eitaa logo
روضه دفتری مجمع الذاکرین اهلبیت (ع)
5.9هزار دنبال‌کننده
55 عکس
52 ویدیو
11 فایل
شامل اشعار و متن روضه با مدیریت خادم الحسین کربلایی محمد مسلمی ارتباط با مدیر @moslemi_124 لینک کانال نوحه ما @nooheemajmaozakerin پذیرش تبلیغات👈 @moslemi_124
مشاهده در ایتا
دانلود
♨️ 👇 ♨️بعد از کربلا چه گذشت👇
بـعـد از کــ🚩ـــربلا چـه گذشـت6⃣ در همین وقت مأموران ابن زیاد وارد شدند و سرها را نزد یزید قرار دادند سر حسین علیه‌السلام درون طشت طلا قرار داشت سکینه و فاطمه دختران اباعبدالله قد می‌کشیدند تا سر پدر را ببینند، همین که چشمشان به سر پدر افتاد صدای شیونشان بلند شد یزید خبیث با خوشحالی با چوب خیزران بر لب و دندان حسین علیه‌السلام میزد و می‌گفت: انتقام جنگ بدر را گرفتیم! سپس اشعاری خواند که مضمون اشعار بدین شرح است: آرزو می‌کند کشته‌های بدر که به جهنم واصل شده بودند، حضور داشتند و این روز را می‌دیدند به کشتن پسر پیغمبر افتخار می‌کند تصور می‌کند دیگر مخالفی ندارد و حکومتش تثبیت شده و تزلزل ناپذیر است منکر اصل دین و وحی و رسالت و تمام مسائل الهی می‌شود! حضرت زینب سلام الله مظلومانه با اینکه در دست دشمن اسیر است و حامی و پشتیبانی ندارد، اما با یک شجاعت بی‌نظیر و شهامت بی‌مثال بیاناتی می‌فرماید که بینی یزید را به خاک می‌مالد تا آنجا که می‌فرماید: من تو را انسانی بی‌ارزش و بی‌مقدار می‌بینم و بسیار سرزنش و توبیخ می‌کنم تو هرچه تلاش کنی و خدعه و نیرنگ به کار ببری که نام ما را از سر زبانها برداری و محبت ما را از قلب‌ها خارج کنی هرگز نخواهی توانست ننگ کار پلید تو تا ابد با هیچ آبی شسته نمی‌شود. یزید! گمان می‌کنی از اینکه تمام راه‌های آسمان و زمین را بر ما بستی و ما را مانند اسیران شهر به شهر می‌گردانی، نزد خدا بی مقدار شده‌ایم و تو مورد عنایت پروردگار قرار گرفته‌ای و مقامت نزد خدا افزون گشته که بر ما پیروز گشتی و این چنین اظهار خوشحالی می‌کنی؟ چون دنیا به کام توست و حکومت ما در دست تو قرار گرفته؟ نه چنین نیست! گفته خدا را فراموش نکن: کفار گمان نکنند که مهلت دادن به آنها به خیر آنها است، بلکه به آنها مهلت می‌دهیم تا بر گناهانشان بیفزایند که برای آنان عذابی دردناک است ای پسر آزاد شدگان! آیا رواست که کنیزکان خود را در پس پرده حجاب نگه‌داری و دختران رسول الله را در مسیر دید دشمنان باز بذاری تا به چهرهٔ آنان بنگرند در حالیکه مرد و محرمی ندارند تا از آنان حمایت کند؟! چگونه انتظار حمایت داشته باشیم از کسی که فرزند هند جگرخواره هست و گوشت او از خون شهدای ما روئیده! کسی که با چوب خیزران بر لب و دندان سید جوانان اهل بهشت می‌زند صبر کن که به زودی به پدران خود ملحق خواهی شد در حالیکه آرزو می‌کنی ای کاش فلج و لال بودم و چنین حرف‌هایی نمی‌زدم هر چند سخن گفتن با تو مصیبتم را تشدید می‌کند و اندوهم را افزون می‌سازد اما باید تو را خوار و کوچک سازم و از این گردن فرازی فرود آورم تمام کوشش خود را به کار بگیر ولی بدان به خدا قسم نمی‌توانی یاد ما را از میان مردم محو کنی و احکام الهی را نابود سازی ننگ عمل پلیدت تا ابدت ماندگار می‌شود، مدت زندگیت کوتاه و هم‌دستانت اندک است و روز قیامت منادی ندا می‌دهد: آگاه باش که لعنت خدا بر ستمکاران محقق است... ◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️ ✍ منابع: 📘 نفس المهموم، صفحه۴۴۴ 📓حیات الحسین، جلد۴ 📚بحارالانوار، جلد۴۵، صفحه۱۳۳ 📒اعلام النساء
روضه دفتری مجمع الذاکرین اهلبیت (ع)
بـعـد از کــ🚩ـــربلا چـه گذشـت6⃣ #بـعـد_از_کـــــربلا_چـه_گذشـت در همین وقت مأموران ابن زیاد وارد
