حالات حضرت امیر در شب ضربت خوردن به نقل از حضرت ام کلثوم
قسمت اول
قالت ام كلثوم بنت أميرالمؤمنين صلوات الله عليه : لما كانت ليلة تسع عشرة من شهر رمضان قدمت إليه عند إفطاره طبقا فيه قرصان من خبز الشعير وقصعة فيها لبن وملح جريش [١] ، فلما فرغ من صلاته أقبل على فطوره ، فلما نظر إليه وتأمله حرك رأسه وبكى بكاءا شديدا عاليا ، وقال : يا بنية ما ظننت أن بنتا تسوء أباها كما قد أسأت أنت إلي ، قالت : وماذا يا أباه؟ قال : يا بنية أتقدمين إلى أبيك إدامين في فرد طبق واحد؟ أتريدين أن يطول وقوفي غدا بين يدي الله عزوجل يوم القيامة أنا اريد أن أتبع أخي وابن عمي رسول الله 9 ما قدم إليه إدامان في طبق واحد إلى أن قبضه الله ، يا بنية ما من رجل طاب مطعمه ومشربه وملبسه إلا طال وقوفه بين يدي الله عزوجل يوم القيامة ، يا بنية إن الدنيا في حلالها حساب وفي حرامها عقاب وقد أخبرني حبيبي رسول الله 9 أن جبرئيل 7 نزل إليه ومعه مفاتيح كنوز الارض وقال : يا محمد السلام يقرؤك السلام ويقول لك : إن شئت صيرت معك جبال تهامة ذهبا وفضة ، وخذ هذه مفاتيح كنوز الارض ولا ينقص ذلك من حظك يوم القيامة ، قال : يا جبرئيل وما يكون بعد ذلك؟ قال : الموت ، فقال : إذا لا حاجة لي في الدنيا ، دعني أجوع يوما وأشبع يوما ، فاليوم الذي أجوع فيه أتضرع إلى ربي وأسأله ، واليوم الذي أشبع فيه أشكر ربي وأحمده ، فقال له جبرئيل : وفقت لكل خير يا محمد.
ثم قال 7 : يا بنية الدنيا دار غرور ودار هوان ، فمن قدم شيئا وجده ، يا بنية والله لا آكل شيئا حتى ترفعين أحد الادامين ، فلما رفعته تقدم إلى الطعام فأكل قرصا واحدا بالملح الجريش ، ثم حمد الله وأثنى عليه ثم قام إلى صلاته فصلى ولم يزل راكعا وساجدا ومبتهلا ومتضرعا إلى الله سبحانه ، ويكثر الدخول و الخروج وهو ينظر إلى السماء وهو قلق يتململ ، ثم قرأ سورة « يس » حتى ختمها ،ثم رقد هنيئة وانتبه مرعوبا ، وجعل يمسح وجهه بثوبه ، ونهض قائما على قدميه وهو يقول : « اللهم بارك لنا في لقائك » ويكثر من قول : « لا حول ولا قوة إلا بالله العلي العظيم » ثم صلى حتى ذهب بعض الليل ، ثم جلس للتعقيب
بحار ج۴۲ ص۲۷۶
ترجمه این نقل را در پیامهای بعدی ببینید
@rozehayemaktoub
حالات حضرت امیر علیه السلام به نقل از حضرت ام کلثوم سلام الله علیها
قسمت دوم
[قالت ام کلثوم:]
ثم نامت عيناه وهو جالس ، ثم انتبه من نومته مرعوبا.
قالت ام كلثوم : كأني به وقد جمع أولاده وأهله وقال لهم : في هذا الشهر تفقدوني ، إني رأيت في هذه الليلة رؤيا هالتني واريد أن أقصها عليكم ، قالوا : وما هي؟ قال : إني رأيت الساعة رسول الله 9 في منامي وهو يقول لي : يا أبا الحسن إنك قادم إلينا عن قريب ، يجئ إليك أشقاها فيخضب شيبتك من دم رأسك ، وأنا والله مشتاق إليك ، وإنك عندنا في العشر الآخر من شهر رمضان ، فهلم إلينا فما عندنا خير لك وأبقى ، قال : فلما سمعوا كلامه ضجوا بالبكاء والنحيب وأبدوا العويل ، فأقسم عليهم بالسكوت فسكتوا ، ثم أقبل يوصيهم ويأمرهم بالخير وينهاهم عن الشر ، قالت ام كلثوم : ولم يزل تلك الليلة قائما وقاعدا وراكعا وساجدا ، ثم يخرج ساعة بعد ساعة يقلب طرفه في السماء وينظر في الكواكب وهو يقول : والله ما كذبت ولا كذبت ، وإنها الليلة التي وعدت بها ، ثم يعود إلى مصلاه ويقول : اللهم بارك لي في الموت ، ويكثر من قول : « إنا لله وإنا إليه راجعون » « ولا حول ولا قوة إلا بالله العلي العظيم » ويصلي على النبي وآله ، ويستغفر الله كثيرا.
قالت ام كلثوم : فلما رأيته في تلك الليلة قلقا متململا كثير الذكر والاستغفار أرقت معه ليلتي وقلت : يا أبتاه ما لي أراك هذه الليلة لا تذوق طعم الرقاد؟ قال : يا بنية إن أباك قتل الابطال وخاض الاهوال وما دخل الخوف له جوف [١] ، وما دخل في قلبي رعب أكثر مما دخل في هذه الليلة ، ثم قال : إنا لله وإنا إليه راجعون فقلت : يا أباه مالك تنعي نفسك منذ الليلة؟ قال : يا بنية قد قرب الاجل وانقطع الامل ، قالت ام كلثوم : فبكيت فقال لي : يا بنية لا تبكين فإني لم أقل ذلك إلابما عهد إلي النبي
بحار الانوار ج۴۲ ص۲۷۶
ترجمه این قسمت را در پیامهای بعدی ببینید
@rozehayemaktoub
حالات حضرت امیر علیه السلام به نقل حضرت ام کلثوم سلام الله علیها
ترجمه قسمت اول 👆👆👆
ام کلثوم دختر امیرالمؤمنین علیه السلام گفت:
در شب نوزدهم ماه رمضان و موقع افطار نزد پدرم رفتم و دو قرص نان جو و کاسه بزرگ شیر و نمک نیم کوفته برای افطار برایشان بردم.
هنگامی که امام نمازش را خواند برای افطار آمد پس در آنها نگاه کرد و سرش را تکان داده و با صدای بلند گریه کرد و فرمود:
دخترکم گمان نمی کردم که دختری آن چنان که تو به من بدی کردی به پدرش بدی کند.
ام کلثوم گفت: چرا پدر جان؟
گفت: دخترکم آیا برای پدرت دو خورشت را در یک طبق میآوری؟ آیا میخواهی که فردای قیامت وقوفم نزد خدای تبارک و تعالی طولانی شود. من میخواهم تا پیرو برادر و پسر عمویم رسول خدا صلی الله علیه و آله باشم که تا زمانی که خداوند جان مبارک ایشان را قبض کرد دو خورشت در یک طبق به ایشان داده نشد.
