eitaa logo
متن روضه اهل بیت (منبع متون کانال روضه های مکتوب)
6هزار دنبال‌کننده
38 عکس
43 ویدیو
97 فایل
فهرست های «روضه های مکتوب» به پیام های این کانال ارجاع داده می شود همچنین صوت روضه ها و ... راه ارتباط: @Yazahra1357 روضه های مکتوب: https://eitaa.com/rozehayemaktoub منبر: از شرح بی نهایت https://eitaa.com/azsharhebinahayat تبادل و تبلیغ نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰گرفتن لباس حضرت به در و اعلام آمادگی برای شهادت [قالت ام کلثوم:] فلما وصل إلى الباب فعالجه ليفتحه فتعلق الباب بمئزره فانحل مئزره حتى سقط ، فأخذه وشده وهو يقول : اشدد حيازيمك للموت فإن الموت لا قيكا ولا تجزع من الموت إذا حل بناديكا ولا تغتر بالدهر وإن كان يواتيكا كما أضحكك الدهر كذاك الدهر يبكيكا ثم قال : اللهم بارك لنا في الموت ، اللهم بارك لي في لقائك ، قالت ام كلثوم : وكنت أمشي خلفه ، فلما سمعته يقول ذلك قلت : واغوثاه يا أبتاه أراك تنعي نفسك منذ الليلة ، قال : يا بنية ما هو بنعاء ولكنها دلالات وعلامات للموت تتبع بعضها بعضا فأمسكي عن الجواب ، ثم فتح الباب وخرج. بحار ج۴۲ ص۲۷۸ @rozehayemaktoub
🔰ندای جبرئیل و حالات مردم و فرزندان امیرالمومنین در هنگام ضربت خوردن حضرت هنگامی که مردم صدای ناله و ضجه شنیدند هر که در مسجد بود به سوی امام علیه السلام شتافت. آن‌ها دور می‌زدند و از شدت صدمه و ترس نمی دانستند که کجا بروند. آن گاه امیرالمؤمنین علیه السلام را احاطه کردند و خون بر صورت و محاسن مبارکش می‌ریخت و از خون خضاب گشته بود. امام علیه السلام فرمود: این همان است که خدا و رسولش وعده داد و خداوند و رسولش راست گفت. راوی گفت: پس درهای مسجد تکان خورد و فرشتگان در آسمان ندای دعا سر دادند و طوفان سیاه و تندی شروع به وزیدن کرد و جبرئیل علیه السلام بین آسمان و زمین با صدایی که هر انسان بیداری می‌شنید ندا برآورد «به خدا سوگند پایه‌های هدایت و ستارگان آسمان و پرچم‌های تقوا ویران و نابود گشت و ریسمان محکم پاره شد. پسر عموی محمد مصطفی، جانشین و وصی مجتبی، علی مرتضی، سید اوصیا کشته شد. او را شقی ترین شقی‌ها کشت» هنگامی که‌ام کلثوم شنید که جبرئیل علیه السلام خبر مرگ می‌دهد بر صورت و گونه هایش سیلی زده و گریبان درید و فریاد زد: وا پدر جان، وا علیاه، وا محمداه، وا سیداه، آنگاه نزد دو برادرش حسن و حسین علیهما السلام آمده و آن‌ها را بیدار کرد و به آن دو گفت: پدرتان کشته شده است. آن دو بلند شدند و گریه کردند، حسن علیه السلام به‌ام کلثوم فرمود: خواهرم گریه نکن تا از صحت خبر آگاه شویم تا دشمنان سرزنش نکنند. پس بیرون رفتند و دیدند که مردم نوحه سر می‌دهند و می‌گویند: وا اماما وای امیرالمؤمنین، به خدا سوگند امامی عابد و مجاهد کشته شد که برای بت‌ها سجده نکرده است او شبیه ترین مردم به رسول خدا صلی الله علیه و آله بود، هنگامی که حسن و حسین علیهما السلام فریادهای مردم را شنیدند صدا زدند: وای پدر جان وای علی جان ای کاش مرگ به زندگی ما پایان دهد. @rozehayemaktoub
متن حدیث بالا👆👆👆 قال الراوي : فلما سمع الناس الضجة ثار إليه من كان في المسجد ، وصاروا يدورون ولا يدرون أين يذهبون من شدة الصدمة والدهشة ، ثم أحاطوا بأميرالمؤمنين 7 وهو يشد رأسه بمئزره ، والدم يجري على وجهه ولحيته ، وقد خضبت بدمائه وهو يقول : هذا ما وعدالله ورسوله وصدق الله ورسوله. قال الراوي : فاصطفقت أبواب الجامع ، وضجت الملائكة في السماء بالدعاء ، وهبت ريح عاصف سوداء مظلمة ، ونادى جبرئيل 7 بين السماء والارض بصوت يسمعه كل مستيقظ : « تهدمت والله أركان الهدى ، وانطمست والله نجوم السماء و أعلام التقى ، وانفصمت والله العروة والوثقى ، قتل ابن عم محمد المصطفى ، قتل الوصي المجتبى ، قتل علي المرتضى ، قتل والله سيد الاوصياء ، قتله أشقى الاشقياء » قال : فلما سمعت ام كلثوم نعي جبرئيل فلطمت على وجهها وخدها وشقت جيبها و صاحت : وا أبتاه وا علياه وامحمداه واسيداه ، ثم أقبلت إلى أخويها الحسن والحسين فأيقظتهما وقالت لهما : لقد قتل أبوكما : فقاما يبكيان ، فقال لها الحسن 7 : يا أختاه كفي عن البكاء حتى نعرف صحة الخبر كيلا تشمت الاعداء فخرجا فإذا الناس ينوحون وينادون : وا إماماه وا أميرالمؤمنيناه ، قتل والله إمام عابد مجاهدلم يسجد لصنم،كان أشبه الناس برسول الله 9 فلما سمع الحسن والحسين 8 صرخات الناس ناديا : وا أبتاه واعلياه ليت الموت أعدمنا الحياة بحارالانوار جلد ۴۲ ص۲۸۲ @rozehayemaktoub
🔰مرثیه امام مجتبی برای پدر: وای کمرم شکست! وتقدم الحسن  فصلى بالناس وأميرالمؤمنين  يصلي إيماءا من جلوس ، وهو يمسح الدم عن وجهه وكريمه الشريف ، يميل تارة ويسكن اخرى ، و الحسن  ينادي : وا انقطاع ظهراه يعز والله علي أن أراك هكذا ، ففتح عينه و قال : يا بني لاجزع على أبيك بعداليوم ، هذا جدك محمد المصطفى وجدتك خديجة الكبرى وامك فاطمة الزهراء والحور العين محدقون منتظرون قدوم أبيك ، فطب نفسا وقرعينا وكف عن البكاء ، فإن الملائكة قد ارتفعت أصواتهم إلى السماء. ترجمه: پس حسن علیه السلام جلو آمد و با مردم نماز خواند و امیرالمؤمنین علیه السلام با حالت نشسته و با اشاره نماز می‌خواند و خون از صورت مبارکش پاک می‌کرد و لحظه ای می‌افتاد و لحظه ای آرام می‌گرفت. حسن علیه السلام فریاد زد: به خدا سوگند بر من سخت است که شما را این چنین ببینم. امام علیه السلام چشمانش را باز کرده و فرمود: بعد از این هراسی بر پدرت نیست، این جدّت محمد مصطفی و مادربزرگت خدیجه کبری و مادرت فاطمه زهرا و حوریان بهشتی هستند که گرد آمده اند و منتظر رفتن پدرت هستند، پس دل شاد و شادمان باش و گریه نکن، به راستی صدای فرشتگان در آسمان بلند شده است. بحارالانوار جلد ۴۳ ص۲۸۳ @rozehayemaktoub
🔰مکالمه حضرت با امام مجتبی و حالات ایشان و یادآوری مظلومیت حسنین در آینده مردم وارد مسجد شده و دیدند که حسن علیه السلام سر مبارک پدرش را بر دامنش گرفته است آن حضرت علیه السلام خون پدر را پاک کرده و جای ضربه را بست و بعد از بستن، باز هم خون از آن بیرون می‌زد و صورتشان سفید آمیخته با زردی گشت در حالی که با گوشه چشم به آسمان خیره می‌شد و زبانش تسبیح و ذکر وحدانیت خدا را می‌گفت. حضرت علیه السلام می‌فرمود: «ای پروردگار بلند مرتبه و بزرگ از تو مسألت دارم» پس حسن علیه السلام سرش مبارکشان را در دامن گرفت و دید که امام بیهوش شده است. در این هنگام به شدت گریه کرد و شروع به بوسیدن صورت و بین چشمان و جای سجده پدر کرد و از قطرات اشک هایش به صورت امیرالمؤمنین علیه السلام چکید. علی علیه السلام چشمانش را باز کرده و حسن علیه السلام را گریان دید و فرمود: پسرکم این گریه برای چیست؟ فرزندم از امروز ترسی بر پدرت نیست، این جدّت محمد مصطفی و خدیجه و فاطمه و حورالعین هستند که گرد آمده اند و منتظر آمدن پدرت هستند، پس خوشحال و شادمان باش و گریه نکن اکنون صدای فرشتگان در آسمان بلند شده است. پسرکم آیا برای پدرت گریه می‌کنی در حالی که در آینده مسموم و مظلومانه کشته می‌شوی؟ و برادرت نیز با شمشیر این چنین کشته می‌شود و شما دو نفر به جد و پدر و مادرتان خواهید پیوست. فدخل الناس الجامع فوجدوا الحسن ورأس أبيه في حجره ، وقد غسل الدم عنه وشد الضربة وهي بعدها تشخب دما ، ووجهه قد زاد بياضا بصفرة ، وهو يرمق السماء بطرفه و لسانه يسبح الله ويوحده ، وهو يقول : « أسألك يا رب الرفيع الاعلى » فأخذ الحسن  رأسه في حجره فوجده مغشيا عليه ، فعندها بكى بكاء شديدا وجعل يقبل وجه أبيه وما بين عينيه وموضع سجوده ، فسقط من دموعه قطرات على وجه أميرالمؤمنين  ، ففتح عينيه فرآه باكيا ، فقال له : يا بني ياحسن ما هذا البكاء؟ يا بني لاروع على أبيك بعد اليوم ، هذا جدك محمد المصطفى وخديجة وفاطمة والحور العين محدقون منتظرون قدوم أبيك ، فطب نفسا وقر عينا ، واكفف عن البكاء فإن الملائكة قد ارتفعت أصواتهم إلى السماء ، يا بني أتجزع على أبيك وغدا تقتل بعدي مسموما مظلوما؟ ويقتل أخوك بالسيف هكذا ، وتلحقان بجد كما وأبيكما و امكما بحارالانوار جلد ۴۲ ص۲۸۳ @rozehayemaktoub
🔰سفارشی دیگر برای قاتل اسیر پس به فرزندش حسن علیه السلام رو کرد و فرمود: فرزندم اسیرت را ببر و با او مهربانی کرده و به او احسان کن، آیا نمی بینی که وحشت زده است و قلبش از ترس و وحشت می‌لرزد. حسن علیه السلام به ایشان فرمود: پدر جان این لعین ستمکار شما را ضربت زد و ما را داغ دار شما ساخت آن گاه می‌گویید که با او مهربانی کنیم؟! علی علیه السلام فرمود: با ظلم در حق ما اهل بیت جز به بخشش و گذشت ما افزون نمی شود و رحمت و مهربانی از عادات ماست نه او، پسرکم به حقی که نسبت به تو دارم قسمت می‌دهم که هر غذا و شرابی که می‌خوری و می‌نوشی به او نیز بده و دست و پاهای او را با غل و زنجیر نبند و اگر من از دنیا رفتم او را به این ترتیب قصاص کن که فقط یک ضربت به او بزن  ثم التفت  إلى ولده الحسن  وقال له : ارفق يا ولدي بأسيرك وارحمه ، وأحسن إليه وأشفق عليه ، ألا ترى إلى عينيه قد طارتا في ام رأسه ، وقلبه يرجف خوفا ورعبا وفزعا ، فقال له الحسن  : يا أباه قد قتلك هذا اللعين الفاجر وأفجعنا فيك وأنت تأمرنا بالرفق به؟! فقال له : نعم يا بني نحن أهل بيت لا نزداد على الذنب إلينا إلا كرما وعفوا ، والرحمة والشفقة من شيمتنا لا من شيمته ، بحقي عليك فأطعمه يا بني مما تأكله ، واسقه مما تشرب ، ولا تقيد له قدما ، ولا تغل له يدا ، فإن أنامت فاقتص منه بأن تقتله وتضربه ضربة واحدة @rozehayemaktoub
🔰درد دل امام حسین و زینبین با پدر و بیهوشی های مکرر حضرت پس حسین علیه السلام در حالی که گریه می‌کرد به ایشان نگاه کرد و فرمود: پدر جان ما بعد از تو چه کسی را داریم؟ هیچ روزی جز روز رسول خدا صلی الله علیه و آله مانند روز تو نیست. به خاطر تو گریه کردن را یاد گرفتم. والله بر من سخت است که شما را این چنین ببینم. علی علیه السلام او را صدا زده و فرمود: ای حسین، ای اباعبدالله نزدیک من بیا. حسین علیه السلام نزدیک او شد در حالی که پلک هایش از گریه زخم شده بود. امام علیه السلام اشک از صورت او پاک کرده و دستش را روی قلبش گذاشت و فرمود: فرزندم خداوند تو را صبر دهد و برای تو و برادرانت جزای بزرگ عطا فرماید. بی تابی ات را فرونشان و گریه را بس کن، خداوند به تو برای مصیبت بزرگت اجر دهد. آنگاه حضرت علیه السلام را وارد اتاقش کردند و ایشان در محرابشان نشستند. راوی گفت: زینب و‌ام کلثوم سلام الله علیهما بر سر بالین حضرت علیه السلام آمدند و ناله سر دادند و گفتند: پدر جان چه کسی کودکان را سرپرستی کند تا بزرگ شوند؟ و چه کسی سرپرستی بزرگ ترها در بین مردم بر عهده گیرد؟ پدر جان اندوهمان بر تو بزرگ و اشک هایمان قطع نمی شود، آن گاه مردم از پشت اتاق صدای گریه و ناله سر دادند و در آن هنگام اشک از چشمان امیر مؤمنین علیه السلام جاری شد و نگاهش را برگرداند و به اهل بیت و فرزندانش نگاه کرد سپس حسن و حسین علیهما السلام را صدا زد و شروع به آغوش گرفتن و بوسیدن آن دو کرد و مدت طولانی بیهوش شد و به هوش آمد. رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز همین احوال را داشت ایشان نیز لحظه ای بیهوش می‌شدند و لحظه ای به هوش می‌آمدند چون مسموم گشته بودند. ثم التفت إليه الحسین وهو يبكي. فقال له:يا أبتاه من لنا بعدك؟لا كيومك إلا يوم رسول الله من أجلك تعلمت البكاء ، يعز والله علي أن أراك هكذا ، فناداه فقال : يا حسين يا أبا عبدالله ادن مني ، فدنا منه وقد قرحت أجفان عينيه من البكاء ، فمسح الدموع من عينيه ووضع يده على قلبه وقال له : يا بني ربط الله قلبك بالصبر ، وأجزل لك ولاخوتك عظيم الاجر ، فسكن روعتك واهدأ من بكائك ، فإن الله قد آجرك على عظيم مصابك ، ثم ادخل إلى حجرته وجلس في محرابه. قال الراوي : واقبلت زينب وام كلثوم حتى جلستا معه على فراشه ، وأقبلتا تند بانه وتقولان : يا أبتاه من للصغير حتى يكبر؟ ومن للكبير بين الملا؟ يا أبتاه حزننا عليك طويل ، وعبرتنا لا ترقأ [١] ، قال : فضج الناس من وراء الحجرة بالبكاء والنحيب ، وفاضت دموع أميرالمؤمنين 7 عند ذلك ، وجعل يقلب طرفه وينظر إلى أهل بيته وأولاده ، ثم دعا الحسن و الحسين وجعل يحضنهما و يقبلهما ، ثم اغمي عليه ساعة طويلة وأفاق ، وكذلك كان رسول الله يغمى عليه ساعة طويلة ويفيق اخرى ، لانه كان مسموما. @rozehayemaktoub