بـعـد از کــ🚩ـــربلا چـه گذشـت7⃣ بعد از سخنرانی‌های حضرت زینب سلام الله علیها، مردمی که در کاخ جمع شده بودند منقلب شده و احساس ندامت می‌کردند. در این هنگام که امام سجاد علیه‌السلام را بر یزید وارد کردند، یزید که سرشکسته شده بود و دنبال بهانه‌ای برای شهید کردن امام سجاد علیه‌السلام بود از او سؤالاتی می‌پرسید و امام هم به کوتاهی پاسخ می‌داد. در حالیکه تسبیح کوچکی در دست داشت و آنرا می‌چرخانید یزید گفت: این چه کاری است که من با تو سخن می‌گویم و با تسبیح بازی می‌کنی و احترام نمی‌گذاری؟ 💠🔹امام علیه‌السلام فرمود: پدرم از جدم برایم نقل کرده که وقتی نماز صبح را انجام میداد تسبیح به دست می‌گرفت و ذکری می‌گفت سپس تسبیح را در دست می‌چرخانید و به کارش می‌رسید بدون اینکه ذکری بگوید و می‌فرمود: چرخاندن تسبیح ذکر به حساب می‌آید و چون در رختخواب می‌رفت تسبیح را زیر بالشش قرار میداد و می‌خوابید و می‌فرمود تا صبح تسبیح ذکر می‌کند من از روش آنها پیروی می‌کنم یزید گفت: با هر کدام از شما که سخن می‌گویم به گونه‌ای سخن می‌گوید که در گفتار پیروز می‌شود! در تاریخ آمده است که بعد از این سخنان یزید امام سجاد و اهل بیت را در خرابهٔ بی‌سقفی منزل داد که از سرما و گرما در پناه نبودند آنقدر بر اهل بیت سخت گذشت که صورتشان پوست انداخت و مجروح گردید منهال عمرو می‌گوید: امام سجاد علیه‌السلام را دیدم که تکیه بر عصا داده و پاهایش مانند دوتا نی خشک و خون از آنها جاری بود، رنگ شریفش نیز زرد شده بود از او پرسیدم: یابن رسول الله چگونه صبح کردید؟ 💠🔹امام سجاد علیه‌السلام فرمود: چگونه است حال کسی که در دست یزید اسیر است!؟ زن‌های ما تابحال از طعام سیر نشده‌اند و سرهایشان پوشیده نگردیده است هر وقت هم که یزید ما را می‌طلبد گمان می‌کنم قصد کشتن ما را دارد منهال! عرب به عجم افتخار می‌کند که محمد ﷺ عربی است ولی ما خاندان مردانمان کشته می‌شود توسط خود اعراب و زنان و اطفالمان اسیر می‌شوند! پرسیدم: کجا می‌روید؟ فرمود جایی که به ما داده‌اند حفاظی ندارد و آفتاب پوست ما را گداخته است. جهت ضعف بدن بیرون آمده‌ام تا قدری استراحت کنم و برگردم از جهت ترس بر زنان در این حال صدای زنی بلند شد: نور دیده‌ام کجا می‌روی؟ برگرد که از دشمن بر جان تو می‌ترسم! امام با شنیدن صدای عمه‌اش مرا گذاشت و به خرابه بازگشت... ◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️ ✍ منابع: 📓 مقتل مقرم، صفحه۴۵۳ 📚 بحارالانوار، جلد۴۵، صفحه۱۴۰ 📘 لهوف، صفحه۱۹۳ 📙 نفس المهموم، صفحه۴۵۹
🗓 بـعـد از کــ🚩ـــربلا چـه گذشـت ⬅️ قسمـت آخــر ↯ گریه‌های امام سجاد در طول زندگی امام سجاد علیه‌السلام پس از واقعه کربلا تا آخر عمر اشک چشمش خشک نشد حدود چهل سال بر پدر بزرگوارش گریست در حالیکه روزها را روزه می‌گرفت و شب‌ها را به عبادت می‌پرداخت هنگام افطار غلام آن حضرت غذایش را حاضر می‌ساخت و عرض می‌کرد غذایتان را میل کنید امام می‌فرمود: پسر پیغمبر را با شکم گرسنه و لب تشنه شهید کردند، آنقدر تکرار می‌فرمود و گریه می‌کرد تا غذا با اشک چشمش مخلوط می‌گردید یکی از غلامان حضرت گفت: امام سجاد روزی راه صحرا را در پیش گرفت من در پی‌اش رفتم دیدم روی سنگ خشنی به سجده افتاده و صدای گریه‌اش بلند است و مکرر می‌فرماید: 《لا اِلهَ اِلّا اللهُ حَقاً حَقاً لا اِلهَ اِلّا اللهُ تَعَبُّداً وَ رِقاً لا اِلهَ اِلّا الله ایماناً وَ تَصدیقاً وَ صِدقاً》 من تا هزار بار اذکار حضرت را شمردم آنگاه سر از سجده برداشت در حالیکه تمام صورت و محاسنش از اشک به حدی خیس بود که انگار آن را شسته باشد گفتم: مولای من وقت آن نرسیده که اندوهتان به پایان برسد؟ فرمود: وای بر تو یعقوب پیغمبر دوازده تا پسر داشت خدا یکی از آنان را پنهان کرد موی سرش از اندوه سفید شد و کمرش از غم خمید و دیدگانش را به سبب گریه از دست داد در حالی که می‌دانست فرزندش زنده است من پدر و هفده نفر از بستگانم را دیدم که به خون آغشته روی زمین افتاده‌اند پس چگونه اندوهم پایان پذیرد و گریه‌ام بکاهد!؟ أَیْنَ الطّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِکَرْبَلاءَ💔 ✨اَلسَّـلامُ عَلَى الْحُسَيْـنِ ✨وَ عَلى عَلِیِّ ابْنِ الْحُسَيْـنِ ✨وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْـنِ ✨وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْـنِ