eitaa logo
روضه دفتری مجمع الذاکرین اهلبیت (ع)
4.3هزار دنبال‌کننده
48 عکس
44 ویدیو
7 فایل
شامل اشعار و متن روضه با مدیریت خادم الحسین کربلایی محمد مسلمی ارتباط با مدیر @moslemi_124 لینک کانال @rozehdaftari پذیرش تبلیغات👈 @moslemi_124
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺با نوای ذاکر آل الله :;واثقی نژاد 🌺شاعر ;مصطفی قربانعلی 🌹التماس دعا 🍃شب جمعه حرمت بوی محرم دارد بانویی کنج حرم مجلس ماتم دارد 🍃شب جمعه شده و باز دلم رفت حرم دل آشفته ى من، صحن تو را كم داردن 🍃مادرت روضه گرفته است برایت آقا زیر لب زمزمه ی "وای حسینم" دارد 🍃بیرق روضه عيان است ز روی گنبد مجلس روضه همانجاست که پرچم دارد 🍃گریه ى مادرتان عرش خدا را لرزاند روضه ی " آه بُنَیَّ "چقدر غم دارد 🍃حجره های حرمت پر شده از ذکر حسین(ع) هر که آید به حرم نام تو را دم دارد 🍃در هوای لب خشکت به لب آب فرات چشم هر زائرتان چشمه ى زمزم دارد 🍃عطر سیب حرمت از سر شب تا به سحر برده غم از دل هرکس که به دل غم دارد 🍃فطرس امشب چقدر بر تو سلام آورده فطرس انگار خبر از همه عالم دارد
🌟 💥 🔺بانوی کرامت و صفا را صلوات 🔺آن خواهر و زائر رضا راصلوات 🔺تقدیم به آن شفیعه در باغ بهشت 🔺معصومه نشان اولیا را صلوات () (( .. ... .. ... )) ▪️به شوق دیدن یار از دیار آمدم ▪️به اشک چشم و دل بیقرار آمدم ▪️هوای روی برادر مرا کشید اینجا ▪️چه می شود به من او را نشان دهید اینجا ▪️رسیده وقت سفر جان به دوست بسپارم ▪️رضا کجاست سرم را به پاش بگذارم ▪️بیا برادرِ از جان عزیزتر به سَرَم ▪️که زَهر هجر تو سوزانده جگرم ▪️تمام قوت من جمع در این صدا شده است ▪️به دست و پا زدنم اَشهَدّم رضا رضا شده است ⬅️امروز کیا با خانم کار دارند... حواست باشه کریمهٔ اهل بیته..... اگه امام حسن مجتبی تو مدینه کریم اهل بیته.... هر کسی در خونش اومده دست خالی بر نگشته.... آی حاجت دارا...خانم فاطمه معصومه هم کریمهٔ اهل بیته... خرج در خوانش یه چشم بارونیُّ یه دل شکسته است..... امروز بیا دست به دامن این خانم شو..... (شعر...) حالا دل بده با هم بریم در خونه خانم ناله بزنی... نامش فاطمه است اما قبرش معلومه..... آی حاجت دارا اون روزی که بی‌بی اومد شهر قم مردم چه استقبالی کردند.... نقل می‌کنند راه بی‌بی رو فرش قیمتی انداختن... کوچه‌ها را آب و جارو کردند... خیلیا اومدن بیرون دروازه قم استقبال بی‌بی... اما بگم ناله شو بزنی... ⬅️ من یه جای دیگه هم سراغ دارم، مردم اومدن استقبال... استقبال دخترِ امام ....خواهرِ امام... آخ اومدن کوچه ها رو جارو زدن.. همه جا رو زینت کردن... لباسای قیمتی به تن کردن... اما غم کجا شام کجا... تو شهر قم مردم با درود و صلوات اومدن استقبال دختر امامُ خواهر امام... اما تو شهر شام دیدن رقاصه ها می زنند می رقصن.... با طعنه و ناسزا دختر علی رو دارن میارن.... 🍁( امروز دلت آماده است ناله شو بزنی) امروز داری برا اون خواهری گریه می کنی که شهر به شهر دیار به دیار اومد که برادرُ ببینه...... نمیدونم برادر داری یا نه... اگه برادر داری خدا برات نگه داره داغشو نبینی.... ⬅️می خوام بگم بی‌بی جان هر چقدر دنبال برادر اومدی نشد برادرتو ببینی.... اما دیگه مثل اون خواهر نیومدی تو گودی قتلگاه.... دلا بسوزه بر اونخواهری که اومد تو گودی قتلگاه دید حسینش داره دست و پا میزنه.... خدا ...دستاشو رو سر گذاشت... صدا زد وا محمدا ...واعلیا....واحسینا.... آیا یه مسلمون بین شما پیدا نمیشه، حسین منو یاری بده..... 🏴ديدم غمت اي دلبر اي کاش نمي ديدم 🏴تنهاييُ بي ياور اي کاش نمي ديدم 🏴دنبال تو تا گودال من آمدمو ديدم 🏴بالاي سرت مادر اي کاش نمي ديدم 🏴وقتي که برون شد خصم از مقتل تو ديدم 🏴خون مي چکد از خنجر اي کاش نمي ديدم 🏴از نيزه به روي خاک ديدم سر تو افتاد 🏴در زير سم لشکر اي کاش نمي ديدم 🔲هر چقدر ناله داری به غربت ابی عبدالله ع به دل سوخته خانم زینب کبری س به نیت فرج سه مرتبه ناله بزن🔲 .... https://eitaa.com/rozehdaftari
روضه حضرت معصومه(ع) ای سایه یِ بالا سر ِ خواهر، برادر ای جانِ از جانِ خودم بهتر، برادر *هر كلامی رو ، هر حرفی رو بزنیم،هیچی مثل ِ زبان حال خواهر با برادر نمیشه، بعد از اون خواهر و برادری كه كربلا همه ی عالم رو بیچاره كردن، با اون عشقشون، مثال دومش این خواهر و برادرن*  رضا برای تو ، حبیبه ی رب مثل حسین است برای ِ زینب *این خواهر و برادر آدم رو وصل می كنند، حالا می خوای وصل بشی* ای سایه یِ بالا سر ِ خواهر، برادر ای جانِ از جانِ خودم بهتر، برادر خواهر همان احساس مادر بر برادر *بعضی وقت ها اتفاق می افته مادر ِ خونه از دنیا میره، خواهر همه ی عاطفه ی مادر و خرج برادرش میكنه، هم خواهری میكنه هم مادری* خواهر همان احساس مادر بر برادر دارم برایت می شوم مادر، برادر *آواره شو امشب بین قم و مشهد،روضه از زبون خواهر ِ خطاب به خواهر، تو هم آواره شو* ای سوره ، چشمی بر من ِ آیه بیانداز یعنی نگاهی هم به همسایه بیانداز یك بار دیگر بر سرم سایه بیانداز بر خواهرانش سایه دارد هر برادر *خصوصا ً امام رضایی كه از وقتی باباش افتاد زندان همه ی خواهرها سایه ی بالا سرشون امام رضا بوده،خصوصاً این خواهری كه از مادر مشترك ِ، تنها خواهری كه مادرش با مادر امام رضا یكی ِ، خانم حضرت معصومه است،این خواهر و برادر از مادر یكی اند، بی خود نیست اینقدر رابطه، رابطه ی عمیقیه.* ای سایه یِ بالا سرِ خواهر، برادر *ان شاء الله هیچ خواهری سایه ی بالا سرش رو از دست نده، پدر  از دنیا بره، مادر از دنیا بره، خواهری كه برادر داره باز غصه نمیخوره. جسم حضرت معصومه به برادر نرسید اما صدای ناله اش داره میرسه.* چیزی به غیر از چشم تر دارم؟ ندارم از گوشه ی زندان خبر دارم؟ ندارم اصلاً نمی دانم پدر دارم ؟ ندارم؟ دیدم كمالاتِ پدر را در برادر خدا را شكر برادر دارم برادر *ببین یه خواهر به كجای ِ عشق می رسه با برادرش این جوری حرف می زنه* دارالشِفای من دوایی می فرستی؟ با التماس من دعایی می فرستی؟ از جانب زلفت صبایی می فرستی؟ افتاده ام در گوشه ی بستر برادر *همچین كه نامه ی برادر رو خوند دیگه قرار نگرفت، رسید به شهر قم، همه شنیدید، اما تا امام رضا خبر دار شد خواهرش به قم رسیده خیالش راحت شد، آخه خواهر داره میگه:اهل كنایه ای؟ این جا مسیرِ كوچه ها خوب است خوب است اینجا نگاهِ مردها خوب است خوب است حالا كه احوالِ رضا خوب است خوب است از بس فنا گردیده ام من در برادر *داداش رضا می خوام برات بگم قم چه خبره:* در كوچه ها با حالِ بیمارم نبردند وقتی رسیدم، سمتِ بازارم نبردند این معجری را كه سرم دارم نبردند این جا چه شأنی دارد این معجر، برادر *به جای اینكه معجرم رو ببرند، همه ی زنها تبرّكی دست سرم كشیدن، همه زن ها من و بغل كردن، من و بوسیدن، الله اكبر، تاریخ قم رو ببین، می گفت خانم وضو می گرفت، آب وضوش رو تبركی محله به محله می بردند، میگفتند:دست دختر موسی بن جعفر به این آب خورده....* https://eitaa.com/rozehdaftari
سبک کریمی : گریه نکن ایشالا بارون میباره توبنت الولایی فاطمه اخت الرضا تو نورالهدایی فاطمه اخت الرضا ‌ معصومه جان٬آئینه دارسرمدی معصومه جان ٬ سلاله محمدی اخت الرضاای بانوی عالی مقام معصومه جان٬تویادگار احمدی معصومه جان٬یافاطمه اخت الرضا(۳) خواهرولایت معصومه جان فدایت شفاعت کن ز ما ای بانوی کرامت یافاطمه٬ بحق زهرامادرت یافاطمه٬ جان رضابرادرت یافاطمه٬ بنگربه حال دل ما یافاطمه٬ مارا مرانی از درت معصومه جان٬ یافاطمه اخت الرضا(۳) توی عرش خدا نوای ماتم بپاست ثامن الائمه ببین که صاحب عزاست واویلتا ٬ شد شهر قم دارالعزا واویلتا٬محزون شده امامرضا دلخونشده قلب همه فرشتگان واویلتا٬ از رحلت اخت الرضا معصومه جان یافاطمه اخت الرضا(۳) غربت وغم ودرد توراه حق کشیدی لحظه ی آخره برادر و ندیدی شکرخدا ٬ تازیونه ندیده ای شکرخدا٬توکعب نی ندیده ای توشهرقم ٬ تو مثل زینبِ علی شکرخدا٬ شراب و مِی ندیده ای معصومه جان ٬یافاطمه اخت الرضا(۳) https://eitaa.com/rozehdaftari
🌟 💥 🔺بانوی کرامت و صفا را صلوات 🔺آن خواهر و زائر رضا راصلوات 🔺تقدیم به آن شفیعه در باغ بهشت 🔺معصومه نشان اولیا را صلوات () (( .. ... .. ... )) ▪️به شوق دیدن یار از دیار آمدم ▪️به اشک چشم و دل بیقرار آمدم ▪️هوای روی برادر مرا کشید اینجا ▪️چه می شود به من او را نشان دهید اینجا ▪️رسیده وقت سفر جان به دوست بسپارم ▪️رضا کجاست سرم را به پاش بگذارم ▪️بیا برادرِ از جان عزیزتر به سَرَم ▪️که زَهر هجر تو سوزانده جگرم ▪️تمام قوت من جمع در این صدا شده است ▪️به دست و پا زدنم اَشهَدّم رضا رضا شده است ⬅️امروز کیا با خانم کار دارند... حواست باشه کریمهٔ اهل بیته..... اگه امام حسن مجتبی تو مدینه کریم اهل بیته.... هر کسی در خونش اومده دست خالی بر نگشته.... آی حاجت دارا...خانم فاطمه معصومه هم کریمهٔ اهل بیته... خرج در خوانش یه چشم بارونیُّ یه دل شکسته است..... امروز بیا دست به دامن این خانم شو..... (شعر...) حالا دل بده با هم بریم در خونه خانم ناله بزنی... نامش فاطمه است اما قبرش معلومه..... آی حاجت دارا اون روزی که بی‌بی اومد شهر قم مردم چه استقبالی کردند.... نقل می‌کنند راه بی‌بی رو فرش قیمتی انداختن... کوچه‌ها را آب و جارو کردند... خیلیا اومدن بیرون دروازه قم استقبال بی‌بی... اما بگم ناله شو بزنی... ⬅️ من یه جای دیگه هم سراغ دارم، مردم اومدن استقبال... استقبال دخترِ امام ....خواهرِ امام... آخ اومدن کوچه ها رو جارو زدن.. همه جا رو زینت کردن... لباسای قیمتی به تن کردن... اما غم کجا شام کجا... تو شهر قم مردم با درود و صلوات اومدن استقبال دختر امامُ خواهر امام... اما تو شهر شام دیدن رقاصه ها می زنند می رقصن.... با طعنه و ناسزا دختر علی رو دارن میارن.... 🍁( امروز دلت آماده است ناله شو بزنی) امروز داری برا اون خواهری گریه می کنی که شهر به شهر دیار به دیار اومد که برادرُ ببینه...... نمیدونم برادر داری یا نه... اگه برادر داری خدا برات نگه داره داغشو نبینی.... ⬅️می خوام بگم بی‌بی جان هر چقدر دنبال برادر اومدی نشد برادرتو ببینی.... اما دیگه مثل اون خواهر نیومدی تو گودی قتلگاه.... دلا بسوزه بر اونخواهری که اومد تو گودی قتلگاه دید حسینش داره دست و پا میزنه.... خدا ...دستاشو رو سر گذاشت... صدا زد وا محمدا ...واعلیا....واحسینا.... آیا یه مسلمون بین شما پیدا نمیشه، حسین منو یاری بده..... 🏴ديدم غمت اي دلبر اي کاش نمي ديدم 🏴تنهاييُ بي ياور اي کاش نمي ديدم 🏴دنبال تو تا گودال من آمدمو ديدم 🏴بالاي سرت مادر اي کاش نمي ديدم 🏴وقتي که برون شد خصم از مقتل تو ديدم 🏴خون مي چکد از خنجر اي کاش نمي ديدم 🏴از نيزه به روي خاک ديدم سر تو افتاد 🏴در زير سم لشکر اي کاش نمي ديدم 🔲هر چقدر ناله داری به غربت ابی عبدالله ع به دل سوخته خانم زینب کبری س به نیت فرج سه مرتبه ناله بزن🔲 .... @rozehdaftari
*بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * این حدیث شریف ازجابربن عبدالله انصاری رسیده * عَنْ فاطِمَهَ الزَّهْراَّءِ* حضرت زهرا داره برا ما حرف میزنه، چقدر خوبه امشب بریم پای صحبت حضرت زهرا بشینیم *عَنْ فاطِمَهَ الزَّهْراَّءِ عَلَیْهَا السَّلامُ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ،قالَ سَمِعْتُ فاطِمَهَ اَنَّها قالَتْ دَخَلَ عَلَىَّ اَبى رَسُولُ اللَّهِ فى بَعْضِ الاَْیّامِ فَقالَ السَّلامُ عَلَیْکِ یا فاطِمَهُ* حضرت زهرا سلام الله علیها میگه: یه روز بابام بر من وارد شد"بعد پیغمبر که داره سلام میده ما داریم سلام پیغمبر رو به حضرت زهرا میدیم، یه نکته بگم:"رسول مکرم اسلام صل الله علیه وآله وسلم روحی فداه فرمودند: اگر کسی سه روز به من و فاطمه ام سلام کنه اهل بهشته" حالا پیغمبر: * فَقالَ:*بابام فرمود: * السَّلامُ عَلَیْکِ یا فاطِمَهُ، فَقُلْتُ عَلَیْکَ السَّلامُ قالَ اِنّى اَجِدُ فى بَدَنى ضُعْفاً* "فرمود: دخترم من توی بدنم احساس ضعف می کنم" الله اکبر، پیغمبروقتی احساس ضعف میکنه میره در خونه ی فاطمه،پیغمبر مسجد میخواست بره اول می رفت دیدن زهرا،از مسجد میومد اول می رفت دیدن زهرا * قالَ اِنّى اَجِدُ فى بَدَنى ضُعْفاً ، فَقُلْتُ لَهُ اُعیذُکَ بِاللَّهِ یا اَبَتاهُ مِنَ الضُّعْفِ* فرمود دخترم تُو بدنم احساس ضعف می کنم،فاطمه عرض کرد بابا،از این ضعفی که دارید،پناهت میدم به خدا *فَقَالَ یافاطِمَهُ ایتینى بِالْکِساَّءِ الْیَمانى فَغَطّینى بِهِ* آقا رسول الله فرمود:اون عبای یمانی رو برام بیار * فَاَتَیْتُهُ بِالْکِساَّءِ الْیَمانى فَغَطَّیْتُهُ بِهِ* عباروآوردم ، انداختم رو بابام * وَصِرْتُ اَنْظُرُ اِلَیْهِ* اون وقت شروع کردم به نگاه کردن به بابام"حضرت زهرا سلام الله علیها فرمود: از همه ی این دنیا سه چیز رو دوست دارم،انفاق کردن،قرآن خواندن، نگاه کردن به صورت بابام" چی میشد امشب ما نگاه می کردیم به صورت امام زمان(عج)؟ *وَ اِذا وَجْهُهُ یَتَلاَْلَؤُ کَاَنَّهُ الْبَدْرُ فى لَیْلَهِ تَمامِهِ وَکَمالِهِ* نگاه کردم دیدم صورت بابام مثل ماه شب چهارده داره میدرخشه * فَما کانَتْ اِلاّ ساعَهً وَاِذا بِوَلَدِىَ الْحَسَنِ قَدْ اَقْبَلَ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْکِ یا اُمّاهُ فَقُلْتُ وَعَلَیْکَ السَّلامُ یا قُرَّهَ عَیْنى وَثَمَرَهَ فُؤ ادى* دیری نگذشت حسنم اومد،سلام کرد،گفتم:سلام نور چشمم،میوه ی دلم * فَقالَ یا اُمّاهُ اِنّى اَشَمُّ عِنْدَکِ راَّئِحَهً طَیِّبَهً کَاَنَّها راَّئِحَهُ جَدّى رَسُولِ اللَّهِ* مادر یه بوی خوشی میاد تو خونه،مثل بوی جدم ِ انگار؟ * فَقُلْتُ نَعَمْ*آره پسرم* اِنَّ جَدَّکَ تَحْتَ الْکِساَّءِ فَاَقْبَلَ الْحَسَنُ نَحْوَ الْکِساَّءِ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْکَ یا جَدّاهُ یا رَسُولَ اللَّهِ* اومدمقابل پیغمبرمؤدب ایستاد،سلام کرد *اَتَاْذَنُ لى اَنْ اَدْخُلَ مَعَکَ تَحْتَ الْکِساَّءِ* امام حسن میگه:اجازه میدید منم بیام کنار شما زیر عبا؟ * فَقالَ وَعَلَیْکَ السَّلامُ یا وَلَدى وَیاصاحِبَ حَوْضى قَدْ اَذِنْتُ لَکَ فَدَخَلَ مَعَهُ تَحْتَ الْکِساَّءِ * اجازه داد حسنم رفت زیر عبا *فَما کانَتْ اِلاّ ساعَهً وَاِذا بِوَلَدِىَ الْحُسَیْنِ قَدْ اَقْبَلَ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْکِ یا اُمّاهُ فَقُلْتُ وَعَلَیْکَ السَّلامُ یا وَلَدى وَیا قُرَّهَ عَیْنى وَثَمَرَهَ فُؤ ادى* سلام پسرم،نور چشمم،میوه ی دلم *فَقالَ لى یا اُمّاهُ اِنّىَّ اَشَمُّ عِنْدَکِ راَّئِحَهً طَیِّبَهً کَاَنَّها راَّئِحَهُ جَدّى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ فَقُلْتُ نَعَمْ اِنَّ جَدَّکَ وَاَخاکَ تَحْتَ الْکِساَّءِ فَدَنَى الْحُسَیْنُ نَحْوَ الْکِساَّءِ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْکَ یا جَدّاهُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مَنِ اخْتارَهُ اللَّهُ اَتَاْذَنُ لى اَنْ اَکُونَ مَعَکُما تَحْتَ الْکِساَّءِ* حسین اومد، سلام و جواب سلام، همون حرفایی که امام حسن زد، فرمود:آره جدت و برادرت زیر کساء هستند، اومد سلام داد به پیغمبر،اجازه میدید منم بیام؟ * فَقالَ وَعَلَیْکَ السَّلامُ یا وَلَدى* یه کارایی می کرد پیغمبر با حسین همه تعجب می کردند،در روایت اومده: از همسران پیغمبر نگاه می کرد دید که پیغمبر دوتا انگشت بزرگ هر دست حسین  رو گرفته،امام حسین کم سن و ساله،کوچیک بود،این دوتا انگشت رو گرفته،نگه داشته،خودش رو دو کنده زانو نشسته هی داره دست و بدن و پای حسین رو می بوسه،گلوش رو می بوسه.سئوال کردند:یا رسول الله؟ فرمود: این جای زخم های نیزه و شمشیر و ... بعد فرمود: حسینم شهید میشه،هر کسی حسین مرا زیارت کند،ثواب یک حج من برا اونه،سئوال کردند:یک حج؟ حضرت فرمود: دو حج. باز سئوال کردند:دو حج؟ حضرت فرموند:چهار حج. هی تعجب کردند،تا حضرت فرمودن:تا هفتاد حج "امشب می نویسی ما بریم کربلا؟ 
گرد حرم دویده ام،صفا ومروه دیده ام هیچ کجا برای من،کرب و بلا نمی شود سلام کرد،پیغمبر جوابش رو داد *وَعَلَیْکَ السَّلامُ یاوَلَدى وَیاشافِعَ اُمَّتى* کم سن وساله امام حسین،اولین روزیه که روزه ی مُستَحَبی گرفته ابی عبدالله، حالا میخواد افطار کنه،حضرت زهرا سلام الله علیها فرمود:پسرم افطار کن، عرض کردمادرجان بمن چی میدید روزه گرفتم؟ فرمود:ثواب نصف عبادت های من مال دوستان تو ، افطار نکرد، باباش اومد،فرمود:بابا اولین روزِ که من روزه ی مستحبی گرفتم،چی به من میدید؟فرمود:پسرم! نصف عبادت های من ثوابش مال محبین تو علی که:" ضَربَةُ عَلِی یَومَ الخَندَقِ اَفضَلُ مِن عِبادَةِ الثّقلینِ"بازم نخورد، حسن آمد،فرمود:برادر جان افطار کن، فرمود:حسن جان! چی به من میدی من روزه گرفتم؟ هدیه؟ فرمود: نصف عبادت های من ِ حسن. " مرحوم سراج یک از وعاظ برجسته ی تهران  می فرمود: آی مردم ثواب یه تازیانه ای که حضرت زهرا سلام الله علیها در راه علی خوردن رو بدهند،همه عالم رو بَسِه" امام حسن فرمود: ثواب نصف عبادتهام مال محبینت، پیغمبر اومد،همین سئوال، همین جواب،بازم نخورد،جبرئیل نازل شد یا رسول الله!،خدا میگه بخور، پرچم شفاعت اُمت رو به تو دادم."گریه کن هات رو می بخشم" "آقا! هیچکی دلش نیومد لب های امام حسین رو خشک ببینه، اما هلال میگه: دیدم این لب ها به هم میخوره به سختی باز میشه،رفتم آب بیارم،سپرم پر بود،دویدم،تارسیدم بالای گودال دیدم قاتل اومد، دستش رو نگاه کردم، دیدم سر رو گرفته، آب رو دید به من خندید، گفت:سیرابش کردم، گلوش رو ببین... * وَعَلَیْکَ السَّلامُ یا وَلَدى وَیا شافِعَ اُمَّتى، قَدْ اَذِنْتُ لَکَ فَدَخَلَ مَعَهُما تَحتَ الْکِساَّءِ فَاَقْبَلَ عِنْدَ ذلِکَ اَبُوالْحَسَنِ عَلِىُّ بْنُ اَبى طالِبٍ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ* سلام دختر پیغمبر * فَقُلْتُ وَعَلَیْکَ السَّلامُ یا اَبَاالْحَسَنِ وَ یا اَمیرَ الْمُؤْمِنینَ* تا امیرالمؤمنین سلام کرد،تا وارد شد فاطمه زود جواب داد،آخه یه روز امیرالمؤمنین از دراومد،هی گفت:دختر پیغمبرسلام، مادر بچه هام سلام،پاره ی تن پیغمبر، اومد بالا سرش،دید دیگه هیچی از زهرا نمونده،شروع کرد گریه کردن،این اشکا که ریخت،کم کم چشم های فاطمه باز شد،چشمش به اشک علی افتاد، این دست ها درد می کرد، یواش یواش این دست هارو آورد بالا،شروع کرد اشک امیرالمؤمنین رو پاک کردن،مولا بغضش شکوفا شد، فاطمه جان این چه کاریه؟عرضه داشت:از بابام شنیدم اشک مظلوم عرش رو می لرزونه ای عروس آسمانی ای خدای مهربانی یک نگاه ِ کاملم کن می توانی،می توانی من چه می بینم خدایا حال بیمارم خراب است قلبم از غصه کباب است من چه می بینم خدایا جان سپرده یا که خواب است سِیل اشکم تا نیامد حال یارم جا نیامد پیش چشمم هر چه می کرد دست او بالا نیامد    *فَقُلْتُ وَعَلَیْکَ السَّلامُ یا اَبَاالْحَسَنِ وَ یا اَمیرَ الْمُؤْمِنینَ، فَقالَ یا فاطِمَهُ اِنّى اَشَمُّ عِنْدَکِ رائِحَهً طَیِّبَهً کَاَنَّها راَّئِحَهُ اَخى وَابْنِ عَمّى رَسُولِ اللَّهِ فَقُلْتُ نَعَمْ ها هُوَ مَعَ وَلَدَیْکَ تَحْتَ الْکِساَّءِ* امیرالمؤمنین به حضرت زهرا سلام الله علیها فرمود:بوی خوشی می آید انگار که بوی برادر و پسرعموی منِ، بی بی فرمود:بله،او و دو فرزندت زیر عبا هستند.... * فَاَقْبَلَ عَلِىُّ نَحْوَ الْکِساَّءِ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْکَ یا رَسُولَ اللَّهِ اَتَاْذَنُ لى اَنْ اَکُونَ مَعَکُمْ تَحْتَ الْکِساَّءِ قالَ لَهُ وَعَلَیْکَ السَّلامُ یا اَخى و یا وَصِیّى وَخَلیفَتى وَصاحِبَ لِواَّئى قَدْ اَذِنْتُ لَکَ فَدَخَلَ عَلِىُّ تَحْتَ الْکِساَّءِ* (بی بی فاطمه وقتی دید همه جمع شدن، او هم اذن گرفت وارد عبا شد) * ثُمَّ اَتَیْتُ نَحْوَ الْکِساَّءِ وَقُلْتُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبَتاهُ یا رَسُولَ اللَّهِ اَتَاْذَنُ لى اَن اَکُونَ مَعَکُمْ تَحْتَ الْکِساَّءِ قالَ وَعَلَیْکِ السَّلامُ یا بِنْتى وَیا بَضْعَتى قَدْ اَذِنْتُ لَکِ فَدَخَلْتُ تَحْتَ الْکِساَّءِ فَلَمَّا اکْتَمَلْنا جَمیعاً تَحْتَ الْکِساَّءِ اَخَذَ اَبى رَسُولُ اللَّهِ بِطَرَفَىِ الْکِساَّءِ وَاَوْمَئَ بِیَدِهِ الْیُمْنى اِلَى السَّماَّءِ وَقالَ* همه که جمع شدن، دو طرف عبارو پیغمبر با دست راست گرفت،حالا داره دعا میکنه * اَللّهُمَّ اِنَّ هؤُلاَّءِاَهْلُ بَیْتى وَخاَّصَّتى وَحاَّمَّتى لَحْمُهُمْ لَحْمى وَدَمُهُمْ دَمى* گوشتشون از گوشت منه،یعنی نباید سیلی بخورند،یعنی نباید فرقشون شکافته بشه، یعنی نباید بدنشون تیر بارون بشه * وَدَمُهُمْ دَمى * خونشون خون منه،تمام،یعنی اون خونیکه ازگیسوان ومحاسن ابی عبدالله بالا نیزه میریخت خون پیغمبر بود....  دلم خواهد که پیغمبر ببینم دمی با ساقی کوثر بشینم بگیرم در بغل قبر حسن را حسین را در صف محشر ببینم
*یُؤْلِمُنى مایُؤْلِمُهُمْ وَیَحْزُنُنى ما یَحْزُنُهُمْ* هرکی اینهارواذیت کنه،منواذیت کرده، هرکی اینهارومحزون کنه منو محزون کرده *اَنَاحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَهُمْ وَسِلْمٌ لِمَنْ سالَمَهُمْ وَعَدُوُّ لِمَنْ عاداهُمْ وَمُحِبُّ لِمَنْ اَحَبَّهُمْ* هرکی با اینها بجنگه با من جنگیده،هر کی با اینها در صلح ِ با من در صلح ِ، دشمن اینها دشمن منه و من هر کی اینهارو دوست داره من دوسش دارم * اِنَّهُمْ مِنّى وَاَ نَا مِنْهُمْ فَاجْعَلْ صَلَواتِکَ وَبَرَکاتِکَ وَرَحْمَتَکَ وَغُفْرانَکَ، وَرِضْوانَکَ عَلَىَّ وَعَلَیْهِمْ وَاَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَطَهِّرْهُمْ تَطْهیراً،فَقالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ* حالا برو عرش رو ببین،حالا برو عالم ملکوت رو ببین،با چشم دلت،حالا ببین دور و بر خدا چه خبره * فَقالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ، یا مَلاَّئِکَتى وَیا سُکّانَ سَماواتى* آی ملائکهءمن!،آی اوناییکه در آسمانهایید! * اِنّى ما خَلَقْتُ سَماَّءً مَبْنِیَّهً وَلا اَرْضاً مَدْحِیَّهً وَلاقَمَراً مُنیراًوَلاشَمْساًمُضِیَّئَهً وَلافَلَکاًیَدُورُوَلابَحْراًیَجْرى وَلافُلْکاً یَسْرى* همهءعالم بدونند،همهءملائکه بدونند، من آسمون،زمین،دریا،ماه،خورشید،فلک، سِیر کشتی ها، هیچ چیز رو خلق نکردم * اِلاّ فى مَحَبَّهِ هؤُلاَّءِ الْخَمْسَهِ* مگه به عشق این پنج نفر * الَّذینَ هُمْ تَحْتَ الْکِساَّءِ* همین هاکه الان زیرعباهستند، این پنج نفر رو میگم... * فَقالَ الاَْمینُ جِبْراَّئیلُ یا رَبِّ وَمَنْ تَحْتَ الْکِساَّءِ* جبرائیل می پرسه،می دونه،اما میخواد بهتر بدونه،خدایا اینها که زیر عبا هستند کی اند این پنج نفر؟ * فَقالَ عَزَّوَجَلَّ هُمْ اَهْلُ بَیْتِ النُّبُوَّهِ وَمَعْدِنُ الرِّسالَهِ هُمْ فاطِمَهُ وَاَبُوها وَبَعْلُها وَبَنُوها* همه جا تو عرب اگه صد تا زن باشه یه مرد، به مرد معرفی می کنند، ضمیر رو مذکر میارن،چهارتا مردند،وزنه ی همه ی عالم وجود،یه زن ِ بین اینهاست،این دستور زبانیش بود،دستور زندگی و اجتماع اینه که ادب ایجاب میکنه بگی پیغمبر و اهل بیتش،خدا یه کار دیگه داره با ما،وقتی عشق میاد وسط اول فاطمه است،نگفت:"هُمْ رَسولی"گفت: *هُمْ فاطِمَهُ وَاَبُوها وَبَعْلُها وَبَنُوها* اینها فاطمه و پدر و شوهر و بچه هاشن * فَقالَ جِبْراَّئیلُ یا رَبِّ اَتَاْذَنُ لى اَنْ اَهْبِطَ اِلَى الاَْرْضِ لاَِکُونَ مَعَهُمْ سادِساً* جبرئیل میگه:خدایا اجازه میدی منم برم،شیشمی اینها بشم؟ * فَقالَ اللَّهُ نَعَمْ قَدْ اَذِنْتُ لَکَ* اینجا اجازه داد گفت:برو * فَهَبَطَ الاَْمینُ جِبْراَّئیلُ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْکَ یارَسُولَ اللَّهِ الْعَلِىُّ الاَْعْلى یُقْرِئُکَ السَّلامَ وَیَخُصُّکَ بِالتَّحِیَّهِ وَالاِْکْرامِ* ازجانب خدابرات،تحیّت،اکرام وسلام الهی آوردم * وَیَقُولُ لَکَ وَعِزَّتى وَجَلالى اِنّى ما خَلَقْتُ سَماَّءً مَبْنِیَّهً وَلا اَرْضاً مَدْحِیَّهً وَلاقَمَراً مُنیراً وَلا شَمْساً مُضَّیئَهً وَلا فَلَکاً یَدُورُ وَلا بَحْراً یَجْرى وَلا فُلْکاً یَسْرى اِلاّ لاَِجْلِکُمْ وَمَحَبَّتِکُمْ * همه چیزروخدابه عشق شما خلق کرده *وَقَدْ اَذِنَ لى اَنْ اَدْخُلَ مَعَکُمْ* به منم اجازه داده بیام بین شما"همین جوری نرفت داخل،خدا اجازه داده بازم نرفت داخل،آی مردم خدا به جبرائیل گفته بروبازم نرفته داخل،چرا؟ * فَهَلْ تَاْذَنُ لى یا رَسُولَ اللَّهِ* با اینکه خدا اجازه داده میگه: یا رسول الله اجازه میدی؟ * فَقالَ رَسُولُ اللَّهِ وَعَلَیْکَ السَّلامُ یا اَمینَ وَحْىِ اللَّهِ اِنَّهُ نَعَمْ قَدْ اَذِنْتُ لَکَ فَدَخَلَ جِبْراَّئیلُ مَعَنا تَحْتَ الْکِساَّءِ فَقالَ لاَِبى اِنَّ اللَّهَ قَدْ اَوْحى اِلَیْکُمْ یَقُولُ اِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً * خدامیخواد شما اهلبیت پاک باشید،آیه نازل شد، حالا امیرالمؤمنین میخواد از پیغمبر بپرسه چه سرّیه زیر این عبا جمع شدیم *فَقالَ عَلِىُّ لاَِبى یا رَسُولَ اللَّهِ اَخْبِرْنى مالِجُلُوسِنا هذا تَحْتَ الْکِساَّءِ مِنَ الْفَضْلِ عِنْدَاللَّهِ* امیرالمؤمنین سئوال کرد برای نشستن ما زیر عبا چه فضلی خدا قرار داده؟ *فَقالَ النَّبِىُّ وَالَّذى بَعَثَنى بِالْحَقِّ نَبِیّاً وَاصْطَفانى بِالرِّسالَهِ نَجِیّاً* پیغمبر داره قسم میخوره" آی گرفتارا، آی مریض دارا،آی حاجت دارا " *ما ذُکِرَ خَبَرُنا هذا فى مَحْفِلٍ مِنْ مَحافِلِ اَهْلِ الاَْرْضِ وَفیهِ جَمْعٌ مِنْ شَیعَتِناوَمُحِبّینا اِلاّ وَنَزَلَتْ عَلَیْهِمُ الرَّحْمَهُ وَحَفَّتْ بِهِمُ الْمَلاَّئِکَهُ وَاسْتَغْفَرَتْ لَهُمْ اِلى اَنْ یَتَفَرَّقُوا*
علی جان هرجا قصهءامروزما نقل بشه یه عده ای از شیعیان و محبین تو باشند"اگه شیعه ی خالی می گفت مشکل بود"اما هر جا دوستان علی باشن،این قصه گفته بشه ملائکه رو می فرستند،دورشونند،استغفار می کنند،برای اینا تا وقتی بخوان از هم سوا شن،رحمتم رو بر اینها نازل میکنم "امشب همه ملکوتی شدن،امشب ملائکه هستند،شک هم نکن"یه روایت بگم؟ دارد در آسمانها،ملائکه ای که از جلسات اهلبیت می روند و می رسند،ملائکه ی دیگه میگن عجب بوی عطری با خودتون آوردید؟کجا بودید؟ جواب میدن:مجلس حسین. هنوز جلسه هست ما هم بریم؟ اگه تموم نشده بود که ما نمی اومدیم *فَقالَ عَلِىُّ اِذاً وَاللَّهِ فُزْنا وَفازَ شیعَتُنا وَرَبِّ الْکَعْبَهِ* امیرالمؤمنین فرمودند:شیعیان ما رستگارشدندبه خدای کعبه،به خاطر داشتن این حدیث * فَقالَ النَّبِىُّ ثانِیاً* دوباره پیغمبر فرمود * یا عَلِىُّ وَالَّذى بَعَثَنى بِالْحَقِّ نَبِیّاً وَاصْطَفانى بِالرِّسالَهِ نَجِیّاً ما ذُکِرَ خَبَرُنا هذا فى مَحْفِلٍ مِنْ مَحافِلِ اَهْلِ الاَْرْضِ وَفیهِ جَمْعٌ مِنْ شیعَتِنا وَمُحِبّینا وَفیهِمْ مَهْمُومٌ اِلاّوَفَرَّجَ اللَّهُ هَمَّهُ* اگه هر کسی که هم و غمی داشته باشه،پای این این حدیث بشینه، خدا همش رو از بین می بره *وَلا مَغْمُومٌ اِلاّ وَکَشَفَ اللَّهُ غَمَّهُ* خدا غم روازدل اوناکه غم دارن میبره *وَلاطالِبُ حاجَهٍ اِلاّوَقَضَى اللّهُ حاجَتَهُ* هرحاجتمندی خدا حاجتش رو برآورده میکنه... خدایا دیگه آقامون رو برسون * فَقالَ عَلِىُّ اِذاًوَاللَّهِ فُزْنا وَسُعِدْنا وَکَذلِکَ شیعَتُنا فازُوا وَسُعِدُوا فِى الدُّنْیا وَالاْخِرَهِ وَرَبِّ الْکَعْبَه.   اَللَّهُمَّ اِنِّی اَسئَلُکَ بِحَقِّ فاطِمَةَ وَ اَبیهَا وَ بَعلِهَا وَ بَنیهَا وَ سِرِّالمُستَودَعِ فِیهَا: فرج آقامون برسون. آقامون ازماراضی وخشنودبفرما مارو اهل تقوا قرار بده ماواهلمون رواهل تقوا قرار بده مارو اهل صبر،اهل انفاق،اهل سحر،اهل استغفار قرار بده ماروحسینی زنده بداروحسینی بمیران ماروجزوشهدای در رکاب امام زمان قراربده اسباب اشتغال،ازدواج،تحصیل،برا همشون مهیا بفرما ای خدا مرگ ما روشهادت رقم بزن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥قبیله ای در آفریقا که هیچ کشوری حاضر به پذیرش آن نشده اما از تمام دنیا ، فقط یک نفر را می شناسند...
▪️نگاه مبهمی امشب به آسمان داری ▪️خدا به خیر کند نیتی نهان داری ▪️چه دیده ای که شدی سیر از من و بابا ▪️که قصد شعله کشیدن به باغ مان داری ▪️حسین این طرف و آن طرف حسن انگار ▪️خدا نکرده سرِ تَرک این و آن داری ▪️بس است دسته ی دستاس هم پر از خون شد ها بلدی اینجوری گریه کنی ▪️بس است دسته ی دستاس هم پر از خون شد ▪️اگر غلط نکنم قصد پخت نان داری یه روزم نمی تونستی گرسنگی بچه هات رو تحمل کنی حتی روز آخر هم با دست شکسته ات نون پختی مادر... آخ کجا بودی خرابه ی شام ▪️نوازشم بکن یا نکن نه دیگه این روزا دیگه آخر... ▪️نوازشم مکن از طرز شانه ات پیداست ▪️میان سینه ی خود، درد بی امان داری چیه اون درد بی امان... ▪️که چند دنده فقط سالم است و باقی نه ▪️چقدر زخم و ترک روی استخوان داری ▪️شکست دست تو را قنفذ و نفس میزد ▪️هنوز نام علی بر زبان داری ▪️مغیره میزد و میگفت خسته ام کردی ▪️که بعد این همه ضربه ،هنوز جان داری ▪️مغیره میزد و میگفت خسته ام کردی ▪️که بعد این همه ضربه ،هنوز .... به خدا فقط دوتاش رو به ما گفتند یه دونه مغیره رو گفتند یه دونه قنفذ رو گفتند یه دونه سیلی رو گفتند اما اونی که حتی اهل سنت هم نقل کردند اینه... نانجیب فَالتَفَت اِلیٰ مَن حَولَها یه نگاه کرد اونایی که فاطمه رو محاصره کرده بودند گفت اِضرِبُوا فَاطِمَة یه زن باردار رو دسته جمعی می زدند... حالا ببین ، زبان روضه رو زینب عوض کرد مادر... ▪️شما چهار بهشتید پس چرا سه کفن... تو ، بابام علی ، داداشام حَسَنَین.... ▪️شما چهار بهشتید پس چرا سه کفن ▪️چقدر حرفِ نگفته برای مان داری ▪️وصیتت شده تا از حسین نوحه کنم ▪️شب است و باز پرستار روضه خوان داری حالا دارند مادر و دختر ، روضه ها رو می خوانند... مادر.... ▪️نفس بده که بگویم چه گفته ای با من از اینجا دیگه وقایع کربلاست... ▪️نفس بده که بگویم چه گفته ای با من چی گفت به زینبش.... شروع شد... ▪️غروب میشود و تو نفس زنان داری.... ▪️به روی خیمه پر شعله خاک میریزی ▪️که چند دختر نوپا در آن میان داری ▪️دو دست دخترکی روی گوش ها میگفت: ▪️تو هم به روی سرت زخم خیزران داری خوش به حاله اونایی که نفهمیدند این زبان گفتگوی دختر و مادر... کربلا هم زبان گفتگوی دختر حسین و زینب... ▪️دو دست دخترکی روی گوش ها میگفت: یعنی اومد شکایت کنه به عمه ... یه نگاه کرد گفت عمه ... ▪️تو هم به روی سرت زخم خیزران داری یعنی کوفه نیومده سرش رو زدند اونقدر با کعب نی.... تو چیکار میکنی دخترم... ▪️تو دست بر سر او میکشی و میگوئی ▪️چقدر لخته ی خون بین گیسوان داری حسین.....ای حسیییننن 😭😭😭 ==================== @rozehdaftari
این ترکییی هست خودم چیدمان کردم👇👇 🖤 🖤 ❣فریاد كه یار ضعفا یار ندارد  مولود حرم محرم اسرار ندارد ❣ شد خانه نشین شیر خدا فاتح خیبر  بی فاطمه او قدرت پیكار ندارد ❣ سوگند به مظلومی تاریخ كه تاریخ  مظلوم تر از حیدر كرار ندارد ❣ بر حاشیه برگ شقایق بنویسید  گل تاب فشار در و دیوار ندارد ❣ ای سینه سپر كاش به جای تو علی بود  چون سینۀ تو طاقت مسمار ندارد ⬅️سلمان میگه بعد از شهادت حضرت زهرا رفتیم آقا امیرالمومنین را به مسجد بیاریم.. اومدیم در خانه مولا علی.. دقُ الباب کردیم اجازه گرفتیم.. وارد خانه مولا علی شدیم همین که وارد خونه شدیم... دیدیم آقا امیرالمومنین گوشه ی خانه نشسته ماتم گرفته گریه میکنه... پرسیدم آقاجان چرا گریه می کنید؟.. فرمود سلمان این خونه دیگه فاطمه نداره .... خونه ای که فاطمه نداره برای ورودش اجازه گرفتن نمیخواد... اونایی که باید اجازه می‌گرفتند نگرفتن... آقا امیرالمومنین برا رفتن به مسجد اماده شد... اما همین که به در سوخته ی خانه رسید از حال رفت... بیهوش روی زمین افتاد ... آقا را به هوش آوردن امیرالمومنین با دستای مبارکشون به در اشاره کردند.. ... فرمود :اینجا زهرای منو زدن... اینجا پهلوشو شکستن... (( مخزن المصائب صفحه ۳۲)) ⏪⏪ بگم... آقاجان یا امیرالمومنین ... شما بعد از شهادت فاطمه تا نگاهتون به در خانه افتاد یاد فاطمه افتادید.... اما دلابسوزه برا اون خواهری که.. بعد از شهادت برادرش حسین چهل منزل با سر بریده همسفر بود... سفر کردم به دنبال سر تو سپر بودم برای دختر تو دادش... چهل منزل کتک خوردم برادر به جُرم اینکه بودم خواهر تو حالا باداین حالی داری سه بار صدا بزن یا حسین یا حسیـــــن ❣هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)❣@rozehdaftari
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم و لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلاّ بِالله العَلي العَظيمِ حسبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ نِعْمَ الْمَوْلَى‏ وَنِعْمَ النَّصِیرُ أَسْتَغْفِرُ اللّٰه الَّذِي لَاإِلٰهَ إِلّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّوْمُ الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ ذُوالجَلالِ وَ الاِکرَام بَدِيعُ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ مِنْ جَمِيعِ ظُلْمِي وَجُرْمِي وَ إِسْرافِي عَلَىٰ نَفْسِي وَأَتُوبُ إِلَيْهِ يَا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِيَّةِ يَا بَاسِطَ الْيَدَيْنِ بِالْعَطِيَّةِ يَا صَاحِبَ الْمَوَاهِبِ السَّنِيَّةِ صلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ خَيْرِ الْوَرَىٰ سَجِيَّةً وَ اغْفِرْ لَنَا يَا ذَا الْعُلَىٰ فِي هَذِهِ الْعَشِيَّة آخرین سحر شب جمعه ی عمر فاطمه است نمیدونم امشب توانست برای همسایه ها دعا کنه یا نه اما با قرائنی که توی روایات ما فرموده اند بستری که به دیوار چسبیده بود خانمی هم که «لَزِمَت الفِراش ، نَحَلَ جِسمُها ، ذابَ لَحمُها ،» قطعا امشب نتونست مثل هر شب جمعه ،.... به دست شکسته ی بی بی دوعالم دستت رو بیار بالا ان شاء الله هیچ وقت دستت در خونه ی خدا شکسته نباشه... الهی العفو حیفه به خدا سحر شب جمعه بیایی چراغا خاموش ، تاریک ... بازم روت نشه با خدا حرف بزنی... الهی العفو.... ▪️با غلام رو سیاه، ای یار ،خوبی می کنی ▪️با نمک نشناس ها هر بار ،خوبی می کنی ▪️با بدی و بی وفایی ها ،تو می سازی فقط ▪️این بدی را می کنی انکار، خوبی می کنی یه جوری با من معامله میکنی کأنّ اصلا انگار نه انگار من بدی کردم اصلا نمی گذاری ملائکه ات متوجه بشند هی میگی مهلتش بدید ▪️من گرفتارِ دل بیمارم و حالم بد است ▪️تو پرستاری و با بیمار خوبی می کنی ▪️روز و شب با اینکه من، ای مهربانِ من، تو را ▪️می دهم با هر گناه ، آزار، خوبی می کنی ▪️بنده ات را آب کردی اینقَدَر خوبی نکن(۲) ▪️می شوم گستاخ تر، هر بار خوبی می کنی کوچه گردم، می کنم بازارتان را گرم تر بین مردم می زنم هی جار ...، خوبی می کنی نشونیت رو به همه دادم هر کی نا امید شده ، گفتم بیا سحر شب جمعه ، ببین چه میکنه این نشونی رو خودت به ماها دادی ▪️آمدم امشب به من حال مناجاتی دهی ▪️من شنیدم با دلِ بیدار خوبی می کنی ان شاء الله که دلت خواب نباشه ▪️من شنیدم صبح محشر از میان خلق، با (۲) ▪️گریه کن های در و دیوار، خوبی می کنی میاد کنار دروازه ی جهنم میبینه مومنین دارند میرند سمت بهشت کفار دارند میاند سمت جهنم اما یه عده هم که نام و نشونیشون محبّ است، اما گناهکارند ، کشون کشون دارند اوناروهم میارند سمت جهنم عرضه می دارد یاربّ لِمَ سَمَّیتَنِی فاطمة اسم من رو براچی فاطمه گذاشتی... ندا میاد فاطمه گذاشتم چون تو و محبینت رو میخوام از آتیش نجات بدم خدایا منکه دارم می بینم محبینم رو کشون کشون میارند پس من رو براچی آوردی دم دروازه جهنم ندا می ده اینجا کشوندمت فاطمه جان تا به همه عظمت تو رو نشون بدم تو اگه اراده کنی ، یه دونه از این محبین رو نمی گذارم ، آتش بسوزونه خدمونی بلدی حرف بزنی... بی بی جان شما توی آتیش سوختی میدونی سوختن چجوریه .... نکنه تو باشی و مارو بسوزونند بچه هات هم میدونند سوحتن یعنی چی ▪️شبهای جمعه گریه آب و رنگ دارد ▪️پیراهنی که جای صدتا چنگ دارد ▪️مادر شکایتها ز روز جنگ دارد ▪️گوید چرا روی تو جای سنگ دارد ▪️گوید مرا با روضه هایت پیر کردی فرمود مادر ما ابابصیر از روز عاشورا تا قیامت هر روز برا حسینش گریه می کنه أما تُحب أن تکونَ مِمَّن یُسعِدُ أُمّی دوست نداری مادرم رو یاری کنی این خطاب به ما هم میتونه باشه ها ▪️گوید مرا با روضه هایت پیر کردی ▪️مثل خودم زیر لگدها گیر کردی پسرم... ▪️مانند من ترکیب اَبرویت به هم خورد کنایه فهم ها یه چشم به مدینه است یه چشم به گودال ▪️مانند من ترکیب اَبرویت به هم خورد ▪️با هر تکان ضربه گیسویت به هم خورد ▪️خوردی زمین و وضع پهلویت به هم خورد ▪️آتش گرفتی، حالت رویت به هم خورد ▪️خیلی شبیه مادرت زهرا شدی تو ▪️آشفته پیکر زیر دست و پا شدی تو اونجا توی مدینه ... (ان شاء الله که اینجوری باشه) یه لگد به من زدند گودال هم یه لگد به تو زدند توی مدینه ، دسته جمعی منو زدند گودال هم تو رو دسته جمعی می زدند توی مدینه منو تقربا الی الله می زدند توی گدال هم تو رو تقربا إلی الله می زدند بین در و دیوار ، من با صورت به زمین خوردم تو هم کربلا با صورت ، زمین خوردی اما یه فرقی هم ما داشتیم با هم من خوردم زمین ، فضه کمکم کرد اما تا تو خوردی زمین ، همه محاصره ات کردند.... آی حسین ..... بأبی المستضعَف الغریب یا اباعبدالله @rozehdaftari ▪️بی سبب نیست شب جمعه شب رحمت شد ▪️مادری گفت حسین جان ، همه را بخشیدی بالحسین الهی العفو...
2_1152921504669579712.mp3
21.42M
▪️با غلام رو سیاه، ای یار ،خوبی می کنی ▪️با نمک نشناس ها هر بار ،خوبی می کنی ▪️با بدی و بی وفایی ها ،تو می سازی فقط ▪️این بدی را می کنی انکار، خوبی می کنی @rozehdaftari ====================
Basem Karbalaei - Madar Daram Az Halet Khabar (128).mp3
21.28M
مادر! دارم از حالت خبر مادر! غرق خونی پُشت در مادر! گشته ای تو بی پسر @rozehdaftari مادر! مادر! @rozehdaftari مادر این حرف جدایی باورم نیست سایۀ مِهر تو فردا بر سرم نیست دیده ام خوابی که پیشم مادرم نیست روشنایی بی تو در چشم ترم نیست @rozehdaftari مادر! زیر بارانِ مِحن مادر! شعله زد بر قلبِ من مادر! بقچۀ پر از کفن مادر! مادر! @rozehdaftari مادر! دارم از حالت خبر مادر! غرق خونی پُشت در مادر! گشته ای تو بی پسر مادر! مادر! @rozehdaftari حضرت زهرا چنین گفته به زینب جانم از غم های تو رسیده بر لب میشوی بی من در این دنیا مُعَذَّب از غریبیِ تو جانم گشته پُر تب زینب! دارم از حالت خبر زینب! شهر کوفه آن سحر زینب! بنگری قتل پدر مادر! مادر! @rozehdaftari مادر! دارم از حالت خبر مادر! غرق خونی پُشت در مادر! گشته ای تو بی پسر مادر! مادر! @rozehdaftari زنده می گردد غمِ کوچه دوباره بنگری قلبِ حسن را پاره پاره می زند ظالم به قلب تو شراره @rozehdaftari می کند اُمُّ الجَمَل به ناقه اشاره ای وای زینبم ناله بزن ای وای خون و تابوتِ حسن مادر!مادر! مادر! دارم از حالت خبر مادر! غرق خونی پُشت در مادر! گشته ای تو بی پسر  مادر! مادر! @rozehdaftari این حسین را که تویی زنده به بویش کربلا بوسه بزن جایم گلویش بنگری بر سینه می شیند عدویش غرق خاک و خون ببینی گشته رویش سوزان خیمه زجور دشمنان سوزان قلبِ تو و آن کودکان سوزان اشکِ زمین و آسمان مادر!مادر! @rozehdaftari مادر! دارم از حالت خبر مادر! غرق خونی پُشت در مادر! گشته ای تو بی پسر  مادر! مادر! @rozehdaftari
آهنگ:« زینب زینب زینب» استاد سلیم موذن زاده نوحه از مقام شامخ مادر .... مادر مادر مادر ای روحه روان مادر آرامش جان مادر مادر مادر مادر هر درده دوزن مادر قدی بوکلن مادر هدیه ی داور ای گل پرپر ای مهربان مادر ای قهرمان مادر گل گویلومی آل مادر بو گیجه نی قال مادر مادر مادر مادر رنگین سارالوب مادر زلیفین آغاروب مادر مادر مادر مادر اوغلون قوجالیب مادر غم دورین آلیب مادر گیتمه صبر ایله بیزی درک ایله ای مهربان مادر ای قهرمان مادر گل گویلومی آل مادر بو گیجه نی قال مادر مادر مادر مادر رنگین سارالوب گل تک باتین نیه اولدوز تک مادر مادر مادر آی مثلی گنه باتدون بالا لارین آغلاتدون بیزی تک قویما گل بیزدن دویما ای مهربان مادر ای قهرمان مادر گل گویلومی آل مادر بو گیجه نی قال مادر مادر مادر مادر سنسیز نینرم مادر یولون گوزلرم مادر مادر مادر مادر هجرونده ملر قالام ایودن عطریوی آلام قبره گل گیتمه بیزی ترک ایتمه ای مهربان مادر ای قهرمان مادر گل گویلومی آل مادر بو گیجه نی قال مادر مادر مادر مادر ای مونس جان مادر هر غمده یانان مادر مادر مادر مادر اخشام لار اولان وقته گیلوم سنی چوخ ایستر ای پرستاریم بهترین یاریم ای مهربان مادر ای قهرمان مادر گل گویلومی آل مادر بو گیجه نی قال مادر مادر مادر مادر بولود کیمی سن دولدون یاغیدون اریدون سولدون مادر مادر مادر هر گون بیزه خاطر سن غمدن قوجالیب سولدون چکدین چوخ زحمت دریای رحمت ای مهربان مادر ای قهرمان مادر گل گویلومی آل مادر بو گیجه نی قال مادر مادر مادر مادر الگوسی اولان زهرا سسلن گلجک زهرا مادر مادر مادر قبرینده گلوب زهرا دادیوه چاتار زهرا سسله زهرانی یار مولانی ای مهربان مادر ای قهرمان مادر گل گویلومی آل مادر بو گیجه نی قال مادر مادر مادر مادر ایام محرمده اغلاردین اوزن مادر مادر مادر مادر قاره گینوب قاره باغلاردین اوزن مادر سینه داغلاردین آرام آغلاردین ای مهربان مادر ای قهرمان مادر گل گویلومی آل مادر بو گیجه نی قال مادر مادر مادر مادر ایام محرمدی سینم دولی گل غمدی مادر مادر مادر دسته کوچیه گلدی غم سینمیزی دلدی گل چای ویر مادر گلوب پرچملر ای مهربان مادر ای قهرمان مادر گل گویلومی آل مادر بو گیجه نی قال مادر مادر مادر مادر کوینگیمی ویر گیوم دسته یه آنا گیدوم مادر مادر مادر حسینه سلام ایدیم مسجده دوروم گیدوم محرم گلدی غم قلبی دلدی ای مهربان مادر ای قهرمان مادر گل گویلومی آل مادر بو گیجه نی قال مادر مادر مادر مادر باش قاره سینی باغلا زهرایه اوزون آغلا مادر مادر مادر نذیری منده ساخلا پیمانیمی گل باغلا نوکرم شاهه باخ روسیاهه ای مهربان مادر ای قهرمان مادر گل گویلومی آل مادر بو گیجه نی قال مادر مادر مادر مادر سن آی کیمی تز باتدین سن ائیلریوی آغلاتدون مادر مادر مادر گوزدن بیزی سن آتدون دنیا لری آغلاتدون آغلارام مادر بهترین یاور ای مهربان مادر ای قهرمان مادر گل گویلومی آل مادر بو گیجه نی قال مادر مادر مادر مادر سن نچه ایل عمرونده اولدون بیزه پشتیبان مادر مادر مادر هجرونده بالا لارین آغلار ایلیر افغان اولموشوق گریان جان سنه قربان ای مهربان مادر ای قهرمان مادر گل گویلومی آل مادر بو گیجه نی قال مادر مادر مادر مادر آچ گوزلریوی مادر باخ غملدی بلبلر مادر مادر مادر دی سوزلریوی مادر اغلیر سنه بو گللر ای گل پر پر بهترین مادر ای مهربان مادر ای قهرمان مادر گل گویلومی آل مادر بو گیجه نی قال مادر مادر مادر مادر قیزلارین قرا باغلار سس سسه ویروب آغلار مادر مادر مادر زلفین داریان اولماز تز یاده سالوب آغلار گیتمه سن خوشدی گل یرون بوشدی ای مهربان مادر ای قهرمان مادر گل گویلومی آل مادر بو گیجه نی قال مادر مادر مادر مادر سن غصیلن سولدون سن بیزلری تک قویدون مادر مادر مادر بیزلری یتیم قویدون گل مثلی آنا سولدون آناسیز قالدیق سولوب سارالدیق ای مهربان مادر ای قهرمان مادر @rozehdaftari
🕊﷽🕊 🔳 ⚫️سالگرد مادر 🔳 3 🔸بر آینهٔ جمال داور صلوات 🔸بر آبروی آل پیمبر صلوات 🔸بر فاطمه ای که شد به شأنش نازل 🔸از سوی خدا سوره کوثر صلوات () 🔺ما‌احاط‌بهی‌علمک🔻 ♻️ (س) (یازهرا)3 ▪️ای مدینه من دگر زهرا ندارم ▪️صورت خود را به دیوار می گذارم ▪️غنچه ام کو، لاله ام کو؟ یار 18ساله ام کو؟ ▪️ای مدینه رخت ماتم در بَرَم شد ▪️روز روشن خانهٔ من قتلگاه همسرم شد ▪️غنچه ام کو، لاله ام کو؟ یار 18ساله ام کو؟ ▪️ماه گردون چون مَهِ من، پردهٔ نیلی ندارد ▪️بانوی پهلو شکسته، طاقت سیلی ندارد ...سیدا منو ببخشن یا صاحب الزمان.... ▪️غنچه ام کو، لاله ام کو؟ یار 18ساله ام کو؟     ⬅️اگه مادر دارید، قدر مادراتونو بدونید.. مادر عزیزه..مادر غمخوار اولاده... خدا مادرتو برات نگه داره،،،نکنه دلشو بشکنی،،،قدر مادر رو بدون،، بخدا دنیارو بگردی هیچ کسی جای مادرو برات پُر نمیکنه... اونی که مادر نداره،،،میگه حاضرم همه زندگیمو بِدَم فقط یه بار مادرمو بغل بگیرم،،،فقط یه بار منو صدا بزنه،،فقط یه بار صدای مادرمو بشنوم.. ای مادر ای مادر    ⏪اگه ازش بپرسی بدترین لحظه عمرت چه زمانی بود.. میگه اون لحظه ای که مادرمو تو غسالخونه دیدم... اون لحظه ای که بدن مادرو تشیع میکردند 💔آخ خدا مادرم را کجا میبرن 💔گمانم برای شفا میبرن    ⬅️آخ اون لحظه ای که بدن مادرمو داخل خانه قبر گذاشتن،، سنگ لحدُ چیدن خاک ریختن ،،،دیگه مادر اسیر خاکها شد ،،،آخ دیگه مادرو نمیبینم،،، ای مادر ای مادر ای مادر    ⏪دلتو ببرم مدینه بیاد غربت بی‌بی دوعالم ناله بزنی... سلمان میگه نیمه شب تو خونه نشسته بودم، دیدم دارن در میزنند، درو باز کردم، دیدم حسنُ حسین یتیمان خانم زهران،، نمیدونم بچهٔ بی مادر دیدی یا نه؟ الهی هیچ کس تو کوچیکی سایهٔ پدر و مادر ازش کم نشه.. میگه دیدم رنگ تو صورت این بچه ها نمونده... صدا زدند..سلمان...سلمان اگه میخوای برای تشیع جنازهٔ مادرمون زهرا بیای بیا سلمان.. سلمان میگه دست این آقا زاده ها رو گرفتم.. وارد خانهٔ علی شدم..دیدم امیرالمومنین بدن زهراشو غسل و کفن کرده،،، بدنُ داخل یه تابوتی قرار داده.،،، یه  طرف زینب نشسته یه طرف امیرالمومنین... (دشتی) آخ.. 🍁فلک صبرو قرارم را گرفتی 🍁به شام تیره یارم را گرفتی 🍁علی میگفت زیر لب در آن شب 🍁همه دارو ندارم را گرفتی تا چشم علی من افتاد.. صدا زد: سلمان بیا..سلمان بیا ...سلمان زینت خونه ام رفت.. سلمان بیا محرمم رفت.. ⬅️آی ناله دارا..دیدی وقتی یه مادری از دنیا میره..وقتی میخوان جنازشو بردارن..میگن پسراش بیان..برادراش بیان.. (بابا محارمش بیان...این جنازه رو بردارن..)   ⬅️سلمان میگه دیدم پسران زهرا کوچکند نمیتونند جنازه رو بردارند اباذر اومد، مقداد اومد، همراه علی جنازه رو برداشتند... قربون اون جنازه ای که به روایتی 5نفر به روایتی 7نفر جنازه رو تشیع کردند ... امان امان 2    ⬅️رسمه از خونه ای که دارن جنازه مادری رو میبرن... بچه هاش شیوَن میکنند ..همه میان دور یتیمارو میگیرن..با یتیما گریه میکنند.. ♻️بخدا زهرا غریبه.. ♻️بخدا زهرا مظلومه.. (چرا) آخه بچه هاش آستین به دندان گرفته بودند.. آروم آروم داشتن گریه میکردند.. 🔻علی بعد از تو یا زهرا غریبه 🔺در این دنیای فانی غم نصیبه 🔻تو رفتیُّ شدم تنهای تنها ای عزیزم 🔺که ذکر من فقط امن یجیبه (اوج)   ⏪کجا دیدی یه مادر جوون بمیره..نیمه شب تشیع بشه..نتونی بلند بلند گریه کنی..نتوتی بلند بلند مادر مادر بگی.. جنازه رو حرکت دادند.. سلمان میگه سرمو برگردوندم..دیدم زینب سه چهار ساله چادر نماز مادرو به سر کرده.. داره مادرو بدرقه میکنه.. میخوام بگم تو خونه زهرا کار برعکس شد(چرا) آخه رسمه دختر عروس میشه مادر بدرقه اش میکنه اما تو دل شب زیتب مادرُ بدرقه کرد.. مادر جوونشو بدرقه کرد 🔘منیم آنام حیالیدی مدینین مارالیدی 🔘یاواش گویون مزارینه گولو سینیب یارالیدی ⚫️لای لای نّنّه ام 4 🔘الهی یانمیوم نِجّه شرارِ محنتُ غَمَه 🔘منیم آنام جوان اُلوب مدینه باتدی ماتَمه 🔘سَنی چوخ وروب لی یات ننه 🔘سَنه گوربانام یارالان ننه لای لای نّنّه ام4 🛑هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)🛑 @rozehdaftari