┈┅❁ـ﷽ـ❁┅┈ علی بن عبدالواحد نهدی در کتاب «عمل شهر رمضان» نقل کرد که اسحاق بن عمار می‌گوید: عده ای از امام صادق علیه السلام پرسیدند: آیا روزی‌ها در شب نیمه ماه شعبان تقسیم می‌گردند؟ آن حضرت فرمودند: به خدا سوگند، خیر. این مطلب در شب نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم ماه رمضان واقع می‌شود؛ به این صورت که در شب نوزدهم دو گروه با هم برخورد می‌کنند، و در شب بیست و یکم تمام امور استوار از هم جدا می‌شوند، و در شب بیست و سوم هر چه را که خداوند جلّ جلاله بخواهد، به صورت سرنوشت حتمی مشخص و امضا می‌کند؛ و این شب، شب قدر است که خداوند درباره آن می‌فرماید: {بهتر از هزار ماه است. } عرض کردم: معنای این که فرمودید: دو گروه با هم برخورد می‌کنند، چیست؟ فرمودند: یعنی خداوند در آن شب، امور مختلف، اعم از تقدیم و تاخیر و اراده و سرنوشت حتمی را گرد می‌آورد. عرض کردم: معنای امضا در شب بیست و سوم چیست؟ فرمودند: در شب بیست و یکم امور از هم جدا می‌شوند و امکان بدا (و تغییر) در آن راه دارد، ولی در شب بیست و سوم امضا می‌گردد و حتمی می‌شود و امکان بدا (و تغییر) در آن راه ندارد. عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السّلام) قَالَ: سَمِعْتُهُ یَقُولُ وَ نَاسٌ یَسْأَلُونَهُ یَقُولُونَ إِنَّ الْأَرْزَاقَ تُقْسَمُ لَیْلَةَ النِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ، فَقَالَ (علیه‌السّلام): لَا وَ اللَّهِ مَا ذَلِکَ إِلَّا فِی لَیْلَةِ تِسْعَ عَشْرَةَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ إِحْدَی وَ عِشْرِینَ وَ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ، فَإِنَّ فِی لَیْلَةِ تِسْعَ عَشْرَةَ یَلْتَقِی الْجَمْعَانِ وَ فِی لَیْلَةِ إِحْدَی وَ عِشْرِینَ یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ وَ فِی لَیْلَةِ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ یَمْضِی مَا أَرَادَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ ذَلِکَ وَ هِیَ لَیْلَةُ الْقَدْرِ الَّتِی قَالَ اللَّهُ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ قُلْتُ: مَا مَعْنَی قَوْلِهِ یَلْتَقِی الْجَمْعَانِ؟ قَالَ: یَجْمَعُ اللَّهُ فِیهَا مَا أَرَادَ اللَّهُ مِنْ تَقْدِیمِهِ وَ تَأْخِیرِهِ وَ إِرَادَتِهِ وَ قَضَائِهِ قُلْتُ: وَ مَا مَعْنَی یَمْضِیهِ فِی لَیْلَةِ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ؟ قَالَ: إِنَّهُ یُفْرَقُ فِی لَیْلَةِ إِحْدَی وَ عِشْرِینَ، وَ یَکُونُ لَهُ فِیهِ الْبَدَاءُ، فَإِذَا کَانَتْ لَیْلَةُ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ أَمْضَاهُ، فَیَکُونُ مِنَ الْمَحْتُومِ الَّذِی لَا یَبْدُو لَهُ فِیهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی. [📚 بحارالأنوار، ج۹۵، ص۱۴۴ https://lib.eshia.ir/71860/95/144 و فی الکافي، ج۴، ص۱۵۸ https://lib.eshia.ir/11005/4/158 و غیرهما من الجوامع الروائية و التفسیریة]
