eitaa logo
کانال روضه
10.7هزار دنبال‌کننده
152 عکس
131 ویدیو
53 فایل
🥰کپی با ذکر منبع جایز است🌹 تبلیغات پذیرفته میشود آیدی بنده @sobbohsobboh110 کانال شخصی بنده👇 🔰کانال شیخ خوشنویس| شیخ حسین زاهدی @sheikh_khoshnevis
مشاهده در ایتا
دانلود
“السلام علیکم یا أئِمَّةَ البَقیع” اول بریم مدینه،بلدی مادرش فاطمه رو از مدینه تا کربلا همراهی کنی این مادر تو سن جوانی ام نمیتونست راه بره اگه گریه کن حسین و حسنی زهرا رو یاری کن امشب کربلا خیلی کار داره فاطمه ▪️دلم میخواد یه شب مدینه باشم ▪️زائر اون شکسته سینه باشم ▪️دلم میخواد پشت بقیع بشینم ▪️قبر غریب مادر رو ببینم ▪️دلم میخواد تو کوچه ها بمیرم ▪️انتقام مادرم رو بگیرم … کدوم کوچه های مدینه.... ▪️تو اون کوچه که فاطمه زمین خورد ▪️همونجا که یاس مدینه پَژمُرد ▪️میگن... ان شاء الله که راست نباشه ▪️میگن تو کوچه چادرش خاکی شد ▪️رو صورتش یه لاله حکاکی شد ▪️میگن تو کوچه مجتبی باهاش بود ▪️از اون کوچه تا به خونه عصاش بود *خیلی سفارش این عبدلله بن حسن رو ، ابی عبدالله به خواهر کرد خواهر ، خیلی مراقب یتیم برادرم باش. هرجا زینب میرفت ،این بچه یتیم و با خودش میبرد از صبح که خطبه خواند دل تو دل یتیم امام حسن نبود مگه من چیم کمتر از بچه‌های عمه جانمه. مگه من از بچه‌های مسلم چیم کمه. عمو به همه ی اونا اجازه داد” چرا به من اجازه نمیده جونمو قربونش کنم این شهید،شهید گودال حسینه،از اینجا عُلقِهٔ ابی عبدالله به این نازدانه معلوم میشه تو همه ی این رفت و آمد های بنی هاشم و اصحاب عقیله بنی هاشم مواظب یتیم امام حسنه اما امان از ساعتی که نوبت خود حسین شد روضه این آقازاده گره خورده به روضه خود حسین یعنی امروز یه چَشمت باید بره تو گودال برای نیمی از مصائب عاشوراش الان باید گریه کنی خسته شد ارباب ما،بعضی ها مثل مرحوم شیخ جعفر نوشتن،زخم هاش که به هفتاد و دو تا که رسید از نفس افتاد “فَوَقَفَ یَسْتَرِیحُ سَاعَةً” یه لحظه خواست استراحت کنه یه ظالمی چنان با سنگ به پیشانی آقا زد مرحوم شیخ مفید مینویسد با تیر زدند به پیشانی،این دست و آورد خون پیشانی رو بند بیاره نتونست بند کنه ”این لباس عربی رو بالا زد …” یا الله تاسفیدی صَدرُالحسین نمایان شد یه وقت دیدن حرمله زانو زد ”آخ چنان با تیر سه شعبه … حسین …. روضه رو از همین جا مسیرشو عوض کنم بگذار امروز همه برای یتیم امام حسن گریه کنند مدینه که نتوانستند برای امام حسن گریه کنند جلوی چشم ابی عبدالله و قمر بنی هاشم بدن امام حسن رو تیر بارون کردند چقدر سخت گذشت فقط حسین میدونه و خدای حسین دیگه نتونست طاقت بیاره افتاد رو زمین همه محاصره اش کردند دیگه نگم چطوری میزدنش فقط همین قدر بگم از زیر اون تیغ و تیر و نیزه دید عمو داره فریاد میزنه "هَلْ مِنْ مُسْتَغِیث … ”باریک الله” تا زینب صدای استغاثه ی برادرو شنید ، بند دلش پاره شد اومد بالای بلندی همون جایی که کربلا میری بهش میگن تل زینبیه” دید آنچه را که نباید ببینه دست یتیم امام حسن رو گرفته یه لحظه دید همه داداش رو محاصره کردن، یه لحظه از این آقازاده غافل شد دو دستش و گذاشت رو سرش هی میگفت یا غِیٰاثَ المُسْتَغِیثِین... ”تادست عبدالله از عمه جدا شد پا برهنه دوید سمت گودال یه وقت شنید حسین میگه خواهرم نگذار بیاد اما اومد …. ”وقتی رسید دید شمشیرزن ها عمو رو میخوان با شمشیر بزنند ، دستشو جلو آورد یازهرا… ”این نوه ی توست خانم، یاد اون روزیکه چهل نفر امامت رو میبردن” دست یداللّٰهیت رو جلو آوردی آخ دیگه نگم چی شد ” وَکانَ سَبَبُ وَفاتِها اَن قُنْفُذَ لَکَزَها بِنَعْلِ السیْفِ … یا زهرا..... ==================== ✍کانال متن روضه های حجت‌الاسلام میرزامحمدی @rozehayemirza_matn
حجت الاسلام والمسلمین استاد میرزامحمدیروضه روز چهاردهم ماه رمضان.mp3
زمان: حجم: 5.72M
روضه روز چهاردهم السلام علیک یااباعبدالله بی شک گدای خانه ات آقا شود، حسین هر قطره زود پیش تو دریا شود، حسین.. ==================== ✍کانال متن روضه های حجت‌الاسلام میرزامحمدی 🆔 @rozehayemirza_matn
روضه روز چهاردهم السلام علیک یااباعبدالله بی شک گدای خانه ات آقا شود، حسین(۲) هر قطره زود پیش تو دریا شود، حسین فیض گدایی تو به هر کس نمیرسد باید که زیر نامه اش امضا شود: حسین در روضه ها به قرب خداوند میرسیم شبهای هیئتت شب احیا شود، حسین آرزوی همتون اینه ای کاش وقت مردن من ، وقت احتضار ذکر مدام بر لبم آنجا شود: حسین... از کودکی تا دم مرگم به روی لب... خدا رحمت کنه مرحوم نظام رشتی رو از روضه خوان های با آبروی تهران بود، استاد ما میفرمود لحظه ی جون دادنش من بالای سرش بودم به زحمت میتونست از بستر بلند شه به ما گفت هرجوری شده ،وقتی بهتون اشاره کردم منو از بستر بلند کنید من منتظر یه مهمان عزیزی ام، من کنار بسترش بودم دستاشو گرفته بودیم یه لحظه به زحمت دست منو فشار داد به زحمت ازتو بستر به حالت نشستن و تکیه دادن بلندش کردم دیدم دست رو سینه گذاشت سه مرتبه گفت السلام علیک یااباعبدالله حسین جان خوش اومدی آقا... از کودکی تا دم مرگم به روی لب تنها حسین بوده و تنها شود حسین یکی از شهدای کربلا که از لحظه ی کودکی تا دم مرگ ، ملازم ابی عبدالله بوده یتیم امام حسنه، حضرت قاسم ابن الحسن شیرخواره بود که باباش از دنیا رفت از شیرخوارگی تو بغل حسین بزرگ شده حالام که کربلا اومده سیزده سالشه، اومد از عمو اجازه بگیره ابی عبدالله اجازه نداد نوشتند همدیگه رو بغل کردند آنقدر گریه کردند که فَغُشِیَ عَلیهما هردو از حال رفتند ، دید اینجوری نمیشه قَبَّلَ یَدَیْه دستهای عمو رو بوسید حتی نوشتن پاهاشو بوسید بازم عمو اجازه نداد بعضیا گفتند اومد تو خیمه دست خط باباش امام حسنو برد ابی عبدالله تا نگاهش به خط امام حسن افتاد گریه کرد عمو ، بابام گفته اگر دیدی عموت تنها مونده یاریش کن .... حالا وارد میدان شد یه بچه ی ۱۳ ساله میدان رو بهم ریخت همه دارن نگاه میکنند دیدند حریف قاسم نمیشند نانجیب دستور داد محاصرش کنید اول سنگ بارونش کردند عجب شباهت هایی به ابی عبدالله داره امام حسینم اول سنگ بارون کردند بعد زمینگیرش کردند دسته جمعی میزدند تا خورد زمین ابی عبدالله رو صدا زد سراسیمه ابی عبدالله آمد دید این بچه داره جون میده پاهاش رو زمین کشیده میشد سینه اش رو چسباند به سینه ی خودش، فرمود خیلی برا عمو سخته تو ازش کمک بخواهی نتونه کمکت کنه ، بعضیام گفتن زنده زنده بدنش زیر سم مرکب ماند الله اکبر این یه یتیم امام حسنه اما یه یتیم دیگه ام با خودش ابی عبدالله آورده کربلا، بنام عبدالله بن حسن این یازده سالشه تو بغل ابی عبدالله جون داده همینکه نوبت حسین رسید تو گودال محاصره اش کردند ابی عبدالله شروع کرد به استغاثه این بچه تو خیمه ها شنید استغاثه ی عمو رو دستشو از دست عمه زینب جدا کرد هی میگفت والله لااُفارِق عَمّی رسید کنار گودال دید یه ظالمی باشمشیر میخاد عمو رو بزنه دستشو سپر کرد دست جدا شد افتاد رو سینه ی عمو چه کردند؟ میخام اسم یه نانجیبی رو ببرم که شما بهش حساسید، اینجا نوشتن حرمله آمد چنان با تیر این بچه رو به شهادت رساند بعضیام نوشتن جلو چشم ابی عبدالله سرشو جدا کرد حسین... گل نازم لایی لایی پسرم (۲) با نگات آتیش مزن بر جگرم ای که از سوز عطش سوخته لبات سینمو زخمی نکن با پنجه هات هر چقدر چنگ بزنی شیر نمیاد دیگه بعد از عمو آب گیر نمیاد اونیکه بچه هارو آب میداده حالا دستاش توی صحرا افتاده حسین.... ==================== ✍کانال متن روضه های حجت‌الاسلام میرزامحمدی 🆔 @rozehayemirza_matn
“السلام علیکم یا أئِمَّةَ البَقیع” اول بریم مدینه،بلدی مادرش فاطمه رو از مدینه تا کربلا همراهی کنی این مادر تو سن جوانی ام نمیتونست راه بره اگه گریه کن حسین و حسنی زهرا رو یاری کن امشب کربلا خیلی کار داره فاطمه ▪️دلم میخواد یه شب مدینه باشم ▪️زائر اون شکسته سینه باشم ▪️دلم میخواد پشت بقیع بشینم ▪️قبر غریب مادر رو ببینم ▪️دلم میخواد تو کوچه ها بمیرم ▪️انتقام مادرم رو بگیرم … کدوم کوچه های مدینه.... ▪️تو اون کوچه که فاطمه زمین خورد ▪️همونجا که یاس مدینه پَژمُرد ▪️میگن... ان شاء الله که راست نباشه ▪️میگن تو کوچه چادرش خاکی شد ▪️رو صورتش یه لاله حکاکی شد ▪️میگن تو کوچه مجتبی باهاش بود ▪️از اون کوچه تا به خونه عصاش بود *خیلی سفارش این عبدلله بن حسن رو ، ابی عبدالله به خواهر کرد خواهر ، خیلی مراقب یتیم برادرم باش. هرجا زینب میرفت ،این بچه یتیم و با خودش میبرد از صبح که خطبه خواند دل تو دل یتیم امام حسن نبود مگه من چیم کمتر از بچه‌های عمه جانمه. مگه من از بچه‌های مسلم چیم کمه. عمو به همه ی اونا اجازه داد” چرا به من اجازه نمیده جونمو قربونش کنم این شهید،شهید گودال حسینه،از اینجا عُلقِهٔ ابی عبدالله به این نازدانه معلوم میشه تو همه ی این رفت و آمد های بنی هاشم و اصحاب عقیله بنی هاشم مواظب یتیم امام حسنه اما امان از ساعتی که نوبت خود حسین شد روضه این آقازاده گره خورده به روضه خود حسین یعنی امروز یه چَشمت باید بره تو گودال برای نیمی از مصائب عاشوراش الان باید گریه کنی خسته شد ارباب ما،بعضی ها مثل مرحوم شیخ جعفر نوشتن،زخم هاش که به هفتاد و دو تا که رسید از نفس افتاد “فَوَقَفَ یَسْتَرِیحُ سَاعَةً” یه لحظه خواست استراحت کنه یه ظالمی چنان با سنگ به پیشانی آقا زد مرحوم شیخ مفید مینویسد با تیر زدند به پیشانی،این دست و آورد خون پیشانی رو بند بیاره نتونست بند کنه ”این لباس عربی رو بالا زد …” یا الله تاسفیدی صَدرُالحسین نمایان شد یه وقت دیدن حرمله زانو زد ”آخ چنان با تیر سه شعبه … حسین …. روضه رو از همین جا مسیرشو عوض کنم بگذار امروز همه برای یتیم امام حسن گریه کنند مدینه که نتوانستند برای امام حسن گریه کنند جلوی چشم ابی عبدالله و قمر بنی هاشم بدن امام حسن رو تیر بارون کردند چقدر سخت گذشت فقط حسین میدونه و خدای حسین دیگه نتونست طاقت بیاره افتاد رو زمین همه محاصره اش کردند دیگه نگم چطوری میزدنش فقط همین قدر بگم از زیر اون تیغ و تیر و نیزه دید عمو داره فریاد میزنه "هَلْ مِنْ مُسْتَغِیث … ”باریک الله” تا زینب صدای استغاثه ی برادرو شنید ، بند دلش پاره شد اومد بالای بلندی همون جایی که کربلا میری بهش میگن تل زینبیه” دید آنچه را که نباید ببینه دست یتیم امام حسن رو گرفته یه لحظه دید همه داداش رو محاصره کردن، یه لحظه از این آقازاده غافل شد دو دستش و گذاشت رو سرش هی میگفت یا غِیٰاثَ المُسْتَغِیثِین... ”تادست عبدالله از عمه جدا شد پا برهنه دوید سمت گودال یه وقت شنید حسین میگه خواهرم نگذار بیاد اما اومد …. ”وقتی رسید دید شمشیرزن ها عمو رو میخوان با شمشیر بزنند ، دستشو جلو آورد یازهرا… ”این نوه ی توست خانم، یاد اون روزیکه چهل نفر امامت رو میبردن” دست یداللّٰهیت رو جلو آوردی آخ دیگه نگم چی شد ” وَکانَ سَبَبُ وَفاتِها اَن قُنْفُذَ لَکَزَها بِنَعْلِ السیْفِ … یا زهرا..... ====================
روضه حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام _شب پنجم محرم93_حجت الاسلام میرزامحمدی2.mp3
زمان: حجم: 2.89M
“السلام علیکم یا أئِمَّةَ البَقیع” ▪️دلم میخواد یه شب مدینه باشم ▪️زائر اون شکسته سینه باشم ▪️دلم میخواد پشت بقیع بشینم ▪️قبر غریب مادر رو ببینم ▪️دلم میخواد تو کوچه ها بمیرم ▪️انتقام مادرم رو بگیرم … ▪️تو اون کوچه که فاطمه زمین خورد ▪️همونجا که یاس مدینه پَژمُرد ▪️میگن تو کوچه چادرش خاکی شد ▪️رو صورتش یه لاله حکاکی شد ▪️میگن تو کوچه مجتبی باهاش بود ▪️از اون کوچه تا به خونه عصاش بود ==================== @rozehayemirza_matn
✔️برای دسترسی آسانتر روی گزینه مورد نظر کلیک کنید. و با ضربه روی علامت👈 ^ به مطالب مرتبط که در پست های بالا است هدایت خواهید شد. ____ ____ ____ ____ خادم کانال: @sobbohsobboh110 ✍کانال روضه @rozehayemirza_matn
هدایت شده از چند بیت روضه ای ناب
در کنار نگاه تو دستِ... ...یادگار برادرت افتاد با صدای شکستن دستم عمه ام یادِ مادرت افتاد ✍مجتبی_شکریان
هدایت شده از چند بیت روضه ای ناب
چشم تمام خیمه را ناگاه، تر کرد آمد جلو، خود را بلاگردانِ سر کرد اینجای مقتل عمه‌اش را خون جگر کرد ارثیه ی زهراست...، دستش را سپر کرد ✍مسعود_یوسف_پور