14. امام حسین ع.mp3
1.33M
گریز به : ( علیه السلام ) یا علی اگه شبانه هم بود فاطمه رو دفن کردی ، ... دو تا دستِ پیغمبر(ص) به کمک شما آمد ، ... کربلا هم وقتی زین العابدین خواست بدنِ حسین رو دفن کنه ، بنی اسد آمدند ، گفتند آقا کمک کنیم ؟ حضرت فرمود : به کمک شما نیازی نیست ، کسانی هستند با من کمک کنند ، بدن رو دفن کنند ، میگن پیغمبرخدا(ص) آمد ، امیرالمومنین آمد ، امام حسن آمد ، بدنِ بی سرِ ابی عبدالله رو توو قبر گذاشتند ، ... اما دیدند زین العابدین از قبر بیرون نمیاد ، ... آمدند جلو ، دیدند خم شده ، صورتش رو به حلقوم بریده ی بابا ، ... هر کجا نشستی به قصد فرج ، فریاد بزن یا حسین ... @rozehdaftari
12. تنهایی در غربت.mp3
2.83M
( سلام الله علیها ) اما میدونید غربت امیرالمومنین کجا نمایان شد ؟ وقتی میخواست بدنِ فاطمه اش رو دفن کنه ، ... معمولا خانومی رو که بخواهند دفن کنند ، میگن نامحرما عقب بروند ، دوتا محرم بیان ، بدن رو دفن کنند ... امیرالمومنین تنهای تنها ، اگه داخل قبر بره ، کی بدن رو دستش بده ؟ اگه بالای قبر بمونه ، کی بدن رو ازش بگیره ؟ علی که همه جا یار پیغمبر(ص) بود ، علی که توو جنگ احد مثل پروانه دورِ پیغمبر(ص) میگشت ، از هر طرف دشمن می اومد میدید علی ظاهره ، علی که لیلة المبیت ، توو بستر مرگ ، جای پیغمبر(ص) خوابید ، شب تنهائیش ، پیغمبر(ص) ، علی رو تنها نمیگذاره ، یه مرتبه دید دو تا دست از میان قبر بیرون آمد « اِلَیَّ ، اِلَیَّ ، اِلَیَّ» ، یه نگاه به دستها کرد دید دست ها شبیه دستهای پیغمبره ... شاید نگاه کرد به دستها ، یادش اومد یه شبی این دستها ، دستِ فاطمه رو توو دستش گذاشت ، گفت : هَذِهِ‏ وَدِيعَةُ اللَّهِ‏ وَ وَدِيعَةُ رَسُولِ الله ... یه عبارتی توو بحار مرحوم مجلسی می دیدم ، شب عروسی وقتی فاطمه و امیرالمومنین تنها شدند ، پیغمبر(ص) روبند صورت بی بی رو کنار زد ، فرمود یا علی صورت همسرت رو ببین ، برا اولین بار امیرالمومنین نگاه به صورت فاطمه کرد ، ... من میگم پیغمبرخدا(ص) میخواست به امیرالمومنین منظوری رو برسونه ، بگه یاعلی ببین صورتش سالمه ، یاعلی ببین جای سیلی نداره ... دخترم آن شب که من دست علی دادم تو را جای پنج انگشت سیلی در رُخت پیدا نبود ... @rozehdaftari
یه روز دور ِ بسترش رو گرفتن، فقط علی و بچه هاش، امیرالمؤمنین از دختر پیغمبر خواستن آن دارویی كه یه مقدار درد تون رو تسكین میده چیه؟ این مطلب رو محدث قمی نقل میكنند، عرض كرد: علی جان،اگر محبت كنید پیراهن بابامو به من بدهید، من این پیراهن رو روی سرم بندازم،رو صورتم بندازم، بوی محبوبم رو استشمام كنم، شاید در آرامش ِ من مؤثر باشه، رفتن پیراهن مبارك پیغمبر رو آوردند بچه ها دیدن تا مادر چشمش به پیراهن افتاد،این پیراهن رو گرفت و روی سر انداخت، صدا زد حسن جان پاشو بیا جلو،حسین ِ من بیا جلو، دست ِ این دوتا بچه رو تو دستش گرفت، عزیزان ِ من چرا دیگه صدای ِ جدتون به گوشم نمیرسه؟ چرا اون كسی كه با دست ِ مباركش گرد و و غبار از صورت شما پاك می كرد،دیگه نمیآد خانه ی ما؟ چرا اون مرد مهربانی كه شما رو بغل می گرفت، مسجد می برد دیگه اون رو بین خودمون نمی بینیم؟. دیگه این پیراهن غوغایی برپا كرده بود تو اون خونه،شما با دیدن پیراهن بابا اینقدر منقلب شدید، ولی اون دختر سه ساله ای كه سر بریده ی بابارو بهش دادن چه كرد با سر، دیگه با دیدن سر عمرش زیاد ادامه پیدا نكرد، وقت به نماز صبح نرسیده بود،كه دیگه صداش خاموش شد،خیال كردن خوابش برده،ولی زین العابدین از گوشه ی خرابه فریاد زد عمه،بچه از دنیا رفت. @rozehdaftari
انجام كار خانه مرا سخت گشته است دیگه خودم نمی تونم برا بچه هام نون درست كنم،نمی تونم خودم لباس های بچه هام رو بشورم،بابا چند وقت ِ زینب میاد جلو بسترم،توقع داره مثل همیشه بغلش كنم،موهاش رو شونه بزنم،آخ كه دیگه دستم بالا نمیآد،بابا برا علی نمیتونم بگم،بچه ها هم كه طاقت ندارن،اومدم برا تو بگم بابا انجام كار خانه مرا سخت گشته است می دونی چرا بابا؟ ضرب غلاف بال و پرم را گرفته است همسایه ها عیادت نمی اومدند،ای كاش نمی اومدند،وقتی می اومدند،می رفتن بیرون،زینب میشنید،هی با خودشون میگفتن،این خانم دیگه موندنی نیست،این روزها روزهای آخرشه، همسایه ها همه فهمیده اند كه مرگ سر تا به پای محتضرم را گرفته است فاطمه هجده ساله از دیوار كمك میگرفت،می اومد كنار قبر بابا،این روزها وقتی از بابا حرف می زدن دلتنگ میشد،می گفت:علی جان پیراهنی كه بابام رو در اون پیراهن غسل دادی،بده من بوی بابام و استشمام كنم،امیرالمؤمنین علیه السلام می دونه فاطمه چقدر دلتنگه،هی امتانع میكرد،هی زهرا اصرار،پیراهن رو آورد،روایت نوشته،تا پیراهن رو بو كرد،دیدن خانم غش كرد،رو زمین افتاد،می خوام بگم بی بی طاقت نداشتی،پیراهن بابا رو ببینی،من بمیرم برا اون سه ساله ای كه تا بهانه ی بابا رو گرفت،دیدن نانجیب ها از در خرابه یه طبقی دارن میارن،قول بده ناله هات تموم نشه برای باقی شعر،همچین كه رو پوش رو كنار زد،بچه ترسید،عمه جان این سر كیه؟ آخه حق داره بچه،باباش این طوری نبود،همه صورت زخمی ِ،لبها تركیده،بی بی كنار قبر بابا با باباش حرف می زد،اما این سه ساله،كنار سر بریده بابا، گفت:بابا،خیلی درد و دل دارم باهات بابا، درشام بی كسی مرا داد می زند زخمی كه بال چشم ترم را گرفته است اگه كسی تا حالا برا رقیه سلام اللله علیها گریه نكرده باشه،با این بیت تلافیش رو در بیاره. هر جا زقافله عقب افتاده ام ضجر از روی اسب موی سرم را گرفته است. هر جا رقیه رو می زند رو می كرد به عمه جانش میگفت:اگه عموم بود،اینها جرأت نداشتن من و بزنن دق مرگ كرده حرمله ام بس كه در برم بر نی سر عموی حرم را گرفته است این یكی رو به اندازه ی غیرتی كه پا روضه ی بی بی داری باید پاش ناله بزنی. انگشت های طعنه امانم بریده است خیرات شهر دور و برم را گرفته است ..... این كه بی تاب ِ رو زمین خواب ِ دختر شاه ِ شده بی بابا اما حالا با كیا همراه ِ اونجا اگه تو مدینه،غربت اگه بود،اما علی بود سلمان بود،اباذر بود،اینجا هر وقت سر از محمل بیرون میكرد،باید سرهای بریده رو میدید،یا باید شمر و خولی رو می دید. @rozehdaftari