينَ خَرَجَتْ نَفْسُهُ عَلَى رَأْسِي وَ لَأَخْرُجَنَ إِلَى اللَّهِ، فَمَا صَالِحٌ بِأَكْرَمَ عَلَى اللَّهِ مِنِ ابْنِ عَمِّي، وَ لَا النَّاقَةُ بِأَكْرَمَ عَلَى اللَّهِ مِنِّي، وَ لَا الْفَصِيلُ بِأَكْرَمَ عَلَى اللَّهِ مِنْ وَلَدِي.
قَالَ سَلْمَانُ: وَ كُنْتُ قَرِيباً مِنْهَا، فَرَأَيْتُ وَ اللَّهِ حِيطَانَ مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) انْقَلَعَتْ مِنْ أَسْفَلِهَا ، حَتَّى لَوْ أَرَادَ الرَّجُلُ أَنْ يَنْفُذَ مِنْ تَحْتِهَا لَنَفَذَ! فَقُلْتُ: يَا سَيِّدَتِي وَ مَوْلَاتِي، إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بَعَثَ أَبَاكِ رَحْمَةً فَلَا تَكُونِي نَقِمَةً، فَرَجَعَتِ الْحِيطَانُ! حَتَّى سَطَعَتِ الْغَبَرَةُ مِنْ أَسْفَلِهَا فَدَخَلَتْ فِي خَيَاشِيمِنَا .
🔹در نقل طبری این عبارات اضافه نقل شده است:
1. تعبیر والهه برای حضرت زهرا
2. جمله: فَمَا «بَقِيَتْ امْرَأَةٌ هَاشِمِيَّةٌ إِلَّا خَرَجَتْ مَعَهَا»
3. جمله: «الَّذِي كَانَ عَلَيْهِ حِينَ خَرَجَتْ نَفْسُهُ»
4. تعبیر «وَ لَأَخْرُجَنَ إِلَى اللَّهِ» به جای لاصرخن در نقل مناقب
ادامه در پیام بعد
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
🔰سه نقل در مورد حدیث نفرین حضرت زهرا
صفحه ۲ از ۳:
5. جمله: «فَمَا صَالِحٌ بِأَكْرَمَ عَلَى اللَّهِ مِنِ ابْنِ عَمِّي، وَ لَا النَّاقَةُ بِأَكْرَمَ عَلَى اللَّهِ مِنِّي، وَ لَا الْفَصِيلُ بِأَكْرَمَ عَلَى اللَّهِ مِنْ وَلَدِي.» با جمله مناقب :« فَمَا نَاقَةُ صَالِحٍ بِأَكْرَمَ عَلَى اللَّهِ مِنْ وُلْدِي» تفاوت دارد.
🔸نقل سوم از تفسیر عیاشی:
در نقل دیگر در تفسیر عیاشی روایت به این صورت مطرح شده است:
سپس عمر در را، که از شاخه خرما ساخته شده بود با پایش کوبید و آن را شکست، سپس داخل شدند و پیراهن علی - علیه السلام - را گرفتند و او را از خانه بیرون آوردند. فاطمه - علیها السلام - بیرون آمد و فرمود: ای ابوبکر! آیا میخواهی مرا بیوه کنی؟ به خدا سوگند اگر او را رها نکنی، موهایم را بیرون میریزم و پیراهن خود را پاره میکنم و بر سر قبر پدرم میآیم و به سوی پروردگارم ناله بر میآورم.
فاطمه - سلام الله علیها - دست حسن و حسین - علیهما السلام - را گرفت و به سمت قبر پیامبر - صلی الله علیه و آله - راه افتاد.
علی - علیه السلام - به سلمان گفت: دختر محمد را دریاب؛ به خدا سوگند اگر موهایش را بیرون بریزد و پیراهن خود را پاره کند و بر سر قبر پدرش برود و به سوی پروردگارش ناله برآورد، میبینم که دو طرف مدینه بر هم قرار میگیرند [مدینه زیر و رو میشود] و در اندک زمانی زمین، مدینه را [به همراه کسانی که در آن هستند] خواهد بلعید. سلمان - رضی الله عنه - خود را به ایشان رساند و عرض کرد: ای دختر محمد! خداوند پدرت را برای رحمت مبعوث نموده است، برگردید.
