eitaa logo
روضه دفتری مجمع الذاکرین اهلبیت (ع)
3.3هزار دنبال‌کننده
45 عکس
39 ویدیو
7 فایل
شامل اشعار و متن روضه با مدیریت خادم الحسین کربلایی محمد مسلمی ارتباط با مدیر @moslemi_124 لینک کانال @rozehdaftari پذیرش تبلیغات👈 @moslemi_124
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دفتری ختم مادر◾ 🎤 👌 شمیم عطرِ گلهایی تو مادر امید جان و دلهایی تو مادر بخواب آسوده و آرام دیگر بدان مهمان زهرایی تو مادر نگیرد سینه ام آرام مادر بُوَد در موجی از آلام مادر بیادت مجلس ترحیم برپاست به جمعه سید الایام مادر ◾مجلس ، مجلسِ یه مادرِ مؤمنه و مهربون و دلسوز به نام.....بر پا شده اونایی که داغ مادر دیدن، داغ خواهر دیدن، داغ عزیز دیدن، گوشه و کنار منو حلال کنن، مادر چراغ خونه س، مادر غمخوار بچه هاشه، اگه مشکلی برات پیش بیاد دلت خوشه مادر داری محرم راز داری، میری باهاش درد و دل میکنی ولی وای به روزی که مادر از دنیا بره ، تمام غصه های عالم رو دوشت میشینه میخوام یه جمله از زبان فرزندان این مادر عزیز بگم الهی هیچ دختری داغ مادر نبینه الهی هیچ برادری چشمش به راه نمونه ، الهی هیچ کس نبینه غم مرگ یه خواهر امروز اون که داغ مادر دیده ، داغ عزیزه مهربونشو دیده این درد رو خوب میفهمه ، این درد رو خوب حس میکنه مادرِ عزیز سخته ندیدنت، دارم میبینم آقا زاده ها دارن گریه میکنن ، صدای دختراشو دارم میشنوم، به واللهِ خیلی سخته آخه مثل مادر دیگه تو دنیا پیدا نمیشه آی مردم الهی هیچ خونه ای بی مادر نمونه امروز میخوام از زبون اون دخترایی که داغ مادر دیدن یه لالایی بخونم کسی بلند صحبت نکنه مادرمون برا همیشه بخواب رفته😭😭😭 لالالالا لالالالا لالایی عزیزه مهربونم در کجایی آی لالا لالا گُلِ آفتاب پرستُم عجب داغی گذاشتی پشت دستُم سیاهه مثل شو این آسمونُم گرفته بوی غم سرتا بجونم چه خاکی بر سرُم باید بریزُم گرفتار اجل شد مهربونُم (مادر پاشو ببین بچه هات اومدن ، خونه ی نو رو بهت تبریک بگن) فیض ببرن مادرانی که گریه کنه حضرت زهرا سلام الله علیها بودن و زیر خاک رفتن، روضه بخونم براتون روح این مادر فیض ببره، به یاد یتیمان بی بی فاطمه زهرا کسی نبود تسلای دلِ داغدارشون باشه با سوز دلت هم ناله شو با حسنین و زینبین، اون شبی که مادرشون از دنیا رفت عجب شب جانگدازی بود، افتادند روی سینه ی مادر، حسن گفت چشماتو باز کن مادر، حسین گفت با من حرف بزن مادر، اما امان از دل مولا امیرالمومنین، اینجا هر چی حسین مادر رو صدا زد جواب نداد، میدونی کجا جوابِ حسین رو داد، کربلا وقتی از گوشه ی گودال قتلگاه صدای یه مادر دلشکسته میومد هی صدا میزد غریب مادر حسین، عزیز مادر حسین، هر کجای این مجلس نشستی بلند بگو یا زهرا یا زهرا یا زهرا😭😭😭 مارضایی دزفولی👇👇👇 عزیزُم وُ ای دایه ندونستُم که تقدیرُم عزاته وُ مُخوم دایه گُشی اَندو تیاته عزیزُم وُ دعا کن دخترِت آیه کنارِت وُ تا کِی وا کَشه او انتظارِت عزیزُم یاد او شو بخیر که سَرمه شونه بِزندی وُ سَرِ زانوی خودت ای دایه سَرمه تو وندی •┈┈••✾•✾•✾••┈┈ •@rozehdaftari
# متن روضه حضرت زهرا سلام الله در آن لحظاتی که در نیمه شب اسماء بنت عمیس آب می ریخت و امیرالمومنین علی علیه السلام از روی پیراهن بدن بی بی را غسل می داد. پرستویِ مهاجرم، چرا زلانه می روی؟ اگر ز لانه میروی، چرا شبانه می روی؟ قرارِ من، شَکیبِ من، مهاجرِ غریبِ من فدای غربتت شوم، که مخفیانه می روی حیاتِ جان، امیدِ دل، علی بُود ز تو خِجل که با کبودیِ بدن، زتازیانه می روی کبوترِ شکسته پر، مرا به همرهت ببر چرا بدونِ جُفتِ خود، ز آشیانه می روی چهار طفلِ خون جگر، زنند از غمت به سر تو بر زیارتِ پدر، چه عاشقانه می روی اَلا به رُخ نشانه ات، مگر شکسته شانه ات که مویِ زینبین خود، نکرده شانه می روی فتاده بر دلم شرر، که تو در این دلِ سَحَر ز همسرت غریب تر، برون زخانه می روی َبدَنِ حضرت زهرا سلام الله علیها رو امیرالمؤمنین داره غسل میده، اسماء بِنتِ عُمَیس میگه من از چاه آب می آوردم، رو بَدَنِ حضرت زهرا سلام الله علیها آب می ریختم، علی بدنِ فاطمه رو غسل میداد، اسماء میگه رفتم دوباره از چاه آب بکشم، دیدن علی صدایِ فریادش بُلَند شده، برگشتم اومدم، دیدم سر به دیوار گذاشته، داره داد میزنه گریه میکنه، اومدم جلو، آقاجانم! مگه خودتون نفرمودید: آروم آروم گریه کنید، همسایه ها صداتون رو نَشنَوَن؟ فرموده باشند: اسماء این روشنایی رو بیار جلو، بیا ببین پهلویِ زهرام شکسته، صورتِ فاطمه کبوده، بازوش رو شکستن. امیرالمؤمنین دست از غسل دادن کشید، اما من یه غسّال دیگه هم میشناسم، موقع غسل دادن دست از غسل دادن کشید، کجا؟ زهرایِ سه ساله رو تویِ خرابۀ شام داشتن غسل میدادن، یه وقت دیدن، اون زَنِ غساله دست از غسل دادن کشید، گفت: من این بدن رو غسل نمیدم، چرا؟ بی بی جان! همین که لباس های این بچه رو دَر آوردم، خواستم بدنش رو غسل بدم، دیدم همه جایِ بدن این بچه سیاه و کبوده، می ترسم مرضی که این بچه داشته منم بگیرم، من این بدن رو غسل نمیدم، بی بی زینبِ کبری سلام الله علیها فرمود: آی زنِ غساله! بخدا از کربلا تا اینجا اینقدر این بچه رو زدن، ای حسین.👇👇👇👇@rozehdaftari
نَم نَم داره بارون میآد داره برام مهمون میآد خرابه بویِ خون میآد وای وای داره از راهِ دور میآد تو طبقی از نور میآد از سَفَرِ تنور میآد وای وای دیدن این تشت رو گذاشتن جلویِ این بچه، دست بُرد، سر رو از تشت برداشت، نگاه کرد دید خدا سَرِ بُریدۀ بابا؛ سَرِ بُریده رو برداشت، شروع کرد با بابا حرف زدن. آروم آروم از طبق بیا کنارم سر رو سَرِت بذارم حرفِ نگفته دارم وای وای چیه حَرفِ نگفته ات؟ چند شبه بابا یه لقمه نون نخوردم اسم تو که می بردم  فقط کتک می خوردم وای وای بابا! هر وقت صدات زدم کتکم زدن، بابا! هر وقت صدات زدم، تو صورتم سیلی زدن، بابا! هر وقت گریه کردم بهم تازیانه زدن، بابا نبودی و اسیر شدم بسته به یک زنجیر شدم یه شبِ پیرِ پیر شدم وای وای یکی زد و همه ام زدند لگدِ مُحکمم زدند حالا هر کجا صدایِ منو می شنوی صدات رو بلند کن، یاحسین @rozehdaftari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔺 ▪️ ✨هر شب تو را بزم عزاست مهدی جان ✨داغ دلت از کربلاست مهدی جان ✨مولا نبودی کربلا چه کردند 2 ✨با اصغر شیرین زبان چه کردند ((یا صاحب الزمان الغوث و الامان)) السلام علیک یا رضیع العطشان یا علی الاصغر علیه السلام ⭐️دنیا همه دیوانه و شیدای حسین است ⭐️مُهر همگان خاکِ کفِ پای حسین است ⭐️رمزی که شود ضامن ما در صفِ محشر ⭐️لبخند علی اصغر زیبای حسین است ⬅️دلتو ببرم یه لحظه کربلا آی کربلائیا، آی اونایی که حسرت کربلا به سینه دارین ، شش ماهه ابی عبدالله باب الحوائجه.... اگه گرفتاری مشکل داری ناله بزن ((یا باب الحوائج... یا علی اصغر)) بخدا با دستای کوچولوش گره های بزرگی رو باز میکنه... امروز بند قنداقه علی اصغرو بگیر آقا زاده ای که باب الحوائجه... حالا هر حاجتی داری بسم الله... ((یا باب الحوائج یا علی اصغر)) (همه ناله بزنند) ⬅️میگفت مسافر بودم از شهری به شهر دیگه میرفتم، وسط جاده، وسط راه ، ماشینم خراب شد، با زن و بچه کوچیکم موندم گوشه خیابون... از ماشین پیاده شدم هر چی دستمو بلند میکردم، بهم محل نمیدادن ماشینا رد میشدند، خدا چه کنم گرماست سوز عطشه،، خدا چه کنم نگام کنند... یه وقت خانمم صدا زد آی مرد، بیا قنداقه بچمو رو دست بگیر.... (آ گرفتی میخوام چی بگم).... گفت قنداقه بچمو رو دست گرفتم اومدم وسط خیابون،،،، میگه یه مرتبه دیدم یکی یکی ماشینها نگه داشتند.... آقا چیه.. آقا مشکلت چیه... آقا چیزی شده... .....میگه همونجا قنداقه رو بغل گرفتم... شروع کردم گریه کردن... هی گقتم حسین حسین حسین.... مگه حسین قنداقه رو دستش نبود کربلا..... چه کردند با دل ابی عبدالله... چه کردند با جگر گوشه ابی عبدالله.... امان از دل حسین...3 یا حسین3... یه لحظه دلتو ببرم کربلا و التماس دعا...آی حاجت دارا، آی گرفتارا، آی جوون دارا،، ⬅️خدا لعنت کنه حرمله رو .. وقتی مختار قاتلان شهدای کربلا رو گرفت، حرمله رو هم گرفت... صدا زد حرمله تو که اینقدر سنگدل هستی، اینقدر بیرحم هستی، شد تو کربلا دلت بسوزه... ◀️گفت بله امیر یه جا تو کربلا خیلی دلم سوخت.... (کدوم لحظه بود ای نانجیب)... گفت اون لحظه ای دیدم حسین قنداقه علی اصغر رو زیر عبا گرفت داره از میدان بر میگرده... (اوج) یه قدم سمت خیمه بر میداره .... دو قدم برمیگرده... خدا چه کنه حسین.. مادرش رباب چشم انتظاره... جواب مادر چشم انتظارو چی بده.. یه وقت دیدن ابی عبدالله رفت پشت خیام حرم .. با غلاف شمشیر داره قبری محیا میکنه... خدا این طفلُ مادر نبینه... یه وقت شنید صدای نالهٔ مادری بلنده..... حسین...... حسین..... حسین.. حسین تو رو بجان مادرت زهرا س صبر کن حسین.... حسین اگه تو باباشی من مادرش ربابم بزار یه بار دیگه علیمو ببینم... (دشتی) 🔺مچین خِشت لحد تا من بیایم 🔺تماشای رُخ اصغر نمایم 🔺دوید او را گرفت با آهُ زاری 🔺که ای اصغر مگر مادر نداری آخ ▪️تو رفتی و شدم آواره اصغر ▪️وای لباسات پیش مادر مونده اصغر ▪️یقین دانم پدر در وقت دفنِت ▪️برا تو لالایی خونده اصغر هرچقدر ناله داری به مضطریه ابی عبدالله از سویدای دلت ناله بزن بگو یا حسین..... به نیت فرج امام زمان،،، شفای همه مریضا،، زفع گرفتاریها،،، (زمزمه کششی) ((یا باب الحوائج یا علی اصغر))... 🔺هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)🔺 📋روضه حضرت علی اصغر علیه السلام ⬛️روضه / حاج محمدرضا بذری ⬛️ ⬛️ هیئت یافاطمه الزهرا س عادتا دم ز عشق یار نزن بی عمل، حرف انتظار نزن سرِ تو گرمِ بازی دنیاست لاف مجنونِ بیقرار نزن زار زد از گناه تو آقا توبه کن از گناه، زار نزن از غریبی درش بیاور از غریبی او هوار نزن قول دادی بمان سر قولت زیر این قول و این قرار نزن تا ز هر دامنی نشُستی دست دست بر دامن نگار نزن هر چه را از دلت کنار زدی عشق او را ز دل کنار نزن پدر ماست گرچه بد شده‎ایم به دل خسته‎اش شرار نزن کربلا منتهای خوشبختی ست پر سوی غیر این دیار نزن تا نرفتی میان صحن حسین حرفی از خیر روزگار نزن تعطیلی نداره / این روضه اگه سنگم بباره روضه ت رو بگیر که مادرش / هواتو داره بیمه ت می کنه / چایی این روضه دوباره علما تاکید داشتن اخر روضه هاتون به علی اصغر گریز بزنید چرا چون هرکی تو مربلا دفاعی کرد ولی این طفل بی دفاع بود تا صدای ابی عبدالله بلند شد کسی هست مارو یاری کنه لذا لبیک انبیا و اولیا گفتن کربلا لرزید اگه اجازه بدی بیام کمکت حجت خدا نباید استغاثش رها بشه زینب اومد بیرون اقا علی اصغرم دست وپا میزنه یعنی اقا من هم هستم بچه شش ماهه یکی یکی بچه رو میبوسیدن تا رسید به زینب اقا بچه رو بردار صدای خس خس سینش قابل تحمل نیست اقا از کلمه تلظی استفاده کرد تلظی یعنی ماهی ور از اب جدا کن ماهی بی حال میشه به زور دهنشو بازو بسته میکنه اونجاست که دیگه به اب برسه هم @rozehdaftari
♦️دردانه‌ای ست دختر ارباب عالمین وقت نماز، مونس سجّاده حسین... نقل کرده اند: حضرت رقيه "سلام الله علیها" هر روز سجاده امام حسین "علیه‌السلام" را می‌انداخت و آن حضرت هم نماز می‌خواند. غروب عاشورا هم به عادت هر روز سجاده پدر را انداخت و منتظر نشست که بابایش بیاید. ناگاه شمر داخل خیمه شد. آن نازدانه فرمود: هَل رَأَیتَ أَبي؟ ▪️ای مرد! آیا پدرم را دیده ای؟ نانجیب شمر به غلامش گفت: این طفل را زجر بده. غلام حرکتی نکرد. یک مرتبه خود شمر جلو آمد وچنان سیلی به صورت آن نازدانه زد که عرش خدا به لرزه درآمد. 📚 مقتل سرورالمومنین(نسخه خطی) @rozehdaftari
◼️حکایت زنی از اهل شام، که می‌خواست آب و نان برای رقيه خاتون سلام الله علیها ببرد... نقل کرده اند: در شام زنی بود به نام "حمیده"؛ پسری داشت به نام "سعید". روزی پسرش غبارآلود آمد خانه؛ حمیده پرسید: کجا بودی؟ گفت: به دیدار اسيران رفته بودم؛ از مدینه پیامبر صلی اللّه علیه وآله بودند. حمیده برخواست آمد سمت خرابه؛ دید غلامان زنگی و ترکی و رومی با لباس سرخ ایستاده اند بر در خرابه و به کسی اجازه ورود نمی‌دهند. حمیده دید طفل کوچکی آن قدر گریه کرده که چشمانش متورم شده و یک طرف صورتش خاکی است. حمیده پرسید: شما کیستی؟ حضرت رقيه سلام الله علیها فرمود: دختر امام حسین علیه السلام از پدر و عمویش پرسید؟ بی بی فرمود:همه را کشته اند. حمیده گفت: کاری نداری انجام دهم؟ حضرت با صدای آهسته فرمود: قدری آب و نان می خواهم. حمیده رفت آب و نان آورد،هر کار کرد نگهبانان نگذاشتند،پنج مرتبه تلاش کرد در آن شب نتوانست آب و نان را برساند تا اینکه صبح آمد دید جمعی از زنان دور قبری خاکی گریه می کنند. زینب کبری صلوات اللّه علیها رو به حمیده فرمود: آب و نان را برگردان که آن دختر دیگر بین ما نیست... 📚مقتل خطی جامع المجالس ص١٢٩ @rozehdaftari
امام رضا (ع) ماه صفر -------‐‐----________----------- شب آخریه بی بی می خواد سفره و جمع کنند، سفره ای که خودش دو ماه برا حسینش، براحسنش، برا باباش، برا امام رضا پهن کرده، شب آخر ماه صفر، با دستای خودش شال عزا از گردن مهدی در میاره، همه می گن ما مزد عزاداری از فاطمه می خواهیم، ما میگیم عذر عزاداری از فاطمه می خواهیم، بی بی جان عذر می خواهیم نتونستیم حق روضه هاتونو ادا کنیم، تا فاطمیه زنده باشم قول می دم جبران کنم، مادر مادر مادر وقتی خواست از مدینه حرکت کنه، زن وبچه اهل و عیال، همه رو جمع کرد، فرمود: من دارم میرم، همتون پشت سر من گریه کنید، وقتی گفتند: آقا جان خوب نیست آدم پشت سر مسافر گریه کنه، آقا سر انداخت پایین، فرمود: آره، اما مسافری که امید برگشت داره، من که یقین دارم که دیگه از این سفر برنمی گردم، می خوام عرض کنم آقاجان، هرکی می خواد بره سفر، اگر امید برگشت نداشته باشه، اگر قرار بر اینه اهل و عیالو و خانواد ه اش و دعوت به گریه و ناله کنه، درستشم شاید همین باشه، یه سوال دارم از شما، می خوام بگم چرا کربلا جریان برعکس شد، حسین داشت می رفت میدان، دید زینب داره گریه می کنه، گفت: زینب جان گریه نکن، گریه ها رو نگه دار، چرا گریه نکنم، گریه ها رو نگه دار، برا وقتی که تو رو به اسارت می برند، می بینم دستای تو رو بستند، کوچه به کوچه، شهر به شهر، گذر به گذر، با دست بسته تو رو می برند، گریه ها رو نگه دار برا اون روز. یا امام رضا این آرزوهایی که ما داریم، همه از خواسته های شما نشئت میگیره، آرزویه تک تک ماست، واسه ارباب بی کفنمون جون بدیم، شما هم همین کارو کردید، اون لحظات آخر، دیدند، فرشای حجره رو جمع کردید، فرمود می خوام رو خاک جون بدم مثل جد غریبم حسین، نمی دونم اون لحظات آخر لب تشنه بودید، یا نه، عرضم تمام همین یک جمله، اما خدار و صد هزار مرتبه شکر، وقتی می خواستی جون بدید، دیگه زن و بچه کنارت نبود، دخترت نبود، لحظه جون دادن تو رو ندید، اما بمیرم برای اون آقایی که، وقتی که می خواست جون بده، زینب آمد بالای تل زینبیه، از اون بالای بلندی نگاه کنه، ببینه دور حسین حلقه زدند، های اخرین ناله های محرم و صفره، ها، نیزه دار با نیزه می زنه، شمشیر دار با شمشیر می زنه ، حسین…. لذا وقتی برگشت مدینه، این روضه اگر متواتر نبود تو مقاتل، باورش برا، آدم سخت بود، مگه می شه، دو تا همسر، دو ماه همدیگر رو ندیدند، همدیگر رو نشناسند، عبدالله چشم تو چشم زینب، گفت: تو خانم منو ندیدی، گفت عبدالله حق داری منو نشناسی، خودم دیدم بین دو نهر آب…. حسین…. @rozehdaftari
اربعین آمد اربعین آمد و احوال ندارد زینب ارمغان غیر قدی دال ندارد زینب مثل مرغی که پر و بال ندارد زینب طاقت دیدن گودال ندارد زینب او چهل وادیه غم دیده به هم پیوسته اربعین آمده در کرب و بلا بنشسته بر سرِ قبرِ حسین ابن علی با گریه ناله سر داده دگرباره کمر بشکسته یا به دنبال سری بوده به نِی آواره یا نموده غمِ طفلان برادر چاره یا نوازش گری طفلِ یتیمی کرده که دو گوشش شده با دست چپاول پاره اربعین آمد و احوال ندارد زینب یک تنه کاخ ستم را به امان آورده رو به نابودیِ شیطان زمان آورده مثل حیدر شده با تیغ زبان علوی هرچه در سینه نهفته به زبان آورده او که خود بوده به هجران عزیزان مجنون در خرابه به عزا کرده گلی را مدفون کاسة صبرِ دلش گشته لبالب از غم آمده کرب و بلا دیدنِ یاران ، دلخون اربعین آمد و احوال ندارد زینب در رهِ کوفه و شامات بلا غم دیده هرچه غم بوده به دنیا همه با هم دیده آن چه از دیدنِ آن شرم نماید آدم همه از منظرة غصه دمادم دیده ساربان دیده که از کینه بریده انگشت یا لعینی که زده بر سرِ طفلان با مُشت خیمه سوزاندن و گریاندن اطفال یتیم ضربت سیلی و شلّاق ستمگر بر پشت اربعین آمد و احوال ندارد زینب آن چه را دیده فقط بر اِلمش افزوده لحظه ای از تبرِ غم نشده آسوده با عزا دیده بلا پشت بلا در غربت که دلش زیر غم سنگ جفا فرسوده ( روزها فکر من اینست و همه شب سخنم ) که نیفتد به خدا ذکر حسین از دهنم سروری مثل دلِ خستة زینب بر گو من ثنا گویِ حسین پادشهِ بی کفنم اربعین آمد و احوال ندارد زینب @rozehdaftari
. . 🔸شامیان خنده به زخم جگر ما نزنید ای وای... ای وای... ‌من نمیدونم چی به آقا گذشته 🔸شامیان خنده به زخم جگر ما نزنید 🔸ساز با ناله ی ذریه زهرا نزنید یا صاحب الزمان از امام سجاد پرسیدن... آقاجان... کجا براتون سخت گذشت حضرت فرموند الشام...الشام... الشام 🔸سر مردان خدا را به سر نیزه زدید 🔸مرد باشید، دگر سنگ به زن ها نزنید امان از اون شبی که... ما رو دم دروازه شام نگه داشتند... شهر رو آذین بندی کردن... ‌ گفتن خارجی ها میخواهند وارد بشن تا وارد شهر شام شدیم .. هرکس هر چی بدست داشت... به ما میزد... یکی با سنگ میزد... یکی خاکستر میریخت... یکی خارجی میگفت... ای وای ای وای ..... 🔸به زنان سنگ اگر بر سر بازار زدید 🔸دختران را به کنار سر بابا نزنید یا صاحب الزمان منو ببخشید... 🔸علی و فاطمه در بین شما ایستادند خدا لعنتشون کنه... 🔸پیش چشم علی و فاطمه ما را نزنید 🔳 حتما شنیدید وقتی فاطمه معصومه به شهر قم آمد مردم با معرفت قم چه قدر باشکوه از خواهر امام رضا استقبال کردند ... اما یا فاطمه معصومه، چه استقبالی شد از عمه جانت زینب تو شهر شام… دل عالم بسوزه برا دردای دل دخترِ علی، بی بی زینب .. سه روز اسرارو جلو نگه داشتن مردم شهرو آذین کردند ، لباسای قیمتی پوشیدند آخ اومدن استقبال بی بی ، چه استقبالی  شد... بجای دسته های گل، سنگ زدند و خاکستر ریختن آتش می‌ریختند… 💠(( اول سنگشان زدن ، خاک و خاکستر به سرشان ریختند مقابلشان زدن و رقصیدن امان از دل زینب خیلی که تو شهر گرداندن خسته شدند یه جایی رو زمین نشاندن  سراها را به شاخه آویزان کردند روضه من همین جمله است نگهبان سر ها میگه از خستگی سرم را به قبضه شمشیر گذاشتم از گوشه چشم نگاه می کردم دیدم یه دختر بچه ای آرام بلند شد اومد مقابل سر بریده بابا دستهای کوچکش دراز کرد سر رو بغل بگیره قدش نمیرسه میگه دیدم شاخه خم شد سر بابا رو بغل گرفت صورت بابا رو می بوسه سرهم دختر رو داره میبوسه حسین جان)) (اوج) ▪️من کجا کوفه کجا شام خراب (حسین جان) ▪️من کجا کوفه کجا شام خراب ▪️منه غمدیده کجا بزم شراب آخ داداش ▪️خیزران تا که به لبهایت خورد ▪️گفتم ای کاش که زینب می مرد یه وقت دختر علی سرشو بالا کرد ، آخ دید چوب یزید بر لب و دندان حسین… چه کشید بی بی زینب … (دشتی)(فرود) 🔘آخ مزن ظالم حسین مادر ندارد 🔘غریب است و کسی بر سر ندارد 🔘تنش در قتلگه افتاده پر خون  🔘دگر انگشت و انگشتر ندارد 🔘مزن چوب جفا ای بی مروت  🔘دگر این تشنه لب سقا ندارد ✨حسین … آرام جانم ✨حسین … روح و روانم ✨حسین… سالار زینب ✨حسین… غمخوار زینب ✨حسین… دلدار زینب . .@rozehdaftari