دخترکم کسی نیست که خوراک و پوشاک و شراب او خوب باشد مگر اینکه وقوفش نزد خدای عزوجل در روز قیامت طولانی شود.
دخترکم در حلال دنیا حساب و در حرامش مجازات و عقاب است، صاحبم رسول خدا صلی الله علیه و آله به من خبر داده که جبرئیل علیه السلام در حالی که کلید گنجهای زمین را در اختیار داشت به او نازل شد و فرمود: ای محمد خداوند به تو سلام میرساند و میفرماید: اگر بخواهی کوههای تهامه را برای تو تبدیل به طلا و نقره میکنم. این کلید گنجهای زمین را بگیر که خداوند در روز قیامت به خاطر آن از بهره و نصیب تو نمی کاهد. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: ای جبرئیل بعد از آن چه اتفاق میافتد؟ گفت: مرگ. حضرت صلی الله علیه و آله فرمود: پس نیازی در دنیا به آنها ندارم، مرا رها کن تا روزی گرسنه باشم و روزی سیر، پس در روزی که گرسنه هستم به درگاه پروردگارم تضرع کنم و از او درخواست کنم و روزی که در آن سیر هستم پروردگارم را شکر کرده و حمد و ستایش کنم. جبرئیل علیه السلام به او فرمود: ای محمد به تمامی خوبیها توفیق داده شدی.
پس علی علیه السلام فرمود: دخترکم دنیا خانه غرور و پستی است، پس هر کس چیزی را که از پیش فرستد آن را مییابد.
دخترکم به خدا سوگند چیزی نمی خورم مگر اینکه یکی از آن دو خورشت را برداری.
هنگامی کهام کلثوم این کار را کرد به طرف غذا رفت و قرصی نان را با نمک تناول کرد سپس خدا را حمد و ستایش کرد و به نماز ایستاد و همچنان که در رکوع و سجده بود به درگاه خدای سبحان تضرع و گریه میکرد.
در آن شب ایشان بسیار به خانه ورود و خروج کرد و به آسمان نگاه میکرد در حالی که نگران بود و به خود میپیچید.
سپس سوره «یس» را تا آخر تلاوت نمود و با آرامی خوابید و وحشت زده و ترسان بیدار شد و شروع به پاک کردن صورت با لباسش کرد. پس برخاست و فرمود: «خداوندا دیدارت را به ما عطا فرما» و مکرر میگفت: «لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم» و نماز خواند تا قسمتی از شب سپری شد.
آنگاه برای تعقیب نماز نشست و در حالی که نشسته بود چشمانش به خواب رفت بعد از مدتی هراسان از خواب بیدار شد.
🔰حالات حضرت در خانه ام کلثوم
ترجمه قسمت دوم
ام کلثوم گفت: گویی اکنون دارم او را میبینم که فرزندان و اهلش را جمع کرد و به آنها فرمود: مرا در این ماه از دست میدهید، من امشب خوابی دیدم که مرا ترساند و میخواهم آن را برایتان تعریف کنم. گفتند: آن چیست؟ فرمود: من رسول خدا صلی الله علیه و آله را در خواب دیدم که میفرمود:
ای علی تو به زودی نزد ما میآیی، شقی ترین امت سراغ تو میآید و محاسنت را از خون سرت خضاب میکند، به خدا سوگند من مشتاق تو هستم و تو در دهه آخر ماه رمضان نزد ما میآیی. پس نزد ما بشتاب که آنچه نزد ماست برای تو بهتر و پایدارتر است.
هنگامی که آنها سخن حضرت را شنیدند با صدای بلند شروع به ناله و گریه کردند.
علی علیه السلام آن را قسم داد تا سکوت کنند و آنان ساکت شدند. پس شروع به وصیت کرد و آنها را به نیکی امر و از منکر نهی کرد.ام کلثوم گفت: ایشان در تمام شب بلند شده و مینشستند و در سجده و رکوع بودند و هر ساعت بیرون رفته و به آسمان و ستارهها نگاه میکردند و میفرمودند: به خدا سوگند دروغ نگفتم و به من هم دروغ نگفته شد، این شبی است که در آن وعده داده شدم. سپس به نماز بر میگشت و میفرمود: خدایا مرگ را برایم مبارک گردان و بکرر میفرمود: «انّا لله و انّا الیه راجعون» «و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم» و بر پیامبر و خاندان او درود میفرستاد و از خداوند بسیار طلب آمرزش میکرد.
ام کلثوم گفت: وقتی آن شب دیدم که پدرم نگران است و در بستر میغلتد و بسیار ذکر و استغفار میکند همراه او بیدار ماندم و گفتم: پدر جان چه شده است که امشب طعم خواب را نمی چشی؟ فرمود:
دخترم پدرت پهلوانان زیادی به قتل رساند و در معرکههای بسیاری وارد شد و هیچ وقت ترسی در دلش بیش از امشب وارد نشد. سپس فرمود: انّا لله و انّا الیه راجعون.
من گفتم: پدر جان چه شده که از اول شب به خودتان خبر مرگ میدهید؟
فرمود: دخترکم اجل نزدیک و امید قطع شده است.ام کلثوم گفت: من گریه کردم و ایشان به من فرمودند: دخترکم گریه نکن، من آن را از خودم نمی گویم بلکه رسول خدا صلی الله علیه و آله به من اطلاع داد.
پس ساعتی به خواب فرو رفتند و سپس بیدار شده و فرمودند: دخترکم نزدیک اذان مرا خبر کن. آنگاه به نماز و دعا و تضرع به درگاه خداوند سبحان پرداخت آنچنان که اول شب انجام میداد.ام کلثوم گفت: من منتظر وقت اذان بودم، هنگامی که موعد اذان فرا رسید، من با کاسه ای آب نزدشان رفتم و بیدارشان کردم. پس وضویی به کمال گرفت و بلند شده و لباسش را پوشید و در را باز کرد و وارد حیاط خانه شد.
مرغابیانی در خانه بودند که به برادرم حسین علیه السلام هدیه شده بود.
آنها دنبال او به راه افتاده و بال و پر زده و در مقابل او سرو صدا کردند در حالی که پیش از آن شب، سرو صدا نمی کردند. امام علیه السلام فرمود:
لا اله الّا الله فریادهایی است که به دنبال آن نوحه خواهد بود و صبح فردا قضای الهی آشکار خواهد شد.
🔰گرفتن لباس حضرت به در و اعلام آمادگی برای شهادت
[قالت ام کلثوم:]
فلما وصل إلى الباب فعالجه ليفتحه فتعلق الباب بمئزره فانحل مئزره حتى سقط ، فأخذه وشده وهو يقول :
اشدد حيازيمك للموت فإن الموت لا قيكا
ولا تجزع من الموت إذا حل بناديكا
ولا تغتر بالدهر وإن كان يواتيكا
كما أضحكك الدهر كذاك الدهر يبكيكا
ثم قال : اللهم بارك لنا في الموت ، اللهم بارك لي في لقائك ، قالت ام كلثوم : وكنت أمشي خلفه ، فلما سمعته يقول ذلك قلت : واغوثاه يا أبتاه أراك تنعي نفسك منذ الليلة ، قال : يا بنية ما هو بنعاء ولكنها دلالات وعلامات للموت تتبع بعضها بعضا فأمسكي عن الجواب ، ثم فتح الباب وخرج.