فاطمه گفت: میخواهند علی را بکشند، نمی شود بر جان علی صبر کرد، پس بگذار بر سر قبر پدرم بروم و موهایم را بیرون بریزم و پیراهنم را پاره کنم و به سوی پروردگارم ناله برآورم. سلمان گفت: من میترسم که زمین مدینه را در خود فرو برد، علی مرا پیش شما فرستاده و به شما امر میکند که به خاطر او به خانه اتان برگردید و از این کار منصرف شوید. فاطمه گفت: پس بر میگردم و صبر میکنم و به امر ایشان گوش میکنم و از ایشان اطاعت میکنم.
🔹متن تفسیر عیاشی:
فضرب عمر الباب برجله فكسره و كان من سعف ثم دخلوا فأخرجوا عليا ع ملببا فخرجت فاطمة ع فقالت: يا با بكر أ تريد أن ترملني من زوجي و الله لئن لم تكف عنه لأنشرن شعري- و لأشقن جيبي و لآتين قبر أبي و لأصيحن إلى ربي، فأخذت بيد الحسن و الحسين ع، و خرجت تريد قبر النبي ص فقال علي ع لسلمان: أدرك ابنة محمد فإني أرى جنبتي المدينة تكفيان، و الله إن نشرت شعرها و شقت جيبها- و أتت قبر أبيها و صاحت إلى ربها- لا يناظر بالمدينة أن يخسف بها [و بمن فيها] فأدركها سلمان رضي الله عنه.
فقال: يا بنت محمد إن الله إنما بعث أباك رحمة فارجعي، فقالت: يا سلمان يريدون قتل علي ما على علي صبر- فدعني حتى آتي قبر أبي فأنشر شعري- و أشق جيبي و أصيح إلى ربي، فقال سلمان: إني أخاف أن تخسف بالمدينة، و علي بعثني إليك- و يأمرك أن ترجعي إلى بيتك و تنصرفي، فقالت: إذا أرجع و أصبر و أسمع له و أطيع.
🔸نقل تفسیر عیاشی نیز علاوه بر نقل مناقب این نکات را دارد:
1. و لأشقن جيبي و لآتين قبر أبي
2. فأخذت بيد الحسن و الحسين ع
3. در نقل مناقب و المسترشد جملات حضرت زهرا در کنار قبر پیامبر فرموده شده است اما در نقل عیاشی این جملات قبل از راه افتادن حضرت به سمت قبر نقل شده است.]
4. دستور امیرالمومنین به سلمان در مورد بازگرداندن حضرت
5. پاسخ حضرت زهرا به سلمان در دو مرحله
✅در نتیجه می توان با مجموع نقل مناقب و المسترشد و عیاشی این عبارت را تکمیل کرد:
«سپس عمر در را، که از شاخه خرما ساخته شده بود با پایش کوبید و آن را شکست، سپس داخل شدند و پیراهن علی - علیه السلام - را گرفتند و او را کشان کشان خانه بیرون آوردند.
فاطمه - سلام الله علیها - دست حسن و حسین - علیهما السلام - را گرفت و [به تعبیر المسترشد در حالی که واله و حیران بود] به سمت قبر پیامبر - صلی الله علیه و آله - راه افتاد. [المسترشد: تمام زنان بنی هاشم نیز همراه با فاطمه بیرون آمدند] تا به نزدیکی قبر رسید و فرمود:
ای ابوبکر! آیا میخواهی مرا بیوه کنی؟ به خدا سوگند اگر علی را رها نکنی، موهایم را بیرون میریزم و پیراهن خود را چاک می دهم و بر سر قبر پدرم میآیم [المسترشد: و پیراهنی که هنگام مرگ بر تن رسول خدا بود بر سر می اندازم] و به سوی پروردگارم ناله بر میآورم. [المسترشد: به راستی که نه صالح نزد خدا از پسرعموی من گرامی تر است و نه ناقه او از من و نه شیرخوار آن از فرزندان من]
[مناقب: سلمان مىگويد: به خداوند سوگند ديدم كه پايههاى ديوار مسجد از جا كنده مىشود به طورى كه اگر كسى بخواهد مىتواند از آنجا داخل مسجد گردد.]
