eitaa logo
روضه دفتری مجمع الذاکرین اهلبیت (ع)
3هزار دنبال‌کننده
40 عکس
39 ویدیو
7 فایل
شامل اشعار و متن روضه با مدیریت خادم الحسین کربلایی محمد مسلمی ارتباط با مدیر @moslemi_124 لینک کانال @rozehdaftari پذیرش تبلیغات👈 @moslemi_124
مشاهده در ایتا
دانلود
روضه جانسوز دفتری حضرت زینب(س) 👈🏻بانوای جانسوز:استاد پرویزی🎙️ 👈🏻تایپ و ارسال: علیمحمدی✍🏻 السلام علیکِ یا بنت رسول الله، السلام علیکِ یا بنت امیرالمومنین یا اُخت الحسن والحسین مسلمانان مرا زینب مگوئید مرا محنت کِشِ دوران بگوئید بگوئیدم برادر مرده زینب برادر مرده داند حال زینب ای یادگار سه امام زینب بر قلبِ سوزانت سلام زینب ◾سلام ما به اون خانمی که یه عمر مصیبت دید اما صبر کرد، بلاکِشِ دوران بی بی زینبه، چهار سال بیشتر نداشت که داغِ جدش رسول خدا رو دید صبر کرد، هنوز آب غسلِ پیغمبر خشک نشده بود پهلوی مادرش زهرا رو شکستند جلو چشمانش، به مادرش سیلی زدن اما صبر کرد، هنوز داغ مادرش رو از یاد نبرده بود که فرق شکسته ی باباش امیرالمومنین رو دید، صبر کرد، بمیرم برات زینب یه روز هم تکه های جگر برادرش امام حسن رو دید اما بازم صبر کرد بی بی زینب روز عاشورا در نصف روز جلو چشمانش تمام عزیزانش رو شهید کردن بازم صبر کرد، تمام دلخوشیش حسین بود😭😭😭اما امان از اون لحظه ای که حسینش هم صدا زد خواهرم زینب منم میخوام برم میدان زینب جان خواهرم خدانگهدار، زینب کبری طاقت دوری برادرو نداره، عرضه داشت حسینم ، برا من دیگه کسی نمونده توهم میخوای بری زینب رو تنها بزاری😭😭😭ابا عبدالله فرمود: اینقدر بی تابی نکن زینب تا صدای تکبیر من میاد بدون من هنوز زنده م ابی عبدالله رفت میدان تصور کن زینب درون خیمه تا صدای تکبیر برادرو میشنوه دلش آروم میگیره، اما امان از اون لحظه ای که دیگه صدای تکبیر برادر رو نشنید حالا میخوای برا زینب کبری گریه کنی بسم الله، داخل خیمه هی بلند میشه و میشینه زمین، میگه حسینم چرا دیگه صدای تکبیرت نمی یاد داداش، در همون حال یکدفعه صدای ذوالجناح بلند شد شاید خوشحال شده زینب، برادرم حسین برگشته ، دوان دوان اومد بیرون یه نگاه کرد ، دید ذوالجناح برگشته اما یال اسب غرق به خونه، زین اسب واژگونه، بی تاب شد،( همه از خیمه ها بیرون دویدن ، ولی سالارِ زینب را ندیدن)😭😭😭یا صاحب الزمان منو ببخش ، عمه جانتون دوان دوان به سمت قتلگاه(از حرم تا قتلگاه زینب صدا میزد حسین، دست و پا میزد حسین، زینب صدا میزد حسین)خدا به داد دل زینب برسه تا رسید بالای تل زینبیه نگاه کرد دید شمر رو سینه ی حسین نشسته خدا چکار کنه😭😭😭یا صاحب الزمان این جمله مدِّ نظرِ منه این حسینِ توست که زِنازاده ها کشتنش من به قربون اون کسی برم که داره از محاسنس خون می چکه، زینب بی تاب شده دستاشو گذاشت روی سر هی صدا میزد وامحمدا ، وا علیا ، چیزی نگذشت دیدن(سری به نیزه بلند است در برابر زینب، خدا کند نباشد سرِ برادرِ زینب)برای تسلای دلِ بی بی زینب ناله بزن یا حسییییین یا حسییییین😭😭😭 علی لعنة الله علی القوم الظالمین @rozehdaftari
✅🎤روضه شب شهادت علی بن موسی الرضا علیه السلام 🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷 (خورشید، سر زد از سحرت، ایها الغریب)2 امشب، اگر بچه های آشپزخونه صدامو میشنون این بچه های صوت اینایی که فیلم برداری میکنن، اینایی که سر پایند دم درند، کار دارن میکنن، امشب شماها، دستتونو میبوسم، کار ما امشب گیر شماست، چرا؟ عرب اینطوری اندها، خودشون غذا نمیخورن تا مهمونا غذا بخورن، بعد که مهمونا سیر غذا خوردن خواستا برن میشنیه با، کارگرا خادما، با اونا میشینه سیر غذا میخورن، امشب خادمای این حسینیه، ما مهمونیم میریم، آخر کار شما میمونید و آقاتون، ما یه گیر و گوری داریم به آقا سفارش مارو کنید، دیدی میگه، آبدارچی یه شرکتو ببین شرکت مال تو، بچه ها، کفشدارو بخر آقا نگات میکنه، چایی بریز دستش، دیدی هیئت ها کسی دور مسئول هیئت نیست، اما آبدارچیه رو همه دستشو میبوسن، چون میدونن، تو این دم و دستگاه همه چی جا بجاست، امشب کار با خدامه، گره مارو وا کنن، میخوام شما هم با ما با این بچه ها بگید خورشید سر زد از سحرت ایها الغریب از سمتِ، چشم های تَرت، ایها الغریب تو ابر رحمتی که، به هر گوشه سر زدی باران گرفت، دور و بَرت، ایها الغریب آقا جارییست، چشم به چشمِ، قدمگاه تو هنوز جنت شده است، ره گذرت، ایها الغریب آه، تو مسیر امام رضا قدمگاه نرفته ها برن ها، یه جا پای آقا مونده مردم چی کار میکنن، ای وای ای وای، روضه داره همش ها، وقت نیست، یه جا پای امامو دیدن مردم، میاد اونجا، کف زمین اونجا رو میبوسن میگن آقا از اینجا رد شده، آخ حسین، هی خانم داد میزد، نوه ی پیغمبر خداست نزنیدش، پیرمردا پاشده بودن، با عصا میزدن آقا تو آفتابِ، رأفتی و، کوچه کوچه شهر در سایه سارِ، بال و پرت ایها الغریب (جونم به تو مستمع، انرژی مو چندان میکنی، با این پا کاریت، ارباب دستتو بگیره) با این همه، غریبه، غریبان عالمی خیلی ها براشون سواله، این غریبیه؟ این شلوغی، این حرم، طرف از اینجا رفته یه کشور دور، کارخونه شرکت مال و اموال بچه زن، پست و مقام و ثروت، باهاش حرف میزنی چته؟ میگه دلم گرفته، دلم برا مادرم تنگ شده، حالا فهمیدی چرا این آقا غریبه، بزار یه روضه بگم زنا گریه کنن، زن های نوغان اومدن پیش شوهراشون، به هم ریخته، مردا گفتن چتونه؟ گفتن، ما مهریه ای از شما طلب داریم، آره، همش حلال، چی شده یهو؟ پسر زهرا ، بی کس و یار افتاده، نه دختر، نه خواهر، نه مادر، گریه کن نداره، میدونی یاد چی می افتم، اینجا زن ها آبرو داری کردن، یه سری زن سراغ دارم، تو حجره، صدای آقازاده ی همین امام رضا، صدا نالش بالا رفت، زنارو جمع کرد، گفت هلهله کنید، کِل بکشید، صدا گریش بیرون نره، جــــــان (من زود جمع و جور کنم، عذر میخوام خدا میدونه) با این همه غریبه غریبان عالمی داغی نشسته بر جگرت، ایها الغریب آقا، از کوچه های غربت شهر آمدی ولی داری، عبا به روی سرت، ایهاالغریب گفت اباصلت، اومدم بیرون حواست باشه، اگه دیدی عبا رو سرمه بدو، اباصلت میگه أَمَّن يُجِيبُ میخوندم عبا رو سرش نباشه، گفت یه خورده ای گذشت چشممو از رو در بر نداشتم، تا در باز شد زدم تو سر، دیدم عبا رو سرشه، تا بدوم خورد زمین، بغلش کردم، خاک عباشو، خاک از رو لباساش تکون، آقا چتونه؟ دستشو گرفتم، فقط اشاره میکرد برو برو، دو سه قدم رفتیم دستمو کشید، نمیتونم راه برم، یاد یه جا نیافتادی؟ امام حسن، میگه دست مادرو گرفتم، اول گفت برو، دو سه قدم رفت، دستمو کشید، راه نمیتونم برم آقا، شکر خدا، جوادِ تو آمد ولی هنوز بارانی است، چشم ترت، ایها الغریب بزار روضه بخونم میمونه روضه ها، گفت اباصلت درارو ببند، هیچکی نمیخوام بیاد، اباصلت درارو بست، اومد دید لبای آقا خشکه، دوید رفت آب آورد، اومد بالا سر آقا، آقا آب بفرمایید لباتون خشکه یه نگاه به اباصلت کرد، گفت انگار کربلا یادت رفته، مگه فراموشت شد، جد ما، یابن الشبیب، جد مرا، با عصا زدن، (میخوای اینوری برم)، یابن الشبیب، جد مرا، بی هوا زدن، (برم جلو یا نه؟)، یا بن الشبیب، عمه مارا، چه بد زدند، (ها، باید بمیری با این روضه)، اباصلت، آبو ببر، این زیر اندازمم جمع کن، گودال یاد ما نمیره، زیراندازشو جمع، گفت دیدم پاشو رو زمین میکشه، اما چشماش منتظر کسیّه، (دیگه شندید وقت نیست)، جوادش که اومد میگه غم های عالم یادش رفت سر گذاشت رو پا جوونش، همه ی عالم همینه باباها، آدم دلش میخواد دم آخر، سر بزاره رو پا بچش، (بگم یا نه؟) آه، رو اسب، از هُولِش، که به علی برسه، از بالا اسب افتاد، دید اگه دوباره سوار شه وقت نیست، با زانو، آخ رسید به بدن، پاره پارست، نیزه تو پهلو، سر ترکیده، و نَظَفَ الدَّم، خونو از دهانش در آورد، آروم اومد دم گوشش، هفت مرتبه، وَلَدی، ولدی، ولدی، ولدی، یبار دیگه به من بگو، بابا،حسیــــــــــــــــن ع @rozehdaftari ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