بحار ج۴۲ ص۲۷۸
@rozehayemaktoub
حاج آقانصراللهی.شب ۱۹رمضان.m4a
19.19M
روضه شب نوزدهم ۱۴۰۲
🔰ندای جبرئیل و حالات مردم و فرزندان امیرالمومنین در هنگام ضربت خوردن حضرت
هنگامی که مردم صدای ناله و ضجه شنیدند هر که در مسجد بود به سوی امام علیه السلام شتافت. آنها دور میزدند و از شدت صدمه و ترس نمی دانستند که کجا بروند. آن گاه امیرالمؤمنین علیه السلام را احاطه کردند #در_حالی_که_سرش_را_با_شالش_میبست
و خون بر صورت و محاسن مبارکش میریخت و از خون خضاب گشته بود.
امام علیه السلام فرمود: این همان است که خدا و رسولش وعده داد و خداوند و رسولش راست گفت.
راوی گفت: پس درهای مسجد تکان خورد و فرشتگان در آسمان ندای دعا سر دادند و طوفان سیاه و تندی شروع به وزیدن کرد
و جبرئیل علیه السلام بین آسمان و زمین با صدایی که هر انسان بیداری میشنید ندا برآورد
«به خدا سوگند پایههای هدایت و ستارگان آسمان و پرچمهای تقوا ویران و نابود گشت و ریسمان محکم پاره شد. پسر عموی محمد مصطفی، جانشین و وصی مجتبی، علی مرتضی، سید اوصیا کشته شد. او را شقی ترین شقیها کشت»
هنگامی کهام کلثوم شنید که جبرئیل علیه السلام خبر مرگ میدهد بر صورت و گونه هایش سیلی زده و گریبان درید و فریاد زد: وا پدر جان، وا علیاه، وا محمداه، وا سیداه، آنگاه نزد دو برادرش حسن و حسین علیهما السلام آمده و آنها را بیدار کرد و به آن دو گفت: پدرتان کشته شده است. آن دو بلند شدند و گریه کردند، حسن علیه السلام بهام کلثوم فرمود: خواهرم گریه نکن تا از صحت خبر آگاه شویم تا دشمنان سرزنش نکنند. پس بیرون رفتند و دیدند که مردم نوحه سر میدهند و میگویند: وا اماما وای امیرالمؤمنین، به خدا سوگند امامی عابد و مجاهد کشته شد که برای بتها سجده نکرده است او شبیه ترین مردم به رسول خدا صلی الله علیه و آله بود، هنگامی که حسن و حسین علیهما السلام فریادهای مردم را شنیدند صدا زدند:
وای پدر جان وای علی جان ای کاش مرگ به زندگی ما پایان دهد.
@rozehayemaktoub
متن حدیث بالا👆👆👆
قال الراوي : فلما سمع الناس الضجة ثار إليه من كان في المسجد ، وصاروا يدورون ولا يدرون أين يذهبون من شدة الصدمة والدهشة ، ثم أحاطوا بأميرالمؤمنين 7 وهو يشد رأسه بمئزره ، والدم يجري على وجهه ولحيته ، وقد خضبت بدمائه وهو يقول : هذا ما وعدالله ورسوله وصدق الله ورسوله.
قال الراوي : فاصطفقت أبواب الجامع ، وضجت الملائكة في السماء بالدعاء ، وهبت ريح عاصف سوداء مظلمة ، ونادى جبرئيل 7 بين السماء والارض بصوت يسمعه كل مستيقظ : « تهدمت والله أركان الهدى ، وانطمست والله نجوم السماء و أعلام التقى ، وانفصمت والله العروة والوثقى ، قتل ابن عم محمد المصطفى ، قتل الوصي المجتبى ، قتل علي المرتضى ، قتل والله سيد الاوصياء ، قتله أشقى الاشقياء » قال : فلما سمعت ام كلثوم نعي جبرئيل فلطمت على وجهها وخدها وشقت جيبها و صاحت : وا أبتاه وا علياه وامحمداه واسيداه ، ثم أقبلت إلى أخويها الحسن والحسين فأيقظتهما وقالت لهما : لقد قتل أبوكما : فقاما يبكيان ، فقال لها الحسن 7 : يا أختاه كفي عن البكاء حتى نعرف صحة الخبر كيلا تشمت الاعداء فخرجا فإذا الناس ينوحون وينادون : وا إماماه وا أميرالمؤمنيناه ، قتل والله إمام عابد مجاهدلم يسجد لصنم،كان أشبه الناس برسول الله 9 فلما سمع الحسن والحسين 8 صرخات الناس ناديا : وا أبتاه واعلياه ليت الموت أعدمنا الحياة
بحارالانوار جلد ۴۲ ص۲۸۲
@rozehayemaktoub
🔰مرثیه امام مجتبی برای پدر: وای کمرم شکست!
وتقدم الحسن فصلى بالناس وأميرالمؤمنين يصلي إيماءا من جلوس ، وهو يمسح الدم عن وجهه وكريمه الشريف ، يميل تارة ويسكن اخرى ، و الحسن ينادي : وا انقطاع ظهراه يعز والله علي أن أراك هكذا ، ففتح عينه و قال : يا بني لاجزع على أبيك بعداليوم ، هذا جدك محمد المصطفى وجدتك خديجة الكبرى وامك فاطمة الزهراء والحور العين محدقون منتظرون قدوم أبيك ، فطب نفسا وقرعينا وكف عن البكاء ، فإن الملائكة قد ارتفعت أصواتهم إلى السماء.
ترجمه:
پس حسن علیه السلام جلو آمد و با مردم نماز خواند و امیرالمؤمنین علیه السلام با حالت نشسته و با اشاره نماز میخواند و خون از صورت مبارکش پاک میکرد و لحظه ای میافتاد و لحظه ای آرام میگرفت. حسن علیه السلام فریاد زد: #وای_کمرمان_شکست
به خدا سوگند بر من سخت است که شما را این چنین ببینم. امام علیه السلام چشمانش را باز کرده و فرمود: بعد از این هراسی بر پدرت نیست، این جدّت محمد مصطفی و مادربزرگت خدیجه کبری و مادرت فاطمه زهرا و حوریان بهشتی هستند که گرد آمده اند و منتظر رفتن پدرت هستند، پس دل شاد و شادمان باش و گریه نکن، به راستی صدای فرشتگان در آسمان بلند شده است.
بحارالانوار جلد ۴۳ ص۲۸۳
@rozehayemaktoub
🔰مکالمه حضرت با امام مجتبی و حالات ایشان و یادآوری مظلومیت حسنین در آینده
مردم وارد مسجد شده
و دیدند که حسن علیه السلام سر مبارک پدرش را بر دامنش گرفته است آن حضرت علیه السلام خون پدر را پاک کرده و جای ضربه را بست و بعد از بستن، باز هم خون از آن بیرون میزد
و صورتشان سفید آمیخته با زردی گشت در حالی که با گوشه چشم به آسمان خیره میشد و زبانش تسبیح و ذکر وحدانیت خدا را میگفت. حضرت علیه السلام میفرمود: «ای پروردگار بلند مرتبه و بزرگ از تو مسألت دارم» پس حسن علیه السلام سرش مبارکشان را در دامن گرفت و دید که امام بیهوش شده است.
در این هنگام به شدت گریه کرد و شروع به بوسیدن صورت و بین چشمان و جای سجده پدر کرد و از قطرات اشک هایش به صورت امیرالمؤمنین علیه السلام چکید.
علی علیه السلام چشمانش را باز کرده و حسن علیه السلام را گریان دید و فرمود: پسرکم این گریه برای چیست؟ فرزندم از امروز ترسی بر پدرت نیست، این جدّت محمد مصطفی و خدیجه و فاطمه و حورالعین هستند که گرد آمده اند و منتظر آمدن پدرت هستند، پس خوشحال و شادمان باش و گریه نکن اکنون صدای فرشتگان در آسمان بلند شده است.
پسرکم آیا برای پدرت گریه میکنی در حالی که در آینده مسموم و مظلومانه کشته میشوی؟ و برادرت نیز با شمشیر این چنین کشته میشود و شما دو نفر به جد و پدر و مادرتان خواهید پیوست.
فدخل الناس الجامع فوجدوا الحسن ورأس أبيه في حجره ، وقد غسل الدم عنه وشد الضربة وهي بعدها تشخب دما ، ووجهه قد زاد بياضا بصفرة ، وهو يرمق السماء بطرفه و لسانه يسبح الله ويوحده ، وهو يقول : « أسألك يا رب الرفيع الاعلى » فأخذ الحسن رأسه في حجره فوجده مغشيا عليه ، فعندها بكى بكاء شديدا وجعل يقبل وجه أبيه وما بين عينيه وموضع سجوده ، فسقط من دموعه قطرات على وجه أميرالمؤمنين ، ففتح عينيه فرآه باكيا ، فقال له : يا بني ياحسن ما هذا البكاء؟ يا بني لاروع على أبيك بعد اليوم ، هذا جدك محمد المصطفى وخديجة وفاطمة والحور العين محدقون منتظرون قدوم أبيك ، فطب نفسا وقر عينا ، واكفف عن البكاء فإن الملائكة قد ارتفعت أصواتهم إلى السماء ، يا بني أتجزع على أبيك وغدا تقتل بعدي مسموما مظلوما؟ ويقتل أخوك بالسيف هكذا ، وتلحقان بجد كما وأبيكما و امكما
بحارالانوار جلد ۴۲ ص۲۸۳
@rozehayemaktoub
🔰سفارشی دیگر برای قاتل اسیر
پس به فرزندش حسن علیه السلام رو کرد و فرمود: فرزندم اسیرت را ببر و با او مهربانی کرده و به او احسان کن، آیا نمی بینی که وحشت زده است و قلبش از ترس و وحشت میلرزد. حسن علیه السلام به ایشان فرمود: پدر جان این لعین ستمکار شما را ضربت زد و ما را داغ دار شما ساخت آن گاه میگویید که با او مهربانی کنیم؟! علی علیه السلام فرمود: با ظلم در حق ما اهل بیت جز به بخشش و گذشت ما افزون نمی شود و رحمت و مهربانی از عادات ماست نه او، پسرکم به حقی که نسبت به تو دارم قسمت میدهم که هر غذا و شرابی که میخوری و مینوشی به او نیز بده و دست و پاهای او را با غل و زنجیر نبند و اگر من از دنیا رفتم او را به این ترتیب قصاص کن که فقط یک ضربت به او بزن
ثم التفت إلى ولده الحسن وقال له : ارفق يا ولدي بأسيرك وارحمه ، وأحسن إليه وأشفق عليه ، ألا ترى إلى عينيه قد طارتا في ام رأسه ، وقلبه يرجف خوفا ورعبا وفزعا ، فقال له الحسن : يا أباه قد قتلك هذا اللعين الفاجر وأفجعنا فيك وأنت تأمرنا بالرفق به؟! فقال له : نعم يا بني نحن أهل بيت لا نزداد على الذنب إلينا إلا كرما وعفوا ، والرحمة
والشفقة من شيمتنا لا من شيمته ، بحقي عليك فأطعمه يا بني مما تأكله ، واسقه مما تشرب ، ولا تقيد له قدما ، ولا تغل له يدا ، فإن أنامت فاقتص منه بأن تقتله وتضربه ضربة واحدة
@rozehayemaktoub
🔰درد دل امام حسین و زینبین با پدر و بیهوشی های مکرر حضرت
پس حسین علیه السلام در حالی که گریه میکرد به ایشان نگاه کرد و فرمود: پدر جان ما بعد از تو چه کسی را داریم؟ هیچ روزی جز روز رسول خدا صلی الله علیه و آله مانند روز تو نیست. به خاطر تو گریه کردن را یاد گرفتم. والله بر من سخت است که شما را این چنین ببینم. علی علیه السلام او را صدا زده و فرمود: ای حسین، ای اباعبدالله نزدیک من بیا. حسین علیه السلام نزدیک او شد در حالی که پلک هایش از گریه زخم شده بود. امام علیه السلام اشک از صورت او پاک کرده و دستش را روی قلبش گذاشت و فرمود: فرزندم خداوند تو را صبر دهد و برای تو و برادرانت جزای بزرگ عطا فرماید. بی تابی ات را فرونشان و گریه را بس کن، خداوند به تو برای مصیبت بزرگت اجر دهد. آنگاه حضرت علیه السلام را وارد اتاقش کردند و ایشان در محرابشان نشستند.
راوی گفت: زینب وام کلثوم سلام الله علیهما بر سر بالین حضرت علیه السلام آمدند و ناله سر دادند و گفتند:
پدر جان چه کسی کودکان را سرپرستی کند تا بزرگ شوند؟ و چه کسی سرپرستی بزرگ ترها در بین مردم بر عهده گیرد؟
پدر جان اندوهمان بر تو بزرگ و اشک هایمان قطع نمی شود، آن گاه مردم از پشت اتاق صدای گریه و ناله سر دادند و در آن هنگام اشک از چشمان امیر مؤمنین علیه السلام جاری شد و نگاهش را برگرداند و به اهل بیت و فرزندانش نگاه کرد سپس حسن و حسین علیهما السلام را صدا زد و شروع به آغوش گرفتن و بوسیدن آن دو کرد
و مدت طولانی بیهوش شد و به هوش آمد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز همین احوال را داشت ایشان نیز لحظه ای بیهوش میشدند و لحظه ای به هوش میآمدند چون مسموم گشته بودند.