ادامه در پیام بعد
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
ادامه از پیام قبل
صفحه ۳ از ۳
علی - علیه السلام - به سلمان گفت: دختر محمد را دریاب؛ به خدا سوگند اگر موهایش را بیرون بریزد و پیراهن خود را چاک دهد و بر سر قبر پدرش برود و به سوی پروردگارش ناله برآورد، میبینم که دو طرف مدینه بر هم قرار میگیرند [مدینه زیر و رو میشود] و در اندک زمانی زمین، مدینه را [به همراه کسانی که در آن هستند] خواهد بلعید. سلمان - رضوان الله علیه - خود را به ایشان رساند و عرض کرد: ای دختر محمد! خداوند پدرت را برای رحمت مبعوث نموده است، برگردید. فاطمه گفت: میخواهند علی را بکشند، نمی شود بر جان علی صبر کرد،
سلمان گفت: علی مرا پیش شما فرستاده و به شما امر میکند که به خاطر او به خانه برگردید و از این کار منصرف شوید. فاطمه گفت: پس [اکنون که دستور از جانب علی است] بر میگردم و صبر میکنم و امر او را می پذیرم و از ایشان اطاعت میکنم.
🔹نقل دیگر از کتاب الکوکب الدری
در کتاب الکوکب الدری که در عصر ما نوشته شده است نقل دیگری آمده است:
فقالت (عليها السلام): ويلهم يا سلمان، يريدون أن يؤتموا ولدىّ الحسنين! فو اللّه يا سلمان، لا اخلّى باب المسجد حتّى أرى ابن عمّى سالما بعينى. فرجع سلمان الى علىّ (عليه السلام) فأخبره بمقالة فاطمة، فقام علىّ و خرج من المسجد، فلمّا رأته انكبّت على كتفيه و هى تقول: روحى لروحك الفداء، و نفسى لنفسك الوقاء يا أبا الحسن، ان كنت فى خير كنت معك، و ان كنت فى شرّ كنت معك. فبكيا جميعا صلوات اللّه عليهما.
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
روایتی زیبا از امام حسین علیه السلام:
اگر صد فرزند نیز می داشتم دوست داشتم بر آنها نامی جز «علی» نگذارم.
«لو ولد لي مائة لاحببت أن لا أسمي أحدا منهم إلا عليا.»
متن:
باب استحباب التسمية بعلي
محمد بن يعقوب ، عن محمد بن يحيى ، عن أحمد بن محمد ، عن البرقي ، عن عبد الرحمن بن محمد العرزمي قال : استعمل معاوية مروان بن الحكم على المدينة وأمره أن يفرض لشباب قريش ، ففرض لهم ، فقال علي بن الحسين علیهما السلام : فأتيته فقال : ما اسمك؟ فقلت : علي بن الحسين ، فقال : ما اسم أخيك؟ فقلت : علي ، فقال : علي وعلي ، ما يريد أبوك أن يدع أحدا من ولده إلا سماه عليا؟! ثم فرض لي ، فرجعت إلى أبي فأخبرته ، فقال :
ويلي على ابن الزرقاء دباغة الادم ، لو ولد لي مائة لاحببت أن لا أسمي أحدا منهم إلا عليا.
https://lib.eshia.ir/27038/14/395
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
روایتی زیبا از امام صادق (علیه السلام) هنگامی که شنیدند راوی نام پسر خویش را محمد نهاده است.
جانم، فرزندانم، خانواده ام، پدر و مادرم و همه جهانیان همگی به فدای رسول خدا «صلی الله علیه و آله»
وعن محمد بن يحيى ، عن أحمد بن محمد ، عن محمد بن سنان ، عن أبي هارون مولى آل جعدة قال : كنت جليسا لابي عبدالله 7 بالمدينة ففقدني أياما ، ثم إني جئت إليه فقال : لم أرك منذ أيام يا أبا هارون؟! فقلت : ولد لي غلام ، فقال : بارك الله لك ، فما سميته؟ قلت : سميته محمدا ، فأقبل بخده نحو الارض وهو يقول : محمّد محمّد محمّد ، حتّى كاد يلصق خده بالارض ، ثم قال : بنفسي وبولدي وبأهلي وبأبوي وبأهل الارض كلهم جميعا الفداء لرسول الله ، لا تسبه ، ولا تضربه ، ولا تسئ إليه ، واعلم أنه ليس في الارض دار فيها اسم محمد إلا وهي تقدس كل يوم
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
ندبه خوانی ام البنین و گریه افتادن مروان
و از امام محمد باقر و امام جعفر صادق عليهما السّلام روايت كردهاند كه مادر عباس و جعفر و عثمان و عبد اللّه (1) اولاد أمير المؤمنين عليه السّلام كه در صحراى كربلا شهيد شدند، أم البنين دختر حزام كلابيّه بود. چون در مدينه خبر شهادت آن بزرگواران به او رسيد، هر روز به قبرستان بقيع مىرفت و بر فرزندان شهيد خود نوحه و ندبه مىكرد و اهل مدينه به صداى گريه و نوحه او مىگريستند. حتى مروان با آن شقاوت و عداوت كه با اهل بيت رسالت داشت، از ندبه او بىتاب مىشد و مىگريست.
