.
|⇦•بسم رب النور..
#روضه و توسل به باب الحواج حضرت مسلم ابن عقیل سلام الله علیه اجرا شده شبِ اول محرم ۹۹به نفس استاد حاج منصور ارضی #سیاهپوشان
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
السلام علیک یا مولاتی یا فاطمه الزهرا
بسم رب النور رب العشق رب العالمین
بسم احمد ، بسم زهرا و امیرالمؤمنین
بسم رب الجود بسم مجتبی بسم کریم
بسم ثارالله بسم الله رحمن الرحیم
السلام ای بهترین ماه ای محرم السلام
السلام ای بهترین ارباب عالم السلام
از تو ممنونم که از غم راحتم کردی حسین
با تمام روسیاهی دعوتم کردی حسین
تا شدم مجنونِ تو عقلم دو چندان رشد کرد
در محرم نور ایمانم فراوان رشد کرد
ذره ای هستم که از مهر شما آکنده ام
شک اگر کردم به درمان شما شرمنده ام
آنکه اهلِ حرف بود و در عمل جا زد منم
آنکه دائم پای عشقت رنگ می بازد منم
تو همان آقایی و روضه همان دارالشفاست
گریه بر داغِ تو بر هر درد بی درمان دواست
قطره ی اشکی سبب شد کور بینا بازگشت
با عصا آمد به سوی روضه با پا بازگشت
هست مدیون تو سر تا پا وجودم یاحسین
بی نگاهت صد کفن پوسانده بودم یاحسین
حرف پیر زیرکی همواره در یادِ من است
مثل او این حرف در طوفان فریاد من است
هر که هستم هر چه هستم بر کسی مربوط نیست
جود اربابم حسین بن علی مشروط نیست
پیرهن مشکی به تن کردن عبادت کردن است
یا حسینِ ما همان قرآن تلاوت کردن است
واجب عینی است گریه قابل تبدیل نیست
کعبه هم تعطیل باشد روضه ات تعطیل نیست
می شود این روضه ها بی سایبان هم برقرار
برتر از عرش است روضه سقف می خواهد چه کار
چادر زهرایِ اطهر سایبانِ روضه هاست
بانویِ پهلو شکسته میزبان روضه هاست
روضه ای را که به پا کرده در این دنیا خودش
اختیارش نیست دست هیچ کس الا خودش
پس به پایِ هم چرا بیهوده می پیچیم ما
پایِ زهرا که وسط باشد همه هیچیم ما
ما تأسی می کنیم امسال بر بانو رباب
سینه زن خواهیم شد حتی به زیر آفتاب
بی اراده غرق ناله بی امان بی اختیار
گریه باید کرد مثل مادران داغدار
گریه های مادرانه یادگار فاطمه است
روضه خواندن کار ماها نیست کار فاطمه است
سوختی در آتش صحرا بُنَیّ سوختم
رفت غارت آن لباسی که برایت دوختم
کاش در گودالِ خون عطشان نبودی لااقل
پیش چشم این و آن عریان نبودی لااقل
شاعر : علی ذوالقدر
*السلام علیک یا مسلم ابن عقیل
قربونت برم تو کوفه سرگردان شدی .. بی مقدمه شعر بخوانمُ گریه کنی ..*
حضرتِ ماه نیا، شاه نیا، آه نیا
سمتِ کوفه قدمی بیش دگر راه نیا
بین این غمکده کفتار زیاد است زیاد
منکِر حیدر کرار زیاد است زیاد
از غریبی شده ام در به در و سرگشته
هیچ کس پشت سرم نیست، ورق برگشته
کوفیانی که نوشتند مریدت هستند
ریسمان دور دوتا دست سفیرت بستند
وسط کوچه به نیرنگ، مرا سیر زدند
بر لب و بر دهنم قبضه ی شمشیر زدند
از کنارم قدح آب خنک می بردند
با لب تشنه مرا زیر کتک می بردند
قسمت این بود که لب تشنه فدایت بشوم
اولین تشنه لبِ بزم عزایت بشوم
گفتم حسینُ، ناله کشیدم
با اذن زهرا، مشکی پوشیدم
گریه شد کارم، سینه زنِ یارم
با زینب می خوانم، با زهرا می نالم
لبیک ثارالله ، یا اباعبدالله ..
با چشم گریان، بر روی دارم
با کام عطشان، جان می سپارم
چشمم به راهت، کو آقا سپاهت
یابن الزهرا گشته، کوفه قتلگاهم
لبیک ثارالله ، یا اباعبدالله ..
کوفه هم آقا مثلِ مدینه
بغض علی را دارد به سینه
آمده لشکر بهرِ علی اصغر
میریزد در صحرا جسم علی اکبر ..
لبیک ثارالله ، یا اباعبدالله ..
ــــــــــــــــــ
#مسلمیه
#حضرت_مسلم
#روضه_حضرت_مسلم_ابن_عقیل
#استاد_حاج_منصور_ارضی
#شب_اول_محرم
#ویژه_ایام_محرم
@rozehdaftari
حاج منصور ارضی_ شب اول.mp3
12.28M
|⇦•بسم رب النور..
#روضه و توسل به باب الحواج حضرت مسلم ابن عقیل سلام الله علیه اجرا شده شبِ اول محرم ۹۹به نفس استاد حاج منصور ارضی
@rozehdaftari
.
|⇦•باید از سر بشنوی ...
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به باب الحوائج حصرت مسلم ابن عقیل علیه السلام اجرا شده #شب_اول محرم ۱۴۰۱به نفس حاج میثم مطیعی
●━━━━━━───────
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِ اللهِ وَعَلَی الْاَرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِنائِکَ ، عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُلاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْن وَ عَلی عَلَیِ بْن الْحُسَین وَ عَلی اَوْلادِ الْحْسَیْن وَ عَلی اَصحابِ الْحُسَین..
بشنو از نِی ناله هایی سوخته
ماجرای نینوایی سوخته
بشنو از نی رسمِ خاکستر شدن
همسفر با یک گلِ پرپر شدن
باید از نو بنگری در کارِ نِی
باید از سَر بشنوی اسرارِ نِی
آه، یارب نِی کجا و سر کجا؟
ای خدا حنجر کجا خنجر کجا؟
بر سر نِی زلف او دل می برد
تا خدا منزل به منزل می برد
تا قیامت دلربایی می کند
سالکان را رهنمایی می کند
برلبش آیاتِ قرآن کریم
هر خَم مویش صِراطُ المُستَقیم
شست و شو کن دیده و دل را به اشک
نیست ره در این حرم الّا به اشک
*شب اولِ محرم بیا به چشات التماس کن؛بگو یه عمری من به حرف شما گوش کردم،هر صحنه حرامی رو دیدم..امشب شما بیاید به حرف من گوش کنید.ای خدا به خون قلب اباعبدالله:الهی العفو....*
گوش کن این بانگ هَلْ مِنْ ناصِر است
بار بربندد هر آن کس حاضر است
من که می دانم می آید پیکِ تو
می دمد از هر رگم لبیکِ تو
من که می دانم مرا هم می خری
می بری تا کربلایت، می بری...
یک نگاهِ تو شهیدم می کند
گر شَقی باشم سعیدم می کند
*سفیر امام حسین آمد کوفه راوی نوشته از مسجد کوفه بیرون آمد یه نگاه به پشت سرش کرد،دیدکسی نیست..."فَمَضَى عَلَى وَجْهِهِ مُتَلَدِّداً فِي أَزِقَّةِ الْكُوفَةِ" همین جور سرگردان تو این کوچه ها می چرخید."لایَدری أیْنَ یَتَوجَّه..."نمی دونست باید کجا بره...
مسلم باب امام حسینه.یکی از ویژگی های مسلم اینه که گریه کنِ امام حسینه...
در اوج سختی،در اوج خطر گریه کنِ امام حسینه یکی بهش گفت:مسلم گریه نکن گفت:ملعون! "واللهِ ما بِنَفْسی بَکَیتُ"من برای خودم گریه نمی کنم. "وَ لَا لَهَا مِنَ القَتْلِ أرْثِي" من برای خودم مرثیه نمیخونم..."وَ لَکِن أبکِی لِلحُسَینِ وَ آلِ الحُسَینِ"من دارم برای حسین گریه می کنم. "وَ لَکِن أبکِی لأهلِی المُقبِلِینَ إلَیَّ"من دارم برای خانواده و دخترها و زن ها و اهل حرمی که دارند میان سمت کوفه گریه می کنم.
مسلم ابن عقیل از بالای دارُالاماره بر روی زمین افتاد. اندکی گذشت...راوی میگه:نگاه می کردم به حسین بن علی؛وقایع رو می نوشت این جمله رو برکاغذ جاری کرد" وَبقِیَ الحُسَینُ فَردًا وَحیِدًا"میگه دیدم حسین تنهایِ تنها شد میدونی چی کار کرد؟"فنَظَرَ یمیناً و شِمالا" یه نگاهی به راست وچپ کرد "فَلَمْ یرَی مِنْ أصحابِه اَحَداً»دیگه کسی رو ندید.اینجا شروع کرد صدا زدن...
"یا مسلمَ بنَ عقیل...یا هانی بنَ عُروه...یا حبیب بنَ مَظاهر..."دونه دونه همه رو صدا کرد بعد فرمود:"فَقُومُوا مِنْ نَوْمَتِکُمْ، أَیُّهَا الْکِرام"از این خواب ابدی بلند شید.، "وَ ادْفَعُوا عَنْ حَرَمِ الرَّسُولِ الطُّغاةَ"مگه نمی بینید دارند به خیمه های من نگاه می کنند؟صدای غریبی اینجا بلند کرد"هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنیِ هَلْ مِنْ ذَابٍّ یَذُبُّنی"راوی میگه هر چی دور و برم رو نگاه کردم صدایی از لشگر عمرسعد بلند نشد...کسی نگفت من یاریت می کنم...یه وقت شنیدم یه صدا از پشتِ سرش شنیده شد..."فَارْتَفَعَتْ أَصْوَاتُ النِّسَاءِ بِالْعَوِیلِ وَ الْبُکاء"زن ها شروع کردند داد زدن دخترا شروع کردند گریه کردن...
』
ــــــــــــــــــ.
#روضه_حضرت_مسلم
#روضه_حضرت_مسلم_ابن_عقیل
#شب_اول_محرم
#حضرت_مسلم
#حاج_میثم_مطیعی
#مسلمیه
@rozehdaftari
Shab01Moharram1401[02].mp3
12.62M
|⇦•باید از سر بشنوی....
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به باب الحوائج حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام اجرا شده شبِ اول محرم ۱۴۰۱به نفس حاج میثم مطیعی
@rozehdaftari
#شب_اول_محرم
#روضه_حضرت_مسلم_علیه_السلام
متن روضه 1
🔸کوفه لبریز بلا گشته میا کوفه حسین
🔸قسمتم سنگ جفا گشته میا کوفه حسین
شب اول محرم...
بریم در خانه ی غریب کوفه...
آقامون.. مسلم بن عقیل...
(ببین چطوری با اربابش حسین داره درد دل میکنه...)
🔸کوفه ای که پدرت حاکم آن بود قدیم
🔸عاری از شرم و حیا گشته میا کوفه حسین
غریب و تنها...
توی کوچه های شهر کوفه...
داره با اربابش ابی عبدالله...
درد دل میکنه...
حسین جان ...آقا
🔸نگران گلوی طفل توام چون اینجا
آقای من...
🔸نگران گلوی طفل توام چون اینجا
🔸مملواز حرمله ها گشته میاکوفه حسین
تنها و غریب در کوچه های شهر کوفه...
اومد کنار یک خونه ای ایستاد... تکیه داد به دیوار غریبی...
یه پیره زنی در رو باز کرد.. صدازد.. آقا...چرا اینجا ایستادید؟
مگه خبر ندارید شهر امنیت نداره...
اول آقا مسلم بن عقیل صدا زد... خانوم... میشه برام آبی بیاری...
(قربون لبهای تشنه ات برم اقاجونم)
این پیرزن رفت و برا آقا آب آورد...
وقتی حضرت آب رو نوشیدند...
دوباره این پیر زن صدا زد...
آقا این روزها شهر امنیت نداره...
برای چی هنوز ایستادید...
یه دفعه آقا مسلم بن عقیل فرمودند...
کجا برم...
من تو این شهر خونه ای ندارم...
من توی این شهر غریبم...
پیر زن به سیمای نورانی اقا مسلم بن عقیل نگاهی کرد...
عرضه داشت... آقا جان... مگه شما کی هستید
حضرت فرمودند...
من مسلم بن عقیلم...
سفیر ابی عبد الله ام...
تا پیر زن فهمید این آقا فرستاده ی حسینه...
صدا زد... آقا...
جانم به فدای شما...
این خانه... خانه ی شماست... منم کنیز شمام...
ای کاش مردم کوفه.. به اندازه این پیر زن معرفت میداشتند...
هر طوری بود...
نانجیبها خبردار شدند...
نزدیکی های صبح...
خونه ی پیرزن رو محاصره کردند...
مسلم از خانه بیرون اومد... جنگ نمایانی کرد...
خیلی از این نانجیبها رو به درک واصل کرد...
اما بلاخره آقا رو با مکر و حیله گرفتار کردند...
بردن بالای دار الإماره...
حالا میخواهی گریه کنی بسم الله...
مردم کوفه دارن نگاه میکنند...
هر کسی یه حرفی میزنه...
یکی میگه حتما آقا رو آزاد میکنند...
یکی میگه نه...
دیگه آقا رو به شهادت میرسونند...
همه دارن نگاه میکنند...
یه دفعه دیدن سر از تن آقا جدا کردند...
ای وای... ای وای...
غریبانه... بدن بی جان مسلم را...
از بالای دارالإماره به زمین انداختند...
یاصاحب الزمان...
میخوام بگم اینجا...
سر از تن آقا مسلم بن عقیل جدا کردن...
بدن نازنینش رو غریبانه از بالای بام به زمین انداختند...
اما...
دیگه زن و بچه مسلم نبودن ببینن...
دیگه دختر بچه اش نبود ببینه...
بمیرم... برات حسین....
جلو چشمان زینب...
جلو چشمان بچه های حسین.. صدا زدند...
اسبهاتون رو نعل تازه بزنید...
آنقدر بر روی بدن عزیز زهرا...
اسب دواندند...
تمام استخوان ها شکست...
🔸دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نشد
🔸آره آن جلوه که فانی نشود نور خداست
(و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227)
@rozehdaftari
سلام روضه فارسی حضرت مسلم
🕊﷽🕊
🌾#روضه_حضرت_مسلم_ع
🌾
🌾
🕊بر نور جمال پاک احمد صلوات
🕊برعطر وجود حی سر مد صلوات
🕊بر وجه نکوی وخلق نکوی رسول
🕊بر خاتم انبیاء محمد و آل محمد صلوات
(#دعای_فرج)
#السلامعلیکیااباعبداللهیاحسینیاحسین
#السَلامعَلیکَیامُسلِمبنعَقیلیاسَفِیرالحُسینعلیهالسلام
▪️یا حسین در سینهام دلواپسی ست
▪️اُف به کوفه شهر رنج و بیکسی ست
▪️یا حسین کوفه میا تنها شوی
▪️مثل حیدر گل زهرا شوی
▪️بسته شد هر دری از روی کین
▪️مرده بودن گویا آن مومنین
▪️خوب و بد هر کس رهایم کرده بود
▪️با غم و تیر آشنایم کرده بود
▪️کوفیان رأسم ز تن کردند جدا
▪️در ره پاکت حسین گشتم فدا
⏪امروز متوسلیم درِ خانهٔ مسلم ابن عقیل....
آقایی که خیلی غریبه..آقایی که خیلی مظلومه...امروز بیا غریب نوازی کن مسلمو از غریبی در بیار...
غریب نوازا کجا نشستند ..
آرزومندای حرمش کجا نشستند...
امام حسین ع مسلم ع 'رو خیلی دوسش داشت..
⬅️وقتی خبر شهادت مسلمو به امام حسین ع دادند، دست روی دست گذاشت.
فرمود:
💔 لا خیرَ بَعدِکَ یا مسلم،
هیچ خیری بعد مسلم نیست
امام حسین خیلی این آقا رو دوست داشت، جانم فدای این آقا...
اما بمیرم کسی حرمتش رو نگه نداشت...
تو کوفه 18هزار نفر با مسلم بیعت کردند..اما بعد از نماز مغرب...یه وقت سرشو چرخوند دید هیچ کسی نیست..
بمیرم یه مرد نبود این آفا رو راه بده خونه اش..
⬅️ تو زیارت نامه آقا مسلم ابن عقیل داریم
💔#اشهدانکمظلوم
..چون آقا خیلی مظلوم بود.... مظلومانه هم شهیدش کردند..همه رهاش کردند..
✨ میان این همه نامرد غیر پیرزنی
✨کسی نگشت دراین شهر یارو یاور من
✨ خدا گواست که هرگز نگشت با کافر
✨جسارتی که دراین شهر شدبه پیکر من
⬅️ روضه برات بخونمو التماس دعا...
شنیدید رفت تو خونه طوعه، از شب تا صبح مشغول عبادت بود، طوعه هم دور سرش میگشت، میگفت تو بوی حسینُ میدی...
وقتی صبح اومدن مسلمو دستگیر کردن پیرزن دلش پر از غصه شد مسلموبردن دارالعماره بعد از اذیت و آزار و شکنجه هنوز آقا زنده بود سر از بدنش جدا کردند.
⬅️میخوام بگم کاش نامردا به؛ همین اکتفا می کردند، بدن بی سر و از بالای دارالعماره انداختن رو زمین،..
یه وقت طوعه اومد تو کوچه ها دنبال مسلم، یه بدن بی سری رو دید که پاهاشو به اسب بسته بودن، این بدنُ رو خاکا می کشوندن، خیلی غصه خورد...
گفت آی نامردا این مهمان من بود، چه به روزش آوردید این رسم مهمون نوازی نبود، این مهمون خونه منو نورانی کرده بود...این مهمون بوی حیین ع میداد....
آی حاجت دارا...جون دارا....ناله دا...
آی آبرو دارا...آی غریب نوازا
⬅️می خوام بگم این اولین مهمون یه شبه کوفه نبود...
یه خانم دیگه ای هم شبی تو کوفه دید از تنور خونش داره نور بالا میره...
خدا چه خبره من که تنورُ روشن نکرده بودم، اومد جلو.... درِ تنورُ برداشت، یا صاحب الزمان....آقا جان ببخش آقا ..
یه سر بریده دید، خدایا چه خبره؟؟
یه وقت شنید صدای ناله ای میاد...
صدا صدای یه مادر بود هی صدا میزد
🍁آخ غریب مادر حسین....
🍁مظلوم مادر حسین ....
🍂در کوفه غریبم
منُ یک یار ندارم
🍂با یاد تو سر بر
روی دیوار گذارم
🍂شکستند همه پیمان
میا کوفه حسین جان2
🍂ای باد صبا گو
به حسین ای گل زهرا
🍂 حرف از عطشُُ
تیر سه شعبه است در اینجا
🍂شکستند همه پیمان
میا کوفه حسین جان2
🦋هر چقدر ناله داری به سوز دل آقا مسلم ابن عقیل به غریبی آقا.. به مظلومی آقا... صدای نالتو بلند کن سه مرتبه ناله بزن بگو #یاحسین
🌾هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها
@rozehdaftari
|⇦•سلام آقا دلم خیلی گرفته....
#قسمت_اول مناجات و توسل به امام زمان روحی له الفدا و باب الحوائج حضرت مسلم ابن عقیل سلام الله علیه اجرا شده شبِ اول محرم ۱۴۰۱به نفس کربلایی سید رضا نریمانی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
السَّلامُ عَلَیْكَ یَا صَاحِبَ الْعَصْرِ وَالْزَّمَان ..
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللّٰهِ فِي أَرْضِهِ،سَلامٌ عَلَىٰ آلِ يس، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا داعِيَ اللّٰهِ وَرَبَّانِيَّ آياتِهِ
اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً...
سلام آقا دلم خیلی گرفته
یه دنیا بغضِ سنگین، دارم امشب
میدونم که شما هم داغ داری
پریشونی مثل احوالِ زینب
سَلامت میکنم ای مهربونم
عزیزِ من صدامو داری آقا؟
به امیّد جواب این جا نشستم
میدونم که هوامو داری آقا
سلام ای دلبر صحرا نشینم
دلت خونه برا اولاد زهرا
سلام ای داغدار جسمِ بیسر
که عُریان مونده روی خاکِ صحرا
یه ساله فکر و ذکر ما همین بود
مُحرم شِه با هم روضه بگیریم
یه ساله روز و شبها رو شُمردیم
الهی که شبِ سوم بمیریم
*الان پیراهن خونین ابی عبدالله تو عرش آویزانه...همه ملائکه هم امشب دور این پیراهن هروله میکنن به صورت میزنن، هی میگن حسین..*
مُحرم شد شما هم گریه دارید
خدا صبرت بده دورت بگردم
میدونستم اگه امشب کجایی
خودم اشکِ چشاتو پاک میکردم
کجایی تو کدوم خیمه نشستی
کجا گریونِ داغِ کربلایی؟!
ما واسه جدّتون روضه گرفتیم
میشه تو مجلس ما هم بیایی؟
الهی قربون پیرهن سیاهت
بمیرم واسه اون اشکای چِشمت
شدم بدجور اسیرِ خشک سالی
چِشامو تَر کُن از دریای چشمت
بدم اما به من هم اِذن دادی
برا جَدِّ شما مشکی بپوشم
آخه من لایق این حرفا نیستم
شما پرچم گذاشتین روی دوشم
من آلوده ام بیا پاکم کن اول
ببین بار گناه آوردُم امشب
امیدم رو به این یک ماه بستم
قدر یک سال آه آوردم امشب
حسین آوارهی صحرا شد ای وای
مگه میشه که ما آروم بگیریم
شما که روضه رو با چِشم دیدی
بیا روضه بخون تا ما بمیریم
بمیرم که شما دیدی چه جوری
با یه نیزه زمین زد آسمون رو
خدا صبرت بده تو این مصیبت
به قتل صَبر کشتن جَدّتون رو
سرِ فرصت حسینو دوره کردن
یکی نیزه یکی با سنگ میزد
به موهایی که زهرا شونه میزد
سَنان با دست خونی چنگ میزد
*مسلم ابن عقیل خیلی غریبه ..تا به خودش اومد دید نامه نوشته آقا بیا. ولی دیگه دیر شده نمی تونه خبر بده..فلذا با خودش زمزمه میکرد. میدونید چی میگفت....*
اینجا هزار حرمله در انتظار توست
آقا برای آمدنت کم شتاب کن
رحمی به روز من، نه! به روزِ رقیه کن
فکری به حال من، نه! به حالِ رباب کن
رحمی نمیکنند عزیزم به هیچکس حتی
به تشنهای که فقط شیرخواره است
در کوفهای که وعدهی ثبات مردمش
تنها برای دخترکان گوشواره است
*از همین الان دارم زمزمه هاش رو میشنوم، دارن به زناشون قول میدن، دارن به بچه ها شون قول میدن، اجازه بدید ما بریم کربلا براتون سوغات میاریم..دست سر دخترش میکشه...میگه بابا! گوشواره برات بیارم؟ شنیدم حسین داره با بچه هاش میاد.. اون یکی میگه بابا! گردن بند میخوای؟ اون یکی میگه خلخلال میخوای؟...*
اینجا نیا، که آخر سر چِشم میزنند
این چِشمها به قامت آبآورت حسین
این دستها که دیدهاند از کینه میبُرند
انگشت را به خاطر انگشترت حسین
↫😭😭😭😭
@rozehdaftari
روضه مناجات امام زمان عج و مسلم ابن عقیل ع
مهدی سلحشور
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
السلام علیك یا اباصالح،المهدی،آجرك الله یا بقیة الله،قربون شال عزات برم آقاجان،قربون خون گریه كردنات برم آقاجان.
آقای خوب و مهربون
گل زمین و آسمون
چشاش شده كاسه ی خون
آخه محرم رسیده
خال سیاه رو گونشه
دل همه دیوونشه
شال عزا رو شونشه
آخه محرم رسیده
میخوای صداش بزنی؟آقام آقام آقام آقام
امیر عشق عالمین
چو فاطمه به شور شین
تو گریه هاش میگه حسین
آخه محرم رسیده
دلش به تاب و تبه
ز گریه ها لبالبه
به فكر عمه زینبه
آخه محرم رسیده
صدا صدای قافله است
یكی به فكر سلسله است
كمون به دست حرمله است
آخه محرم رسیده
می خوام برات بمیرم،حسین،حسین،حسین جان الهی برات بمیرم.
مسلم میگه:
بر باد داده ام همه ی آرزوی خویش
همه ی ناراحتیم برا اینه
آواره كرده ام حرمی را به سوی خویش
زانوش رو بغل گرفته بود،می گفت:
شرمندگی گرفته نفس را به سینه ام
مرثیه خوان كوچه ی تنگ مدینه ام
اینجا با یه مرد راه گرفتن این طور،همش میگم با فاطمه تو اون گوچه ی تنگ چیكار كردن،اینها رحم ندارن،مروت ندارن،مردونگی ندارن
وا مانده ام چگونه شبم را سحر كنم
ای دل بگو مراکه چه خاکی به سرکنم
چون چاره نیست تکیه به دیوار می زنم
زانو بغل گرفتهام و زار میزنم
از هر درخت نخل در این شهرکینه خیز
هر ساقه نیزه ای شدو هر شاخه تیر تیز
هر پاره آهن از هنر دست این دیار
یا نعل تازهای شده یا تیغ آبدار
شوری به پاست بر سر پیر و جوان شهر
صف بسته اند بر در آهنگران شهر
اینجا تمام قافله را سنگ می زنند
حتما اسیر سلسله را سنگ می زنند
با پنجههای زبر و خشن شانه میکشند
زلف یتیم را در هر خانه میکشند
میترسم ازگُلی که تنش خیزرانی است
ازکودکی که چهره او ارغوانی است
اینجا سلام را ز سر بام می دهند
ناموس راکتک زده دشنام می دهند .
ای وای ای وای ای وای
میخوان بیعت بگیرن از ابی عبدالله؛ولید ملعون،مروان ملعون،ابی عبدالله رو دعوت كردن بیاید برا بیعت؛ابی عبدالله میدونه اینها چه خیال شومی در سر دارن،به جوونهای بنی هاشم فرمود من دارم میرم،شما هم با من بیایید،پشت این خونه باشید اگه دیدید خطر من و داره تهدید میكنه،صدای حسین بلند شد واردبشید ، مگر نه نیایید،ابی عبدالله وارد خونه شد،مروان ملعون رو كرد به ولید،گفت:اگه دست از حسین برداری،دیگه نمیتونی حسین رو پیدا كنی،همین جا كار و تموم كن،آقا بلند شد پیراهن این ملعون رو گرفت،گفت: زنا زاده تو میخوای من و بكشی،تا صدای حسین علیه السلام بلند شد،مسلم،با شمشیر كشیده،دوید داخل،اباالفضل علیه السلام از یه طرف،علی اكبر از یه طرف،میدونی این منظره رو حسین كجا یادش اومد،اومد مقابل لشكر ایستاد،گفت:اَین مسلم؟كجایی مسلم؟تهدید میشدم،حمله كردی،ببین این شمشیر برهنه ها؛دور حسین داره میچرخه،چرا جوابم رو نمیدی،مگه نمیبینی من غریبم،حسین رو میخوان بكشن،.....حسین....
😭😭😭😭😭😭😭😭◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️
@rozehdaftari
.
|⇦•باید از سر بشنوی ...
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به باب الحوائج حصرت مسلم ابن عقیل علیه السلام اجرا شده #شب_اول محرم ۱۴۰۱به نفس حاج میثم مطیعی
●━━━━━━───────
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِ اللهِ وَعَلَی الْاَرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِنائِکَ ، عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُلاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْن وَ عَلی عَلَیِ بْن الْحُسَین وَ عَلی اَوْلادِ الْحْسَیْن وَ عَلی اَصحابِ الْحُسَین..
بشنو از نِی ناله هایی سوخته
ماجرای نینوایی سوخته
بشنو از نی رسمِ خاکستر شدن
همسفر با یک گلِ پرپر شدن
باید از نو بنگری در کارِ نِی
باید از سَر بشنوی اسرارِ نِی
آه، یارب نِی کجا و سر کجا؟
ای خدا حنجر کجا خنجر کجا؟
بر سر نِی زلف او دل می برد
تا خدا منزل به منزل می برد
تا قیامت دلربایی می کند
سالکان را رهنمایی می کند
برلبش آیاتِ قرآن کریم
هر خَم مویش صِراطُ المُستَقیم
شست و شو کن دیده و دل را به اشک
نیست ره در این حرم الّا به اشک
*شب اولِ محرم بیا به چشات التماس کن؛بگو یه عمری من به حرف شما گوش کردم،هر صحنه حرامی رو دیدم..امشب شما بیاید به حرف من گوش کنید.ای خدا به خون قلب اباعبدالله:الهی العفو....*
گوش کن این بانگ هَلْ مِنْ ناصِر است
بار بربندد هر آن کس حاضر است
من که می دانم می آید پیکِ تو
می دمد از هر رگم لبیکِ تو
من که می دانم مرا هم می خری
می بری تا کربلایت، می بری...
یک نگاهِ تو شهیدم می کند
گر شَقی باشم سعیدم می کند
*سفیر امام حسین آمد کوفه راوی نوشته از مسجد کوفه بیرون آمد یه نگاه به پشت سرش کرد،دیدکسی نیست..."فَمَضَى عَلَى وَجْهِهِ مُتَلَدِّداً فِي أَزِقَّةِ الْكُوفَةِ" همین جور سرگردان تو این کوچه ها می چرخید."لایَدری أیْنَ یَتَوجَّه..."نمی دونست باید کجا بره...
مسلم باب امام حسینه.یکی از ویژگی های مسلم اینه که گریه کنِ امام حسینه...
در اوج سختی،در اوج خطر گریه کنِ امام حسینه یکی بهش گفت:مسلم گریه نکن گفت:ملعون! "واللهِ ما بِنَفْسی بَکَیتُ"من برای خودم گریه نمی کنم. "وَ لَا لَهَا مِنَ القَتْلِ أرْثِي" من برای خودم مرثیه نمیخونم..."وَ لَکِن أبکِی لِلحُسَینِ وَ آلِ الحُسَینِ"من دارم برای حسین گریه می کنم. "وَ لَکِن أبکِی لأهلِی المُقبِلِینَ إلَیَّ"من دارم برای خانواده و دخترها و زن ها و اهل حرمی که دارند میان سمت کوفه گریه می کنم.
مسلم ابن عقیل از بالای دارُالاماره بر روی زمین افتاد. اندکی گذشت...راوی میگه:نگاه می کردم به حسین بن علی؛وقایع رو می نوشت این جمله رو برکاغذ جاری کرد" وَبقِیَ الحُسَینُ فَردًا وَحیِدًا"میگه دیدم حسین تنهایِ تنها شد میدونی چی کار کرد؟"فنَظَرَ یمیناً و شِمالا" یه نگاهی به راست وچپ کرد "فَلَمْ یرَی مِنْ أصحابِه اَحَداً»دیگه کسی رو ندید.اینجا شروع کرد صدا زدن...
"یا مسلمَ بنَ عقیل...یا هانی بنَ عُروه...یا حبیب بنَ مَظاهر..."دونه دونه همه رو صدا کرد بعد فرمود:"فَقُومُوا مِنْ نَوْمَتِکُمْ، أَیُّهَا الْکِرام"از این خواب ابدی بلند شید.، "وَ ادْفَعُوا عَنْ حَرَمِ الرَّسُولِ الطُّغاةَ"مگه نمی بینید دارند به خیمه های من نگاه می کنند؟صدای غریبی اینجا بلند کرد"هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنیِ هَلْ مِنْ ذَابٍّ یَذُبُّنی"راوی میگه هر چی دور و برم رو نگاه کردم صدایی از لشگر عمرسعد بلند نشد...کسی نگفت من یاریت می کنم...یه وقت شنیدم یه صدا از پشتِ سرش شنیده شد..."فَارْتَفَعَتْ أَصْوَاتُ النِّسَاءِ بِالْعَوِیلِ وَ الْبُکاء"زن ها شروع کردند داد زدن دخترا شروع کردند گریه کردن...
』
ــــــــــــــــــ.
#روضه_حضرت_مسلم
#روضه_حضرت_مسلم_ابن_عقیل
#شب_اول_محرم
#حضرت_مسلم
#حاج_میثم_مطیعی
#مسلمیه
@rozehdaftari
Shab01Moharram1401[02].mp3
12.62M
|⇦•باید از سر بشنوی....
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به باب الحوائج حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام اجرا شده شبِ اول محرم ۱۴۰۱به نفس حاج میثم مطیعی
@rozehdaftari
حاج منصور ارضی_ شب اول.mp3
12.28M
|⇦•بسم رب النور..
#روضه و توسل به باب الحواج حضرت مسلم ابن عقیل سلام الله علیه اجرا شده شبِ اول محرم ۹۹به نفس استاد حاج منصور ارضی
.
|⇦•بسم رب النور..
#روضه و توسل به باب الحواج حضرت مسلم ابن عقیل سلام الله علیه اجرا شده شبِ اول محرم ۹۹به نفس استاد حاج منصور ارضی #سیاهپوشان
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
السلام علیک یا مولاتی یا فاطمه الزهرا
بسم رب النور رب العشق رب العالمین
بسم احمد ، بسم زهرا و امیرالمؤمنین
بسم رب الجود بسم مجتبی بسم کریم
بسم ثارالله بسم الله رحمن الرحیم
السلام ای بهترین ماه ای محرم السلام
السلام ای بهترین ارباب عالم السلام
از تو ممنونم که از غم راحتم کردی حسین
با تمام روسیاهی دعوتم کردی حسین
تا شدم مجنونِ تو عقلم دو چندان رشد کرد
در محرم نور ایمانم فراوان رشد کرد
ذره ای هستم که از مهر شما آکنده ام
شک اگر کردم به درمان شما شرمنده ام
آنکه اهلِ حرف بود و در عمل جا زد منم
آنکه دائم پای عشقت رنگ می بازد منم
تو همان آقایی و روضه همان دارالشفاست
گریه بر داغِ تو بر هر درد بی درمان دواست
قطره ی اشکی سبب شد کور بینا بازگشت
با عصا آمد به سوی روضه با پا بازگشت
هست مدیون تو سر تا پا وجودم یاحسین
بی نگاهت صد کفن پوسانده بودم یاحسین
حرف پیر زیرکی همواره در یادِ من است
مثل او این حرف در طوفان فریاد من است
هر که هستم هر چه هستم بر کسی مربوط نیست
جود اربابم حسین بن علی مشروط نیست
پیرهن مشکی به تن کردن عبادت کردن است
یا حسینِ ما همان قرآن تلاوت کردن است
واجب عینی است گریه قابل تبدیل نیست
کعبه هم تعطیل باشد روضه ات تعطیل نیست
می شود این روضه ها بی سایبان هم برقرار
برتر از عرش است روضه سقف می خواهد چه کار
چادر زهرایِ اطهر سایبانِ روضه هاست
بانویِ پهلو شکسته میزبان روضه هاست
روضه ای را که به پا کرده در این دنیا خودش
اختیارش نیست دست هیچ کس الا خودش
پس به پایِ هم چرا بیهوده می پیچیم ما
پایِ زهرا که وسط باشد همه هیچیم ما
ما تأسی می کنیم امسال بر بانو رباب
سینه زن خواهیم شد حتی به زیر آفتاب
بی اراده غرق ناله بی امان بی اختیار
گریه باید کرد مثل مادران داغدار
گریه های مادرانه یادگار فاطمه است
روضه خواندن کار ماها نیست کار فاطمه است
سوختی در آتش صحرا بُنَیّ سوختم
رفت غارت آن لباسی که برایت دوختم
کاش در گودالِ خون عطشان نبودی لااقل
پیش چشم این و آن عریان نبودی لااقل
شاعر : علی ذوالقدر
*السلام علیک یا مسلم ابن عقیل
قربونت برم تو کوفه سرگردان شدی .. بی مقدمه شعر بخوانمُ گریه کنی ..*
حضرتِ ماه نیا، شاه نیا، آه نیا
سمتِ کوفه قدمی بیش دگر راه نیا
بین این غمکده کفتار زیاد است زیاد
منکِر حیدر کرار زیاد است زیاد
از غریبی شده ام در به در و سرگشته
هیچ کس پشت سرم نیست، ورق برگشته
کوفیانی که نوشتند مریدت هستند
ریسمان دور دوتا دست سفیرت بستند
وسط کوچه به نیرنگ، مرا سیر زدند
بر لب و بر دهنم قبضه ی شمشیر زدند
از کنارم قدح آب خنک می بردند
با لب تشنه مرا زیر کتک می بردند
قسمت این بود که لب تشنه فدایت بشوم
اولین تشنه لبِ بزم عزایت بشوم
گفتم حسینُ، ناله کشیدم
با اذن زهرا، مشکی پوشیدم
گریه شد کارم، سینه زنِ یارم
با زینب می خوانم، با زهرا می نالم
لبیک ثارالله ، یا اباعبدالله ..
با چشم گریان، بر روی دارم
با کام عطشان، جان می سپارم
چشمم به راهت، کو آقا سپاهت
یابن الزهرا گشته، کوفه قتلگاهم
لبیک ثارالله ، یا اباعبدالله ..
کوفه هم آقا مثلِ مدینه
بغض علی را دارد به سینه
آمده لشکر بهرِ علی اصغر
میریزد در صحرا جسم علی اکبر ..
لبیک ثارالله ، یا اباعبدالله ..
ــــــــــــــــــ
#مسلمیه
#حضرت_مسلم
#روضه_حضرت_مسلم_ابن_عقیل
#استاد_حاج_منصور_ارضی
#شب_اول_محرم
#ویژه_ایام_محرم
@rozehdaftari
1_6060390392.mp3
4.36M
😭😭😭
شاه بی کفن... 💔
#اربعین
شعر مداحی ای شاه کفنت کو محمود کریمی
💫من کجا در بین خون و خاک دنبالت بگردم
💫آمدم تا دور جسمِ بی پرو بالت بگردم
پا به پای من آمدند می آمدم و میزدند آواره شدم وای حسین
ای شاه کفنت کو عقیق یمنت کو
💫بگو پیروهنت کو تنت کو
💫تا که لب را میگذارم روی رگهای بریده
میزد فواره خون زخم اعضای بریده
تو که دست و پا میزدی
💫وقتی زیر رو میشدی
💫صیحه زد تمام فلکوای حسین
ای شاه قمرت کو
کنارت پسرت کو
💫ردا و سپرت کو سرت کو
💫ای شاه کفنت کو
عقیق یمنت کو
آمدم اما به سختی
💫این نفس بالا می آید
💫من که رفتم از کنارت
مادرم زهرا می آید
پاشیده ز هم پیکرت از هم میربایند سرت
💫سینه میزند مادرت وای حسین
💫ای پیکر عریاندر این شام غریبان
ببین ناله طفلان… حسین جان
ای شاه کفنت کوعقیق یمنت کو
💫بگو پیروهنت کو تنت کو
@rozehdaftari
▪️#روضه_امام_رضا_ع
♦️#دفتری
♻️برضامن غریبان رضا صلوات
♻️برپادشه ملک خراسان صلوات
♻️یارب به رضای تو رضابود رضا
♻️خشنودی اهل ایمان صلوات
🍁« اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا غَریبَ الغُرَباء اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا مُعینَ الضُّعَفاءِ وَ الفُقَراء اَلسُّلطانَ اَبَاالحَسَنِ عَلیَّ بنَ موُسَی الرِّضا وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ »🍁
🌾خوشا آن غریبی که یارش تو باشی
🌾قرار دل بی قرارش تو باشی
🌾خوشا آن گدایی که تنهای تنها
کناری نشیند کنارش تو باشی
(آقا جان یا امام رضا)
🌾خوشا آن که یک عمر پروانه
🌾کناری نشیند کنارش تو باشی
یا امام رضا٢
⬅️آی کسی که هر وقت دلتنگ حرم شدی صداش زدی یا امام رضا ـ آی کسی که هر وقت گرفتار شدی صداش زدی یا امام رضا ـ جوون داری ـ مشکل داری ـ در خونه امام رضا بیا
(یا امام رضا)٢
⬅️ امروز برا امام رضا بلند بلند گریه کن ـ خودش سفارش کرده وقتی از مدینه بیرون می اومد اهل و عیالُ دور خودش جمع کرد فرمود برام بلند بلند گریه کنید
(گفتن آقا جان پشت سر مسافر گریه مِیمَنَت نداره)
فرمود میدونم اما من دیگه از این سفر بر نمیگردم ـ مسافری که امید برگشت نداره براش بلند بلند گریه کنید
(یا امام رضا)٢
خیلی غریبه، خیلی مظلومه، از همین جا دلامونو روونه حرم کنیم ایشاالله کنار حرمش ناله بزنی
⏪ پیغمبر فرمود دو تن پاره تن مَنَند ـ یکی مادر سادات زهرای مرضیه ـ فرمود فاطمه پارهٔ تنِ منه ـ یکی هم امام رضاست
◀️ بگم یا امام رضا ـ تو خراسان چه کردند با امام رضا..
امام رضا رو زهر دادن...
اباصلت میگه دیدم آقا اومد داره میره تو حجره....
صدا زد اباصلت بیا فرشای حجره رو جمع کن...
آقا جان چرا...
میخوام مثل جد غریبم حسین رو خاکا جون بدم...
اباصلت میگه فرشا رو جمع کردم ـ اما دل تو دلم نیست..
هر بار می رفتم یه نگاش میکردم میدیدم داره بخودش می پیچه ـ هی میگه (جگرم سوخت)٣
اباصلت میگه.....میگه دیدم آقا چشمش به دَره...
این آرزوی هر پدریه دوست لحظهٔ آخر سرش به دامن عزیزش باشه....
امام رضا منتظره کی جوادش میاد...
⏸ اگه میخوای امام رضا امروز جوابت بده بگو یا امام رضا...
به جوونیّه جوادت منم جوون دارم ...
آقا گرفتارم...
به جوونیّه جوادت بهر امیدی اومدم ...
امروز نزار دست خالی برگردم
⏺ میگه یه مرتبه دیدم یه آقایی حیاطِ خیلی شباهت به امام رضا داره....
میوهٔ دل امام رضا اومد...
وارد حجره امام رضا شد....
امام رضا تا چشمش به جوادش افتاد دیدن آروم آروم از جا بلند شد....
جوادشو بغل گرفت ما بین دو چشم جوادشو بوسه زد...
سر امام رضا تو بغل جوادش بود از دنیا رفت ...
⏸ اما اگه ناله داری دلتو ببرم کربلا آی کربلائیا...
آی ناله دارا تو کربلا بر عکس شد حسین اومد کنار بدن ارباً اربای علی اکبر صدا زد.....
تو ستارهٔ سحر منی ...(باباعلی اکبرم)
🍁تو ستارهٔ سحر منی...
🍁تو که پارهٔ جگر منی...
🍁ولدی علی ولدی علی...
🍁ای نور بصرم ولدی علی...
🍁آخر پدرم ولدی علی...
⏪ بر سر تربت لیلا نبرید نام علی
⏪ بگذارید جوان مُرده قراری گیرد
⏪ نو جوان مُرده خبر از دل لیلا دارد
⏪ به خدا مادر اکبر چه سحر ها دارد
💔ناله داری به سوز دل ابی عبدالله میگن یکی از جاهایی که امام حسین تو کربلا بلند بلند گریه کرد کنار بدن علی اکبر بود..
خدا رو قسم بدیم به حق اون لحظه حاجتت رو مد نظر بگیر 3 مرتبه ناله بزن بگو یا حسین💔
التماس دعا
@rozehdaftari
◾#روضه دفتری ختم مادر◾
#اجرا_استاد_پیام_پرویزی🎤
#تایپ_خانم_علیمحمدی✍
#بهمراهِ_مارضایی_دزفولی👌
شمیم عطرِ گلهایی تو مادر
امید جان و دلهایی تو مادر
بخواب آسوده و آرام دیگر
بدان مهمان زهرایی تو مادر
نگیرد سینه ام آرام مادر
بُوَد در موجی از آلام مادر
بیادت مجلس ترحیم برپاست
به جمعه سید الایام مادر
◾مجلس ، مجلسِ یه مادرِ مؤمنه و مهربون و دلسوز به نام.....بر پا شده اونایی که داغ مادر دیدن، داغ خواهر دیدن، داغ عزیز دیدن، گوشه و کنار منو حلال کنن، مادر چراغ خونه س، مادر غمخوار بچه هاشه، اگه مشکلی برات پیش بیاد دلت خوشه مادر داری محرم راز داری، میری باهاش درد و دل میکنی ولی وای به روزی که مادر از دنیا بره ، تمام غصه های عالم رو دوشت میشینه
میخوام یه جمله از زبان فرزندان این مادر عزیز بگم الهی هیچ دختری داغ مادر نبینه الهی هیچ برادری چشمش به راه نمونه ، الهی هیچ کس نبینه غم مرگ یه خواهر
امروز اون که داغ مادر دیده ، داغ عزیزه مهربونشو دیده این درد رو خوب میفهمه ، این درد رو خوب حس میکنه مادرِ عزیز سخته ندیدنت، دارم میبینم آقا زاده ها دارن گریه میکنن ، صدای دختراشو دارم میشنوم، به واللهِ خیلی سخته آخه مثل مادر دیگه تو دنیا پیدا نمیشه آی مردم الهی هیچ خونه ای بی مادر نمونه
امروز میخوام از زبون اون دخترایی که داغ مادر دیدن یه لالایی بخونم
کسی بلند صحبت نکنه مادرمون برا همیشه بخواب رفته😭😭😭
لالالالا لالالالا لالایی
عزیزه مهربونم در کجایی
آی لالا لالا گُلِ آفتاب پرستُم
عجب داغی گذاشتی پشت دستُم
سیاهه مثل شو این آسمونُم
گرفته بوی غم سرتا بجونم
چه خاکی بر سرُم باید بریزُم
گرفتار اجل شد مهربونُم
(مادر پاشو ببین بچه هات اومدن ، خونه ی نو رو بهت تبریک بگن)
فیض ببرن مادرانی که گریه کنه حضرت زهرا سلام الله علیها بودن و زیر خاک رفتن، روضه بخونم براتون روح این مادر فیض ببره، به یاد یتیمان بی بی فاطمه زهرا کسی نبود تسلای دلِ داغدارشون باشه با سوز دلت هم ناله شو با حسنین و زینبین، اون شبی که مادرشون از دنیا رفت عجب شب جانگدازی بود، افتادند روی سینه ی مادر، حسن گفت چشماتو باز کن مادر، حسین گفت با من حرف بزن مادر، اما امان از دل مولا امیرالمومنین، اینجا هر چی حسین مادر رو صدا زد جواب نداد، میدونی کجا جوابِ حسین رو داد، کربلا وقتی از گوشه ی گودال قتلگاه صدای یه مادر دلشکسته میومد هی صدا میزد غریب مادر حسین، عزیز مادر حسین، هر کجای این مجلس نشستی بلند بگو یا زهرا یا زهرا یا زهرا😭😭😭
مارضایی دزفولی👇👇👇
عزیزُم وُ ای دایه ندونستُم که تقدیرُم عزاته
وُ مُخوم دایه گُشی اَندو تیاته
عزیزُم وُ دعا کن دخترِت آیه کنارِت
وُ تا کِی وا کَشه او انتظارِت
عزیزُم یاد او شو بخیر که سَرمه شونه بِزندی
وُ سَرِ زانوی خودت ای دایه سَرمه تو وندی
•┈┈••✾•✾•✾••┈┈
•@rozehdaftari
# متن روضه حضرت زهرا سلام الله
در آن لحظاتی که در نیمه شب اسماء بنت عمیس آب می ریخت و امیرالمومنین علی علیه السلام از روی پیراهن بدن بی بی را غسل می داد.
پرستویِ مهاجرم، چرا زلانه می روی؟
اگر ز لانه میروی، چرا شبانه می روی؟
قرارِ من، شَکیبِ من، مهاجرِ غریبِ من
فدای غربتت شوم، که مخفیانه می روی
حیاتِ جان، امیدِ دل، علی بُود ز تو خِجل
که با کبودیِ بدن، زتازیانه می روی
کبوترِ شکسته پر، مرا به همرهت ببر
چرا بدونِ جُفتِ خود، ز آشیانه می روی
چهار طفلِ خون جگر، زنند از غمت به سر
تو بر زیارتِ پدر، چه عاشقانه می روی
اَلا به رُخ نشانه ات، مگر شکسته شانه ات
که مویِ زینبین خود، نکرده شانه می روی
فتاده بر دلم شرر، که تو در این دلِ سَحَر
ز همسرت غریب تر، برون زخانه می روی
َبدَنِ حضرت زهرا سلام الله علیها رو امیرالمؤمنین داره غسل میده، اسماء بِنتِ عُمَیس میگه من از چاه آب می آوردم، رو بَدَنِ حضرت زهرا سلام الله علیها آب می ریختم، علی بدنِ فاطمه رو غسل میداد، اسماء میگه رفتم دوباره از چاه آب بکشم، دیدن علی صدایِ فریادش بُلَند شده، برگشتم اومدم، دیدم سر به دیوار گذاشته، داره داد میزنه گریه میکنه، اومدم جلو، آقاجانم! مگه خودتون نفرمودید: آروم آروم گریه کنید، همسایه ها صداتون رو نَشنَوَن؟ فرموده باشند: اسماء این روشنایی رو بیار جلو، بیا ببین پهلویِ زهرام شکسته، صورتِ فاطمه کبوده، بازوش رو شکستن.
امیرالمؤمنین دست از غسل دادن کشید، اما من یه غسّال دیگه هم میشناسم، موقع غسل دادن دست از غسل دادن کشید، کجا؟ زهرایِ سه ساله رو تویِ خرابۀ شام داشتن غسل میدادن، یه وقت دیدن، اون زَنِ غساله دست از غسل دادن کشید، گفت: من این بدن رو غسل نمیدم، چرا؟ بی بی جان! همین که لباس های این بچه رو دَر آوردم، خواستم بدنش رو غسل بدم، دیدم همه جایِ بدن این بچه سیاه و کبوده، می ترسم مرضی که این بچه داشته منم بگیرم، من این بدن رو غسل نمیدم، بی بی زینبِ کبری سلام الله علیها فرمود: آی زنِ غساله! بخدا از کربلا تا اینجا اینقدر این بچه رو زدن، ای حسین.👇👇👇👇@rozehdaftari
نَم نَم داره بارون میآد
داره برام مهمون میآد
خرابه بویِ خون میآد
وای وای
داره از راهِ دور میآد
تو طبقی از نور میآد
از سَفَرِ تنور میآد
وای وای
دیدن این تشت رو گذاشتن جلویِ این بچه، دست بُرد، سر رو از تشت برداشت، نگاه کرد دید خدا سَرِ بُریدۀ بابا؛ سَرِ بُریده رو برداشت، شروع کرد با بابا حرف زدن.
آروم آروم از طبق بیا کنارم
سر رو سَرِت بذارم
حرفِ نگفته دارم
وای وای
چیه حَرفِ نگفته ات؟
چند شبه بابا یه لقمه نون نخوردم
اسم تو که می بردم
فقط کتک می خوردم
وای وای
بابا! هر وقت صدات زدم کتکم زدن، بابا! هر وقت صدات زدم، تو صورتم سیلی زدن، بابا! هر وقت گریه کردم بهم تازیانه زدن، بابا
نبودی و اسیر شدم
بسته به یک زنجیر شدم
یه شبِ پیرِ پیر شدم
وای وای
یکی زد و همه ام زدند
لگدِ مُحکمم زدند
حالا هر کجا صدایِ منو می شنوی صدات رو بلند کن، یاحسین
@rozehdaftari
🔺#روضه_حضرت_علی_اصغر_ع
▪️#دفتری
✨هر شب تو را بزم عزاست مهدی جان
✨داغ دلت از کربلاست مهدی جان
✨مولا نبودی کربلا چه کردند 2
✨با اصغر شیرین زبان چه کردند
((یا صاحب الزمان
الغوث و الامان))
السلام علیک یا رضیع العطشان یا علی الاصغر علیه السلام
⭐️دنیا همه دیوانه و شیدای حسین است
⭐️مُهر همگان خاکِ کفِ پای حسین است
⭐️رمزی که شود ضامن ما در صفِ محشر
⭐️لبخند علی اصغر زیبای حسین است
⬅️دلتو ببرم یه لحظه کربلا آی کربلائیا، آی اونایی که حسرت کربلا به سینه دارین ، شش ماهه ابی عبدالله باب الحوائجه....
اگه گرفتاری مشکل داری ناله بزن
((یا باب الحوائج... یا علی اصغر))
بخدا با دستای کوچولوش گره های بزرگی رو باز میکنه...
امروز بند قنداقه علی اصغرو بگیر
آقا زاده ای که باب الحوائجه...
حالا هر حاجتی داری بسم الله...
((یا باب الحوائج یا علی اصغر))
(همه ناله بزنند)
⬅️میگفت مسافر بودم از شهری به شهر دیگه میرفتم، وسط جاده، وسط راه ، ماشینم خراب شد، با زن و بچه کوچیکم موندم گوشه خیابون...
از ماشین پیاده شدم هر چی دستمو بلند میکردم، بهم محل نمیدادن ماشینا رد میشدند، خدا چه کنم گرماست سوز عطشه،، خدا چه کنم نگام کنند...
یه وقت خانمم صدا زد آی مرد، بیا قنداقه بچمو رو دست بگیر....
(آ گرفتی میخوام چی بگم)....
گفت قنداقه بچمو رو دست گرفتم اومدم وسط خیابون،،،،
میگه یه مرتبه دیدم یکی یکی ماشینها نگه داشتند....
آقا چیه..
آقا مشکلت چیه...
آقا چیزی شده...
.....میگه همونجا قنداقه رو بغل گرفتم...
شروع کردم گریه کردن...
هی گقتم حسین حسین حسین....
مگه حسین قنداقه رو دستش نبود کربلا.....
چه کردند با دل ابی عبدالله...
چه کردند با جگر گوشه ابی عبدالله....
امان از دل حسین...3
یا حسین3...
یه لحظه دلتو ببرم کربلا و التماس دعا...آی حاجت دارا، آی گرفتارا، آی جوون دارا،،
⬅️خدا لعنت کنه حرمله رو ..
وقتی مختار قاتلان شهدای کربلا رو گرفت، حرمله رو هم گرفت...
صدا زد حرمله تو که اینقدر سنگدل هستی، اینقدر بیرحم هستی، شد تو کربلا دلت بسوزه...
◀️گفت بله امیر یه جا تو کربلا خیلی دلم سوخت....
(کدوم لحظه بود ای نانجیب)...
گفت اون لحظه ای دیدم حسین قنداقه علی اصغر رو زیر عبا گرفت داره از میدان بر میگرده...
(اوج)
یه قدم سمت خیمه بر میداره ....
دو قدم برمیگرده...
خدا چه کنه حسین..
مادرش رباب چشم انتظاره...
جواب مادر چشم انتظارو چی بده..
یه وقت دیدن ابی عبدالله رفت پشت خیام حرم ..
با غلاف شمشیر داره قبری محیا میکنه...
خدا این طفلُ مادر نبینه...
یه وقت شنید صدای نالهٔ مادری بلنده.....
حسین......
حسین.....
حسین..
حسین تو رو بجان مادرت زهرا س صبر کن حسین....
حسین اگه تو باباشی من مادرش ربابم
بزار یه بار دیگه علیمو ببینم...
(دشتی)
🔺مچین خِشت لحد تا من بیایم
🔺تماشای رُخ اصغر نمایم
🔺دوید او را گرفت با آهُ زاری
🔺که ای اصغر مگر مادر نداری
آخ
▪️تو رفتی و شدم آواره اصغر
▪️وای لباسات پیش مادر مونده اصغر
▪️یقین دانم پدر در وقت دفنِت
▪️برا تو لالایی خونده اصغر
هرچقدر ناله داری به مضطریه ابی عبدالله از سویدای دلت ناله بزن بگو یا حسین.....
به نیت فرج امام زمان،،، شفای همه مریضا،، زفع گرفتاریها،،،
(زمزمه کششی)
((یا باب الحوائج یا علی اصغر))...
🔺هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)🔺
📋روضه حضرت علی اصغر علیه السلام
⬛️روضه / حاج محمدرضا بذری
⬛️ #شب_هفتم_محرم_99
⬛️ هیئت یافاطمه الزهرا س
عادتا دم ز عشق یار نزن
بی عمل، حرف انتظار نزن
سرِ تو گرمِ بازی دنیاست
لاف مجنونِ بیقرار نزن
زار زد از گناه تو آقا
توبه کن از گناه، زار نزن
از غریبی درش بیاور
از غریبی او هوار نزن
قول دادی بمان سر قولت
زیر این قول و این قرار نزن
تا ز هر دامنی نشُستی دست
دست بر دامن نگار نزن
هر چه را از دلت کنار زدی
عشق او را ز دل کنار نزن
پدر ماست گرچه بد شدهایم
به دل خستهاش شرار نزن
کربلا منتهای خوشبختی ست
پر سوی غیر این دیار نزن
تا نرفتی میان صحن حسین
حرفی از خیر روزگار نزن
تعطیلی نداره / این روضه اگه سنگم بباره
روضه ت رو بگیر که مادرش / هواتو داره
بیمه ت می کنه / چایی این روضه دوباره
علما تاکید داشتن اخر روضه هاتون به علی اصغر گریز بزنید چرا
چون هرکی تو مربلا دفاعی کرد
ولی این طفل بی دفاع بود
تا صدای ابی عبدالله بلند شد کسی هست مارو یاری کنه
لذا لبیک انبیا و اولیا گفتن
کربلا لرزید اگه اجازه بدی بیام کمکت
حجت خدا نباید استغاثش رها بشه
زینب اومد بیرون اقا علی اصغرم دست وپا میزنه یعنی اقا من هم هستم
بچه شش ماهه
یکی یکی بچه رو میبوسیدن
تا رسید به زینب
اقا بچه رو بردار
صدای خس خس سینش قابل تحمل نیست
اقا از کلمه تلظی استفاده کرد
تلظی یعنی ماهی ور از اب جدا کن
ماهی بی حال میشه به زور دهنشو بازو بسته میکنه
اونجاست که دیگه به اب برسه هم
@rozehdaftari
#حضرت_رقیه_علیهاالسلام
♦️دردانهای ست دختر ارباب عالمین
وقت نماز، مونس سجّاده حسین...
نقل کرده اند:
حضرت رقيه "سلام الله علیها" هر روز سجاده امام حسین "علیهالسلام" را میانداخت و آن حضرت هم نماز میخواند.
غروب عاشورا هم به عادت هر روز سجاده پدر را انداخت و منتظر نشست که بابایش بیاید.
ناگاه شمر داخل خیمه شد.
آن نازدانه فرمود:
هَل رَأَیتَ أَبي؟
▪️ای مرد! آیا پدرم را دیده ای؟
نانجیب شمر به غلامش گفت:
این طفل را زجر بده.
غلام حرکتی نکرد.
یک مرتبه خود شمر جلو آمد وچنان سیلی به صورت آن نازدانه زد که عرش خدا به لرزه درآمد.
📚 مقتل سرورالمومنین(نسخه خطی)
@rozehdaftari
#حضرت_رقیه_علیهاالسلام
◼️حکایت زنی از اهل شام، که میخواست آب و نان برای رقيه خاتون سلام الله علیها ببرد...
نقل کرده اند:
در شام زنی بود به نام "حمیده"؛ پسری داشت به نام "سعید".
روزی پسرش غبارآلود آمد خانه؛ حمیده پرسید:
کجا بودی؟
گفت: به دیدار اسيران رفته بودم؛ از مدینه پیامبر صلی اللّه علیه وآله بودند.
حمیده برخواست آمد سمت خرابه؛ دید غلامان زنگی و ترکی و رومی با لباس سرخ ایستاده اند بر در خرابه و به کسی اجازه ورود نمیدهند.
حمیده دید طفل کوچکی آن قدر گریه کرده که چشمانش متورم شده و یک طرف صورتش خاکی است.
حمیده پرسید: شما کیستی؟
حضرت رقيه سلام الله علیها فرمود:
دختر امام حسین علیه السلام
از پدر و عمویش پرسید؟
بی بی فرمود:همه را کشته اند.
حمیده گفت:
کاری نداری انجام دهم؟
حضرت با صدای آهسته فرمود:
قدری آب و نان می خواهم.
حمیده رفت آب و نان آورد،هر کار کرد نگهبانان نگذاشتند،پنج مرتبه تلاش کرد در آن شب نتوانست آب و نان را برساند تا اینکه صبح آمد دید جمعی از زنان دور قبری خاکی گریه می کنند.
زینب کبری صلوات اللّه علیها رو به حمیده فرمود:
آب و نان را برگردان که آن دختر دیگر بین ما نیست...
📚مقتل خطی جامع المجالس ص١٢٩
@rozehdaftari
#روضه امام رضا (ع)#آخر ماه صفر
-------‐‐----________-----------
شب آخریه بی بی می خواد سفره و جمع کنند، سفره ای که خودش دو ماه برا حسینش، براحسنش، برا باباش، برا امام رضا پهن کرده، شب آخر ماه صفر، با دستای خودش شال عزا از گردن مهدی در میاره، همه می گن ما مزد عزاداری از فاطمه می خواهیم، ما میگیم عذر عزاداری از فاطمه می خواهیم، بی بی جان عذر می خواهیم نتونستیم حق روضه هاتونو ادا کنیم، تا فاطمیه زنده باشم قول می دم جبران کنم، مادر مادر مادر
وقتی خواست از مدینه حرکت کنه، زن وبچه اهل و عیال، همه رو جمع کرد، فرمود: من دارم میرم، همتون پشت سر من گریه کنید، وقتی گفتند: آقا جان خوب نیست آدم پشت سر مسافر گریه کنه، آقا سر انداخت پایین، فرمود: آره، اما مسافری که امید برگشت داره، من که یقین دارم که دیگه از این سفر برنمی گردم، می خوام عرض کنم آقاجان، هرکی می خواد بره سفر، اگر امید برگشت نداشته باشه، اگر قرار بر اینه اهل و عیالو و خانواد ه اش و دعوت به گریه و ناله کنه، درستشم شاید همین باشه، یه سوال دارم از شما، می خوام بگم چرا کربلا جریان برعکس شد، حسین داشت می رفت میدان، دید زینب داره گریه می کنه، گفت: زینب جان گریه نکن، گریه ها رو نگه دار، چرا گریه نکنم، گریه ها رو نگه دار، برا وقتی که تو رو به اسارت می برند، می بینم دستای تو رو بستند، کوچه به کوچه، شهر به شهر، گذر به گذر، با دست بسته تو رو می برند، گریه ها رو نگه دار برا اون روز.
یا امام رضا این آرزوهایی که ما داریم، همه از خواسته های شما نشئت میگیره، آرزویه تک تک ماست، واسه ارباب بی کفنمون جون بدیم، شما هم همین کارو کردید، اون لحظات آخر، دیدند، فرشای حجره رو جمع کردید، فرمود می خوام رو خاک جون بدم مثل جد غریبم حسین، نمی دونم اون لحظات آخر لب تشنه بودید، یا نه، عرضم تمام همین یک جمله، اما خدار و صد هزار مرتبه شکر، وقتی می خواستی جون بدید، دیگه زن و بچه کنارت نبود، دخترت نبود، لحظه جون دادن تو رو ندید، اما بمیرم برای اون آقایی که، وقتی که می خواست جون بده، زینب آمد بالای تل زینبیه، از اون بالای بلندی نگاه کنه، ببینه دور حسین حلقه زدند، های اخرین ناله های محرم و صفره، ها، نیزه دار با نیزه می زنه، شمشیر دار با شمشیر می زنه ، حسین…. لذا وقتی برگشت مدینه، این روضه اگر متواتر نبود تو مقاتل، باورش برا، آدم سخت بود، مگه می شه، دو تا همسر، دو ماه همدیگر رو ندیدند، همدیگر رو نشناسند، عبدالله چشم تو چشم زینب، گفت: تو خانم منو ندیدی، گفت عبدالله حق داری منو نشناسی، خودم دیدم بین دو نهر آب…. حسین….
@rozehdaftari