🕊﷽🕊 🔆 🔅 3 ✳️بر مادر با وفــای ســـــقا صلوات ✳️رخسارِ مه و ستاره ها را صلوات ✳️آن چار شهید و مادر پاک سرشت ✳️بر گلشــــن و باغبانِ والا صلوات 🔆(دعای فرج) ♻️ ..♻️ ▪️ای به سپهر عاطفه بی قرین ▪️ستارهٔ مدینه ام البنین ▪️قدر تو در جهان نبود معلوم ▪️قبر تو در جوار جهار معصوم ▪️فاطمهٔ دوم مرتضایی ▪️مادر دیگری به مجتبایی ▪️تو کیستی که با غم و زمزمه ▪️پای نهی به خانهٔ فاطمه ▪️تو کیستی که با همه عزیزی ▪️گفته ای آمده ام کنیزی ▪️محض دل تازه گلان حزین ▪️نام تو فاطمه! شد امّ البنین ⬅️ اونایی که مدینه رفتن خوشبحالشون.. اونایی که نرفتن بسم الله.. ببرمت مدینه..نشونی بدم.. همه شهر نورانیه.. همه جا چراغ داره.. فقط یه جا تو مدینه است نه شمعی داره.. نه چراغی داره.. (دلتو آماده کن) همه میدونن کجاست..آره اونجا بقیعه...4تا عزیز دل زهرا تو بقیعه... آدم که بقیع بره...بی اختیار میگه قبر مادر کجاست.. همه قبرا یه نشونی داره..اما قبر مادر نه... هر چی بگردی چیزی پیدا نمیکنی.. اما برا دلخوشی شیعه یه قبری گوشه بقیعه.. اونم قبر مادر ادب ام البنینه.. امروز بریم کنار قبر بی‌بی ام البنین.. 💔قربون مقامت برم بی‌بی جان.. ان شالله یه روزی پشت دیوار بقیع..برا دردای دل این مادر اشک بریزیم... ☑️همین قدر از ادب خانم برات بگم.. امیرالمومنین وارد منزل شد.. دید خانم ام البنین زانوهای غم بغل گرفته..داره آروم آروم گریه میکنه.. (امان از دل امیرالمومنین) صدا زد ام البنین چی شده چرا گریه میکنی.. صدا زد آقا یه خواهش ازتون دارم.. (چی شده) آقا جان میشه دیگه منو فاطمه صدا نزنید.. (هاا ناله داری یا نه) (چرا فاطمه نگم) مگه از اسم فاطمه بدت میاد (نه آقا جان نستجیرُ باالله اسم خانممِ اسم خاتونمِ.. همه افتخارم اینه کنیز فاطمه ام..) 🔷آقا جان راستشو بخوای همینی که به من میگی فاطمه.. میبینم حسنین و زینبین یاد مادر می افتند.. یاد مصیبتای مادر میافتن.. تن و بدن بچه ها میلرزه.. زینبم ناراحت میشه محزون میشه... دلم نمیاد غم تو چهره زینبم ببینم.. آقا فرمود پس از این به بعد صدات میزنم ... 💟صدا زد آقا جان ام البنین یعنی مادر پسرها... من که پسری ندارم... فرمود ام البنین... خدا بهت چهار تا پسر میده... یکی از یکی رشیدتر..با ادب تر... زیباتر.. ولی گل سر سبدشون یه پسره.. ( با اینکه بنی هاشم زیبارو هستن) ولی این قمر بنی هاشم میشه.. ♥️ ای وای 3 (آی قربون این ناله ها برم) ⬅️همین قدر برات بگم.. همین مادر می اومد تو قبرستان بقیع... 4صورت قبر با انگشت دست درست میکرد... مینشست کنار این قبرا ناله میکرد گریه میکرد ✨ام البنين مضطر نالد چو مرغ بى پر ✨گويد به ديده تر، ديگر پسر ندارم ✨زنها! مرا نگوييد ام البنين از اين پس ✨من ام بى بنينم ، ديگر پسر ندارم ✨آخ مرا ام البنين ديگر مخوانيد ✨من ام بی بنینم دیگر پسر ندارم زنهای مدینه دیگه دیگه منو ام البنین صدا نزنید.. من یه زمانی ام البنین بودم که 4تا پسر داشتم.. دیگه به من ام البنین نگین.. ⬅️میگفتن طوری خانم ام البنین گریه میکرد دوست و دشمن بحال ام البنین گریه میکردند 🔸(مروان حکم دشمن خاندان نبوته به گریه خانم ام البنین گریه میکرد..) (دیدی مادر جوون از دست داده باشه چطور گریه میکنه..) هی مشت به سینه میکوبه.. میگه مادر آتش گرفتم سوختم مادر ⬅️زنهای مدینه دیدن خانم ام البنین می اومد کنار قبرستان بقیع هی خودشو رو این قبرا می اندازه.. (هی خوذشو رو این قبر می اندازه رو اون قبر می اندازه) هی خاک بقیع رو سرو صورتش میریزه.. ناله میکنه..گریه میکنه.. چی میگفت خانم ام البنین... ⏪میگفت...مادر...ابالفضلم مادر... مادر نبودم کربلا.. اما مادر... برام خبر آوردن.. دستاتو از بدن جدا کردند.. مادر نبودم کربلا.. اما برام خبر آوردن.. با تیر به چشم نازنینت زدن مادر.. با عمود آهن به فرقت زدند مادر .. یه وقت صدا زد مادر ابالفضلم مادر.. مادر من برا تو گریه نمیکنم مادر.. مادر من برا اون حسینی گریه میکنم که مادر نداره... (دشتی) 🍁 آخ مسلمانان حسین مادر تدارد 🍁 آخ غریب است و کسی بر سر ندارد 🍁 ز جور ساربان بی مروت 🍁 دگر انگشت و انگشتر ندارد ⬅️هر چقدر ناله داری به سوز جگر خانم ام البنین به ناله های دل این مادر دلسوخته صدای نالتو ببر بالا سه مرتبه ناله بزن یا حسین... 🎋ام البنین دخیلم 🎋درمانده و ذلیلم 🎋تا ندهی مُرادم 🎋دست از تو بر نگیرم 🎋تو را بجان عباس 🎋مکن تو نا امیدم 🌟در هنگام نشر صلوات حذف نشه لطفا🙏👇👇 💟هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)💟 @rozehdaftari
چطور این بچه رو مقابل مادربیارَن...نازدانه روبه خیمه بیارَن...😭😭😭😭😭🥀🌾🍂 بعضیا گفتن بدن قاسمو کنار بدن علی گذاشت...😭😭😭😭😭😭🥀یه دست به گردن علی اکبر انداخت...یه دست به گردن قاسم...😭😭😭 گاهی می گفت عزیز برادرم بلند شو ببین حسین غریب وتنهاست...😭😭😭😭😭🥀🌾🍂 امام حسین از قاسم پرسید شهادتو چگونه میبینی پسربرادرم؟🥀🌾🍂 گفت عموجان:اَحلآمِنَ العَسَل...از عسل برام شیرین تره...🌾🍂🌾🍂 نمی دونم فرزند نازَنین امام حسن رو اباعبدالله با چه حالی به خیمه آورد...😭😭😭😭🥀🌾🍂بگم والتماسدعا...😭😭😭😭🌾🍂 جنازه‌ قاسمو کنار بدن به خون خُفته علی اکبر گذاشت...😭😭😭😭🍂حالا نوبت مادر قاسم بودثَریه...کنار جنازه فرزند شهیدش بیاد براش عزاداری کُنه...😭😭😭😭😭🌾اومد...😭🥀 که دیده تازه دامادی، عروسش سنگرش باشد🌾بیاد همه اون شهدایی که وقتی می رفتن جبهه باهمسرانی که هنوز عروسی نکردن وداع میکردن...😭🌾🍂🥀هزار آرزو برمیگشتن... دوباره می رَفتَن...اما اینبار خواهر میدونست دیگه برنَمیگردَن...😭😭😭😭😭😭🌾🍂 شما می دونید خواهرا خیلی برادریَن...دوست داره برادر عروسی کُنه، دست عروسو به دست برادرش بزاره...اما یه وقت می‌دیدی تابوت براش آوردن...😭😭😭😭🥀🌾🍂این خواهر شهید میگه: کاش تاصبح نمی خوابیدم برادر سیر نگات میکردم...😭😭😭😭چه آرزوهایی تودلم...😭😭😭😭😭آرزوی عروسیت 😭😭😭حنابندونِت...😭😭😭😭😭😭🌾🍂🥀🥀 که دیده...حالا مادر قاسم داره میگه...😭😭😭😭😭🥀🥀🥀 که دیده تازه جوانی، عروسش سَنگَرَش باشد 🥀 حنابندان اواز سُرخی خونِ سَرَش باشد🥀 آی...😭😭😭🍂 بجای نُقل که برقامَتِ داماد می ریزَن 🥀 سِرِشکِ دیده جاری از دوچَشم مادرش باشد🥀 به جای خِلعَتِ شادی که برداماد می پوشَند 🥀 کَفَن درروز خوشبَختی به جِسمِ اَطهَرَش باشد🥀 عروسان را بُوَد مِهریه وباغات درکابین 🥀اما قاسم چی......😭😭😭😭😭😭 عروس کربلا مِهریه اش نَعشِ اَکبَرَش باشد🥀 عروسان رونَما گیرَن از داماد و قومِ او🥀 دراینجا رونَما آن پِیکَرِ از خونِ تَرَش باشد🥀 بازم بگم این خَطوگریه کُنی...😭🌾🍂 بِریزَد نُقل مادربرسَرِ فرزند دامادَش🥀 پِسَرَم چه آرزوهایی داشتم...😭🌾🍂پِسَرَم می‌خواستم دست عَروسو به دست توبِدَم...😭🌾🍂اما روزگار نَشُد...😭🌾🍂 همه حرفهای مادرای داغ دیده، جوون دیده، شُهَدا همینه...😭😭😭😭😭🌾🍂 یه وقت می بینی مادری یه جوونی از دست میده...😭😭😭😭🍂میگَن مادر بیا با بَچَت وداع کُن...😭😭😭😭😭🍂🌾 اولین حرفی که میزَنه میگه مادر کاش من میمُردَم تابوتَم رودوشِ تو می رَفت به سَمتِ مَزار...😭😭😭😭😭🍂🌾🥀 بِریزَد نُقل مادر برسَرِفَرزَندِ دامادَش🥀 به جای نُقل اینجا تیر وتیغ وخَنجَرَش باشد 🥀 اینم بگم...🌾🌾🌾🌾 به زیرسُمِ اَسبِ اَشقیا آن لاله ی خونین 🥀 به جای تَختِ دامادی به نِی تابان سَرَش باشد🥀 پاشو کم کم...😭😭😭چه حرفایی زداباعبدالله...اینم بگم والتماس دعا از هَمه تون...😭😭😭😭🍂🌾🥀 پاشو کَم کَم۲🍂تاحَرَم راهی نَمونده قاسِمَم😭 خدایا بعضی از این مُصیبت ها که به این ائمه، به این اهل بیت وارد میشه به خُدا سوزناکه بزرگواران...😭😭😭😭😭🍂🌾🥀 پاشو کَم کَم۲ 🍂تاحَرَم راهی نَمونده کی گرفته کاکُلَت راپِسَرَم🍂روی این خاکا کِشونده گیسویَت دَستِ نَسیمه🍂تو رَگات خونِ کریمه پُشتِ توباگریه گُفتَم 🍂نَزَنیدَش این یَتیمه عموجون نَمیتونَم من۲🍂غریب امام حسن... که دیگه نَفَس بگیرم 🍂بیا از این رَدِخونَم تاروزانوهات بِمیرَم 🍂مَنوبین خَنده هاشون میکُشَن بانِیزه هاشون🍂اُستخون هاموشِکَستَن😭😭😭😭😭😭😭😭🌾🍂🥀 عمو جون نَمیتونَم من🌾که دیگه نَفَس بگیرم بیا از این رَدِ خونَم 🌾تاروزانوهات بِمیرَم مَنو بین خَنده هاشون 🌾میکُشَن بانِیزه هاشون (اُستخون هامو شِکَستَن🌾زیر پای مَرکباشون۲) عَسَل خوردَم عاقِبَت بُردَم🍂 حِسِ شیرین از عشق پاکِ تو🍂 به جای بابای مظلومَم 🍂 من شُدَم مَست وسینه چاکِ تو🍂 بیا درخون جِسمِ من بِنگَر🍂 بِبین عمو من شُدَم پَرپَر🍂 لَبَم خُشک و دیده ام پُرخون🍂 من شُدم مَحزون بی علی اکبر 🍂 بیا یک لحظه به بالینَم 🍂 روی تو بینَم لحظه‌ ی آخَر...🍂 این یه خَطَم آذری بخونم برای اونایی که آذری زبانَن...🌾🍂🌾🍂🌾 آذری............................ گذاشتن جنازه رو، روزمین...😭😭😭😭😭🥀مادر ثَریه رو صدازَدَن....مادرمیدونه برا بَچَش چگونه گریه کُنه...😭😭😭😭😭🥀مخصوصا آذری زبان‌ها بهتر می دونَن برای فرزندان نوجوانی که از دست میدَن...😭😭😭😭😭🥀چه حرفایی...چه درددِلایی می زَنَن...😭😭😭😭😭🥀 آذری............................ @rozehdaftari