مجلسي، جلاء العيون،/ موسوعة الامام الحسين(عليهالسلام) ؛ ج9 ؛ ص556
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
🔰مجلس پنجم روضه کوتاه حضرت عباس:
معالی السبطین به نقلی از شیخ کاظم ازری که از بهترین شعراء عرب بوده است نقل می کند که وی هنگامی که در شعر خود اینگونه سرود : «روزی که هدایت (یعنی امام حسین) به عباس پناه می برد» از سخن باز ایستاد و به فکر فرو رفت که آیا این سخن با مقام امام مناسب است یا نه؟ ولی در عالم رویا دید که امام حسین علیه السلام به وی فرمود چه خوب گفتی و زیبا سرودی ! آری من در روز عاشورا به عباس پناه می بردم بیت خود را نیز اینگونه کامل کن! :«در حالیکه خورشید از تیرگی غبار و دود نقاب زده بود.»
معنای کامل بیت اینگونه می شود: روزی که امام حسین به عباس پناه برد در حالیکه خورشید نقابی غبار و دود بر صورت زده بود.
🔸اما سخن اینجاست که امام حسین علیه السلام چگونه به عباس پناه برده است؟
شاید بتوان گفت که در سه مقام چنین شد:
نخست آنجا که ابی عبدالله به بالین شهدا در وسط میدان می رفت خیمه های خود را به عباس می سپرد
دوم: آنجا که عباس اصرار بر رفتن به میدان شهادت داشت ابا عبدالله از او خواست که اول برای طفلان من کمی آب بیاور نوشته اند عباس به ناگاه شنید صدای العطش طفلان حسین بلند است.
سوم: آن هنگام که ابی عبد الله کنار پیکر عباس رسید زبان حال ایشان این بود که برادر جان بلند شو و از پردگیان عصمت و عفاف محافظت فرما
بلندشود علمدار علم رو بلند کن
بازم پرچم این حرم رو بلند کن
بازم تکیه گاهی به تو تکیه کردم
تا از خیمه رفتی چقدر گریه کردم
جواب رباب و چی میدی ابالفضل
مگه گریه هاشو ندیدی اباالفضل
متن:
قال في منتخب التّواريخ: حدّث الشّيخ الجليل الحاجّ ملّا عليّ التّبريزيّ قال: سمعت من بعض أفاضل علماء العرب إنّ الأزريّ لمّا قال:
(يوم أبو الفضل استجار به الهدى) و معناه: إنّ يوم عاشوراء يوم استجار الحسين عليه السّلام بأخيه العبّاس. توقّف في ذلك، و تخيّل إنّ هذا المصراع من البيت لعلّه غير مقبول عند الحسين عليه السّلام، و لذا توقّف في مصراعه الآخر و ما أتمّ البيت، فنام و رأى الحسين عليه السّلام في منامه و قال عليه السّلام له: و لنعم ما قلت، و لقد أحسنت، و أجدت، نعم، لقد استجرت بالعبّاس يوم عاشوراء، و تممّه، و قل بعده (و الشّمس من كدر العجاج لثامها) يعني استجرت به حين أنّ الأرض و السّماء أغبرت من كثرة العجاج و الغبار حتّى كأنّ الشّمس تلثّمت و تنقّبت بالعجاج
موسوعة الامام الحسين(عليهالسلام) ؛ ج4 ؛ ص263 به نقل از معالی السبطین
همچنین ر،ک: فرسان الهيجاء نویسنده : المحلاتي، الشيخ ذبيح الله جلد : 1 صفحه : 251
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub