eitaa logo
متن روضه اهل بیت (منبع متون کانال روضه های مکتوب)
6.1هزار دنبال‌کننده
48 عکس
53 ویدیو
98 فایل
فهرست های «روضه های مکتوب» به پیام های این کانال ارجاع داده می شود همچنین صوت روضه ها و ... راه ارتباط: @Yazahra1357 روضه های مکتوب: https://eitaa.com/rozehayemaktoub منبر: از شرح بی نهایت https://eitaa.com/azsharhebinahayat تبادل و تبلیغ نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 مصائب شام منابع نقل سهل بن سعد از رسیدن کاروان به شام موسوعة الامام الحسين(عليه‏السلام) ؛ ج‏6 ؛ ص376 به نقل از مجلسى، جلاء العيون،/ 729 و همچنین: موسوعة الامام الحسين(عليه‏السلام) ؛ ج‏6 ؛ ص364 الخوارزمي، مقتل الحسين، 2/ 60- 61- عنه: المحمودي، العبرات، 2/ 268، عن أبي خالد، عن زيد، عن أبيه عليه السّلام: أنّ سهل بن سعد قال: خرجت إلى بيت المقدس حتّى توسّطت الشّام، فإذا أنا بمدينة مطّردة الأنهار، كثيرة الأشجار، قد علّقوا السّتور و الحجب و الدّيباج، و هم فرحون مستبشرون، و عندهم نساء يلعبن بالدّفوف و الطّبول؛ فقلت في نفسي: لعلّ لأهل الشّام عيدا لا نعرفه نحن؛ فرأيت قوما يتحدّثون فقلت: يا هؤلاء! ألكم بالشّام عيد لا نعرفه نحن؟ قالوا: يا شيخ! نراك غريبا. فقلت: أنا سهل بن سعد، قد رأيت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله و سلّم و حملت حديثه، فقالوا: يا سهل! ما أعجبك السّماء لا تمطر دما، و الأرض لا تخسف بأهلها. قلت: و لم ذاك؟ فقالوا: هذا رأس الحسين عترة رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله و سلّم، يهدي من أرض العراق إلى الشّام، و سيأتي الآن. قلت: وا عجباه! يهدى رأس الحسين و النّاس يفرحون، فمن أيّ باب يدخل؟ فأشاروا إلى باب يقال له باب السّاعات. فسرت نحو الباب، فبينما أنا هنالك، إذ جاءت الرّايات يتلو بعضها بعضا، و إذا أنا بفارس بيده رمح منزوع السّنان؛ و عليه رأس من أشبه النّاس وجها برسول اللّه، و همچنین: المجلسي، البحار، 45/ 127 عنه: البحراني، العوالم، 17/ 428؛ القمي، نفس المهموم،/ 430 موسوعة الامام الحسين(عليه‏السلام) ؛ ج‏6 ؛ ص365 عماد الدّين طبرى، كامل بهايى، 2/ 296 همچنین ر،ک: موسوعة الامام الحسين(عليه‏السلام) ؛ ج‏6 ؛ ص381 به نقل از نفس المهموم،/ 431. قال القمي فی نفس المهموم نقلا عن کامل البهائی: و للرّأس الشّريف مهابة عظيمة، و يشرق منه النّور بلحية مدوّرة، قد خالطها الشّيب و قد خضبت بالوسمة، أدعج العينين، أزج الحاجبين، واضح الجبين، أقنى الأنف، متبسّما إلى السّماء، شاخصا ببصره إلى نحو الأفق و الرّيح‏ تلعب بلحيته‏ يمينا و شمالا كأنّه أمير المؤمنين.] این توصیف از راس مقدس نزدیک است به توصیفی که از چهره مبارک سول خدا و امام زمان نیز شده است. در توصیف چهره امام زمان آورده اند: «وَاضِحُ‏ الْجَبِينِ‏ أَبْلَجُ الْحَاجِبِ مَسْنُونُ الْخَدَّيْنِ أَقْنَى الْأَنْفِ أَشَمُّ أَرْوَعُ كَأَنَّهُ غُصْنُ بَانٍ وَ كَأَنَّ صَفْحَةَ غُرَّتِهِ كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ بِخَدِّهِ الْأَيْمَنِ خَال‏» ر،ک: كمال الدين و تمام النعمة ؛ ج‏2 ؛ ص446 همچنین در توصیف چهره مبارک رسول خدا (صلی الله علیه و آله) گفته شده است:«مقرون الحاجبين أدعج العينين سبط الأشفار أقنى الأنف واضح‏ الجبين‏ رقيق الأجفان مفلج الثنايا» (العدد القوية لدفع المخاوف اليومية ؛ ؛ ص121) این نقل ها نشانگر این است که چهره امام حسین و امام زمان شبیه چهره رسول خدا (صلوات الله علیهم اجمعین) است. کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
🔰 مصائب اسارت آل الله 🔴 مصائب شام 🔸ادامه نقل سهل 🔸در نقل مدینة المعاجز این قسمت را افزون بر دو نقل دیگر دارد: « دیدم سواری را که نیزه بلندی در دست دارد و بر آن نیزه سری است شبیه ترین چهره به چهره رسول خدا (صلی الله علیه و آله) که از چهره او نور می درخشد گویا ماه شب چارده است و دیدم زنی از آن میان فریاد بر آورده است وا محمّداه! وا عليّاه! وا حسناه‏! ای کاش بودید و می دیدید که از دشمنان چه مصائبی بر ما وارد می شود گویا ما از اسیران یهود و نصاری هستیم و او ناله می زد به صدای جانسوز که دله را می آزرد بر طفل شیرخوار و بر پیر سربریده از قفا که حرمت او را شکستند و عریان بدن او را رها کردند و می گفت واحزناه از آنچه بر ما هل بیت وارد می شود پس این مصیبت را به حساب خدا می گذاریم. سهل گوید ستون محمل را گرفتم و به صدای بلند صدازدم: السّلام عليكم يا آل بيت محمّد و رحمة اللّه و بركاته! و شناختم که آن زن همان ام کلثوم دختر امیر المومنین است و ایشان پاسخ داد: ای مرد تو کیستی که از وقت شهادت برادر و آقایم حسین کسی با ما مانند تو سلام نکرده است. گفتم من از اهالی شهرزور هستم و نام من سهل است و از کسانی هستم که پیامبر را دیده ام. 🔸همچنین در نقل دیگری این چنین آورده اند: «دیدم دختری را بر شتری لاغر بدون پوشش و زیرا نداز که بر صورت او نقاب از خز است و فریاد می زند وا محمّداه! وا جدّاه! وا عليّاه! وا أبتاه‏! وا حسناه! وا حسيناه! وا عقيلاه! وا عبّاساه! وای از طول سفر! وای از این روز بد! رو به او رفتم ناگهان فریادی بر من زد که مرا مدهوش ساخت وقتی بهتر شدم نزدیک شدم و گفتم ای بانوی من! چرا بر سر من فریاد کشیدید؟ فرمود: آیا از خدا و رسول حیا نمی کنی که به حرم رسول خدا نگاه می کنی؟ [...] سپس سهل خود را به آن خاتون دو سرا معرفی کرد و می گوید: رو کردم به امام سجاد علیه السلام) و عرض کردم: مولای من! آیا خواسته ای داری؟ فرمود: آیا چیزی از درهم نزد تو هست؟ گفتم آری هزار دینار. فرمود مقداری از آن را بردار و به نیزه دار راس مقدس ابا عبدالله بده و از او بخواه تا سر را از زنان دور کند تا مردم مشغول تماشای سر حسین شوند و از تماشای بانوان باز مانند. در نقل موسوعة الامام الحسين(عليه‏السلام) ؛ ج‏6 ؛ ص368 به نقل از مدینة المعاجز ص283، این قسمت را اضافه دارد: «إذا بفارس بيده رمح طويل و عليه رأس وجهه أشبه بوجه رسول اللّه- صلّى اللّه عليه و آله- و هو يتهلهل نورا، كأنّه البدر الطالع، و من ورائه النساء على أقتاب الجمال بلا وطاء و لا غطاء و قائلة منهنّ تقول: وا محمّداه! وا عليّاه! وا حسناه‏! لو رأيتم ما حلّ بنا من الأعداء؟ يا رسول اللّه! بناتك أسارى كأنّهنّ بعض أسارى‏ اليهود و النّصارى، و هي تنوح بصوت شجيّ يقرح القلوب‏ على الرّضيع الصّغير و على الشّيخ الكبير المذبوح‏ من القفاء، و مهتوك الخباء، العريان بلا رداء، وا حزناه‏ لما نالنا أهل البيت، فعند اللّه‏ نحتسب مصيبتنا. قال: فتعلّقت بقائمة المحمل، و ناديت بأعلى الصّوت: السّلام عليكم يا آل بيت محمّد و رحمة اللّه و بركاته. و قد عرفت أنّها أمّ كلثوم بنت عليّ عليه السّلام، فقالت: من أنت أيّها الرّجل الّذي لم يسلّم علينا أحد غيرك‏ منذ قتل أخي و سيّدي الحسين عليه السّلام؟ مثل سلامک.فقلت‏: يا سيّدتي! أنا رجل من شهرزور اسمي سهل رأيت جدّك محمّد المصطفى صلّى اللّه عليه و اله و سلم‏.» در نقل دیگری چنین اضافه می کند: و أقبلت جارية على بعير مهزول بغير غطاء و لا وطاء، على وجهها برقع خزّ أدكن، و هي تنادي: وا محمّداه! وا جدّاه! وا عليّاه! وا أبتاه‏! وا حسناه! وا حسيناه! وا عقيلاه! وا عبّاساه! وا بعد سفراه! وا سوء صباحاه! فأقبلت إليها، فصاحت بي‏، فوقعت مغشيّا عليّ‏، فلمّا أفقت دنوت‏ منها، و قلت لها: سيّدتي! لم تصيحين عليّ؟ فقالت: أما تستحي من اللّه و رسوله أن تنظر إلى حرم رسول اللّه؟ فقلت: و اللّه ما نظرت إليكم بريبة. فقالت: من أنت؟ فقلت: أنا سهل بن‏ سعيد الشّهرزوريّ‏ و أنا من مواليكم و محبّيكم. ثمّ أقبلت على عليّ بن الحسين عليه السّلام و قلت له: مولاي‏ ! هل لك من حاجة؟ فقال لي: هل عندك‏ من الدّارهم شي‏ء؟ فقلت: ألف دينار، و ألف ورقة. فقال: خذ منها شيئا، و ادفعه إلى حامل الرّأس، و أمره أن يبعده عن النّساء حتّى تشتغل‏ النّاس بالنّظر إليه عن النّساء. ر،ک: موسوعة الامام الحسين(عليه‏السلام) کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
متن روضه اهل بیت (منبع متون کانال روضه های مکتوب)
۱. ✍️متن روضه حضرت رقیه (سلام الله علیها) [بازنشر روضه سال گذشته] ۲. 📢 صوت روضه حضرت رقیه سلام الله
چند حدیث درباره لحظات آخر عمر امام مجتبی علیه السلام به نقل از دانشنامه امام حسن مجتبی علیه السلام:
لخته های خون و پاره های جگر 🔸روایت اول از عمرو بن اسحاق: ابن‌جوزی با سند خود از عمیر بن اسحاق نقل کرده است: من و شخص دیگری در بیماری حسن علیه‌السلام، به عیادتش رفتیم؛ فرمود:فلانی! از من سؤالی کن. گفت:نه، به خدا! تا شفا نیابی، چیزی نخواهم پرسید. آن حضرت فرمود:از من بپرس پیش از آن که دیگر نتوانی؛ چرا که قسمتی از اعضای درونم [قطعه قطعه] بیرون ریخته شد. پس بارها زهر دادند و هیچ کدام همچون این بار، نبوده است. سپس فردا رفتم و او در حال احتضار و حسین علیه‌السلام بر بالینش بود. پرسید:برادرجان! به گمانت چه کسی این کار را کرده است؟ فرمود:چرا، تا او را بکشی؟ حسین علیه‌السلام گفت:آری. فرمود:اگر آن کس باشد که من گمان دارم، خدا [خود انتقام می‌گیرد که] نیرومندتر و سخت کیفرتر است، و اگر او نباشد، دوست ندارم که آدم بی‌گناهی برای من کشته شود. سپس از دنیا رفت. 🔸روایت دوم از زیاد محاربی: طبرسی رحمه الله از عبدالله بن ابراهیم، از زیاد محاربی نقل کرده است: چون احتضار امام حسن علیه‌السلام فرارسید، حسین علیه‌السلام را خواست و فرمود:برادرجانم! من از شما جدا می‌شوم و به دیدار پروردگار خود می‌رسم. به من زهر خورانده‌اند و محتوای شکم خود را [بالا آورده،] در طشت افکندم و می‌شناسم که چه کسی این کار را کرد و از کجا فریب خورد و من شکوه‌ی او را نزد خدای سبحان می‌برم. 🔸روایت سوم از جناده: خزاز قمی با سند خود، از جنادة بن ابی‌امیة نقل کرده است: خدمت حسن بن علی علیه‌السلام - در آن بیماری که با آن از دنیا رفت - تشرف یافتم. جلو آن حضرت طشتی بود که در آن، خون و پاره‌های درون شکم - که آسیب دیده از زهر معاویه بود - ریخته بود. عرض کردم:آقاجان! چرا خود را معالجه نمی‌کنی؟ فرمود:عبدالله! مرگ را با چه معالجه کنم؟ عرض کردم:انا لله و انا الیه راجعون. سپس رو به من کرد و فرمود:سوگند به خدا! رسول خدا صلی الله علیه و اله این عهد را به ما سپرد که:این ولایت خداوندی را دوازده امام [که یازده نفر آنان] از فرزندان علی علیه‌السلام و فاطمه علیهاالسلام [است] مالک خواهند شد که هیچ یک، جز زهر نوشیده یا کشته شده نخواهند بود. سپس طشت را برداشتند و امام - که صلوات خدا بر او باد - تکیه کرد. سپس امام به درخواست جناده چند جمله وی را نصیحت کردند اما پس از این سخنان راوی می‌گوید:سپس نفس آن حضرت بند آمد و رنگش زرد شد تا جایی که بر او ترسیدم. و حسین علیه‌السلام همراه اسود بن ابی‌الأسود آمد و خود را بر روی آن حضرت انداخت، و سر و پیشانی او را بوسید، و نزد او نشست، و با هم راز گفتند. و أبوالأسود [اسود بن ابی‌الأسود] گفت:انا لله؛ خبر مرگ حسن علیه‌السلام را می‌دهند! روایت چهارم تا پیام بعد https://eitaa.com/rozehayemaktoub
متن روایت عمرو بن اسحاق:👆👆👆 رُوِیَ عَنْ عُمَرَ بْنِ إِسْحَاقَ قَالَ: دَخَلْتُ أَنَا وَ رَجُلٌ عَلَی الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ علیهما السلام نَعُودُهُ فَقَالَ یَا فُلَانُ سَلْنِی قَالَ لَا وَ اللَّهِ- لَا أَسْأَلُکَ حَتَّی یُعَافِیَکَ اللَّهُ ثُمَّ نَسْأَلُکَ قَالَ ثُمَّ دَخَلَ الْخَلَاءَ ثُمَّ خَرَجَ إِلَیْنَا فَقَالَ سَلْنِی قَبْلَ أَنْ لَا تَسْأَلَنِی قَالَ بَلْ یُعَافِیکَ اللَّهُ ثُمَّ لَنَسْأَلُکَ قَالَ أُلْقِیَتْ طَائِفَةٌ مِنْ کَبِدِی وَ إِنِّی قَدْ سُقِیتُ السَّمَّ مِرَاراً فَلَمْ أُسْقَ مِثْلَ هَذِهِ الْمَرَّةِ ثُمَّ دَخَلْتُ عَلَیْهِ مِنَ الْغَدِ وَ هُوَ یَجُودُ بِنَفْسِهِ وَ الْحُسَیْنُ عِنْدَ رَأْسِهِ فَقَالَ یَا أَخِی مَنْ تَتَّهِمُ قَالَ لِمَ لِتَقْتُلَهُ قَالَ نَعَمْ قَالَ إِنْ یَکُنِ الَّذِی أَظُنُّ فَإِنَّهُ أَشَدُّ بَأْساً وَ أَشَدُّ تَنْکِیلًا وَ إِلَّا یَکُنْ فَمَا أُحِبُّ أَنْ یُقْتَلَ بِی بَرِی ءٌ ثُمَّ قَضَی علیه السلام. روایت جناده: عَنْ جُنَادَةَ بْنِ أَبِی أُمَیَّةَ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام فِی مَرَضِهِ الَّذِی تُوُفِّیَ فِیهِ وَ بَیْنَ یَدَیْهِ طَسْتٌ یُقْذَفُ عَلَیْهِ الدَّمُ وَ یَخْرُجُ کَبِدُهُ قِطْعَةً قِطْعَةً مِنَ السَّمِّ الَّذِی أَسْقَاهُ مُعَاوِیَةُ [۲] فَقُلْتُ یَا مَوْلَایَ مَا لَکَ لَا تُعَالِجُ نَفْسَکَ فَقَالَ یَا عَبْدَ اللَّهِ بِمَا ذَا أُعَالِجُ الْمَوْتَ قُلْتُ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَیَّ فَقَالَ وَ اللَّهِ لَقَدْ عَهِدَ إِلَیْنَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله أَنَّ هَذَا الْأَمْرَ یَمْلِکُهُ اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً مِنْ وُلْدِ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ مَا مِنَّا إِلَّا مَسْمُومٌ أَوْ مَقْتُولٌ ثُمَّ رُفِعَتِ الطَّسْتُ وَ بَکَی صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ عِظْنِی یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ نَعَمْ اسْتَعِدَّ لِسَفَرِکَ وَ حَصِّلْ زَادَکَ قَبْلَ حُلُولِ أَجَلِکَ ... [الی ان قال الراوی] قَالَ ثُمَّ انْقَطَعَ نَفَسُهُ وَ اصْفَرَّ لَوْنُهُ حَتَّی خَشِیتُ عَلَیْهِ وَ دَخَلَ الْحُسَیْنُ علیه السلام وَ الْأَسْوَدُ بْنُ أَبِی الْأَسْوَدِ فَانْکَبَّ عَلَیْهِ حَتَّی قَبَّلَ رَأْسَهُ وَ بَیْنَ عَیْنَیْهِ ثُمَّ قَعَدَ عِنْدَهُ فَتَسَارَّا جَمِیعاً فَقَالَ أَبُو الْأَسْوَدِ- إِنَّا لِلَّهِ إِنَّ الْحَسَنَ قَدْ نُعِیَتْ إِلَیْهِ نَفْسُهُ https://eitaa.com/rozehayemaktoub
🔰روایت چهارم از پاره های جگر امام مجتبی علیه السلام «تشت از خون درون حضرت پر شداز تاب رفت و طشت طلب کرد و ناله کرد آن طشت را زخون جگر باغ لاله کرد خونی که خورد در همه عمر از گلو بریخت دل را تهی زخون دل چند ساله کرد احتجاج از سالم بن ابی الجعد به نقل از یکی از یاران حضرت نقل می کند: ... در همین زمان که امام با من سخن می‌گفت، ناگاه خون بالا آورد و طشتی را طلب کرد که وقتی آن را برداشتند از خون درون حضرت پر شده بود. من گفتم: یا ابن رسول اللّه! این خون‌ها چیست؟ من تو را در حال درد کشیدن می‌بینم. فرمود: آری، معاویه ستمکار شخصی را تحریک نموده و مرا مسموم کرده است، همان طور که می‌بینی جگرم قطعه قطعه خارج می‌شود. گفتم: پس چرا معالجه نمی کنی؟ فرمود: دو مرتبه مرا مسموم نموده و این مرتبه سوم است که دوایی برایش پیدا نمی کنم. قَالَ وَ هُوَ یُکَلِّمُنِی إذا [إِذْ] تَنَخَّعَ الدَّمَ فَدَعَا بِطَسْتٍ فَحُمِلَ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ مَلْئَانُ مِمَّا خَرَجَ مِنْ جَوْفِهِ مِنَ الدَّمِ فَقُلْتُ لَهُ مَا هَذَا یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنِّی لَأَرَاکَ وَجِعاً قَالَ أَجَلْ دَسَّ إِلَیَّ هَذَا الطَّاغِیَةُ مَنْ سَقَانِی سَمّاً فَقَدْ وَقَعَ عَلَی کَبِدِی فَهُوَ یَخْرُجُ قِطَعاً کَمَا تَرَی قُلْتُ أَ فَلَا تَتَدَاوَی قَالَ قَدْ سَقَانِی مَرَّتَیْنِ وَ هَذِهِ الثَّالِثَةُ لَا أَجِدُ لَهَا دَوَاءً https://eitaa.com/rozehayemaktoub
چند روایت درباره جعده و چگونگی رسیدن سم از طرف معاویه به او و خوراندن آن به امام:👇👇👇
🔰کیفیت رسیدن زهر از پادشاه روم به معاویه و از وی به جعده در بحار الانوار به نقل از امام مجتبی می آورد: به من اطلاع داده شد که معاویه برای پادشاه روم نوشته و تقاضا کرده بود: مقداری زهر کشنده که آشامیدنی باشد برای وی بفرستد. پادشاه روم در جوابش نوشت: دین و مذهب ما جایز نمی داند که برای کشتن کسی که سر جنگ با ما ندارد تو را یاری کنیم. معاویه دوباره نوشت: این مرد پسر همان مردی است که در تهامه شورش کرده بود، وی شورش کرده و سلطنت پدرش را درخواست می‌کند. من قصد دارم که شخصی را تحریک کنم تا این زهر آشامیدنی را به خورد او دهد و بدین وسیله مردم و شهرها را از دست او راحت نمایم. آنگاه معاویه هدیه‌هایی برای پادشاه روم فرستاد. پادشاه روم یک شربت زهر آشامیدنی را برای معاویه فرستاد که این شربت به من [امام مجتبی] خورانده شد و البته پادشاه برای وی شروطی گذاشته است. وَ لَقَدْ رُقِیَ إِلَیَّ أَنَّهُ کَتَبَ إِلَی مَلِکِ الرُّومِ یَسْأَلُهُ أَنْ یُوَجِّهَ إِلَیْهِ مِنَ السَّمِّ الْقَتَّالِ شَرْبَةً فَکَتَبَ إِلَیْهِ مَلِکُ الرُّومِ أَنَّهُ لَا یَصْلُحُ لَنَا فِی دِینِنَا أَنْ نُعِینَ عَلَی قِتَالِ مَنْ لَا یُقَاتِلُنَا فَکَتَبَ إِلَیْهِ أَنَّ هَذَا ابْنُ الرَّجُلِ الَّذِی خَرَجَ بِأَرْضِ تِهَامَةَ قَدْ خَرَجَ یَطْلُبُ مُلْکَ أَبِیهِ وَ أَنَا أُرِیدُ أَنْ أَدُسَّ إِلَیْهِ مَنْ یَسْقِیهِ ذَلِکَ فَأُرِیحَ الْعِبَادَ وَ الْبِلَادَ مِنْهُ وَ وَجَّهَ إِلَیْهِ بِهَدَایَا وَ أَلْطَافٍ فَوَجَّهَ إِلَیْهِ مَلِکُ الرُّومِ بِهَذِهِ الشَّرْبَةِ الَّتِی دَسَّ بِهَا فَسُقِیتُهَا وَ اشْتَرَطَ عَلَیْهِ فِی ذَلِکَ شُرُوطاً بحار الانوار ج۴۴ https://eitaa.com/rozehayemaktoub
روایت شده: معاویه زهر را برای جعده دختر اشعث که زن امام حسن بود فرستاد و به وی گفت: اگر امام حسن را مسموم کنی من پس از وی تو را به عقد یزید در می‌آورم. هنگامی که جعده امام حسن را مسموم و شهید کرد، نزد معاویه آمد و گفت: اکنون مرا به عقد یزید در بیاور. معاویه به او گفت: برو؛ زنی که برای امام حسن صلاحیت نداشته باشد، برای یزید هم صلاحیت نخواهد داشت - ۱. احتجاج: ۱۴۹ -. وَ رُوِیَ أَنَّ مُعَاوِیَةَ دَفَعَ السَّمَّ إِلَی امْرَأَةِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ علیهما السلام جَعْدَةَ بِنْتِ الْأَشْعَثِ- وَ قَالَ لَهَا اسْقِیهِ فَإِذَا مَاتَ هُوَ زَوَّجْتُکِ ابْنِی یَزِیدَ فَلَمَّا سَقَتْهُ السَّمَّ وَ مَاتَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ جَاءَتِ الْمَلْعُونَةُ إِلَی مُعَاوِیَةَ الْمَلْعُونِ فَقَالَتْ زَوِّجْنِی یَزِیدَ فَقَالَ اذْهَبِی فَإِنَّ امْرَأَةً لَا تَصْلُحُ لِلْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ علیهما السلام لَا تَصْلُحُ لِابْنِی یَزِیدَ [۱] . ---------- [۱]: ۱. الاحتجاج ص ۱۴۹. بحار الانوار ج۴۴ https://eitaa.com/rozehayemaktoub
معاویه مبلغ ده هزار اشرفی برای جعده که زوجه آن حضرت بود فرستاد، آنگاه به جعده وعده داد که اگر امام حسن را شهید کند چندین قطعه از زمین‌های مزروعی سورا و سواد کوفه را به وی بدهد. سپس زهری برای جعده فرستاد و جعده آن زهر را در غذای امام حسن ریخت. أَنَّ مُعَاوِیَةَ بَذَلَ لِجَعْدَةَ بِنْتِ مُحَمَّدِ بْنِ الْأَشْعَثِ زَوْجَةِ أَبِی مُحَمَّدٍ علیه السلام عَشَرَةَ آلَافِ دِینَارٍ وَ إِقْطَاعَاتٍ [۱] کَثِیرَةً مِنْ شِعْبِ سُورَا وَ سَوَادِ الْکُوفَةِ وَ حَمَلَ إِلَیْهَا سَمّاً فَجَعَلَتْهُ فِی طَعَامٍ فَلَمَّا وَضَعَتْهُ بَیْنَ یَدَیْهِ قَالَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ... بحار الانوار ج۴۴ https://eitaa.com/rozehayemaktoub
وَ قَالَ ابْنُ أَبِی الْحَدِیدِ رَوَی أَبُو الْحَسَنِ الْمَدَائِنِیُّ قَالَ: سُقِیَ الْحَسَنُ علیه السلام السَّمَّ أَرْبَعَ مَرَّاتٍ فَقَالَ لَقَدْ سُقِیتُهُ مِرَاراً فَمَا شَقَّ عَلَیَّ مِثْلَ مَشَقَّتِهِ هَذِهِ الْمَرَّةَ. ابن ابی الحدید از مدائنی نقل می‌کند که گفت: امام حسن چهار مرتبه مسموم شد. در مرتبه آخر فرمود: من چند بار مسموم شده ام، ولی هیچ مرتبه ای به اندازه این بار سختی نکشیدم. بحار الانوار ج۴۴ https://eitaa.com/rozehayemaktoub