حسن علیه السلام و گریز به كربلا و یادی از امام زمان(عج)-حاج محمود كریمی         شرحه شرحه میخوانم،شرح دوریت یارا پای دل به گل مانده،چشم من شده دریا ای غریب دور از من،عشق آشنای دل مینشینم امشب هم،پای های های دل یا صاحب الزمان(عج) آنقدر خودم بودم ،غافل از عطای تو فرمود:ما لحظه ای از شما غافل نمیشویم.آقا جان من به یومن وجود تو زنده ام،من برای تو زنده ام،اقا جان،تو هم یه بار ضرر كن من رو بخر،آقا جان،بالاخره یه جایی به دردت میخورم،آقاجان،امشب كار من رو درست كن،اینقدر گرفتار خودم بودم،یادم رفت تو همه كارمی،آقاجان،متی ترنی و نرك،كی میشه ما تو رو ببینیم،تو هم مارو ببینی ای آقاجان،امشب روضه ی امام حسن بخونیم،بگو فاطمه جان امشب در خونه آقا زاده بزرگه ات اومدیم. آنقدر خودم بودم ،غافل از عطای تو   تا که بردم از یادم ،روی دلربای تو روی سینه دیدم من، نور رد پایت را کاش بشنوم امشب ،گرمی صدایت را العجل که دریابی، ناله های حیدررا تا بگیری از نامرد ،انتقام مادر را دارم میبرمت تو روضه انتقام آتش را، انتقام آن در را ا نتقام گیسو را، انتقام معجر را یا صاحب الزمان،به ظهورت شتاب كن،آقاجان،یا صاحب الزمان...یا صاحب الزمان انتقام آتش را، انتقام آن در را ا نتقام گیسو را، انتقام معجر را  انتقام آن دم که ،بحر غم تلاطم کرد مادری که درکوچه، راه خانه راگم کرد کودکی که با مادر، بین کوچه تنها بود روی چادر مادر ،خاک کوچه پیدا بود کودکی که ماتم در، خواب هر شبش می دید نیمه شب ز خواب خود، می پرید و می لرزید از خواب می پرید،می لرزید بدنش،چی شده؟حسن جان این بچه ها  هم مثل تو مادر ازدست دادن تو باید اینهارو آروم كنی، گفت:اینها كه ندیدند تو كوچه چی شد،مادرم رو زمین افتاد... خواب کوچه و دشمن، خواب آن درو دیوار خواب شعله و آتش، خواب سینه ومسمار  كشتی گرفتن حسین و حسن سید جوانان اهل بهشت،اقوال مختلف داره،یكیش اینه:بی بی از مدبخ وارد حجره شد،دید پیغمبر اكرم جان عالم فداش،كنار حجره نشسته ،دو تا اقا زاده، دست گردن هم انداختن دارن زور آزمایی میكنند،هر دو تلاش میكنند پشت دیگری رو به زمین برسونند،بی بی نگاه كرد دید رسول خدا زیر لب صدا میزنه،هی جانم حسن،حسن،حسن پشت حسین رو به زمین بچسبون،بابا بزرگ دو بچه است، فاطمه شروع به گریه كرد،بابا جان،همه جای دنیا بچه ی كوچكتر رو تشویق میكنند،چرا نمیگی جانم حسین ؟حسینم كوچیكتره،فرمود:نگاه كردم به ساق عرش،زمین و آسمانها و دریاها،ملائك،ساكنان زمین و آسمان،علی،همه میگن:هی جانم حسین،دیدم حسنم كسی رو نداره.ای غریب آقام ای غریب آقام،سوا كرده های فاطمه امشب گریه میكنند،ای غریب آقام، كاشكی یكی از این چراغ ها امشب بقیع روشن بود،هی غریب آقام،فاطمه فرمود : وصال،هی میگی حسین،مگه حسن پسر من نیست؟ .هی غریب مادر حسن،كریم اون كسی نیست كه گره ی تو رو وا كنه، كریم اون كسی نیست كه بیچاره بره در خونه اش،كریم اون كسی است كه دنبال بیچاره ها میگرده، من و شما رو امام مجتبی علیه السلام سوا كرده آورده،این دو ماه برا امام حسین گریه كردیم،ابی عبدالله اجازه داده،فرموده:این روزایی كه برا من گریه كردی،حالا بهت اجازه میدم برا حسنم گریه كنی، مگه هر چشمی میتونه برا حسن گریه كنه، امشب بریم كربلا و بقع،هی بریم مدینه،هی بیاییم كربلا امشب،ابی عبدالله هفتاد و دونفر یار،دورش رو گرفته اند،كسی از گل نازك تر تا اینها بودند نتونست بگه،ابی عبدالله همسری داشت مثل رباب،تا زنده بود،زیر سایه نرفت،گفت:آقام تو آفتاب جان داد،یه جوری صورتش تو آفتاب سوخته بود، بعضی ها با كنیز اشتباه میگرفتند،رباب فقط همین بود،خانم شهربانو بماند،خانم اُم لیلا بماند، اما امام مجتبی به همسر ملعونه اش فرمود كار خودت رو كردی، فرمود:آقا غلط كردم،فرمود:بلند شو برو، الان اگه حسینم بیاد میكشه تورو. آی قربون دل مهربونت برم، دور بر حسین یه طرف جوانهای بنی هاشم،یه طرف یاران ابی عبدالله به سر كردگی حبیب ایستاده اند،چنان استوار محرم اسرار حسین،این شهدا، كه شب عاشورا بهشون اسرار فرمود.اما امام مجتبی طرف میومد، چشم تو چشم امام مجتبی،میدوخت،شروع میكرد ناسزا میگفت، بی ادبی میكرد، عرب بادیه نشین اومد،گفت: ابامحمد تویی؟آری منم. از اسب پایین پرید،گریبان امام حسن رو گرفت،به قصد خفه كردن،چسباند به دیوار،فشار میداد،چشم تو چشم امام حسن شروع كرد ناسزا گفتن،نفسش كه برید،ایقدر گفت،خسته شد،همینطوری نگاش كرد،همچین كه خسته شد،امام حسن مجتبی فرمود:غریبی؟ خونه نداری؟ بریم خونه ی من، غذا نخوردی؟ سفره ی من پهنه، پول نداری؟ پول بهت بدم سفر بری. اینها دیگه كی اند؟ ببین تبلیغات چكار میكنه،شنیده حالا اومده امام حسن رو دیده، اگه گرسنه ای بریم؟لباس اگه نداری من بهت میدم؟خوش اومدی،دستاش از گریبان امام حسن جدا شد،رو زمین افتاد،🔰🔰 @rozehdaftari
‍ ⚜️🍂⚜️ذکر توسل و روضه جانسوز _ ویژۀ شهادت آقا ثامن الائمه امام رضا علیه السلام گریز روضه حضرت علی اکبر علیه السلام _ حاج حیدر خمسه⚜️🍂⚜️ ✼═══┅🥀❃🥀┅═══✼ ❗️ توجه ❗️: جهت استفاده ، روضه ها حتما به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ✼═══┅🥀❃🥀┅═══✼ خورشید سر زد از سحرت ایها الغریب از سمتِ چشم های تَرت ، ایها الغریب تو ابرِ رحمتی که به هر گوشه سر زدی باران گرفت دور و بَرت ، ایها الغریب جاری ست چشمه به چشمه قدمگاه تو هنوز جنت شده است رهگذرت ، ایها الغریب *تو مسیر امام رضا قدمگاه نرفته ها برن ها ، یه جا پای آقا مونده مردم چی کار میکنن ... ای وای ای وای ... روضه داره همش ها ، وقت نیست ، یه جا پای امامُ دیدن مردم ، میاد اونجا ، کف زمین اونجا رو میبوسن میگن آقا از اینجا رد شده ... آخ حسین ... هی خانم داد میزد ، نوۀ پیغمبر خداست نزنیدش ، پیرمردا پاشده بودن ، با عصا میزدن ....* تو آفتابِ رأفتی و کوچه کوچه شهر در سایه سارِ بال و پرت ایها الغریب با این همه ، غریب غریبان عالمی *خیلی ها براشون سواله ، این غریبیه؟ این شلوغی ، این حرم ، طرف از اینجا رفته یه کشور دور ، کارخونه شرکت مال و اموال بچه زن ، پست و مقام و ثروت ، باهاش حرف میزنی چته؟ میگه دلم گرفته ، دلم برا مادرم تنگ شده ... حالا فهمیدی چرا این آقا غریبه ... بزار یه روضه بگم زنا گریه کنن ، زن هایِ نوغان اومدن پیش شوهراشون ، به هم ریخته ، مردا گفتن چتونه ؟ گفتن ، ما مهریه ای از شما طلب داریم ، آره. همش حلال " چی شده یهو؟ پسر زهرا ، بی کس و یار افتاده ... نه دختر ، نه خواهر ، نه مادر ، گریه کن نداره ... میدونی یاد چی می افتم ، اینجا زن ها آبرو داری کردن ، یه سری زن سراغ دارم ، تو حجره ، صدای آقازادۀ همین امام رضا ، صدا نالش بالا رفت ، زنارو جمع کرد ، گفت هلهله کنید ... کِل بکشید ... صدا گریش بیرون نره ...( زود جمع و جور کنم، عذر میخوام خدا میدونه)* با این همه ، غریب غریبان عالمی داغی نشسته بر جگرت ، ایها الغریب از کوچه های غربت شهر آمدی ولی داری عبا به روی سرت ، ایهاالغریب *گفت اباصلت ، اومدم بیرون حواست باشه ، اگه دیدی عبا رو سرمه بدو ... اباصلت میگه أَمَّن يُجِيبُ میخوندم عبا رو سرش نباشه ... گفت یه خورده ای گذشت چشممو از رو در بر نداشتم ، تا در باز شد زدم تو سرم ، دیدم عبا رو سرشه ... تا بدوم خورد زمین ، بغلش کردم ، خاک عباشُ ، خاک از رو لباساش تکوندم ، آقا چتونه؟ دستشو گرفتم ، فقط اشاره میکرد برو برو، دو سه قدم رفتیم دستمو کشید ، نمیتونم راه برم ، یاد یه جا نیافتادی؟ امام حسن ، میگه دست مادرو گرفتم ، اول گفت برو ، دو سه قدم رفت ، دستمو کشید ، راه نمیتونم برم ...التماسِ دعا گفته ها رو فراموش نکنی ... امروز برا امام رضا خوب عرض ادب کنیم ... یه بیتُ التماسِ دعا ...* شکر خدا جوادِ تو آمد ولی هنوز بارانی است چشم ترت ، ایها الغریب *بزار روضه بخونم ، گفت اباصلت درارو ببند ، هیچ کس نمیخوام بیاد ، اباصلت درارو بست، اومد دید لبایِ آقا خشکه ، دوید رفت آب آورد ، اومد بالا سر آقا ، آقا آب بفرمایید لباتون خشکه یه نگاه به اباصلت کرد ، گفت انگار کربلا یادت رفته ... مگه فراموشت شد ، جد ما ...* یابن الشبیب، جد مرا با عصا زدن یابن الشبیب، جد مرا بی هوا زدن یا بن الشبیب، عمه مارا چه بد زدند ... *اباصلت آبُ ببر ، این زیر اندازمم جمع کن ، گودال یاد ما نمیره ... زیراندازشو جمع کرد ، گفت دیدم پاشو رو زمین میکشه ، اما چشماش منتظر کسیِ ، (دیگه شندید وقت نیست) ، جوادش که اومد میگه غم هایِ عالم یادش رفت ، سر گذاشت رو پا جوونش ، همۀ عالم همینه باباها ، آدم دلش میخواد دمِ آخر ، سر بزاره رو پا بچه ش ... (بگم یا نه؟) آه ... رو اسب ، از هُولِش ، که به علی برسه، از بالا اسب افتاد، دید اگه دوباره سوار شه وقت نیست ، با زانو ... آخ رسید به بدن ... پاره پارست ... نیزه تو پهلو ... سر ترکیده ... و نَظَفَ الدَّم ... خونُ از دهانش در آورد ، آروم اومد دم گوشش ... هفت مرتبه ، ولَدی ، ولَدی ، ولَدی ، ولَدی ، یبار دیگه به من بگو بابا ...* حسین .... شاعر : یوسف رحیمی @rozehdaftari ✼═══┅🥀❃🥀┅═══✼
متن روضه 1 🔸الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم 🔸نه تنها سر برایت بلكه از سر بهتر آوردم شب دوم محرمه... یواش یواش کاروان ابی عبدالله به کربلا نزدیک میشه... مثل فردایی... روز دوم محرم... وقتی کاروان به سرزمین کربلا رسیدن ابی عبدالله فرمود... نام این سرزمین چیه؟ عرضه داشتند آقا... به این سرزمین قاضریه میگن... آقا فرمود آیا این سرزمین... نام دیگه ای هم داره یا نه؟... بله آقا جان... به این سرزمین نینوا هم میگن... یکی یکی اسم ها رو گفتند... اما ابی عبدالله هنوز به اسمی که میخواد نرسیده... حضرت فرمودند آیا نام دیگه ای هم داره یانه؟... آقا... به این سرزمین... کربلا هم میگن... تا نام کربلا رو شنید... صدا زد... اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ (خدایا به تو پناه مى‏برم از اندوه‏ و بلا) اینجا همون سرزمینیه که... جدم رسول خدا بهم خبر داده بود... انْزِلُوا هَاهُنَا مَحَطُّ رِحَالِنَا وَ مَسْفَکُ دِمَائِنَا از مرکبهاتون پیاده بشید همینجا منزلگه ماست... اینجا همون جاییکه خون ما رو میریزند... وَ هُنَا مَحَلُّ قُبُورِنَا (لهوف ص 116) اینجا محل دفن ماست 🔸بار بگشائید کاینجا از عذاب 🔸میشود لبها کبود از قحط آب مردم... اینجا همونجاییکه... دستهای عباسم رو قطع میکنند... اینجا همونجاییکه علی اکبرم قطعه قطعه میکنند... اینجا همونجاییکه علی اصغرمو با تیر سه شعبه پرپر میکنند... 🔸یَا دَهْرُ أُفٍّ لَکَ مِنْ خَلِیلٍ‏ 🔸کَمْ لَکَ بِالْإِشْرَاقِ وَ الْأَصِیلِ نميدونم وقتی خانم زینب کبری فهمید به کربلا رسیدند... چه حالی پیدا کرد... اومد کنار برادر صدا زد حسین جان... نمی دونم چرا وقتی به این سرزمین رسیدیم... دنیایی از غم به دلم نشسته... برادر جان حسین... اینجا چه سرزمینیه؟... 🔸خواهرم اینجا زمین کربلاست آماده ای بگم یا نه... امشب برات کربلات رو از آقا بگیری... 🔸خواهرم اینجا زمین کربلاست 🔸این زمین غصه و درد و بلاست 🔸خواهرم اینجا اسیرت میکنند آماده باش زینبم... 🔸خواهرم اینجا اسیرت میکنند 🔸در همین ده روز پیرت میکنند زینبم... طاقت داری بگم یا نه... 🔸می برن اینجا گلو و حنجرم 🔸پیش تو بر روی نی، آید سرم یکدفعه صدای ناله ی خانم زینب کبری بلند شد... چی میگی برادر... جلوی من حرف از مردن میزنی... مگه نمیدونی... زینب بدون تو میمیره... ابی عبدلله خواهر رو آروم کرد... اصلا هر کجا زینب بی تاب میشد... ابی عبدالله خواهر رو آروم میکرد... دلداریش میداد... اینجا یک جایی بود که زینبش رو آروم کرد... 🔻گریز یک جای دیگه هم روز عاشورا... وقتی ابی عبدلله ميخواست بره میدان... دید خواهر خیلی بی تابی میکنه... هی دور برادر میگرده... میگه حسین... میخواهی بری میدان... زینبت رو تنها بگذاری... تو یادگار مادرمی... من بدون تو میمیرم حسین... خدا.. اگه دست ولایت حسین نبود... زینب کربلا جان میداد... صدا زد... خواهرم... انقده بی تابی نکن... من میرم میدان... اما تا صدای تکبیر منو میشنوی بدون هنوز زنده ام... مبادا صبرت رو از دست بدی خواهر... خدا به داد دل زینب برسه از اون لحظه ای که دیگه... صدای تکبیر برادر رو نشنید... بی تاب شده زینب... هی توی خیمه میشینه رو زمین... بلند ميشه... میگه حسین... چرا دیگه صدای تکبیرت نمیاد داداش... چیزی نگذشت صدای ذوالجناح رو شنید... تا فهمید ذوالجناح برگشته... اما حسین نیومده... دیگه طاقت نیاورد... دوان دوان... به سمت گودی قتلگاه... (حالا میخواهی ناله بزنی بسم الله...) از بالای بلندی یک نگاه کرد... دید دور بدن برادر رو گرفتند... یک نفر با سنگ میزنه... یک نفر با نیزه میزنه... جلو چشمانش برادر رو قطعه قطعه کردند... یک نفر هم خنجر گرفته... داره میره به سمت حسین... من ميگم شاید اینجا هم ابی عبدلله به فکر زینبه... اشاره کرده باشه... ارجعی... زینبم برگرد... نبینی خواهر... 🔸سوی خیمه برگرد، خواهر حزینم 🔸تا به زیر خنجر، ننگری چنینم 🔸رو به خیمه خواهر، تا که خود نبینی 🔸وقت جان سپردن، آه آتشینم (و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227) -@rozehdaftari
# روضه فاطمه زهرا سلام الله علیها✨ گریز به اقا ابالفضل علیه السلام مادر امشب زینبت را ناز کن چشمهای بسته ات را باز کن یا مکن مادر از این خانه سفر یا که زینب را به همراهت ببر ◼◼◼◼ زینب چهارساله دوید دامن بابا رو گرفت صدا زد:بابا مادرم را کجا می بری؟خدا نکنه یک مادر جوانی در خانه جان بده بیشتر از همه بچه های خانه میسوزند گریه میکنند مادر مادر میگن خداا مادرم را کجا میبرند گمانم برای شفا میبرند منو خانه داری منو غم گساری کجا میبرندت کجا میبرند اخ بمیرم قربون اون بدنی که علی شبانه غسلو کفن کرد من از شما میپرسم ایا دیدین که مردی خودش همسرشو دفن کنه بدن زن رو که میخوان دفن کنن دوتا محرم باید باشه یکی بالای قبر یکی داخل قبر امیر المومنین محرم فاطمه بود وقتی بدن را سرازیر قبر کردم دیدم دودست مثل دستهای پیامبر نمایان شد همه بگین یا زهرااااا صدازد یا رسول الله امانتت رو اوردم اما مولا خجالت میکشید انگار میشنید صدایی ندا مکنه علی جان امانت من که پهلو شکسته نبود صورتش نیلی و کبود نبود همه صدا بزنین یا زهرااااا◼◼◼◼ نمیدونم به خانوم زینب کجا سخت گذشت ، کنار قبر مادر یا اون لحظه ای که نگاه کرد دید حسینش دست به کمر داره تنها بر میگرده ،، صدا زد داداش پس داداش ابالفضلم کووو ،، چرا به خیمه نیاوردی صدازد خواهر هرکاری کردم بدن ابالفضل و بردارم اونقدر بدن پاره پاره بود نتونستم بیارم از داغ برادر کمرم شکست همه بگید یا حسین ......... @rozehdaftari
صورت گذاشت رو پا امام حسن، حالا میخواد امام حسن بلندش كنه،بلند نمیشه،گفت:آقا من نوكرتم،نمی دونی،چه حرفایی پشت سرت میزنند. آی امام حسن اونم از قبر بی شمع و چراغت، یا اباعبدالله یه داداش داری كنار علقمه حرمش رو ببین غوغاست،اما داداش بزرگترت حرمش خاكیه، یه چراغ و شمعی هم سر قبرش نیست،ای وای، حالا اومدیم مدینه،حالا مدینه رو دارم میگم، بازم میخوام مقایسه كنم،از زبان خود امام حسن،دورش نشستند ابی عبدالله داره مثل ابربهار زار میزنه، آقا قمر بنی هاشم سر به دیوار گذاشته، دستش گردن بچه هاشه، زینب كه آمد، فرمود طشت رو بردارند، حسین گریه میكرد، فرمود: حسین براچی گریه میكنی؟ من دارم راحت میشم،من دیگه چشمم به قاتلای مادرم نمیافته،شروع كرد،زار زدن و داد زدن،لب ها خونی شده،یه نگاه به حسین كرد،دیدن لباش داره تكون میخوره،خوب گوش كردن دیدن داره میگه :لا یوم كیومك یا اباعبدالله،حسین جان برا من گریه نكن،من الان تو كنارم هستی، داداشام هستند،خواهرام هستند، بچه هام هستند،اما یه روزی میآد بدن تو روی زمین،همه كس و كارت رو كشتند، خیمه هاتو آتیش زدن،پیراهنت رو هركی یه طرف میكشه، ای حسین..... حالا اومدیم كربلا دوباره میخوام برگردونمت مدینه، اومدن بدن ابی عبدالله رو دفن كنند، تیرها و شمشیرها رو امام سجاد از بدن بیرون كشید،بدن رو میان بوریا گذاشت، اما امام حسن تابوتش رو زمین بود،یه مرتبه چهل نفر تیر به چله ی كمان گذاشتند، جلو چشم عباس تیر باران كردند، وقتی میخواستند بدن رو بلند كنند،تابوت با بدن بلند شد، اومدیم مدینه، حالا  دوباره میخوام ببرمت كربلا، بدن رو تو قبر گذاشت، فرمود داداش غارت زده اونی نیست كه مالش رو بردند، غارت زده منم كه مثل تو داداشی رو از دست دادم، اما اینجا نگفت: كمرم شكست، كنار علقمه كنار بدن عباسش رو زمین افتاد، صدا زد آه، الان انكسر ظهری، الان كمرم شكست، حالا كربلا موندگار میشی،صدا زد عباس بلند شو نگاه كن دارن به خیمه ها حمله میكنند،ای حسین..........                             @rozehdaftari
‍ ‍ ‌ جانسوز_شهادت امیر المومنین علی علیه السلام_گریز حضرت ابوالفضل علیه السلام و حضرت زینب سلام الله خدا نگهدار گریه های نیمه شب خدا نگهدار ای یتیمای عرب خدانگهدار بچه هايي که بودین منتظره سفره های نون و رطب خداحافظ سفره ی نون و نمک خداحافظ غصه ی تلخ فدک خدا حافظ چاه غم های علی خداحافظ کوچه و صبر و محن خداحافظ روزگار ، خداحافظ غم یار خداحافظ بچه ها ، خداحافظ ذوالفقار بابا حیدر بابایی ... پلک های بستت تنمو میلرزونه فرق شکسته ات تنمو میلرزونه صدات میلرزه تا با من حرف میزنی صدای خسته ات( دلم و میلرزونه)2 خداحافظیت جوابم میکنه *امشب شب یتیمیه زینب،دیگه باید بهت چه جوری بگم،زینب دیگه بی بابا شد* دوباره خونه علی غوغا شده زخم سر مولاي کوفه وا شده صدای ناله ضعفش نیمه شب مثل شبای آخر زهرا شده *هر طبیبی آوردن گفتن دیگه علی رفتنیه ای گداهای نیمه شب علی،نانجیب زهرو کشیده بود به این شمشیر،زهري که وقتی طبیب نگاه کرد امیرالمؤمنین دستمال زردی رو به پیشانی بست دیگه همچين شبی صورت علی رو نگاه میکردی با اون دستمال زرد یکی شده بود،به قدری حضرت رنگ و روش برگشت؛شایدم این امشب بود نمیدونم فرمود همه برن بیرون،صورت ورم کرده یه مرتبه اشاره کرد فرمود:همه بیرون برن فقط بچه‌های زهرا کنار بستر من باشن،میخوام وصیت کنم،همه بیرون رفتن،ابی عبدالله،امام حسن،دخترانش زینب و کلثوم کنار بستر دیدن مولا یه نگاهی کرد دور و بر بستر و فرمود:حسن جان پس عباسم کجاست؟!! بابا فرمودید فقط بچه های زهرا باشن،فرمود عباسم پسر زهراست،اون ذخیره ی کربلاست ... اومد دید پشت در عباس سرشو پایین انداخته صدا زد داداش بیا،داداش مگه بابام نفرمودند فقط بچه های فاطمه؛صدا زد عباس مژده بهت بدم بابام گفته تو هم پسر زهرایی ..." اومد کنار بستر بله بابا؟ فرمود سرتو بالا بیار" دست عباس و گرفت،هی این دست و لمس میکرد ... یه مرتبه فرمود حسین جان نزدیک بیا با یه دستش دست عباس،با یه دستش دست حسین،یه وقت دیدن دست حسین و تو دست عباس گذاشت صدازد عباس حسین و به تو میسپارم ..." یه نگاه کرد صدا زد عباس یادت نره حسین من کربلا غریب و تنهاست،همه جا کنار حسین باش،نکنه غم رو دل حسین بیاد،اینا پسرای زهرا هستن،حسین و تنها نزار عباس جان(من یه جای دیگه میخوام برم بسم الله من از امام رضا معذرت ميخوام ببینم غیرتی ها چه میکنند)،عباس جان همه جا حواست به زینب باشه .... زینب من چهار سالش بود به حسن میگفتم روشنی هارو خاموش کنه تا کسی قدو بالای زینب و نبينه،عباس کربلا حواست به زینب باشه ... خدا هرکی خواهر داره براش نگه داره" یه جا زینب عباس و صدا زدم من از امام رضا معذرت ميخوام اونم مجلس یزید بود سر بریده رو آوردن نانجیب چوب به لب و دندان میزد یه وقت زینب چشمش افتاد به سر بریده عباس داداش کجایی ببینی نامحرم ها دور ما .... حسین ... 🌾🌾🌾 @rozehdaftari
# مجلس ختم ( روضه پدر ) ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ مناسب براے روز سوم ، هفتم ، چهلم ، سال نام زیباے پدر با سیم و زر باید نوشت خوب و عالے با عیارے معتبر باید نوشت برکت نان و نمڪ از همت والاے اوست اینچنین گویند که نامش تاج سر باید نوشت هر موقع دلتون از زمانه میگرفت ، میگفتید هنوز پدر دارم ، تاج سر دارم ، امید دل دارم بخدا فرق نمیکنه پدر اگر پیر هم باشه عزیزه ، پدر اگر بیمار هم باشه دوست داشتنیه الان قرین ..........(روزه ، هفته ، ماه ، سال ) دختراے داغ دیده ، پسران داغ دیده ، روے ماه بابا رو ندیدن ، الان قرین ......چراغ خانمان خاموش خاموشه بابا ، دلمون برات خیلے تنگ شده ، هر وقت دلمون میگرفت میگفتیم بریم خانه پدر عرض ادب کنیم الان باید بیایم کنار قبرت بشینیم و اشڪ غریبے بریزیم عزیزان داغدیده عزیز پدر ........... میدونم دلے غمدیده دارید نمیخوام نمڪ رو زخمتون بپاشم ولے باید بگم پدر ستون خانه و روشنایے خانه است ، پدر پشت و پناه دختره ، پدر تکیه گاه دختره ، حالا که دلتون شکست بریم درخونه اقا امیر المومنین ، اشکاتو امیخته کن با اشکاے حضرت زینب (س) امیر المومنین یڪ نگاه کرد دید دخترش زینب س گریه میکنه ، دخترم ارام باش ، زینبم صبر کن بابا ، یه روزے وارد شهر کوفه مے شوے دیگه نه حسن دارے ، نه حسین دارے دخترم سر بریده حسین را بالاے نے میبینے ، وقتے اهل بیت را وارد کوفه کردند یه مرتبه زینب س دید مردم کوفه دارند با انگشت اشاره میکنند، نفس هایے که با خطبه زینب س در سینه حبس شده کم کم همهمه شروع شد ، خدایا چه شده ، به زینب نگاه کردند دیدند حضرت زینب س خیره به نیزه شده غروب نیست خدایا چرا هلال دمیده هلال را به سر نیزه وقت ظهر که دیده به نیزه دار بگو چند گام پیشتر اید که چند بوسه بگیرم از این گلوے بریده روا نبود که از هم جدا شویم من و تو چرا سر تو ز من زودتر به کوفه رسیده زینب به فداے سر بریده ات حسین جان باورم نمیشد تو را بالاے نے ببینم حسین از بچگے هر داغے تو دیدے منم دیدم داداش داغ رسول الله دیدے منم دیدم داغ مادر دیدے منم دیدم داغ پدر دیدے منم دیدم داغ برادر دیدے منم دیدم داغ اولاد دیدے منم دیدم اما باورم نمیشد سر زینب روے بدن و سر تو بالاے نیزه همه بگید یا حسین ... @rozehdaftari
‍ ‍ 🕊﷽🕊 برای مجلس # ختم_ پدر_ مادر _خواهر _برادر_ _برای هفت _ چهل _یا سال """""""""""""" تموم دلخوشی خونه،،تویی تموم یاور من بار سفر بستی و رفتی.اما نمیشه باور من تو رفتی و تموم دنیا، روی سر من میشه آوار عزیز خوب و مهربونم، پناه من خدا نگهدار گرفته رنگ و بوی ماتم ،تموم خونه بی تو(مادر)(بابا) تو رفتی و غمت همیشه به دل میمونه بی تو (مادر) (بابا) مرهم بزار کمی عزیزم این قلب زار و غصه دارو . اتیش میگیرم تا میبینم ، رو قبر تو دسته گلارو چهل روزه به غم اسیرم، چهل روزه دیگه بریدم چه غصه ایی از این بالاتر، چهل روزه تورو ندیدم. منی که عاشق تو بودم، چهل روزه که از تو دورم چهل روزه با اشک چشمام، سنگ مزارتو میشورم چهل روزه برات میخونم ،یاسین و سوره تبارک چهل روز با گریه میگم خونه ی نو باشه مبارک چهل روز خبر نداری، که خون از این چشام میریزم راحت بخواب آروم جونم ،لالا لالا لالا عزیزم لالا لالا لالا عزیزم عزیزم ⬅️: بجای چهل روزه. میشه گفت «چند روزه که» یا «یه ساله که» @rozehdaftari
روضه و زبانحال در فوت فرزند الهي هيـــچ بابايي نبيـــند كه در سوگ جوان خود نشيند منم آن باغـــبان زار و خسته كه در سوگ جوان خود نشسته يه دعا ميكنم، هر كسي كه دل شكسته است زير لب آمين بگه... درسته مرگ پير و جوان نميشناسه... درسته وقتي اجل برسه ، بايد بريم... اما دعاي من اينه ، الهي جگر هيچ پدر مادري به داغ جوان نسوزه... به گمانت نرسد داغ جوان آسان است خون اگر گریه کنی بهر جوان جا دارد الهي هيچ مادري چشم انتظار بچه اش نمونه... از امام صادق(ع)پرسيدند ، آقا جان!!!در اين دنيا بهترين لحظه براي پدر چه لحظه اي است؟؟؟ بگـــفتا زاده ي خـــتم النّبيين نــبـاشـد لـذتي بـالا تر از اين جـوانـي در بــهار زنــدگــاني بـه هـنـگــام شباب و كامراني خــرامــان گـام بر دارد هَماره كــنـد بـابـا بـه اندامش نظاره بـگـويـد گرچه زحمتها كشيدم ولـي زيـبـا جـوانـي پـروريدم آقا فرمود: لحظه اي كه يك پسر جوان بشه ، جلوي چشم بابا راه بره... همه ي آرزوي پدر و مادر اينه ، ميگن الهي به ما فرصت بده ، زنده بمونيم عروسيه پسرمونو ببينيم... امـيــدش زيــر چـرخ آبنوسي كـنـد از بـهـر فرزندش عروسي دوباره از امام صادق(ع) پرسيد، آقا جان ، سخت ترين لحظه ي عمر پدر چه لحظه اي است؟؟؟ حضرت فرمود: لحظه اي كه يك پدر جان سپردن فرزندشو ببينه... هــمـان زيـبـا جوان سَـرو بالا دهــد جـان در بـرِ چشمان بابا يه جمله از زبان پدر و مادر داغديده ي ........... بگم. پسرم باور نميكردم، يه روز من زنده باشم و تو زير خاك باشي... باور نميكردم، يه روز با چشم گريان به دوستانت خوش آمد بگم... آرزو داشتم دوستانت رو شب عروسيت دعوت كنم، اما افسوس كه نشد... خدا نكنه هيچ پدري جان دادن بچه اش رو ببينه... داغ جوان خيلي جانسوزه... پدر و مادري كه داغ جوان ببينند ، ديگه روي لبهاشون گل خنده نمينشينه... وقتي يك جوان از دنيا ميره،پدر ميگه: خدايا عصاي پيري از دستم افتاد... برادر ميگه: خدايا كمرم شكست... خواهر براي برادرش اشك ميريزه...ناله ميزنه... امابميرم براي دل مهربون مادر... مادر ميگه:خدايا جگرم ميسوزه... از اين به بعد با اين مادر داغديده مهربانتر باشيد... چرا؟؟؟ آخه مادريكه داغ جوان ببينه، دلشكسته ميشه... اينجا اين مردم آمدند ، اشك چشم اين پدر و مادر داغديده را پاك كردند... تسليت دادند، ابراز همدردي كردند... اما بميرم براي دل داغديده ي حسين... فدای اون لحظه ای اباعبدالله به کنار بدن پاره پاره علی رسید... پـسر نـگاه به اشك غم پدر مي كـرد پدر نـظاره به خون سر پسر مي كـرد پدر ز داغ پسر باغ لاله در دل داشـت پسر نشـانه ز زخـم هزار قاتـل داشت هر روضه اي از روضه هاي كربلا خوانده بـشود، مـداح يـا واعـظ مـ ي گويـد، انشاءاالله اين روضه را يك شب كنار قبرش بخوانيم. اما تنها روضه اي كه خيلي سخت است و نمي شه كنار قبرش خواند ، روضه ي آقا علي اكبر (ع) است، مخصوصاينكه شب جمعه باشد. آخه پيش بابا روضه ي جگرگوشه را نمي خوانند، نبايد به زخم نمك زد. لذا علي اكبر (ع) از آن لحظه اي كه از بابا آب تقاضا كرد و بابا نتونـست بـه او آب بدهد، ناراحت بود. لحظه هاي آخر صدا زد: بابا ! الان از دست جدّم رسول الله سيراب شدم. هميشه پدر دوست دارد وقت جان دادن، سرش روي دامن پسرش باشد... گاهي محتضر مي خواهد جان بدهد، مي بيند جان از بدنش نمي رود، چشم به راهه، بعضي ها مي گند چشم به راه پسرشه، مي خواد بار آخر پسر را ببيند تـا پسر مي آيد، سر بابا را به دامن مي گيره، پدر راحت جان مي دهد. اما خدا نياره پدر سر بالين پسر بيايد ... پدر ز خون پسر صورتش خضاب شده پسر ز سوز عطش،قطره قطره آب شده پدر به چهره ي فرزند خويش چهره نهاد پسـر كنـار پـدر ناله اي زد و جان داد 🍁🍁🍁 كيست اين كشته كه دريا شده خونين جگرش سيـنه اي نيـسـت كـه سوزي نبرد از شررش با هـمه زخـم بـدن ، قـاتـل او گشت دو زخم كـه يـكي بـر جـگـرش بود و يكي بر كمرش @rozehdaftari
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای دل گریه کن که ماه محرم است🌑 -حسین -علیه -السلام _ماه _محرم : روضه ✍شاعر :مداح_ اهل_ بیت_ خانم _بخشی 🎧مداح‌: جناب استاد پیرزاده🎤 🏴🏴🏴🏴 ای دل گریه کن که ماه محرم است هنگامه غم و عزا و ماتم است 😭😭◾️ رخت سیه بپوش و غم انگیزی کن اخر عزای اشرف اولاد آدم است 😭😭◾️ شعله بگیر و بسوز در غم حسین خون هم بگریی، در این کوه غم، کم است 😭😭◾️ غیرت نداشتن کوفیان بی وفا آن عهدهایی که بستن ، کو محکم است؟◾️😭😭 وای من از غروب روز عاشورا روضه بخوان محتشم,در دلم غصه های دو عالم است 😭😭◾️ رسیده فصل جدایی ماه و خورشید فکر وداع برای خواهرت، داغ دمادم است 😭😭◾️ بوی جدایی میدهد رفتنت حسین بر زخم دل زینبت، کی مرهم است؟ 😭😭◾️ الله اکبر از اینهمه جفای کوفیان از صدر زین افتاده، این‌ اولاد خاتم است؟ 😭😭◾️ می آید از قتلگاه ناله زهرا مادرش ای واااای ، این جسم حسین من است که درهم است؟؟؟؟!!!! 😭😭😭😭😭😭 ناله بزن( بخشی ) با سوز دل مویه کن اجرت با سیده زنان عالم است 😭😭😭 🏴🏴🏴🏴🏴 1402/4/29 صلی الله علیک یا ابا عبدالله🖤 ولعنت الله علی القوم الظالمین من الاولین والاخرین👊 @rozehdaftari
✍ روضۂ جانسوز اربعین چهل روز است دل دلبر ندارد حسین انگشت و انگشتر ندارد چهل روز است زهرا گشته گریان حسین برخون خودگردیده غلطان چهل روز است زینب میکشد آه کنار علقمه شرمنده شد ماه چهل روز است مولا سر ندارد ربابِ باوفا اصغر ندارد چهل روزاست آل الله غریب است نوای کاروان امن یجیب است چهل روز است دل منزل ندارد بگو دریای غم ساحل ندارد ◾با پای دل بریم کربلا ،خوشبحال اونایی که الان کربلان، خوشبحالِ اونایی که حسین حسین گفتن و سینه زدن و راه افتادن رفتن کربلا، نوبت ما هم میرسه، منکه به این نتیجه رسیدم غیرِ کربلا خبری نیست، کربلا نری باختی... خواستم این اربعین را کربلا باشم نشد از نجف پای پیاده کربلا باشم نشد امروز کربلا یه عده زائر دلسوخته داره، همه ی شما اهل روضه اید، اربعین یعنی مرور روضه های گذشته چون همه ی روضه ها رو امروز زینب برا حسین خونده،اربعین یعنی از اول محرم هر چی روضه شنیدی دوباره تکرار کنی و داد بزنی، روضه خوانِ کربلا بی بی زینبه، روضه رو باید از زبان زینب شنید، روضه خونی که همه ی مصیبت ها را شاهد بوده، امروز اگه دوای درد میخوای دامان زینب رو بگیر بگو یا زینب این چنین ایامی بود که وارد زمین کربلا شد سر دو راهیِ مدینه و کربلا صدا زد: بشیر ما رو ببر کربلا حسینمُ ندیدم میخوام برم کربلا با حسینم دیداری کنم، وارد زمین کربلا شدن آه امان از دل زینب یادش اومد خاطرات روز عاشورا شروع کرد با قبر برادر درد دل کردن ، حسین جان خیلی دلم برات تنگ شده😭😭😭حسین اگه یه روز نمی دیدمت بیقرارت بودم حالا چهل روزه تو رو ندیدم، چهل روزه با من حرف نزدی، یک کلمه با من حرف نزدی، حسین چرا خوابیدی و با من حرف نمیزنی، بذار خاطرات کربلا رو برات بگم که بعد از تو چی گذشت، ماجرای کوفه رو گفت، ماجرای کوفه تا شام رو گفت حسین جان: کاش تیری کز کمانِ خصم جست جای تو بر قلب زینب می نشست کاش آن گه چوب میزد بر لبت شرم میکرد از نگاه زینبت مگه نمی دونستن من خواهر توأم مگه نمی دونستن من چقدر دوستدارم که به اون لبهایی که مادرم زهرا بوسه زده بود و جدم پیغمبر بوسه زده بود چوب میزد حسین بخدا رو ندارم برگردم مدینه😭😭😭جواب اهل مدینه رو چی بدم؟ به ام البنین چی بگم؟ به ام لیلا چی بگم؟ (کاش می مُردم نمی رفتم وطن)2 حسین جان نگاه کن ببین تمام قافله رو سالم آوردم، بخدا هر وقت میخواستن بچه هاتو سیلی بزنن خودمو سپر میکردم میگفتم اینا داغ دیدن، یتیمن، داغ بابا دیدن داغ عمو دیدن به من سیلی و تازیانه بزنید😭😭😭حسین اگه نامحرم نبود جای کبودی تازیانه رو نشونت میدادم حسین جان اگه نگاه کنی در این قافله دختر سه ساله ت نیست شرمنده م بخدا تقصیر من نبود حسین هر چی اومدم مانع بشم سر بریده ی تو رو تو دامنش قرار ندم نذاشتن سیلی ام زدن تازیانه ام زدن ، سر بریدتو تو دامن رقیه گذاشتن بخدا کنار سر بریدت جان داد😭😭😭حسین حرف آخرم اینه: وقتی برادرم ابالفضل بخون غلطید فریاد زدی کمرم شکست ، من هم الان جاداره که بگم با رفتن شما و تمام برادرام کمرم شکست، از دنیا سیرم، دعا کن خواهرت زینب بمیره بعد از تو زنده نمونه😭😭 هر کجا نشستی با سوز دل سه مرتبه بگو یا حسین(3) صداتُ برسون کربلا، حسین جان به پهلوی شکسته ی مادرت زهرا(س)به برادرت ابالفضل بگو اسمِ اینارم بنویس، اینام زائرِ اربعینن «صلی علی علیکَ یا ابا عبدالله» (ع) @rozehdaftari