زیــارت عــاشــــورا ...ما بقیت و بقی اللیل و النهار. خدایا ! تا نفس دارم تا توان و رمق در بدن دارم به من این توفیق رو بده که به اربابم سلام کنم ! آی عزادار حسین (ع) ! آی محب پسر فاطمه (س) ! اول زیارت عاشورا مؤدبانه در خیمهء حسین (ع)دو زانو بشین و چشم سرت رو ببند و دلتو روانه ی بین الحرمین کن ، از خدا بخواه سلامهایی که به حسین (ع) و اصحابش میدی همه را توسط ملائک خودش در پاکتی از نور به محضر سیدالشهدا(ع) برسونه . آی گریه کن حسین (ع) زمزمه ی سلام تو در فضای ملکوتی حرم حسین (ع) طنین انداز میشه !                                                                            موقعی که دلت رو روانه ی حرم باصفای حسین (ع) می کنی و سلام میدی بوی حسین (ع) و عباس (ع) میگیری ، میدونی چرا اینو میگم ؟ آخه وقتی دلت رو روانه ی بین الحرمین میکنی اونجا حسین (ع) و عباس (ع) یه نگاهی به دلت میکنند مگه میشه دلی که نگاه دلربای حسین (ع) و عباس (ع) به اون می افته بوی حسین (ع) و عباس (ع) رو نگیره ؟ هرچه بیشتر دلت رو تو بین الحرمین و حرم عباس (ع)و کنار شش گوشه ی حسین (ع)  نگه داری و حواست جمع حسین (ع) باشه دلت بیشتر بوی حسین (ع) و کربلا میگیره ! بوی چادر خاکی زینب (س) رو میگیره آخه اونجایی که دلت رو روانه کردی زینب (س) با چادر خاکی خیلی دویده و داد زده خیلی زمین خورده !                                                                                                        خدایا ! راه قشنگی پیدا کردم تا دیگه بوی گناه ندم از این ببعد تصمیم می گیرم بیام درخونه ی حسین (ع) از این ببعد تصمیم می گیرم بیام خودمو به خیمه ی حسین (ع) بمالم ، ازاین ببعد با عطر دلربای فضای حرم حسین (ع) بوی تعفن گناهمو از خود دور میکنم!                                                                                                                                              به به عجب حسینی داره خدا ! همون ابتدا که میام بهش سلام میدم منو پاک میکنه ، منو نورانی میکنه ، دل منو کربلایی میکنه. آی جوون نکنه بگی من با این گناهان سنگینم چه کنم ! نکنه بگی روم نمیشه به حسین (ع) سلام کنم  ! نه هرگز این حرف رو به ذهنت هم راه نده آخه من یک نفر رو می شناسم با اینکه خون به دل زینب (س) و بچه های حسین (ع) کرد با اینکه اشک  زینب رو در آورد باز هم حسین (ع) آغوش مهربانشو برایش باز کرد .آره خوب فهمیدی ، خدایا من که وضعم بدتر از حر نیست ، با خجالت هردو دستش رو بالای سرش گرفت و خاضعانه اومد در خونه ی حسین (ع) مؤدبانه آمد جواب ادبش را هم حسین (ع) خیلی قشنگ داد . آی جوون تو هم امشب از حر یاد بگیر مثل حر به حسین (ع) اقرار کن ، اعتراف کن مثل حر ادب نشون بده تا نجاتت بده !                                                                                                                                                       همتون میدونید تو کربلا هرکی وی زمین می افتاد اول کسی که بالای سرش میرسید خود حسین (ع) بو ، امشب منم میگم  یا اباعبدالله  ! بخدا منم یه عمریه زمین خورده ی گناهان و آلودگی هام هستم تو رو خدا امشب بیا بالای سرم یه دستی به سرم بکش بذار برای همیشه بوی تو رو بگیرم ! آ ی مردم یه چیزی بگم تا دلتون بلرزه یا نه ؟ آ ی اونایی که منتظرید تا حسین (ع) دستی بر سر شما بکشه ! اون حسینی که تو کربلا بالای سر شهدا می آمد با حسینی که الان قرار بالای سر شما بیاد یه فرق کوچیکی داره ، یا امام زمان ! آقا جان معذرت میخوام اون حسینی که التماسش میکنی تا بالای سرت بیاد و دستی به سرت بکشه آی بمیرم سر در بدن نداره ! شمر سرش رو به دامن گرفته و داره از گودال قتلگاه خارج میشه ! حسین جان ! حسین جان..........  @rozehdaftari
#-شور/زمینه – وداع روز عاشورا *رو سوی میدان می رَوی ای تاج سر/گویم تو را با چشم تر ای یادگار مادرم آهسته تر خورشید زهرایی و از هجران تو/نداره شام من سحر ای یادگار مادرم آهسته تر پیش خدا ای کوکب هدایت/تو میری ای معنی نور و عزت من هستم و یک کربلا مصیبت/آه و واویلا...عزیز زهرا،غریب و تنها... *تا صبح محشر من گرفتار توام/یار وفادار تو ام بعد ِ ابوفاضل علمدار تو ام من می برم پیغامت و از کربلا/دلداده و یار تو ام بعد ِ ابوفاضل علمدار تو ام آسوده باش ای کعبه ی ولایم/با خطبه ی کوبنده و رسایم من کوفه را کرببلا نمایم/آه و واویلا...عزیز زهرا،غریب و تنها... *ای که غریب و بی کس و بی لشگری/نور دل پیغمبری با رفتنت جان مرا هم می بری تو همه ی دار و ندار و هستی و/بود وا نبود خواهری با رفتنت جان مرا هم می بری ای عالمی تراب سرخ کویت/آهسته تر ای جان فدای رویت تا که زنم بوسه زیر گلویت/آه و واویلا...عزیز زهرا،غریب و تنها... @rozehdaftari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کوهنوردا پرچمت رو تا روی قله‌‌ها بالا بردند. پیاده‌ها پرچمت رو توی جاده‌ها و بیابون‌ها به اهتزاز درآوردند. اهل شهر و روستا پرچمت رو روی پشت‌بوم‌ها و سردرِ خونه‌ها و ورودیِ مسجدا و هیئتا نصب کردند. حتی اداره‌چی‌ها پرچمت رو تا لب دیوارِ اداره‌ها هم بردن. پرچمت تمامِ پستی و بلندی‌ِ خشکی‌ها رو گرفت. فقط مونده بود عمق آبها که اون هم با دست غواصا فتح شد و پرچمت قلب اقیانوس‌ها رو هم درنوردید! تا پرچمِ تو به قلب آب رسید، آب از سر شوق موج برداشت و تکونی به اهل دریا داد و بعد هم به صد عشق عروس‌های دریایی رو سمتِ سطح آب فرستاد، شبیهِ نورافشانی‌های ما روی زمین، شبیهِ بادکنکهای هلیومیِ که بالا می‌رند و توی هوا می‌رقصند. این پرچم، این اسم مگه چی توی خودش داره که اینطور باد و خاک و آب و هوا رو به وجد میاره؟ ذرات هستی مگه با شما نسبت فامیلی دارن که اینطور براتون ذوق می‌کنن و از خودشون مایه می‌ذارن؟! جدی اباعبدالله! خدا شما رو دقیقا روی کدوم قله‌ی آفرینش نشونده که هر طرف سر بچرخونیم، باز سمتِ شماییم؟ مگه خدا شما رو توی مولکولهای هوا پخش کرده که هر کجا بریم این شمایید که ما رو دربرگرفته... راستی که خدا جهان رو آغشته به شما آفریده.... ✍ملیحه سادات مهدوی متن رو با الهام از ویدئو قلم زدم‌.🌱 @rozehdaftari
روضه کوتاه# امام رضا گریز به# حضرت رقیه و زهرا سلام الله علیها ▪️▪️▪️ *امام رضا فرمود:اگه دیدی عبا روی سرم بود،دیگه با من حرف نزن،یکی این بود کرامت رضوی رو فرمودند،یکی هم برای تقیه ی رضوی، آقا فرمود:با من حرف نزن تا فردا برا اباصلت بد نشه،چون همه دارن نگاه میکنن ببینند این زهر چه میکنه،امام رضا مینشت زمین میگفت:آه جگرم،پا میشد،می نشست،نوشتن حدود پنجاه بار نشست ایستاد،آه جیگرم،گاهی هم میگفت:آه پسرم،رسید رو انداز رو کنار زد،پیراهن ِ مبارک رو بالا زد، رو شکم رو گذاشت رو خاک،مثل مار گزیده دور خودش می گردید،یه دفعه دید آقازاده اش اومد، خوب ِ هر بابایی داره جون میده،پسرش بیاد بالینش* *امشب برات یه روضه بخونم: رقیه شام غریبان دید زین العابدین خیلی میسوزه،هی میگه:بابا نشد بیام سرت رو به دامن بگیرم،سرت رو از کربلا بردن،اینقدر میام تا سرت به من برسه. آقا جواد الائمه چشمای بابا روبست،قاعده اینه چشم های شهید یا میّت رو می بندند،اما بمیرم سر امام حسین از گودال بالا اومد چشم ها باز بود، روی نیزه چشم ها باز بود، تو طشت طلا رفت چشم ها باز بود،تا رسید به دختر،با دست های کوچیکش چشم های بابا رو بست،آخه توی خرابه،زینب و زین العابدین دست بسته بودند، گفت:بابا حق یه داداشم رو ادا کردم، میخوام حق یه داداش دیگه ام رو هم ادا کنم،بابا من دیدم می خواستی داداش علی اصغرم رو ببوسی،هنوز لبت به لباش نرسیده،خون گلوش فواره زد،خیلی دلم برات سوخت،با خودم گفتم:بالاخره به جای داداش علی اصغرم لبات رو می بوسم،بابا من دیدم چوب به لبت زدن،بذار لبات رو ببوسم،حسین...... دختر سه ساله گوشه ی خرابه جون داد، ارث زیاد از مادر برده، صورت کبوده،استخوان ها از روی ناقه افتاده آسیب دیده، شب آخری بریم در خونه ی مادر، کجا شمارو ببرم؟آتیش سوزی که نمیشه،کوچه هم که بد جوری زدن، من چی بگم، همین قدر بگم: جفت دست ها،استخوان ها خورد شده،نمیتونست بخوابه،استخوان پهلو آسیب دیده، سینه آسیب دیده، اگه بخوای بخوابی باید صورت رو بالش بذاری،میگن:گوشواره گوش بی بی بوده،میگن:گوشوار ها  تو صورت شکست،خدا کنه دروغ باشه، خوابش نمی برد شب ها از درد پهلو،سینه،بازو،صورت، از درد علی خواب نداشت،تا یه روز حسین وارد شد ،دید مادر خوابیده،روش رو کرد به در حجره دیده حسن اومد،یه نگاه کرد گفت: داداش خدا صبرت بده،دیگه تموم شد،مادرمون از دنیا رفت،یا زهرا.... یا حسین....* @rozehdaftari روضه ی دفتری حضرت امام رضا علیه السلام گریز به بی بی و زهرا سلام الله علیها
🥀حرف دل دختراشو امروز برات بخونم بگو بابا... ز آن نالم که بابا در برم نیست صفا و سایهٔ او بر سرم نیست 🥀یادش بخیر روزایی که بابا داشتم - سایه بابا بالا سرم بود -  ای عزیز بابا... مرا گر دولت عالم ببخشند برابر با نگاه پدرم نیست  🥀همه عالم باشند اما تو نیستی بابا - دلم تنگه - ای بابا... آخ چرا از من جدایی جان بابا  ز تو نایدصدایی جان بابا بابا... گره افتاده در کارم پس از تو بگو با من کجایی جان بابا 🥀همیشه هر وقت سختی داشتم کنارت نشستم- دلخوشیم بود بابا دارم- ای بابا بابا..  ببین بی تو دلم را غم گرفته به درد ما دوایی جون بابا آخ منو این جای خالی وامصیبت چنین آشفته حالی وامصیبت چه باید کرد -  با داغ تو بابا بگو با من کجایی جان بابا 🥀بگم آی مردم دستتون درد نکنه -  همه اومدین بدن نازنین بابا را غسل دادین - تشریح کردین،  وقتی بدن بابا رو میبردن یکی بلند صدا می‌زد به عزت و شرف لا اله الا الله -  آی مردم بلند بگید لا اله الا الله -  همه پشت سر جنازه بابا می گفتن لا اله الا الله  اما می خوام یه جمله بگم نالشو بزنیُ  اشک بریزی برا غربت امیرالمومنین، 🥀می خوام بگم ای کاش این جمعیت می اومدن کوفه،  شام غریبان امیرالمومنین،  اون دل شبی که علی را تشییع کردند کسی نگفت بلند بگو لا اله الا الله امیرالمومنین غریبه امیرالمومنین مظلومه  امروز برای غربت علی گریه کن،  امروز برای غربت علی ناله بزن، 🥀بمیرم صدا زد حسنم بابا حسینم بابا، نیمه شب غسلم بدین نیمه شب کفن کنید، نیمه شب تشییع کنید،  کدوم بابایی رو سراغ دارین که نیمه شب غسل بِدن، نیمه شب کفن کنند... میگه دیدم امیرالمومنین رو دارن غسل  میدن، ابی عبدالله آب میریزه، امام حسن بدن بابا رو غسل میده ( حیدر غریب براش گریه کن اموات فیض ببرن روح این پدر سر سفره امیرالمومنین مهمان باشه ) یه وقت دیدن امیرالمومنین به اذن خدا خودش داره شونه به شونه میشه،  همه برا علی گریه میکردن اما دیدن یه خانمی گوشه ای ایستاده اشک میریزه،  هی زیر لب میگه بابا بابا بابا بابا ( دختر بابا رو خیلی دوست داره مخصوصا که باباش غریب باشه مخصوصا اگه باباش مظلوم باشه...  هی زیر لب میگفت.... بابای خوبم بابای مظلومم ◼️بابای خوب و مهربون  ◼️حرفامو از چشام بخون ◼️من التماست می کنم  ◼️یه شب دیگه پیشم بمون - 2  اما بدن علی  رو شبانه غسل دادن،  شبانه کفن کردن، شبانه تشییع کردن، ◼️می خوام بگم یا امیر المومنین آقاجان،  قربون غربتت برم علی جان  بدن شما رو توی پنج جامه کفن کردن،  تو تابوت گذاشتن، جلوی تابوت میکائیل گرفت، جبرئیل گرفت، عقب تابوت ابی عبدالله امام حسن گرفتن، آقا جان اگه نیمه شبم بود، شما را تشریح کردن...  اما آی حسینیا...  میخوای دلتو ببرم کربلا نالشو بزنی..   آی کربلائیا بمیرم برا اون بدنی که...  رو خاک گرم کربلا  تشییع کردند..  اما تشییع جنازه اش ویژه بود...  ده نفر نعل تازه زدن به اسب ها..  رو بدن نازنین ابی عبدالله تاختند  الهی نبینی داغ برادرتو،...  الهی سایه داداشت بالا سرت باشه... مگه میشه خواهر بدن برادرشو نشناسه.....  یه خواهر دل سوختهای اومد گودی قتلگاه...  این شمشیر شکسته ها روکنار زد...  نیزه شکسته هارو کنار زد... هی میگفت... ▪️ گلی گم کرده ام میجویم او را ▪️ به هر گل میرسم میبویم اورا  ▪️گل من یک نشانی در بدن داشت  ▪️یکی پیراهن کهنه به تن داشت 🌾حسینم به کجایی 🌾که مُردم زجدایی   🌾هر چقدر ارادت داری به ابی عبدالله ع صدای نالتو بلند کن سه مرتبه ناله بزن یا حسین" 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤 @rozehdaftari
# سالگرد_ فوت_ مادر یک سال از غروب ناباورانه عزیزمان گذشت، دست تقدیر او را از باغ زندگی جدا کرد و جز مشتی خاک بر ما باقی نگذاشت. یک سال از پرواز معصومانه اش گذشت، این یک سال را با یاد و بی حضورش چه تلخ و مبهوت به پایان بردیم و در فراقش چه خونها که از دل چکید و چه اشکها که بر رخ دوید، هنوز به یادش اشک می‌ریزیم تا شاید آرام گیریم و با حضور یاران، رفتنش را باور کنیم ❈❈❈ روزهای دلتنگی‌مان را به یاد خوبی‌ها و مهربانی‌هایش سپری می‌کنیم و سالگرد درگذشتش را با نثار فاتحه‌ای به روح پاکش گرامی می‌داریم ❈❈❈ یک سال است که طنین صدای گرمت در فضای خانه نمی‌پیچد و ناباورانه جای خالی‌ات را نگاه می‌کنیم و به آستانه در چشم دوخته‌ایم اما افسوس دیگر سعادت دیدار تو را نخواهیم داشت. ای کاش می‌توانستیم احساسمان را بیان کنیم. اگر دریاها جوهر و درختان جملگی قلم گردند، باز هم نمی‌توانیم بزرگواری، فداکاری و ایثارت را بر صفحه کاغذ بنگاریم! ❈❈❈ یک سال از عروج ناباورانه‌ات گذشت این یک سال به ما بی تو یک قرن گذشت دست تقدیر او را از باغ زندگی جدا کرده، و جز مشتی خاک بر ما باقی نگذاشت یک سال از پرواز معصومانه‌اش گذشت این یک سال را با یاد و بی حضورش چه تلخ و مبهوت به پایان بردیم و در فراقش چه خونها که از دل چکید و چه اشک‌ها که بر رخ دوید هنوز به یادش اشک می‌ریزیم تا شاید آرام گیریم و با حضور یاران رفتنش را باور کنیم ❈❈❈ یک سال می‌گذرد و می‌سوزیم و به هر جا می‌نگریم، خاطره‌ای از مادر در خیال ما شکل می‌گیرد؛ یک سالی است که سنگ صبور خود را از دست داده‌ایم و نگاه پاکش را دیگر نمی‌یابیم. چه سخت است فراق کسی که یاد و روحش همیشه در کنار ماست و او خود نیست. ❈❈❈ لالایی مادر مهربونم، لالایی مادر عزیزم. راست میگن فرشته‌ها نمی تونن رو زمین بمونن. جای فرشته‌ها تو آسمونه. مادرم، یک سال از آسمانی شدنت گذشت. خانه بی نور شد… ❈❈❈ سالگرد فوت مادر فوت مادر سالگرد فوت مادر ❈❈❈ گذشته سالی و رویت ندیدیم گلی از گلشن رویت نچیدیم رسیده سالگرد تو ولی ما به قدر سال‌ها محنت کشیدیم ❈❈❈ اولین سالگرد پرگشودن توست؛ «حمد و سوره» گُلی به گلشن توست … ❈❈❈ کاش باشی و بتوان شامه پر کرد از بوی تو، ای شب‌بوی شبهای بی بوی من کجایی ای منِ من؟ کجایی ای من تا جانی دوباره بخشی این من را؟ بی تو این من تهی است، هیچ است و پوچ با تو این من، من است آری با تو ای مادرم… ❈❈❈ روزها رفت و گذشت و در اندیشه باز آمدنت، لحظه‌ها طی شد و مرد! و نگاهم هر روز، باز هم با همه شوق، کوچه‌ها را پایید. مثل آن روز که می‌آمدی از دور … دریغ! دل من در غم هجران تو ای خوب‌ترین، چه بگویم، چه کشید … آه یک سال گذشت مادرم و تو همچنان نیستی! ❈❈❈ سالی گذشت و باغ دلم برگ و بار نداشت من ماندم و شبی که هوای سحر نداشت متن سالگرد فوت مادر کوتاه متن سالگرد فوت مادر کوتاه و سوزناک ❈❈❈ باورم نیست مادر رفتی و خاموش شدی ترک ما کردی و با خاک هم‌آغوش شدی خانه را نوری اگر بود ز رخسار تو بود ای چراغ دل ما از چه تو خاموش شدی ❈❈❈ نبودنِ تــو فقط نبودنِ تو نیست نبودنِ خیلی چیزهاست… کلاه روی سَرمان نمی‌ایستد! شعر نمی‌چسبد… پول در جیب‌مان دوام نمی‌آورد! نمک از نان رفته!!! خنکی از آب…………. ” ما یکسال است که بی‌تو فقیر شده‌ایم ” مادر…. ❈❈❈ 💔 شعر سالگرد فوت مادر 💔 ❈❈❈ مادر به تو سوگند که در این خانه خاموش افسانه شادی و خوشی گشته فراموش ❈❈❈ متن سالگرد مادر فوت شده شعر و متن سالگرد مادر فوت شده ❈❈❈ ز سر شد سایه‌ات كوتاه، مادر جهانم شد مصیبت‌گاه، مادر سخن آموختی، رفتی، نمانده ست مرا جز وای مادر! آه مادر ❈❈❈ 💔شعر سالگرد فوت مادر 💔 ❈❈❈ شنیدم بهشت هم برایت کم است خوش به حالت کاش من را هم می‌بردی دلم برایت تنگ است همیشه عاشقت هستم شب‌ها به خوابم بیا مثل هر شب دوستت دارم مادر ❈❈❈ مادرم هجر تو اندوه و غم ماست هنوز شد چهل روز فراق، غصه به دل‌هاست هنوز دست مهرت زسرم کوته و بیچاره شدم آرزوی رخ زیبای تو رویاست هنوز 🖤🖤🖤🖤 @rozehdaftari
(س) (س) 3 🌴بر آینهٔ جمال داور صلوات 🌴بر آبروی آل پیمبر صلوات 🌴بر فاطمه ای که شد به شأنش نازل 🌴از سوی خدا سوره کوثر صلوات () ما‌احاط‌بهی‌علمک (س) (یازهرا)3 ▪️ای مدینه من دگر زهرا ندارم ▪️صورت خود را به دیوار می گذارم ▪️غنچه ام کو، لاله ام کو؟ ◾️یار 18ساله ام کو؟ ▪️ای مدینه رخت ماتم در بَرَم شد ▪️روز روشن خانهٔ من قتلگاه همسرم شد ▪️غنچه ام کو، لاله ام کو؟ یار 18ساله ام کو؟ ▪️ماه گردون چون مَهِ من، پردهٔ نیلی ندارد ▪️بانوی پهلو شکسته، طاقت سیلی ندارد ...سیدا منو ببخشن یا صاحب الزمان.... 🥀غنچه ام کو، لاله ام کو؟ یار 18ساله ام کو؟     🥀اگه مادر دارید، قدر مادراتونو بدونید.. مادر عزیزه..مادر غمخوار اولاده... خدا مادرتو برات نگه داره،،،نکنه دلشو بشکنی،،،قدر مادر رو بدون،، بخدا دنیارو بگردی هیچ کسی جای مادرو برات پُر نمیکنه... اونی که مادر نداره،،،میگه حاضرم همه زندگیمو بِدَم فقط یه بار مادرمو بغل بگیرم،،،فقط یه بار منو صدا بزنه،،فقط یه بار صدای مادرمو بشنوم.. ای مادر ای مادر    🥀اگه ازش بپرسی بدترین لحظه عمرت چه زمانی بود.. 🥀میگه اون لحظه ای که مادرمو تو غسالخونه دیدم... اون لحظه ای که بدن مادرو تشیع میکردند 🥀آخ خدا مادرم را کجا میبرن 🥀گمانم برای شفا میبرن    🌾آخ اون لحظه ای که بدن مادرمو داخل خانه قبر گذاشتن،، سنگ لحدُ چیدن خاک ریختن ،،،دیگه مادر اسیر خاکها شد ،،،آخ دیگه مادرو نمیبینم،،، ای مادر ای مادر ای مادر    🌾دلتو ببرم مدینه بیاد غربت بی‌بی دوعالم ناله بزنی... سلمان میگه نیمه شب تو خونه نشسته بودم، دیدم دارن در میزنند، درو باز کردم، دیدم حسنُ حسین یتیمان خانم زهران،، نمیدونم بچهٔ بی مادر دیدی یا نه؟ الهی هیچ کس تو کوچیکی سایهٔ پدر و مادر ازش کم نشه.. میگه دیدم رنگ تو صورت این بچه ها نمونده... صدا زدند..سلمان...سلمان اگه میخوای برای تشیع جنازهٔ مادرمون زهرا بیای بیا سلمان.. 🌾سلمان میگه دست این آقا زاده ها رو گرفتم.. 🌾وارد خانهٔ علی شدم..دیدم امیرالمومنین بدن زهراشو غسل و کفن کرده،،، بدنُ داخل یه تابوتی قرار داده.،،، یه  طرف زینب نشسته یه طرف امیرالمومنین... (دشتی) آخ.. 🌾فلک صبرو قرارم را گرفتی 🌾به شام تیره یارم را گرفتی 🌾علی میگفت زیر لب در آن شب 🌾همه دارو ندارم را گرفتی 🌾تا چشم علی من افتاد.. صدا زد: سلمان بیا..سلمان بیا ...سلمان زینت خونه ام رفت.. سلمان بیا محرمم رفت.. 🌾آی ناله دارا..دیدی وقتی یه مادری از دنیا میره..وقتی میخوان جنازشو بردارن..میگن پسراش بیان..برادراش بیان.. (بابا محارمش بیان...این جنازه رو بردارن..)   🌾سلمان میگه دیدم پسران زهرا کوچکند نمیتونند جنازه رو بردارند اباذر اومد، مقداد اومد، همراه علی جنازه رو برداشتند... قربون اون جنازه ای که به روایتی 5نفر به روایتی 7نفر جنازه رو تشیع کردند ... امان امان 2    🌾رسمه از خونه ای که دارن جنازه مادری رو میبرن... بچه هاش شیوَن میکنند ..همه میان دور یتیمارو میگیرن..با یتیما گریه میکنند.. 🌾بخدا زهرا غریبه.. 🌾بخدا زهرا مظلومه.. (چرا) ◼️آخه بچه هاش آستین به دندان گرفته بودند.. آروم آروم داشتن گریه میکردند.. ◼️علی بعد از تو یا زهرا غریبه ◼️در این دنیای فانی غم نصیبه ◼️تو رفتیُّ شدم تنهای تنها ای عزیزم ◼️که ذکر من فقط امن یجیبه (اوج)   ◼️کجا دیدی یه مادر جوون بمیره..نیمه شب تشیع بشه..نتونی بلند بلند گریه کنی..نتوتی بلند بلند مادر مادر بگی.. جنازه رو حرکت دادند.. ◼️سلمان میگه سرمو برگردوندم..دیدم زینب سه چهار ساله چادر نماز مادرو به سر کرده.. داره مادرو بدرقه میکنه.. میخوام بگم تو خونه زهرا کار برعکس شد(چرا) ◼️آخه رسمه دختر عروس میشه مادر بدرقه اش میکنه اما تو دل شب زیتب مادرُ بدرقه کرد.. مادر جوونشو بدرقه کرد 🥀منیم آنام حیالیدی 🥀مدینین مارالیدی 🥀یاواش گویون مزارینه گولو سینیب یارالیدی 🥀لای لای نّنّه ام 4 🌾الهی یانمیوم نِجّه 🌾شرارِ محنتُ غَمَه 🌾منیم آنام جوان اُلوب مدینه باتدی ماتَمه 🌾سَنی چوخ وروب لی یات ننه 🌾سَنه گوربانام یارالان ننه لای لای نّنّه ام4 🖤🖤🖤🖤🖤🖤 @rozehdaftari
شام زبانحال حضرت رقیه کوفیان گور نجه یاندردی منی اشک محنتله بویاندردی منی بی بی زینب منه رحم ایله دایان کاروان گئتدی آدامسیز قالدیم عمّه من چرخ حیا اولدوزیام خاندانِ علوینون دوزویام هامیدان یاخچی تانورسان منی سن آتامون من دیلی شیرین قیزیام بی بی زینب ... بو فنا دهره کی گلدیم آنادان منی نازیله یاراتدی یارادان سیرِ اقبالیمی دؤندردی فَلَک خوش گونوم گئتدی تماماً آرادان چرخِ دون سالدی بلایه باشیمی آتا قارداش منیم آتدی داشیمی صود امر جیرانیما دلخوشودوم اوچیلار اوخلادی غم یولداشیمی سندروب چرخ دنی شهپریمی حبس ائدوب دیلده شیرین سوزلریمی باخورام قورخولی صحرایه مَلول توکورم دامَنَه اشکِ تریمی عمّه سن مندن اوزاق یاتمازیدون درد و غم یولداشیوی آتامزیدون ئولمَسِیدی منیم اللرده آتام سن بو تئزلیکده منی آتمازیدون سنه قربان بئله تک قویما منی قورخورام اینجیده بو قوم دنی یول قرانلوق من ئوزوم خردا اوشاق یورقونام ساخلا گئدن قافله نی شمر الیندن یایاقیم یارَه لَنوب تشنه لیکدن دوداقیم پارَه لَنوب ایستورم قافلیه ساری قاچام یره گلمور ایاقیم یارَه لَنوب سینه ده تنگه دوشوبدور نفسیم بو فنا عالم اولوبدور قفسیم بیر دایان قوللاریوی بوینوما سال واردی آغوشیوه دلدن هوسیم آز قالور قلبیمی غم تیری بُوله بیر ترحُّم ائله بو خسته دله منی چوللرده قویوب گئتسون اگر ایلَرَم جدّیمه محشرده گله غصّه دن ساغر صبریم جالانوب تللریم گرد و غباره بویانوب سسلورم هر کیمی من یوخدی جواب اوره گیم لاله مثل پارچالانوب عمر شیرینه چاتوب دستِ عدم آتورام صحنۀ مُحنتده قدم غرق دردم نه دوا وار نه طبیب نیلیوم بس بو چوله نابَلَدم بختی قاره اوشاقام خونجگرَم برگ گل تک غم الینده اَسَرَم یتشون دادیمه اللهه گوره یوخدی الدن دوتانیم دربدَرَم @rozehdaftari
رقیه اکبرون مارالیم من رقیه اکبرون مارالیام کربلادن اونولان آرالیام ساربانلار اوقدر وروب منی دائم آغرور بدنیم یارالیام آخ اومهربان بابام هاردا قالوب نیه گوزدن بیزی بو‌نوعی سالوب یاندروب آه وفغانیم عالمی هیچ دیمور شمره ورور رقیه می هاردادی گیدم دیم کی آی بابا سالدی دلدن بیزی قوم اشقیا آخ اومهربان بابام هاردا قالوب نیه گوزدن بیزی بو‌نوعی سالوب زجر دائما عناد اوسته دورور هرکیم آغلور اوزونه سیلی ورور بابا جان کسدیله راه چاره می آلدلار خرداجا گوشواره می آخ اومهربان بابام هاردا قالوب نیه گوزدن بیزی بو‌نوعی سالوب یولدا مین غمه باشم دچار اولوب بابا جان سیلی گوردیب یوزومی هانسی دردیمی بیان ائدیم بابا نجه شرح داستان ائدیم بابا آخ اومهربان بابام هاردا قالوب نیه گوزدن بیزی بو‌نوعی سالوب کیم گوروب خرداجا قیز اوشاقنی داش تیکان پارچالیا ایاقنی کیمه اظهار الیوم من بو غمی آغلیان وقته ورولار عمه می آخ اومهربان بابام هاردا قالوب نیه گوزدن بیزی بو‌نوعی سالوب شام زبانحال حضرت رقیه کوفیان گور نجه یاندردی منی اشک محنتله بویاندردی منی بی بی زینب منه رحم ایله دایان کاروان گئتدی آدامسیز قالدیم عمّه من چرخ حیا اولدوزیام خاندانِ علوینون دوزویام هامیدان یاخچی تانورسان منی سن آتامون من دیلی شیرین قیزیام بی بی زینب ... بو فنا دهره کی گلدیم آنادان منی نازیله یاراتدی یارادان سیرِ اقبالیمی دؤندردی فَلَک خوش گونوم گئتدی تماماً آرادان چرخِ دون سالدی بلایه باشیمی آتا قارداش منیم آتدی داشیمی صود امر جیرانیما دلخوشودوم اوچیلار اوخلادی غم یولداشیمی سندروب چرخ دنی شهپریمی حبس ائدوب دیلده شیرین سوزلریمی باخورام قورخولی صحرایه مَلول توکورم دامَنَه اشکِ تریمی عمّه سن مندن اوزاق یاتمازیدون درد و غم یولداشیوی آتامزیدون ئولمَسِیدی منیم اللرده آتام سن بو تئزلیکده منی آتمازیدون سنه قربان بئله تک قویما منی قورخورام اینجیده بو قوم دنی یول قرانلوق من ئوزوم خردا اوشاق یورقونام ساخلا گئدن قافله نی شمر الیندن یایاقیم یارَه لَنوب تشنه لیکدن دوداقیم پارَه لَنوب ایستورم قافلیه ساری قاچام یره گلمور ایاقیم یارَه لَنوب سینه ده تنگه دوشوبدور نفسیم بو فنا عالم اولوبدور قفسیم بیر دایان قوللاریوی بوینوما سال واردی آغوشیوه دلدن هوسیم آز قالور قلبیمی غم تیری بُوله بیر ترحُّم ائله بو خسته دله منی چوللرده قویوب گئتسون اگر ایلَرَم جدّیمه محشرده گله غصّه دن ساغر صبریم جالانوب تللریم گرد و غباره بویانوب سسلورم هر کیمی من یوخدی جواب اوره گیم لاله مثل پارچالانوب عمر شیرینه چاتوب دستِ عدم آتورام صحنۀ مُحنتده قدم غرق دردم نه دوا وار نه طبیب نیلیوم بس بو چوله نابَلَدم بختی قاره اوشاقام خونجگرَم برگ گل تک غم الینده اَسَرَم یتشون دادیمه اللهه گوره یوخدی الدن دوتانیم دربدَرَم @rozehdaftari
باب الحوائج یا باب الحوائج برات اولدی سندن گنبدون گورسندی طاقت آلدی مندن سقای حرم آدیوا قربان دریای کرم آدیوا قربان جانم اباالفضل یا باب الحوائج ای معدن سخا دنیاده سن کیمون یوخ مرد با وفا سن ایفای عهد و پیمان ایتدون جانان یولوندا جان قربان ایتدون یا باب الحوائج باب المراد آقا بیر جوت قولدان گیچدون سنده صد مرحبا بو چولده گوزل امتحان ویردون ایچمدون سو سن سوسوز جان ویردون یا باب الحوائج عبد صالح آقا گلمیشوق قاپیوا ای معدن عطا زائروک ایله احسان آقاجان جانلار قبریوه قربان آقاجان یا باب الحوائج سوزووه عاشقوک دین اوسته قان دولان گوزووه عاشقوک سن قیلسان نظر شاد اولار دللر سن باخسان آسان اولار مشگللر یا باب الحوائج قولاریوا قربان سو اوسته قطع اولموش خولاریوه قربان سن دوشدون آتدان اسلام اوجالدی باشون اوستونده حسین قوجالدی یا باب الحوائج گل ام البنین (عارفی) ألی بوش ایتمه ای مه جبین نورانی یوزون آیا بنذردی اوپدوقجه حسین آندین دیردی @rozehdaftari
دلخورم از شام آهم را تماشا کرده اند چشمه ی چشمِ مرا از گریه دریا کرده اند امشب دختردارها حرف منو بهتر میفهمند سخت بابا به غرورِ دخترت بر خورده است با من از بس مردمِ بی خیر بد تا کرده اند کوچه گردی، ریسمان، نانِ تصدق، کعب نِی خیلی از این بدترش را بد دهان ها کرده اند هر کجا در راه افتادم سرم آورده اند با لگد، کاری که با پهلویِ زهرا(س) کرده اند ای بابا،ای بابا،معذرت می خوام از بی بی حضرت سکینه سلام الله علیها،از امام زمان(عج)، این روضه ها رو اگه کم بذاریم، کم کم میآن حقانیت روضه رو زیر سئوال میبرند. گفت:بابا صورتی از من نمانده بسکه خوردم پشتِ دست کاشکی حداقل یکی با من هم دلی میکرد، وقتی گریه میکردم هق هقم را از سرِ لج سخت دعوا کرده اند آه، دندان هایِ من یک در میان افتاده اند یه پشت دست ان شاءالله از کسی نخوری،اگه محکم بخوری،دندانهای آدم بزرگم میریزه ،این بچه دندوناش شیریه،نه یه بار،نه دو بار،هر موقع گفتم بابا،هی زدند،هی زدند آه، دندان هایِ من یک در میان افتاده اند بی هوا تا آستینِ غیظ بالا کرده اند تا به حدِّ مرگ بعد از آنکه هر بارم زدند از سرِ نو از خدا مرگم تمنّا کرده اند فهمیدی یانه؟ یعنی هی میزدند،میگفتند خدا مرگت بده،چقدر مارو به زحمت میندازی،هی از رو ناقه می اُفتی……دختردارها از اینجا رفتی هر وقت خواستی موهای دخترت رو شونه کنی یادت باشه،دختر وقتی باباش داره میآد، هی میره زود التماس مادر میکنه ، مادر بیا موهام رو مرتب کن،بابا داره میآد،میخوام منو قشنگ ببینه. بابا بابا ریشه ریشه فرش ِ سرخِ گیسوانم ریخته می دونی چرا؟ بر سرم با پا یهودی ها تقلّا کرده اند شامیان ناز ِ یتیمانه نمی دانند چیست!  غیرِ اَخم و قهر و تندی کاری آیا کرده اند؟ دخترت را زَجر کُش کردند هَرزه چشم ها غربتم را سنگ و خاکستر تسلّا کرده اند خوب شد بابا عمو با ما نیامد تویِ کاخ تا نبیند پای ماها را کجا وا کرده اند بابا خیلی بهم بر خورده،بابا غرورم رو له کردند،تو مجلس یزید زن یزید سر برهنه اومد، دیدم یزید عبا شو در آورد رو سرت انداخت،بابا ما با آستین رو صورتمون رو پوشوندیم خوب شد بابا عمو با ما نیامد تویِ کاخ تا نبیند پای ماها را کجا وا کرده اند مهربانِ من رفیق ِ تازه پیدا کرده ای خیزرانها بر لبِ تو جشن بر پا کرده اند این همه روضه شنیدیم و خوندیم،اگه از این گروه داعش ملعون این مسائل رو ندیده بودیم،باورش سخت بود زیور آلاتِ حرم بازیچه هایِ دختران چند سر اسباب بازیِ پسرها کرده اند…….               شاعر: علیرضا شریف سرت روی نیزه انگار تکون خورده رو لب و دندون ِ تو خیزران خورده زخم پیشونیت رو سنگ ها وا می کردند روی نی سرت رو جا به جا می کردند بابایی حسینم،بابایی حسینم بعد تو ماها رو به اسیری بردند بابا گوش تو بگیر دست شمر و زجر و حرمله سپردند نمیدونی درد این کبودی ها رو طعم رد شدن از تو یهودی ها رو بابایی حسینم،بابایی حسینم حالا که بابا جون مرهمی ندارم زخمات و میبندم با لباس پاره ام دیگه قصه ی زخم سرم بمونه سوختن لباس و معجرم بمونه بابایی حسینم،بابایی حسینم خیلی حرف ها داشت میخواست به بابا بزنه،تا میومد راه بره،تاول های پاش مزاحم بود،هر کی میومد بغلش میکرد،میگفت: برید اگه بابام بیاد به بابام میگم،همه حرف ها،درد و دل ها،کبودی ها،زخم هایی که داشت،اما تا روپوش رو از رو طبق کنار زد،نگاش افتاد به سر بابا،ای کاش فقط سر بریده بود،لب ها پاره، صورت زخمی،محاسن سوخته، همه حرف های خودش یادش رفت، صدا زد مَنْ ذَا الَّذی قَطع وَ رِیدَیْکَ، مَن ذا الذی خضّبک بدمائک؟ مَنْ ذَا الَّذی أَیتمنی علی صِغَر سِنّی؟ می خوای با رقیه هم ناله بشی بسم الله،هر کجا هستی بگو:حسین….گره تو کار ِته،شب باب الحاجات ِ،می خوای حرم رقیه بری؟کربلا می خوای؟حسین…….   الا لعنت الله علی القوم الظالمین😭😭 @rozehdaftari
📌سبک جدید زمینه ی امام حسین ع و اربعین و پیاده روی کربلا: بند اول: واسه کرب و بلا داره دلشوره این دل باز همه اومدن  و  نشده که  من  آقا  بیام من و این همه حسرت و کوله ی جامونده دوری از حرم تو عذابه می باره چشام نشه بمونم حرم تو شده توی این شب و روزا بهونم منو میبری بس که کرم داری من که میدونم نگو نمیشه دوری مثل سنگه قلب من مثل شیشه یه نگاهی به این دل کن باز مثل همیشه بند دوم: من و خاطره های قشنگ توو صحن و سرات قاب عکس حرم رو دیوار اتاق منه کسی که چشیده آقا مزه ی عشق تو رو مگه میتونه لحظه ای از تو دل بکنه منو صدا کن نمیگیره دعام واسه قلبم خیلی دعا کن اربعین داره میرسه حاجت من رو روا کن بنویس برام که منم با پای پیاده سمت تو بیام میخونی حرفای دلم رو حتما از چشام @rozehdaftari
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
سبک بند اول⬆️@rozehdaftari
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
سبک بند دوم⬆️@rozehdaftari