ثم التفت إليه الحسین وهو يبكي. فقال له:يا أبتاه من لنا بعدك؟لا كيومك إلا يوم رسول الله من أجلك تعلمت البكاء ، يعز والله علي أن أراك هكذا ، فناداه فقال : يا حسين يا أبا عبدالله ادن مني ، فدنا منه وقد قرحت أجفان عينيه من البكاء ، فمسح الدموع من عينيه ووضع يده على قلبه وقال له : يا بني ربط الله قلبك بالصبر ، وأجزل لك ولاخوتك عظيم الاجر ، فسكن روعتك واهدأ من بكائك ، فإن الله قد آجرك على عظيم مصابك ، ثم ادخل إلى حجرته وجلس في محرابه.
قال الراوي : واقبلت زينب وام كلثوم حتى جلستا معه على فراشه ، وأقبلتا تند بانه وتقولان : يا أبتاه من للصغير حتى يكبر؟ ومن للكبير بين الملا؟ يا أبتاه حزننا عليك طويل ، وعبرتنا لا ترقأ [١] ، قال : فضج الناس من وراء الحجرة بالبكاء والنحيب ، وفاضت دموع أميرالمؤمنين 7 عند ذلك ، وجعل يقلب طرفه وينظر إلى أهل بيته وأولاده ، ثم دعا الحسن و الحسين وجعل يحضنهما و يقبلهما ، ثم اغمي عليه ساعة طويلة وأفاق ، وكذلك كان رسول الله يغمى عليه ساعة طويلة ويفيق اخرى ، لانه كان مسموما.
@rozehayemaktoub
┈┅❁ـ﷽ـ❁┅┈
علی بن عبدالواحد نهدی در کتاب «عمل شهر رمضان» نقل کرد که اسحاق بن عمار میگوید:
عده ای از امام صادق علیه السلام پرسیدند:
آیا روزیها در شب نیمه ماه شعبان تقسیم میگردند؟
آن حضرت فرمودند:
به خدا سوگند، خیر.
این مطلب در شب نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم ماه رمضان واقع میشود؛
به این صورت که در شب نوزدهم دو گروه با هم برخورد میکنند،
و در شب بیست و یکم تمام امور استوار از هم جدا میشوند،
و در شب بیست و سوم هر چه را که خداوند جلّ جلاله بخواهد، به صورت سرنوشت حتمی مشخص و امضا میکند؛
و این شب، شب قدر است که خداوند درباره آن میفرماید: {بهتر از هزار ماه است. }
عرض کردم:
معنای این که فرمودید: دو گروه با هم برخورد میکنند، چیست؟
فرمودند: یعنی خداوند در آن شب، امور مختلف، اعم از تقدیم و تاخیر و اراده و سرنوشت حتمی را گرد میآورد.
عرض کردم: معنای امضا در شب بیست و سوم چیست؟
فرمودند: در شب بیست و یکم امور از هم جدا میشوند و امکان بدا (و تغییر) در آن راه دارد،
ولی در شب بیست و سوم امضا میگردد و حتمی میشود و امکان بدا (و تغییر) در آن راه ندارد.
عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) قَالَ:
سَمِعْتُهُ یَقُولُ وَ نَاسٌ یَسْأَلُونَهُ یَقُولُونَ إِنَّ الْأَرْزَاقَ تُقْسَمُ لَیْلَةَ النِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ،
فَقَالَ (علیهالسّلام):
لَا وَ اللَّهِ مَا ذَلِکَ إِلَّا فِی لَیْلَةِ تِسْعَ عَشْرَةَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ إِحْدَی وَ عِشْرِینَ وَ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ،
فَإِنَّ فِی لَیْلَةِ تِسْعَ عَشْرَةَ یَلْتَقِی الْجَمْعَانِ
وَ فِی لَیْلَةِ إِحْدَی وَ عِشْرِینَ یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ
وَ فِی لَیْلَةِ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ یَمْضِی مَا أَرَادَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ ذَلِکَ
وَ هِیَ لَیْلَةُ الْقَدْرِ الَّتِی قَالَ اللَّهُ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ
قُلْتُ:
مَا مَعْنَی قَوْلِهِ یَلْتَقِی الْجَمْعَانِ؟
قَالَ:
یَجْمَعُ اللَّهُ فِیهَا مَا أَرَادَ اللَّهُ مِنْ تَقْدِیمِهِ وَ تَأْخِیرِهِ وَ إِرَادَتِهِ وَ قَضَائِهِ
قُلْتُ:
وَ مَا مَعْنَی یَمْضِیهِ فِی لَیْلَةِ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ؟
قَالَ:
إِنَّهُ یُفْرَقُ فِی لَیْلَةِ إِحْدَی وَ عِشْرِینَ،
وَ یَکُونُ لَهُ فِیهِ الْبَدَاءُ،
فَإِذَا کَانَتْ لَیْلَةُ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ أَمْضَاهُ،
فَیَکُونُ مِنَ الْمَحْتُومِ الَّذِی لَا یَبْدُو لَهُ فِیهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی.
[📚 بحارالأنوار، ج۹۵، ص۱۴۴
https://lib.eshia.ir/71860/95/144
و فی الکافي، ج۴، ص۱۵۸
https://lib.eshia.ir/11005/4/158
و غیرهما من الجوامع الروائية و التفسیریة]
┈┅❁ـ﷽ـ❁┅┈
💠 عملی کوتاه و پُر اثر در شب قدر
از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روایت شده است:
هرکس در شب قدر دو رکعت نماز بخواند:
در هر رکعت سوره فاتحه الکتاب را یک بار،
و سوره «قُل هُوَ اللَّهُ أَحَد» را هفت بار،
و وقتی نماز را به پایان برد، هفتاد بار استغفار کند،
از جای خود بر نمی خیزد مگر این که خداوند او و پدر و مادرش را میآمرزد،
و فرشتگانی را میگمارد تا سال آینده برای او اعمال نیک بنویسند،
و نیز فرشتگانی را به سوی بهشتها گسیل میدارد تا برای او درخت بکارند و قصر بسازند و جویها جاری کنند،
👌 و پیش از آن که از دنیا برود، اینها را میبیند.
🔻عن النبيّ صلّى اللَّه عليه و آله أنّه قال:
من صلّى ركعتين في ليلة القدر، يقرأ في كلّ ركعة فاتحة الكتاب مرّة،
و «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» سبع مرّات،
فإذا فرغ يستغفر سبعين مرّة،
لا يقوم من مقامه حتّى يغفر اللَّه له و لأبويه،
و بعث اللَّه ملائكة يكتبون له الحسنات إِلى سنة أخرى،
و بعث اللَّه ملائكة إِلى الجنان يغرسون له الأشجار، و يبنون له القصور، و يجرون له الأنهار،
و لا يخرج من الدّنيا حتّى يرى ذلك كلّه.
[📚 الإقبال بالأعمال الحسنة(ابنطاووس)، ج۱، ص۳۴۴
https://lib.eshia.ir/71423/1/344
و عنه فی البحار و الوسائل و المستدرک و في مفاتیحالجنان و ...]
🔰سفارش به رسیدگی به قاتل اسیر
هنگامی که حضرت علیه السلام به هوش آمد حسن علیه السلام کاسه شیری به ایشان داد. امام علیه السلام مقداری از آن را نوشید و از باقی آن صرف نظر کرد و فرمود: بقیه را به اسیرتان بدهید، و به حسن علیه السلام فرمود: پسرکم به حقی که نسبت به تو دارم قَسَمت میدهم که طعام و شراب او را نیکو گردانید و تا موقع مرگم با او مهربانی کنید و از آن چه میخوری و مینوشی به او بده تا بخشنده تر از او باشی. آنگاه شیر را به او دادند و از محبتی که امیر مؤمنین علیه السلام در حقش انجام داده بود آگاهش ساختند. ملعون آن را گرفت و نوشید.
فلما أفاق ناوله الحسن قعبا من لبن ، فشرب منه قليلا ثم نحاه عن فيه وقال : احملوه إلى أسيركم ، ثم قال للحسن : بحقي عليك يا بني إلا ما طيبتم مطعمه ومشربه ، وارفقوا به إلى حين موتي ، وتطعمه مماتأكل وتسقيه مما تشرب حتى تكون أكرم منه ، فعند ذلك حملوا إليه اللبن وأخبروه بما قال أميرالمؤمنين في حقه ، فأخذ اللعين وشربه.
@rozehayemaktoub
🔰مکالمه ابن ملجم لعین با امکلثوم درباره مسموم بودن شمشیر
،ام کلثوم سلام الله علیها درحالی که میگریست و به او گفت: وای بر تو، پدرم مشکلی ندارد امّا خداوند تو را در دنیا و آخرت رسوا میگرداند و سرنوشت تو در آتش هست و در آن جاویدان خواهی بود، ابن ملجم لعنه الله گفت: اگر میخواهی گریه کنی زیاد گریه کن؛ به خدا سوگند من این شمشیرم را هزار دینار خریدم و هزار دینار هم دادهام تا آن را مسموم کرده اند، اگر این ضربهام را به تمامی کوفیان میزدم هیچ یک از آنها جان سالم به در نمی بردند.
قال : ولما حمل أميرالمؤمنين إلى منزله جاؤا باللعين مكتوفا إلى بيت من بيوت القصر فحبسوه فيه ، فقالت له ام كلثوم وهي تبكي : يا ويلك أما أبي فإنه لا بأس عليه ، وإن الله مخزيك في الدنيا والآخرة ، وإن مصيرك إلى النار خالدا فيها ، فقال لها ابن ملجم لعنه الله : ابكي إن كنت باكية فوالله لقد اشتريت سيفي هذا بألف وسممته بألف ، ولو كانت ضربتي هذه لجميع أهل الكوفة مانجا منهم أحد.
@rozehayemaktoub
🔰سفارش درباره فرزندان فاطمه به دیگر فرزندان
ثم التفت إلى أولاده الذين من غير فاطمة وأوصاهم أن لا يخالفوا أولاد فاطمة يعني الحسن والحسين
آنگاه به فرزندان دیگر که از غیر فاطمه بودند رو کرد، ایشان را وصیت کرد که با اولاد فاطمه سلام الله علیها یعنی حسن و حسین مخالفت نکنند.
@rozehayemaktoub
🔰تاثیر سم بر پاهای مبارک حضرت
عن محمد ابن الحنفیة
ثم تزايد ولوج السم في جسده الشريف ، حتى نظرنا إلى قدميه وقد احمرتا جميعا ، فكبر ذلك علينا وأيسنا منه ، ثم أصبح ثقيلا
از محمد ابن حنفیه نقل شده است:
سپس اثرات سم در بدن مبارکش نفوذ کرد و وقتی ما به پاهایشان نگاه کردیم که قرمز شده است برما گران آمد و از بهبودیشان مأیوس شدیم و او سنگین شد.
@rozehayemaktoub
ترجمه قسمت آخر این حدیث اصلاح شد
تعبیر شک در ترجمه آمده بود که واژه درست : «بداء و امکان تغییر» است.
🔰سند جمله فزت و رب الکعبه
قوله لما ضربه ابن ملجم: فزت بربّ الكعبة
رواه جماعة من أعلام القوم:
منهم العلامة ابن الأثير الجزري في «اسد الغابة» (ج 4 ص 38 ط مصر سنة 1285) قال:
أنبأنا عمر بن محمّد بن طبرزد، أنبأنا أبو القاسم بن السمرقنديّ، أنبأنا أبو بكر ابن الطبريّ، أنبأنا أبو الحسين بن بشران، أنبأنا أبو عليّ بن صفوان، حدّثنا ابن أبي الدّنيا، حدّثني هارون بن أبي يحيى، عن شيخ من قريش أن عليّا لما ضربه ابن ملجم قال: فزت و ربّ الكعبة.
و منهم المؤرخ الشهير ابن قتيبة الدينوري في «الامامة و السياسة» (ج 1 ص 160 ط مصطفى البابى الحلبي بمصر) قال: و ضربه على قرنه بالسّيف فقال عليّ: فزت بربّ الكعبة.
و منهم العلامة القندوزى في «ينابيع المودة» (ص 164 و 372 ط اسلامبول) قال: و لمّا ضرب رأسه الشريف بالسّيف قال: فزت و ربّ الكعبة.
و منهم العلامة الشيخ عبيد اللّه الحنفي الامرتسرى في «أرجح المطالب» (ص 651 ط لاهور) عن هارون بن يحيى قال: إنّ عليّا لمّا ضربه ابن ملجم قال: فزت بربّ الكعبة (أخرجه ابن الأثير في كامل التواريخ).
إحقاق الحق و إزهاق الباطل نویسنده : التستري، القاضي نور الله جلد : 8 صفحه : 795
@rozehayemaktoub
🔰صیحه آسمانی یکی از علائم قطعی ظهور
از مجموع روایات برداشت می شود:
«#صیحه آسمانی #جبرئیل یکی از علائم #قطعی ظهور امام زمان علیه السلام است که در #شب_جمعه #شب۲۳ ماه رمضان از آسمان شنیده می شود.
در این ندا نام امام زمان و پدر ایشان برده می شود و #مژده_ظهور ایشان داده می شود.
همچنین ندا داده خواهد شد آگاه باشید #علی_و_پیروان_او_رستگارانند.
این ندا بعد از اختلاف بنی فلان خواهد بود.
همچنین این ندا بعد از آشکار شدن صورتی در ماه و دستی در آسمان که در ماه رجب خواهد بود شنیده میشود.
پس از صیحه امام زمان در #عاشورا قیام خواهد کرد.»
ممکن است منظور از بنی فلان بنی عباس باشد که در این صورت چه بسا در زمان ظهور بدا [و تغییر] حاصل شده باشد یا روایت معنی دیگری داشته باشد که علم آن را به اهل آن وا می گذاریم.
🔸همچنین باید توجه داشت که احتمال #بداء [و تغییر] در #جزئیات این علائم نیز قابل بررسی است که باید سوالات در این موارد از عالم دین (یعنی مجتهد جامع الشرایط) پرسیده شود.
در ادامه چند روایت در این باره آورده می شود:
https://eitaa.com/rozehayemaktoubb/550
@rozehayemaktoub
🔰صیحه آسمانی یکی از علائم قطعی ظهور
متن عربی روایت اول:
ابن عقدة ، عن أحمد بن يوسف ، عن ابن مهران ، عن ابن البطائني عن أبيه ، ووهيب ، عن أبي بصير ، عن أبي جعفر أنه قال : إذا رأيتم نارا من المشرق شبه الهروي [٢] العظيم تطلع ثلاثة أيام أو سبعة فتوقعوا فرج آل محمد : إن شاءالله عزوجل إن الله عزيز حكيم.
ثم قال : الصيحة لا تكون إلا في شهر رمضان شهر الله وهي صيحة جبرئيل إلى هذا الخلق.
ثم قال : ينادي مناد من السماء باسم القائم فيسمع من بالمشرق ومن بالمغرب لا يبقى راقد إلا استيقظ ، ولا قائم إلا قعد ، ولا قاعد إلا قام على رجليه فزعا من ذلك الصوت ، فرحم الله من اعتبر بذلك الصوت فأجاب ، فان الصوت الاول هو صوت جبرئيل الروح الامين.
وقال : الصوت في شهر رمضان في ليلة جمعة ليلة ثلاث وعشرين فلا تشكوا في ذلك واسمعوا وأطيعوا ، وفي آخر النهار صوت إبليس اللعين ينادي ألا إن فلانا قتل مظلوما ليشكك الناس ويفتنهم ، فكم ذلك اليوم من شاك متحير قد هوى في النار ، وإذا سمعتم الصوت في شهر رمضان فلا تشكوا أنه صوت جبرئيل.
وعلامة ذلك أنه ينادى باسم القائم واسم أبيه حتى تسمعه العذراء في خدرها فتحرض أباها وأخاها على الخروج.
وقال : لابد من هذين الصوتين قبل خروج القائم : صوت من السماء وهو صوت جبرئيل ، وصوت من الارض ، فهو صوت إبليس اللعين ، ينادي باسم فلان أنه قتل مظلوما يريد الفتنة ، فاتبعو! الصوت الاول وإياكم والاخير أن تفتتنوا به.
ثم قال : إذا اختلف بنو فلان فيما بينهم ، فعند ذلك [ فانتظروا ] الفرج وليس فرجكم [٢] إلا في اختلاف [ بني ] فلان ، فاذا اختلفوا فتوقعوا الصيحة في شهر رمضان بخروج القائم ، إن الله يفعل ما يشاء ، ولن يخرج القائم ولا ترون ما تحبون حتى يختلف بنوفلان فيما بينهم ، فاذا كان ذلك طمع الناس فيهم واختلفت الكلمة ، وخرج السفياني.
[روایت خلاصه شده است]
@rozehayemaktoub
🔰صیحه آسمانی از علائم قطعی ظهور
ترجمه روایت اول:
"غیبت نعمانی: ابو بصیر از حضرت امام محمد باقر علیه السلام روایت کرده است که فرمود: «هر گاه دیدید آتشی مانند لباس هروی و بزرگ، سه روز یا هفت روز از مشرق طلوع کرد، به خواست خداوند عزوجل منتظر فرج و ظهور دولت آل محمد صلی الله علیه و آله باشید! زیرا خداوند بر همه چیز غالب و حکیم است. »
آنگاه فرمود: «صدای آسمانی فقط در ماه رمضان است، یعنی ماه خدا و آنهم صدای جبرئیل خطاب به این مردم است. »
سپس فرمود: «گوینده ای از آسمان نام قائم علیه السلام را میبرد، به طوری که از مشرق تا مغرب آن را میشنوند؛ هر کس خواب است بیدار میشود، هر کس ایستاده است مینشیند و هر کس که نشسته، از وحشت آن صدا برمی خیزد. خدا رحمت کند کسی را که از آن صدا عبرت میگیرد، زیرا صدای اول، صدای جبرئیل امین است. »
همچنین فرمود: «آن صدا در شب جمعه بیست و سوم ماه رمضان است؛ نسبت به آن شک نکنید، آن را بشنوید و از آن پیروی کنید.
در آخر آن روز، صدای شیطان ملعون به گوش میرسد که میگوید: «آگاه باشید! فلانی (مقصود عثمان است) مظلوم کشته شده است» تا بدین وسیله مردم را به شک بیندازد و در میان آنها فتنه انگیزد. چه بسیار مردم مردد و متحیری که در آن روز به واسطه این شک، به آتش دوزخ درافتند. ولی شما اگر صدای اول را در ماه رمضان شنیدید، شک نکنید که صدای جبرئیل است. علامت آن نیز این است که اسم قائم و پدرش را میبرد، به طوری که دختران پرده نشین نیز آن را میشنوند و پدر و برادر خود را تشویق به بیرون آمدن میکنند. »
و فرمود: «قبل از قیام قائم علیه السلام این دو صدا باید اتفاق بیفتد: صدایی از آسمان که صدای جبرئیل است و صدایی از زمین که صدای ابلیس لعین است که ندا میدهد: «فلانی (یعنی عثمان) مظلوم کشته شده است» و میخواهد این گونه مردم را بفریبد. بر شما باد به پیروی از صدای نخست و مبادا فریفته صدای دوم شوید! »
و نیز فرمود: «قائم قیام نمی کند، مگر گاهی که ترس شدیدی مردم را فرا گیرد؛ زلزلههای پی در پی بیاید؛ مردم در آشوب و بلا و طاعون به سر برند؛ و شمشیر برنده میان عرب کارگر باشد. و اختلاف شدیدی در بین مردم پدید میآید؛ همه درامر دین خود متفرق و حالشان متغیر خواهند شد، تا جایی که آرزومندان از سختی آنچه از مردم سگ صفت میبینند که چگونه یکدیگر را میدرند، صبح و شام انتظار قیام او را میکشند.
آمدن او به هنگامی است که مردم از دیدن ظهور دولت آل محمد صلی الله علیه و آله مأیوس و ناامیدند! خوشا به حال کسی که او را میبیند و از یاران اوست! وای وای بر کسی که دشمنی و مخالفت میکند و از دشمنان اوست! همچنین فرمود: «قائم به امر جدید و کتاب جدید و قضای جدید که بر عرب دشوار است، قیام میکند. کار او جز جنگ و کشتن بی دینان نیست. یکنفر بی دین را در روی زمین باقی نمی گذارد و سرزنش ملامت کنندگان، او را و از تعقیب هدفش باز نمی دارد. »
اضافه فرمود: «هر وقت اولاد فلان با هم اختلاف کردند، موقع فرج است. صبر و بردباری در اختلاف اولاد فلان است. هنگامی که با هم اختلاف کردند، شما منتظر صیحه آسمانی در ماه رمضان باشید که مژده به آمدن قائم میدهد، زیرا خداوند آنچه خواهد، میکند. قائم خروج نمی کند و هنگامی که اولاد فلان با هم اختلاف پیدا کردند. وقتی چنین شد، مردم نیز چشم به دولت آنها میدوزند، از هر طرف گفتگو درمی گیرد و سفیانی خروج میکند. »
[روایت خلاصه شده است]
@rozehayemaktoub
🔸روایت دوم درباره صیحه:
"غیبت نعمانی: داود بن سرحان می گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «آن سالی که در آن صیحه آسمانی شنیده میشود، در ماه رجب پیش از آن، علامتی خواهد بود. » عرض کردم که آن علامت چیست؟ فرمود: «صورتی است که در قبر میتابد و دستی که آشکار است. »
مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ عَنِ الْفَزَارِیِّ عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرِ بْنِ وَهْبٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ عَبَّاسِ بْنِ عُبَیْدِ اللَّهِ عَنْ دَاوُدَ بْنِ سِرْحَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: الْعَامُ الَّذِی فِیهِ الصَّیْحَةُ قَبْلَهُ الْآیَةُ فِی رَجَبٍ قُلْتُ وَ مَا هِیَ قَالَ وَجْهٌ یَطْلُعُ فِی الْقَمَرِ وَ یَدٌ بَارِزَةٌ [۱] .
-. غیبت نعمانی: ۲۵۲ -
----------
[۱]: ۱. هذا هو الصحیح کما فی المصدر ص ۱۳۴ و فی الأصل المطبوع: وجه یطلع فی القبر و یدانیه، و هو تصحیف و هکذا صحف فیه« محمّد بن همام» بمحمّد بن هاشم، راجع ص ۱۶۳ من طبعة الکمبانیّ.
🔸روایت دوم درباره صیحه:
غیبت نعمانی: عبداللَّه بن سنان از امام صادق علیه السلام روایت میکند که فرمود: «صدای آسمانی از امور حتمی است؛ آمدن سفیانی نیز حتمی است؛ کشته شدن مردی پاکدل نیز حتمی است؛ گرفتن خورشید نیز حتمی است. » آنگاه فرمود: «وحشتی در ماه رمضان خواهد بود که هر کس به خواب رفته باشد، بیدار و آنها که بیدارند، هراسان میشوند و دختران از پرده بیرون میآیند. » -. همان -
----------
للنعمانی عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَی عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ زِیَادِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: النِّدَاءُ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ السُّفْیَانِیُّ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّکِیَّةِ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ کَفٌ [۲] یَطْلُعُ مِنَ السَّمَاءِ مِنَ الْمَحْتُومِ قَالَ علیه السلام وَ فَزْعَةٌ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ تُوقِظُ النَّائِمَ وَ تُفْزِعُ الْیَقْظَانَ وَ تُخْرِجُ الْفَتَاةَ مِنْ خِدْرِهَا.
[۲]: ۲. راجع المصدر ص ۱۳۴ و فی الأصل المطبوع: کسف یطلع، و هو تصحیف.
🔸روایت سوم درباره صیحه:
غیبت نعمانی: عبداللَّه بن ابی یعفور گفت: حضرت صادق علیه السلام به من فرمود: «نابودی فلانی، آمدن سفیانی، کشته شدن مرد پاکدل، فرو رفتن لشکر در زمین و صدا از آسمان را به عنوان علامت در دست خود نگهدار. »عرض کردم: «صدا کدام است؟ همان گوینده است؟ » فرمود: «آری! صاحب الامر به همین صدای آسمانی شناخته میگردد.
[روایت ادامه دارد تا آنجا که راوی نقل می کند:]
عرض کردیم: «آیا پیش از آن یا بعد از آن، اتفاقی روی میدهد؟ » فرمود: «آری، صدایی است که در ماه رمضان شنیده میشود، به طوری که مردم بیدار را به وحشت میاندازد و آنها که در خوابند بیدار میشوند، و دوشیزگان از پردهها بیرون میدوند. » -. غیبت نعمانی: ۲۵۸ -
للنعمانی ابْنُ عُقْدَةَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَهْزِیَارَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ مُخْتَارٍ عَنِ ابْنِ أَبِی یَعْفُورٍ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ أَمْسِکْ بِیَدِکَ هَلَاکَ الْفُلَانِیِّ وَ خُرُوجَ السُّفْیَانِیِّ وَ قَتْلَ النَّفْسِ وَ جَیْشَ الْخَسْفِ وَ الصَّوْتَ قُلْتُ وَ مَا الصَّوْتُ هُوَ الْمُنَادِی قَالَ نَعَمْ وَ بِهِ یُعْرَفُ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ [.....] قُلْنَا هَلْ قَبْلَ هَذَا مِنْ شَیْ ءٍ أَوْ بَعْدَهُ فَقَالَ صَیْحَةٌ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ تُفْزِعُ الْیَقْظَانَ وَ تُوقِظُ النَّائِمَ وَ تُخْرِجُ الْفَتَاةَ مِنْ خِدْرِهَا.
🔸روایت چهارم درباره صیحه
روایت شده است که امام صادق علیه السلام فرمود در شب ۲۳ قائم به نام ندا داده خواهد شد و در روز عاشورا روزی که حسین بن علی به شهادت رسید قیلم خواهد کرد.
الفضل ، عن محمد بن علي الكوفي ، عن وهيب بن حفص ، عن أبي بصير قال : قال أبوعبدالله : إن القائم صلوات الله عليه ينادى باسمه ليلة ثلاث وعشرين ويقوم يوم عاشورا يوم قتل فيه الحسين بن علي .
بحار ج52ص390
@rozehayemaktoub
🔸روایت پنجم درباره صیحه:
روایت شده است امام صادق علیه السلام فرمودند: اختلاف بنی عباس از حتمیات است و نداء از حتمیات است و خروج قائم نیز از محتومات است.
گفتم: نداء چگونه است؟
فرمود:
در اول روز ندا داده می شود آگاه باشید علی و پیروان او رستگارانند و در آخر روز ندایی خواهد آمد: آگاه باشید عثمان و پیروان او رستگارانند.
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْحَلَبِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ اخْتِلَافُ بَنِي الْعَبَّاسِ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ النِّدَاءُ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ خُرُوجُ الْقَائِمِ مِنَ الْمَحْتُومِ قُلْتُ وَ كَيْفَ النِّدَاءُ قَالَ يُنَادِي مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ أَوَّلَ النَّهَارِ أَلَا إِنَّ عَلِيّاً وَ شِيعَتَهُ هُمُ الْفَائِزُونَ قَالَ وَ يُنَادِي مُنَادٍ فِي آخِرِ النَّهَارِ أَلَا إِنَّ عُثْمَانَ وَ شِيعَتَهُ هُمُ الْفَائِزُونَ
کافی ج8ص310
@rozehayemaktoub