┈┅❁ـ﷽ـ❁┅┈ 💠 عملی کوتاه و پُر اثر در شب قدر از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روایت شده است: هرکس در شب قدر دو رکعت نماز بخواند: در هر رکعت سوره فاتحه الکتاب را یک بار، و سوره «قُل هُوَ اللَّهُ أَحَد» را هفت بار، و وقتی نماز را به پایان برد، هفتاد بار استغفار کند، از جای خود بر نمی خیزد مگر این که خداوند او و پدر و مادرش را می‌آمرزد، و فرشتگانی را می‌گمارد تا سال آینده برای او اعمال نیک بنویسند، و نیز فرشتگانی را به سوی بهشت‌ها گسیل می‌دارد تا برای او درخت بکارند و قصر بسازند و جوی‌ها جاری کنند، 👌 و پیش از آن که از دنیا برود، این‌ها را می‌بیند. 🔻عن النبيّ صلّى اللَّه عليه و آله أنّه قال: من صلّى ركعتين في ليلة القدر، يقرأ في كلّ ركعة فاتحة الكتاب مرّة، و «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» سبع مرّات، فإذا فرغ يستغفر سبعين مرّة، لا يقوم‌ من مقامه حتّى يغفر اللَّه له و لأبويه، و بعث‌ اللَّه ملائكة يكتبون له الحسنات إِلى سنة أخرى، و بعث‌ اللَّه ملائكة إِلى الجنان يغرسون له الأشجار، و يبنون له القصور، و يجرون له الأنهار، و لا يخرج‌ من الدّنيا حتّى يرى ذلك كلّه‌. [📚 الإقبال بالأعمال الحسنة(ابن‌طاووس)، ج۱، ص۳۴۴ https://lib.eshia.ir/71423/1/344 و عنه فی البحار و الوسائل و المستدرک و في مفاتیح‌الجنان و ...]
🔰سفارش به رسیدگی به قاتل اسیر هنگامی که حضرت علیه السلام به هوش آمد حسن علیه السلام کاسه شیری به ایشان داد. امام علیه السلام مقداری از آن را نوشید و از باقی آن صرف نظر کرد و فرمود: بقیه را به اسیرتان بدهید، و به حسن علیه السلام فرمود: پسرکم به حقی که نسبت به تو دارم قَسَمت می‌دهم که طعام و شراب او را نیکو گردانید و تا موقع مرگم با او مهربانی کنید و از آن چه می‌خوری و می‌نوشی به او بده تا بخشنده تر از او باشی. آنگاه شیر را به او دادند و از محبتی که امیر مؤمنین علیه السلام در حقش انجام داده بود آگاهش ساختند. ملعون آن را گرفت و نوشید. فلما أفاق ناوله الحسن  قعبا من لبن ، فشرب منه قليلا ثم نحاه عن فيه وقال : احملوه إلى أسيركم ، ثم قال للحسن  : بحقي عليك يا بني إلا ما طيبتم مطعمه ومشربه ، وارفقوا به إلى حين موتي ، وتطعمه مماتأكل وتسقيه مما تشرب حتى تكون أكرم منه ، فعند ذلك حملوا إليه اللبن وأخبروه بما قال أميرالمؤمنين  في حقه ، فأخذ اللعين وشربه. @rozehayemaktoub
🔰مکالمه ابن ملجم لعین با ام‌کلثوم درباره مسموم بودن شمشیر ،‌ام کلثوم سلام الله علیها درحالی که می‌گریست و به او گفت: وای بر تو، پدرم مشکلی ندارد امّا خداوند تو را در دنیا و آخرت رسوا می‌گرداند و سرنوشت تو در آتش هست و در آن جاویدان خواهی بود، ابن ملجم لعنه الله گفت: اگر می‌خواهی گریه کنی زیاد گریه کن؛ به خدا سوگند من این شمشیرم را هزار دینار خریدم و هزار دینار هم داده‌ام تا آن را مسموم کرده اند، اگر این ضربه‌ام را به تمامی کوفیان می‌زدم هیچ یک از آن‌ها جان سالم به در نمی بردند. قال : ولما حمل أميرالمؤمنين إلى منزله جاؤا باللعين مكتوفا إلى بيت من بيوت القصر فحبسوه فيه ، فقالت له ام كلثوم وهي تبكي : يا ويلك أما أبي فإنه لا بأس عليه ، وإن الله مخزيك في الدنيا والآخرة ، وإن مصيرك إلى النار خالدا فيها ، فقال لها ابن ملجم لعنه الله : ابكي إن كنت باكية فوالله لقد اشتريت سيفي هذا بألف وسممته بألف ، ولو كانت ضربتي هذه لجميع أهل الكوفة مانجا منهم أحد. @rozehayemaktoub