بسم الله الرحمن رحیم... یا رحمن یا رحیم... 🔸ای امت رسول قیامت بپا کنید 🔸لبریز جام دیده ز اشک عزا کنید ایام مصیبت پیغمبر خدا... و از طرفی هم ایام شهادت آقای غریب... کریم اهل بیت امام حسن مجتبی است 🔸در ماتم پیمبر و تنهایی علی 🔸باید برای حضرت زهرا دعا کنید از فردا دیگه ایام تنهایی و غربت امیرالمومنین شروع میشه... دیگه مادرمون زهرای مرضیه یتیم میشه... 🔸داغ پیغمبر است و بلاییست بس عظیم 🔸حیدر غریب گشته و زهرا شده یتیم دلت اینجا نباشه... با پای دل بریم مدینه... ای مدینه... عجب روزهایی رو دیدی... 🔸حیدر غریب گشته و زهرا شده یتیم امان از یتیمی ... مثل فردایی پیغمبر خدا در بستر بیماریه... زهرای مرضیه مثل پروانه دور بستر بابا میگرده... هی به صورت زیبای بابا نگاه میکنه... اشک میریزه... میگه بابا جان یا رسول الله خوب میشی بابا... بلاخره از بستر بیماری بلند میشی بابا... خیلی سخته برای خونواده ای... ببینند بابا تو بستر بیماری باشه و... نتونن کاری کنن... هی رسول خدا بیهوش میشدن... هی به هوش می اومدن... بچه ها طاقت نیاوردند... حسن و اومدن... خودشون رو انداختن روی سینه ی پیغمبر... رسول خدا رو در آغوش گرفتند... گریه میکنند... تا امیرالمومنین اومد بچه ها رو از رو سینه پیغمبر خدا بلند کنه... حضرت چشمان مبارک رو باز کردند... فرمودن علی جان... بگذار بچه ها کنارم باشن... بگذار با بچه ها وداع کنم... حسنش رو در آغوش گرفت... حسینش رو در آغوش گرفت... لحظات آخره... دیگه دست های پیغمبر خدا رمق در بدن نداره... هر طوری بود با بچه ها وداع کرد... یکوقت دیدند حضرت آروم آروم چشماشون رو از این دنیا بستند و... راحت شدند... عرضه بداریم یا رسول الله... آقا... شما خیلی در دنیا اذیت شدید... خیلی به شما ظلم کردند... اما لحظات آخر وقتی چشمان مبارک رو‌ باز کردین... یک طرف حسن و حسین کنارتون بودن... یک طرف امیرالمومنین کنارتون بودن... یک طرف هم زهرای مرضیه مثل پروانه دور بستر شما... دل ها بسوزه برای غریبِ مدینه... برا اون آقایی که لحظات آخر وقتی چشماش رو باز کرد دید: همه دور بسترش جمعن .. سرش رو پای خواهرش ، عباس یه گوشه از حجره سر رو دیوار گذاشته داره اشک می ریزه .. داداشاش یه جور دارن گریه می کنن .. خواهرا یه طور .. همه رو داره نگاه می کنه امام حسن.. اما تا نگاهش افتاد به ابی عبدالله دید حسین داره گریه میکنه ؛ فرمود داداش تو دیگه گریه نکن.. چرا گریه نکنم؟! اماممُ دارم از دست میدم.. (هیچ کی مثل ابی عبدلله،امام مجتبی رو نشناخت.. فرمود یک بار جلوتر از برادرش حرف نزد.. این ادبُ ابالفضل داره یاد می گیره..) چرا گریه نکنم؟! یه وقت نگاه کرد دید امام مجتبی داره گریه می کنه.. فرمود لایوم کیومک یا اباعبدالله .. هزار تا حرف داره.. هزار تا اشاره داره.. یکیش اینه: یعنی داداش این لحظۀ آخر سر من رو زانوی زینبِ .. همه دور من جمع شدید گریه می کنید....اما یه لحظه ای برای تو میرسه حسین همه دارن هلهله میکنن .. نه اینکه سرت رو دامن کسی نیست .. یه وقت زینب داره نگاه می کنه... میبینه نانجیب داره وارد گودال میشه .. "والشمر جالس علی صدرک..‌"* دستِ گداییتُ بیار بالا بلند بگو یا حسین .. @rozehdaftari
روضه حضرت ابوالفضل(ع) نهری تسخیر ایلدی اوچ گئجه روحون سخان رویانی تعبیر ایلدی سسلدی ای سو جوانمرد اول سوسولارنان بارش (اوابوالفضلی که هامنون قاباقندا دایانوب هیچ پهلوانان سوز یمیر ایش بیر یره چاتدی سویا یالوارر) سسلدی ای سو جوانمرد اول سوسولارنان بارش من وساطت ایلرم سنده رقیملن بارش اهل بیته اولسا خدمت فکرون العان وقتیدی آند اولا اربابه اطفالین پریشان وقتیدی (یری وار سو دیه ابوالفضل کیمنن دانشرسان کیمی دیورسن؟ بئله باخدی آی سو من خیمه لردن گلنده گوردوم قالمشدی ربابین یاخاسی اصغر الینده بیر باخدی سویا دیدی آی سو) من یاخانان چکمرم ال چون یاخام الرده دی چوخدی دردیم سنده بیر درداولما درمان وقتیدی قول ویر اخیامه جک ترک ایلمزسن مشکیمی هرنه اولسان کوفی اولما ایکاش اریدیدی منی غیرت سو اولیدیم بوردان یول آلاردم سوزولردیم خیمیه ساری قیزلار ایچه باهم دیه احسان ابوالفضل سویی آهینه کیمین دوتدی مقابل باخدی گوردی بیر صحنه اورک قانی گوزونن آخدی بارماقون گوردی رقیه ورور اشک ترینه تاپمیور چاره یاخور اصغرینون لبلرینه (زینب دییر حسینملن دایانمسوق تلین اوستونده باخوروخ میدانه دییر گوردوم حسینیم بئله گولومسونور اله بیر علی اکبری ئولمیوب اله بیر قارداشلاری ئولمیوب دیدیم حسین جان صبحدن سنی بو حالدا گور مه میشم نه یامان گولورسن نه سونورسن؟دیدی باجی ایشیدمیرسن؟ دیدی باجی قولاق ویر) سوزش لحن علمداریمله داغ داش سسلنور هیچ منه قارداش دیمزدی ایندی قارداش سسلنور (قولاق آساندا گوردولر اله دییر دای ئولورم آی قارداش) @rozehdaftari
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴سلام مناجات و توسل جانسوزامام زمان روحی له الفدا 🎤 استاد حجت الاسلام میرزامحمدی 🏴🏴🏴 چه خوش است صوت قرآن،زتو دلربا شنیدن به رخت نظاره کردن سخن خدا شنیدن *انگار دیدار تو هم رفت به وعده ی قیامت . بچه که بودیم زیارت آل یاسین و میخوندیم با یه حسی میخوندیم ، می گفتیم بالاخره تو اول جوونی میبینمش جوونی نشد ، میان سالی میبینمش..آقا ببین برف پیری رو سر و صورتمون نشسته .موهامون سفید شد و ندیدیمت ....چقدر دیر به دیر من با تو مناجات می کنم ... ( یه مقدار باهاش حرف بزن (اونقده غریبه .که روایات ما وقتی میخوان امام زمان رو معرفی کنن اینجوری اشاره کردن :الشرید ، الطرید ، الفرید ، الوحید....او بیابان گرده تک و تنها سر در هیچ شهری خیرمقدم براش نزدن.اما دلخوشی ما کلام نورانی امیرالمومنین ، فرمود:*فَوَ رَبِّ عَلِیٍّ إِنَّ حُجَّتَهَا عَلَیْهَا قَائِمَةٌ . قسم به پروردگار علی مهدی من بین شما زندگی می کنه جَوَّالَةٌ فِی شَرْقِ هَذِهِ الْأَرْضِ وَ غَرْبِهَا یمشی فی الاصوات وَ تُسَلِّمَ عَلَى الْجَمَاعَةِ* باره به شما سلام کرده مهدی من. داخلة فی دورها وقصورها . بارها تو مجالس و محافلتون آمده . یری و لایری مهدی من دونه دونه تونو میبینه . اما شماها اونو نمی بینید .اَلسَّلامُ عَلَیْكَ حینَ تَحْمَدُ وَ تَسْتَغْفِرُ.فرمود : علی ابن مهزیار اگه استغفار منه مهدی نبود ، دشمنان ما شما رو تکه تکه می کردن..نمی دونم امشب برا ما استغفار کرده یا نه ( نه نه نه بی ادبی اینجوری بگیم ) حتما استغفار کردی که الان ما اینجا هستیم @rozehdaftari
همه رفتند و من جا ماندم ای دوست ز بخت بد به دنیا ماندم ای دوست  چرا رفتی مرا با خود نبردی؟ ببین بعد از تو تنها ماندم ای دوست امان ای دل،امان ای دل *اصلاً روضه ی امشب همینه...امان از دلِ زینب...چه خون شد دلِ زینب...* ببین از داغ تو خیلی شكستم شكستم که چنین از پا نشستم *حسین! شوهرم هم منو نشناخت..هی اومد تو خیمه ی زن ها،هی سراغ منو گرفت،زین العابدین بهش گفت:عبدالله! اون زنِ قد خمیده رو می بینی؟ اون زینبِ...* شكسته دشمنت از بس دلم رو چنان گشتم كه نشناسی كه هستم به یادت در نوایِ آب آبم چنان تو زیر تیغِ آفتابم *اون لحظه های آخرِ عمرش،گفت:عبدالله! بسترِ منو زیر آفتاب پهن کن...چرا خانوم؟ گفت:خودم دیدم داداشم زیر آفتابِ...* به یادت در نوایِ آب آبم چنان تو زیر تیغِ آفتابم  تو راحت خفته ای در خانه ی قبر ولی من از غمت خانه خرابم منو كابوسِ شمشیر و تن تو تماشای به غارت بردن تو تو را سر نیزه ها بردند و مانده برای من فقط پیراهن تو *داداش! از چهارسالگی هر کی به من رسید،گفت:زینب! حسینت رو کربلا میکُشن...من از چهارسالگی منتظرِ کربلام،اسمِ کربلا که میاد بندِ دلم پاره میشه،مادرم بقچه ی کفن هارو که بازکرد،کفنِ خودش رو داد،کفنِ بابام رو داد،کفنِ داداش حسنم رو داد،اما به تو که رسید یه پیراهن داد،گفت: حسینت کفن نداره... بابام امیرالمؤمنین شب آخر دستِ عباس و حسین رو گرفت،سفارشِ منو کرد،گفت:زینب! کربلا عطش،سر بریده،گودال قتلگاه... داداش! من این کلمه هارو شنیدم،داداش حسنم لحظه ی آخر،هی گریه کرد گفت: "لایوم کیومک یا اباعبدالله... " داداش! هرچی شنیدم این کلمه هابود،کربلا شنیدم،سر برده شنیدم،گودال قتلگاه شنیدم،عطش شنیدم،داداش! کسی بهم نگفت نامحرما دورم حلقه میزنن،کسی نگفت: نامحرم میاد دست خواهرت رو ببنده...داداش! همه چی رو بهم گفتن،فقط یه چیزی رو نگفتن،همه روضه هارو تحمل کردم،همه سختی هارو تحمل کردم،کشته شدنِ تو،مگه کسی باور می کرد زینب زنده باشه حسینش رو سر بِبُرند.. اما داداش یه لحظه بهم خیلی سخت گذشت...داداش! همه لحظه ها سخت بود،فقط یک جا خیلی سخت گذشت،یه جا دیگه نتونستم طاقت بیارم،یه جایی که خودم همه رو سوار محمل ها کردم،بچه هات رو سوار مرکب کردم،سوار شتر کردم،زن هارو کمک کردم،نذاشتم هیچ کسی جلو بیاد،خودم تنها رو زمین موندم،دیگه نتونستم طاقت بیارم،رو کردم به طرف علقمه،گفتم:عباس!غیرت الله! پاشو ببین میخوان خواهرت رو ببرند اسارت...حسین.... ان شاء الله با هم بریم حرمِ اباالفضل،ان شاءالله من برات روضه بخونم تو حرمش بلند گریه کنی،بگم بی بی جان زینب! خیلی بهت سخت گذشت،آره داداشت حسین هم کنار علقمه بهش سخت گذشت،تا نگاههش به بدن داداشش افتاد،یه دست به کمر گذاشت"الآن انكسر ظهری " ای حسین...  روضه زینب سلام الله علیها ابالفضل # ختم برادر # @rozehdaftari
🕋بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ🕋 السلام علیک یا اباعبدالله روی من و تو حضرت زهرا حساب کرد ما را برای بزم عزا انتخاب کرد باز این چه شورش است که درخلق عالم است نام حسین باردگر انقلاب کرد دلشوره داشتم که نبینم محرمش یک سال این فراق دلم راعذاب کرد توبه شکسته ها همه گویند یا حسین رب الحسین هر چه دعا مستجاب کرد حالا شناسنامه توبه ابی عبدالله بگو چیز دیگه نمونده به کربلا برسه از کودکی حسینیه دار محرمیم این رو سیاه را خودش عالیجناب کرد هر کس شنید ناله حی علی العزا تاخیش رابه روضه رساند شتاب کرد مگه چه خبره خودتو با عجله رسوندی اید به گوش ناله محزون فاطمه مادر به نام یک یک ما را خطاب کرد خوش آمدید تو عزای حسینم ماه محرم آمده پیچیده بوی سیب صل علی الحسین و صل علی الغریب حالا بریم بالای دارالاماره دستاشو که بستند دندون هاشو شکستن لبهاشو با شمشیر بریدند اولین کسی که تو گودال انداختنش مسلم نی ها را آتش زدند اون مصیبتی که بر سر زینب تو شام آوردند اول تو کوفه بر سر مسلم آورده‌اند نی ها رو آتش زده رو سرش ریختن به تین کیفیت زخمی خونی خسته گرسنه و تشنه از شبی که مهمان توعه شد لب به آب و غذا نزد همه نگرانیش امام مظلوم شه به نامه او داره با زن و بچه میاد کربلا آوردنش بالا دارالاماره دو سه جمله زبان حال مسلم بنویسید مرا یار حسین حسینش تو بگو روضه خون بشی بنویسید مرا یار حسین عاشق و کشته دیدار حسین اولین بی سر بازار حسین مسلم کوفه اما علمدار حسین او دلش خاص سفیرش باشم من دلم خواست اسیرش باشم تکه تکه بدنم گفت نیا دیگه تو مقدمه نمیخوای تکه‌تکه بدنم گفت نیا پاره پیراهنم گفت نیا به سر میخ تنم گفت نیا خاک و خون دهنم گفت نیا کاروانت نشود سرگردان به مدینه همه را برگردان قاصدش دیر رسید تو منزل زباله بعضیام گفتن سه علبیه خبر رسید همه نگرانی مسلم تو این بند ترسم از گم شدن دختر هاست ترسم از سوختن معجر هاست ترسم از وا شدن زیور هاست ترسم از غارت انگشتر هاست چی کار کردن با این نائب ابی عبدالله اصلا هرچی من تو مقتل مسلم میگردم میبینم قطعه به قطعه گوشه به گوشه مرثیش  شریک الحسین یه گوشش را امشب بگم فیض آماده است مجلس و تقدیم کنم سر مبارکش جدا کردن هم سر و پرتاب کردن هم بدن و پرتاب کردند دستور دادن بچه ها به پاهای مسلم طناب  ببندن جسارت بالاتر از این بدن بی سر شو تو کوچه ها می کشاندند بعد بدن آوردن تو بازار قصاب ها به قناره زدن سر بریده را فرستادن به دربار یزید یزید هم سر مسلم گذاشت بالای دروازه از این روز که روز عرفه است سر وقتی فرستادم تا اول صفر سر بریده مسلم رو دروازه شام آویزان اول سفر وقتی زن و بچه رسیدن به شام بلا دیدن یک سر بریده به دروازه آویزانه اما دیگه قابل شناسایی نیست @rozehdaftari
. 🕊﷽ 🔳 ▪️ 🔅بر نور جمال پاک احمد صلوات 🔅برعطر وجود حی سر مد صلوات 🔅بر وجه نکوی وخلق نکوی رسول 🔅بر خاتم انبیاء محمد و آل محمد صلوات 💥() ((اَلسَلامُ عَلَیکِ یا فاطِمَةُ الزَّهراءِ یابِنتَ مُحَمَّدٍ یا قُرَّ ةَ عَینِ الرَّسوُلِ یا سَیِدَتَناوَ مَولاتَنا اِنا تَوَجَّهنا)) 🔘آخ غمت خواهر نشسته بر دل من داد بیداد 🔘به یادت چلچراغ محفل من داد بیداد 🔘دوا بودی به دردم بیادورت بگردم 🔘همه حاصلم،شکسته دلم کجایی خواهر من(۲) 🔘 گل بی خار من خواهرکجایی داد بیداد 🔘 نصیب ما شده داغ جدایی داد بیداد 🔘تویی ماه منیرم برات خواهربمبرم 🔘همه حاصلم، شکسته دلم کجایی خواهر من(۲) 🔘 شده خاموش و خواهرخانهٔ ما ای داد بیداد 🔘 تو رفتی خواهر از کاشانه ات ای داد بیداد 🔘همه حاصلم، شکسته دلم کجایی خواهرمن(۲) 💟مجلس و محفل بیاد یه عزیز خواهره..حرف دل خواهرشا بخونمو نالشو بزنی.. 🕊آخ خدا داغ تو را کرده نصیبم 🕊که من در حسرت روی تو باشم آخ عزیز دلم 🕊خدا خواسته که من دور از تو باشم 🕊همیشه مایل کوی توی باشم ⬅️بیاد همه عزبزایی که بین ما بودندو از ما جدا شدند.. بیاد پدر مادرایی که اسیر خاکها هستند.. ان شاالله که روح این عزیز خواهرم فیضشو ببره بگو.. () ⬅️ عزیزُم  جاتو خالی جاتو خالی  ⬅️ گل گشته خزونم جاتو خالی ⬅️ ز هجرونت دلی غمناک دارم ⬅️آخ به دل داغ گُلی درخاک دارم ⬅️روضه برات بخونم نالشو بزنی.. امروز اشک چشمت رو هدیه کن به روح این عزیز خواهر.. ☀️میخوام بگم دست همه تون درد نکنه..اگه (نام بانی)داغ خواهر دید..همه اومدن زیر بغلاشو گرفتن..تسلیت دادند..سرسلامتی گفتن..آرامتون کردند..نازنین بدن خواهر رو غسل دادین. کفن کردین. آخ تشیع کردین.. ⏪اما من بمیرم برای اون خانمی که تو دل شب علی بدنشو غسل داد.. (ناله داری یانه) 🔹بریز آب روان اسما ولی آهسته آهسته  🔹به جسم اطهر زهرا ولی آهسته آهسته  🔹بریز آب روان تا من بشویم مخفی از دشمن  🔹تنش از زیر پیراهن ولی آهسته آهسته  🔹ببین بشکسته پهلویش سیه گردیده بازویش  🔹تو خود ریز آب بر رویش ولی آهسته آهسته ⬅️نمیدونم اون لحظه ای که بدن عزیز خواهرو غسل و کفن میکردند خواهرش بود یانه؟ عزیزاش بودند یا نه؟ اما من بمیرم برا دل امیرالمومنین چه کشید امیرالمومنین.. (اولین مظلوم عالم علیه) 🔹آخ چو امشب مي‌كُند منزل گل ياس علي در گِل 🔹ببار اي ديده خون از دل ولي آهسته آهسته ⬅️آخ نمیدونم چطور با عزیزت خداحافظی کردی؟ خ..گفتی دیگه هر وقت دلم برات تنگ بشه میام مزارتو غرق بغل میگیرم.. لحظه آخر صورتشو بوسیدی یا نه؟ گفتی عزیز دلم میری دلم برات تنگ میشه؟ آخ وعده دیدارمون قیامت.. ☑️میدونی بچه های فاطمه چطور با مادر وداع کردند؟ میدونی حسین چطور وداع کرد؟ زینبش چطور وداع کرد؟ ⬅️امیرالمومنین نازنین بدنِ حبیبهٔ خدارو تو دل شب غسل داد.. حنوط کرد.. کفن کرد..اما هنوز آخرین بند کفن رو نبسته..یتیمان فاطمه رو صدا زد.. (هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ أُمِّكُمْ)  یعنی بیایید و از دیدار مادر توشه بردارید..آخرین دیدارتون با مادره.. حسنین اومدند..خودشونو روی سینهٔ مادر انداختند..ناله میزنند.. (کَلِّمینی یا اُماه) آخ دیدن امام حسن خودشو انداخت رو سینه مادر..هی میگه من حسنم مادر.. ابی عبدالله صورت کف پای مادر گذاشت...مادر من حسینم مادر..مادر اگه باهام حرف نزنی دق میکنم مادر.. زینبین دور بدن مادر..هی ناله میکردند.. 🔹ای مادر جوونم جوون قد کمونم 🔹ای یاس ارغوانی وای وای وای 🔹داری میری پناه من 🔹ای تنها تکیه گاه من 🔹مادر بی گناه من 🔹وای وای وای علی مرتضی میفرمایند:خدارو شاهد میگیرم، یه لحظه دیدم، ندای کفن زهرا باز شد. زهرا دستاشو از کفن بیرون آورد.. حسنین رو تو آغوش گرفت. 🔘 یه وقت هاتفی ندا داد، یاعلی. یا علی یتیمان زهرا رو از رو بدن مادر بلند کن.. ملائکهٔ آسمان طاقت ندارند این منظره رو ببینند. 🌿ناله داری صدای نالتو بلند کن آخ ناله بزن بیاد شب اول قبر.. اون لحظه که همه میرن تک و تنهایی. ⬅️بگمو نالشه بزنی.. میخوام بگم ملائکه آسمان نتوانستند ببینید حسین روی سینه ی مادر افتاده داره گریه میکنه.. دلشون طاقت نیاورد..میخوام بگم چه حالی پیدا کردند کربلا. لحظه ای که دیدند. ⚫️(الشِمرُ جاٰلِسٌ عَلیٰ صَدرِه) ⚫️شمر رو سینه حسین. بمیرم برا خواهرش زینب. چه کشید این خواهر غم دیده تو کربلا.. (آه..ناله داری) 🔺به سمت گودال از خیمه دویدم من 🔺شمر جلوتر بود دیر رسیدم من 🔺سر تو دعوا بود ناله کشیدم من 🔺سر تو رو بُردن دیر رسیدم 🔺یک گوشه گودال مادر رو دیدم من 🔺که رفته بود از حال دیر رسیدم من ❤️هر چقدر ناله داری به سوز دل زینب کبری از سویدای دل ناله بزن یا حسیـــــن 🌟هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌟 . @rozehdaftari