eitaa logo
کانال روضه
10.7هزار دنبال‌کننده
149 عکس
131 ویدیو
50 فایل
🥰کپی با ذکر منبع جایز است🌹 تبلیغات پذیرفته میشود آیدی بنده @sobbohsobboh110 کانال شخصی بنده👇 🔰کانال شیخ خوشنویس| شیخ حسین زاهدی @sheikh_khoshnevis
مشاهده در ایتا
دانلود
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّه فَوَقَفَ یَسْتَرِیحُ سَاعَةً وَ قَدْ ضَعُفَ عَنِ الْقِتَالِ بعضیا نوشتن هفتاد و دو زخم و جراحت به بدن ابی‌عبدلله رسید خسته شد تکیه به نیزه‌ی غریبی داد لحظه‌ای استراحت کنه فَأَتَاهُ حَجَرٌ یه نانجیبی با سنگ به پیشانی اربابمون زد دست مبارک رو گذاشت رو زخم پیشانی من نمیدونم این چه سنگی بود، قبلا تو روضه‌ها از من شنیدید، اینا سنگریزه نبود از رو زمین بردارند نه، سنگ یکی از آلات حرب مردم کوفه بود، یعنی تیراندازا جدا بودن، شمشیر زنا جدا بودن، نیزه‌دارا جدا بودن، سنگ‌اندازا هم یه فرقه‌ی خاص بودن، ابزار خاصی هم داشتن، سنگهاشونم ویژه بود، وقتی پرتاب میکردن اون رزمنده رو زمین‌گیر میکرد تا این سنگ به پیشانی خورد ابی‌عبدلله هرچی تلاش کرد خون بند بیادبند نیومد، احتیاج به یه پارچه بود لباس مبارک رو بالا آورد بلکه خون پیشانی بند بیاد اینجا نانجیبی چنان با تیر سه شعبه به قلب ابی‌عبدلله زد اینجا تعبیر سید بن طاووس اینه، لَهُ ثَلَاثُ شُعَب مُحددٌ مَسْمُومٌ، این تیر سه تا ویژگی داشت هم سه شعبه بود هم خیلی تیز بود و هم مسموم شده بود، با قلب ابی‌عبدلله اصابت کرد دیدند ابی‌عبدلله داره میگه بسم‌اللَّه و باللَّه و علی ملّة رسول اللَّه از اینجا به بعدش رو دیگه پیغمبر روضه خوانده، فرمود حسینم دیگه نتونست رو مرکب دوام بیاره، فَسَقَطَ الحُسين عَن فَرَسِه عَلی خَدِّه الاَيمَن، اینجا سلام داره، أَلسَّلامُ عَلیَ الْخَدِّ التَّریبِ، چنان با گونه‌ای راست به زمین خورد دیگه از خوندن شعر منصرف شدم، فیض آمادست بهره خواهیم برد اصلا انگار منتظر بودن حسین رو زمین بیافته، تا خورد رو زمین مهلتش ندادن فَحَمَلُوا عَلَیْهِ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ فرقةٌ بالسيوفِ وفرقةٌ بالرماحِ وفرقةٌ بالحجارةِ امام باقر دو فرقه‌ی دیگه هم اضافه کرد وفرقةٌ بالخَشَبِ والعصاء چرا امروز روضه‌ی گودال شد تا خورد رو زمین نانجیب مهلت ندادن یه نانجیب با شمشیر به فرق آقا زد فرق آقا دونیمه شد، ابی‌عبدلله پارچه‌ای طلبید فرق مبارک رو بست اون کلاخود رو رو سر مبارک گذاشت، هرکی داره ضربه میزنه اینجا صدای عمو به یتیم امام حسن رسید سراسیمه از خیمه‌ها... هی میگفت وَالله لا اُفارِقُ عَمّی این درس امروز من و شما باشه من و تو هم وسط گریه بر ابی‌عبدلله بگیم وَالله لا اُفارِقُ حُسَینا تا قیامت امام حسین رو رها نمی‌کنیم ان‌شالله هر چه ابی‌عبدلله خواهرش رو صدا زد، إحْبِسی، خواهرم نگذار بیاد دیگه کار از کار گذشته بود، رسید کنار گودال دستش رو سپر کرد، این مدافع حریم ولایت، نوه‌ی زهراست، مثل مادربزرگش دستش رو سپر کرد چنان با شمشیر زدن، افتاد تو بغل عمو، ابی‌عبدلله اینجا یه تعبیری داره، فرمود کاش حسین مرده بود این صحنه رو نمیدید اما به این اکتفا نکردند یاصاحب الزمان.. فَرَماه حرمله، نانجیب حرمله کار رو تمام کرد فَذَبَحَهُ فِی حَجْرِ عَمِّهِ الْحُسَیْنِ حسین... ====================
“السلام علیکم یا أئِمَّةَ البَقیع” اول بریم مدینه،بلدی مادرش فاطمه رو از مدینه تا کربلا همراهی کنی این مادر تو سن جوانی ام نمیتونست راه بره اگه گریه کن حسین و حسنی زهرا رو یاری کن امشب کربلا خیلی کار داره فاطمه ▪️دلم میخواد یه شب مدینه باشم ▪️زائر اون شکسته سینه باشم ▪️دلم میخواد پشت بقیع بشینم ▪️قبر غریب مادر رو ببینم ▪️دلم میخواد تو کوچه ها بمیرم ▪️انتقام مادرم رو بگیرم … کدوم کوچه های مدینه.... ▪️تو اون کوچه که فاطمه زمین خورد ▪️همونجا که یاس مدینه پَژمُرد ▪️میگن... ان شاء الله که راست نباشه ▪️میگن تو کوچه چادرش خاکی شد ▪️رو صورتش یه لاله حکاکی شد ▪️میگن تو کوچه مجتبی باهاش بود ▪️از اون کوچه تا به خونه عصاش بود *خیلی سفارش این عبدلله بن حسن رو ، ابی عبدالله به خواهر کرد خواهر ، خیلی مراقب یتیم برادرم باش. هرجا زینب میرفت ،این بچه یتیم و با خودش میبرد از صبح که خطبه خواند دل تو دل یتیم امام حسن نبود مگه من چیم کمتر از بچه‌های عمه جانمه. مگه من از بچه‌های مسلم چیم کمه. عمو به همه ی اونا اجازه داد” چرا به من اجازه نمیده جونمو قربونش کنم این شهید،شهید گودال حسینه،از اینجا عُلقِهٔ ابی عبدالله به این نازدانه معلوم میشه تو همه ی این رفت و آمد های بنی هاشم و اصحاب عقیله بنی هاشم مواظب یتیم امام حسنه اما امان از ساعتی که نوبت خود حسین شد روضه این آقازاده گره خورده به روضه خود حسین یعنی امروز یه چَشمت باید بره تو گودال برای نیمی از مصائب عاشوراش الان باید گریه کنی خسته شد ارباب ما،بعضی ها مثل مرحوم شیخ جعفر نوشتن،زخم هاش که به هفتاد و دو تا که رسید از نفس افتاد “فَوَقَفَ یَسْتَرِیحُ سَاعَةً” یه لحظه خواست استراحت کنه یه ظالمی چنان با سنگ به پیشانی آقا زد مرحوم شیخ مفید مینویسد با تیر زدند به پیشانی،این دست و آورد خون پیشانی رو بند بیاره نتونست بند کنه ”این لباس عربی رو بالا زد …” یا الله تاسفیدی صَدرُالحسین نمایان شد یه وقت دیدن حرمله زانو زد ”آخ چنان با تیر سه شعبه … حسین …. روضه رو از همین جا مسیرشو عوض کنم بگذار امروز همه برای یتیم امام حسن گریه کنند مدینه که نتوانستند برای امام حسن گریه کنند جلوی چشم ابی عبدالله و قمر بنی هاشم بدن امام حسن رو تیر بارون کردند چقدر سخت گذشت فقط حسین میدونه و خدای حسین دیگه نتونست طاقت بیاره افتاد رو زمین همه محاصره اش کردند دیگه نگم چطوری میزدنش فقط همین قدر بگم از زیر اون تیغ و تیر و نیزه دید عمو داره فریاد میزنه "هَلْ مِنْ مُسْتَغِیث … ”باریک الله” تا زینب صدای استغاثه ی برادرو شنید ، بند دلش پاره شد اومد بالای بلندی همون جایی که کربلا میری بهش میگن تل زینبیه” دید آنچه را که نباید ببینه دست یتیم امام حسن رو گرفته یه لحظه دید همه داداش رو محاصره کردن، یه لحظه از این آقازاده غافل شد دو دستش و گذاشت رو سرش هی میگفت یا غِیٰاثَ المُسْتَغِیثِین... ”تادست عبدالله از عمه جدا شد پا برهنه دوید سمت گودال یه وقت شنید حسین میگه خواهرم نگذار بیاد اما اومد …. ”وقتی رسید دید شمشیرزن ها عمو رو میخوان با شمشیر بزنند ، دستشو جلو آورد یازهرا… ”این نوه ی توست خانم، یاد اون روزیکه چهل نفر امامت رو میبردن” دست یداللّٰهیت رو جلو آوردی آخ دیگه نگم چی شد ” وَکانَ سَبَبُ وَفاتِها اَن قُنْفُذَ لَکَزَها بِنَعْلِ السیْفِ … یا زهرا..... ====================
حجت الاسلام استاد میرزامحمدی1_1663584892.mp3
زمان: حجم: 21.37M
السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک ▪️افتاده باز کار به دست کریم ها ▪️ما را نوشته اند گدا از قدیمها ====================
السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک ▪️افتاده باز کار به دست کریم ها ▪️ما را نوشته اند گدا از قدیمها ▪️شانه زده به زلف کمندی نسیمها ▪️باید کشید ناز نگاه یتیم ها ▪️دست دعا به خاک قدمهای او بزن ▪️عبد خداست کودک ده ساله ی حسن ▪️ده ساله بود قامتش اما وقار داشت ▪️بالای چشم خویش دو تا ذوالفقار داشت ▪️مثل ابالحسن سخنش اقتدار داشت ▪️بر یاری عمو جگری بی قرار داشت ▪️شهر مدینه با پدرش عهد بسته بود ▪️از کودکی کنار امامش نشسته بود ▪️با چشم خویش رفتن عشاق دیده بود ▪️شش ماهه هم به فیض شهادت رسیده بود ▪️او را عمو به بند محبت کشیده بود ▪️دستش به دست عمه ی قامت رشیده بود ▪️بوسید دست عمه، به او التماس کرد ▪️جان کند تا ز خیمه خودش را خلاص کرد خیلی دقت کردم ببینم این بچه، چجوری با زینب آمده بیرون، استغاثه ی ابی عبدالله تو گودال، چجوری صداش به خیمه ها رسیده، من اینجوری برداشت میکنم، وقتی مرکب ابی عبدالله رفت به خیمه ها، این بچه همراه عمه ها از خیمه ها دنبال مرکب اومده رسید بالا بلندی، اونجا استغاثه رو شنید اون لحظه ای که ابی عبدالله با صورت، زمین خورده، نوشتند حتی چندین ضربه زدند به حسین ۷۲ ضربه تو بدنش زدند، خون داره فواره میزنه، تیر به قلبش زدند نتونست رو مرکب دوام بیاره، با صورت خورد زمین، دیگه مهلتش ندادند.... فَحَمَلُوا عَلَیْهِ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ ابن سعد دستور داد از چهار طرف ، بزننش، لَقَدْ قُتِل بِالسَّيفِ وَ السَنان وَ بِالحِجارَةِ وَ بِالخَشَبِ و بِالعَصَاء حتی مرحوم سید می‌نویسد شمشیری به فرق آقا زدند، ابی عبدالله با پارچه ای سر مبارکشو بست، همه دارن ضربه میزنند، اینجا استغاثه کرد ، همینجا بود که این بچه دستشو از دست عمه کشید، حسین داره میبینه، فرمود، اُختِی، اِحبِسیهِ نگذار بیاد، اما هر چی زینب تلاش کرد حریف نشد، نه اینکه زینب دستشو رها کنه، شاید این همون لحظه ای بود که عمه ی سادات ، دست گذاشت رو سرش، گفت وَا مُحمَّداه ، وا عَلیاه حسینمو دارند میکشند، اینجا دستش رها شد، این یتیم امام حسن، با عجله دوید بسمت گودال، چجوری این ازدحامو کنار زد فریاد حَسَنیش بلند شد والله لا اُفارِقُ عَمّی، خدا کنه ماهم تا آخر عمر، اینجوری با ابی عبدالله باشیم بگیم والله لا اُفارِقُ حُسینا بعضیا با مرکب اومده بودند، چجوری از لای پای مرکبها خودشو رسوند به عمو، الله اعلم، دید همه دارند تقربا الی الله شمشیر میزنند، دستشو سپر کرد دست از پوست آویزان شد، دیگه شدت جراحت ،اجازه نداد حرف بزنه، فقط یه جمله گفت، وا اُمّاه، من اینجوری میفهمم، این وا اُمّاه، یعنی یازهرا، تازه فهمید دست فاطمه سپر ولایت شد ، اون روزی که تو کوچه همه محاصرش کردند، نا نجیب نه به قنفذ، نه به مغیره، به هر کی دور فاطمه بود گفت اِضرِبُوا فَاطمَة افتاد تو بغل عمو ، مراد حضرت زهرا بود ک همه ی اهل بیت دردی به اونها عارض می‌شد مادرشونو صدا میزدند، خیلی برا ابی عبدالله سخته، هنوز دستای حسینو نبریده بودند، این یتیمِ برادرو بغل کرد اما اجازه ندادند ، اینجا بود حرمله آمد نمیدونم چ لزومی داشت با تیر سه شعبه بزنه، اونم با این فاصله ی نزدیک، نوشتند با تیر سه شعبه.... فَذَبَحَه فِی حِجرِ عَمّه... حسین..... یه سوال کنم من ندیدم دیگه هیچ نقلی نوشته باشه، این زن و بچه تونستند پیکر عبدالله رو ببرند، تازه ابی عبدالله به زینب فرمود برگرد ، از شما میپرسم آن لحظه ای ک اسب بر بدن میتازوندند این یتیم امام حسن کجا بود؟؟؟ حسین..... ====================
روضه حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام _شب پنجم محرم93_حجت الاسلام میرزامحمدی2.mp3
زمان: حجم: 2.89M
“السلام علیکم یا أئِمَّةَ البَقیع” ▪️دلم میخواد یه شب مدینه باشم ▪️زائر اون شکسته سینه باشم ▪️دلم میخواد پشت بقیع بشینم ▪️قبر غریب مادر رو ببینم ▪️دلم میخواد تو کوچه ها بمیرم ▪️انتقام مادرم رو بگیرم … ▪️تو اون کوچه که فاطمه زمین خورد ▪️همونجا که یاس مدینه پَژمُرد ▪️میگن تو کوچه چادرش خاکی شد ▪️رو صورتش یه لاله حکاکی شد ▪️میگن تو کوچه مجتبی باهاش بود ▪️از اون کوچه تا به خونه عصاش بود ==================== @rozehayemirza_matn
✔️برای دسترسی آسانتر روی گزینه مورد نظر کلیک کنید. و با ضربه روی علامت👈 ^ به مطالب مرتبط که در پست های بالا است هدایت خواهید شد. ____ ____ ____ ____ خادم کانال: @sobbohsobboh110 ✍کانال روضه @rozehayemirza_matn
هدایت شده از چند بیت روضه ای ناب
در کنار نگاه تو دستِ... ...یادگار برادرت افتاد با صدای شکستن دستم عمه ام یادِ مادرت افتاد ✍مجتبی_شکریان
هدایت شده از چند بیت روضه ای ناب
چشم تمام خیمه را ناگاه، تر کرد آمد جلو، خود را بلاگردانِ سر کرد اینجای مقتل عمه‌اش را خون جگر کرد ارثیه ی زهراست...، دستش را سپر کرد ✍مسعود_یوسف_پور