eitaa logo
روضه دفتری مجمع الذاکرین اهلبیت (ع)
4.1هزار دنبال‌کننده
48 عکس
43 ویدیو
7 فایل
شامل اشعار و متن روضه با مدیریت خادم الحسین کربلایی محمد مسلمی ارتباط با مدیر @moslemi_124 لینک کانال @rozehdaftari پذیرش تبلیغات👈 @moslemi_124
مشاهده در ایتا
دانلود
ای سری که در سحر با دخترت هم صحبتی شب نرو جای دگر، شام غریبان دعوتی به عمو جانم بگو شد مجلس تدفین بیا غیرت الله حرم،  از نیزه ها پایین بیا   ای که جاری در نگاه توست ، صد دریا غزل  وقت غسل من شده، آبی بیاور لااقل گوش من پاره ست ای پاره بدن ، کم آه کن رو به قبله نه ، سرم را  رو به قتلگاه کن هر تکان این بدن ، دردسر تلقین شود خاک را طوری نریزی سینه ام سنگین شود خاک، من را از تو دورم کرده هق هق می کنم زود از بالای قبر من نری ، دق می کنم ای کسی که هر خزانی را بهارش می کنی ترس از تاریکی من را چه کارش می کنی  بر مزارم آمدی،  با یک لب بهتر بیا فاتحه خوان رقیه ، با علی اصغر بیا وارث روی کبود مادرت زهرا  منم سفره داری که گرسنه رفت از دنیا منم آسمانی بودم و ویرانه ماوای من است قبر پروانه ست هرجایی که شمعی روشن است @rozehdaftari غریبان رقیه
متن مداحی حاج مهدی اکبری# کاش بودی کرب و بلا کنار حرمم حرم داشتی حسن —–|●♯♩♪♫♬♬♫♪♩♯●|—– کاش بودی کرب و بلا کنار حرمم حرم داشتی حسن! – ♫♪ کاش بودی کرب و بلا یه ایوون طلا تو هَم داشتی حسن دور ضریحت پر سینه زن بود ، مادرمون فاطمه بی محن بود.. – ♫♪ یک شبِ جمعه حَرم حسین و یک شب جمعه حرم حسن بود من گنبدی دارم و گنبد بقیع گرد و غباره – ♫♪ من یک ضریح دارم و تو سایه بونم قبرت نَداره برادر بی حرمم ، حسن حسن حسن… – ♫♪ کاش بودی کرب و بلا تو بین الحرمین حَرم داشتی حسن کاش یه گنبدی شبیه به گنبدِ حسین، تو هم داشتی حسن!! – ♫♪ گنبدامون شبیه کاظمین بود، قشنگترین بهشت عالمین بود! پرچم سبز یا حسن کنار پرچم سرخِ ذکر یا حسین بود… – ♫♪ صحن و سرایِ من؛ شلوغه و بقیع زائر نَداره صحنت تو دلم و چشام، آسمونش پر از ستاره – ♫♪ برادر بی حرمم ، حسن حسن حسن… کاش بودی کرب و بلا کنارِ خیمه گاه حرم داشتی حسن – ♫♪ پیش قبر من تو هم یه دونه بارگاهِ تو هم داشتی حَسن هیچکسی غربت حسن نداره ، این همه داغ دل شکن نداره!! – ♫♪ درسته که بی حرمی حسن جان، وَلی حسینت هم کفن نداره.. لا یوم کَیومکَ حسین به کربلا عَطشان حسین جان – ♫♪ ذکرِ شب و روز امام مجتبی عریان حسین جان @rozehdaftari برادر بی کَفنم ، حسین حسین حسین…….. – ♫♪ —–|●♯♩♪♫♬♬♫♪♩♯●|—– کاش بودی کرب و بلا کنار حرمم حرم داشتی
. مجتبی علیه السلام و گریز به روضه ی سلام الله ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ اجازه بدید ببرمتون یه جای دیگه ... دور بستر امام حسن نشستن ... خواهرا و برادرا ... با اشاره زینب رو صدا زد . زینب جان بیا جلو . سرش توی دامن امام حسینه ... فرمود زینب جان بچه هامو بگو بیان ، میخوام وداع کنم باهاشون . با یکی یکی بچه ها پسرا دخترا وداع کرد ... قاسم خیلی گریه میکرد ... قاسم سه سالشه اما سایه حسین بالاسرشه .. سایه عباس بالاسرشه . سایه عموها ، عمه جانی مثل زینب ، سایه مادرش بالاسرشه ... میخوام ببرمتون گوشه خرابه شام... دلها بسوزه برای اون سه ساله ای که نه بابا داره ، نه عمو داره ، برادراشو کشتن ، یه عمه کتک خورده داره ... لحظه های نهایی و پایانی امام حسن ، عباس قاسم رو بقل کرد برد از حجره بیرون . گفت لحظه جان دادن برادرم ، بچه برادرم جون دادن باباشو نبینه ...  اما گوشه خرابه یه سر بریده آوردن گذاشتن جلوش ... أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذی قَطع وَ رِیدَیْكَ! ... حسین خون همه جارو گرفت ... نگاه کن ببین صورتها همه سرخه ... (صورتهای شما با نور چراغهای سرخ ، سرخ شده) ... این نازدانه یه نگاه به صورت بابا کرد ... کی پیشونیتو شکسته !؟!! ... همه روضه خوان بشن ...* ای پدر کاش به جای سر تو می بریدند سر دختر تو این به دلداری و آن ، گرم دل آرایی بود گفتگوهای دو دلداده تماشایی بود *خدایا به حق این سه ساله ریشه داعشو بکَن.ای خدا . این دعارو بکنیم . اللهم اشغل الظالمین بالظالمین،خدایا خودشونو باعث ریشه کنی خودشون قرار بده. خدایا ریشه وهابیا و سلفیا و تکفیریا و سعودیا و داعشیا و هر سگ و شغالی هستن که دشمن امیرالمؤمنین و شیعه هستن همین الان به عنایت و امضای امام حسن بکَن . خدایا با ریشه کنی داعش دست مارو به گنبد و بارگاه امام حسن برسان ... ای خدا ... اینقدر التماسش میکنیم إن شا الله دست ما بیفته اینقدر التماسش میکنیم تا اجازه بده براش گنبد بسازیم ... اینقدر التماسش میکنیم تا اجازه بده براش گلدسته بسازیم .... به به . چی بشه بریم حرم بقیع ،صحن امام حسن، حرم بقیع صحن خانوم ام البنین ، حرم بقیع صحن خانوم حضرت زهرا سلام الله علیها ،خدایا با ریشه کنی سعودیا ، گنبد و بارگاه امام حسن و ائمه بقیع رو برپا کن ،خدایا به حق امام حسن مارو اهل معرفت این خانواده قرار بده. ............ *یا صاحب الزمان،اگه لایق دونستی رو ما حساب کن،لباس کارگری میپوشیم میایم بقیع رو میسازیم،قبل ازاینکه شروع کنیم اگر اجازه بدید با کارگرای حرم های ائمه اطهار همه دور هم جمع میشیم،یه ذره روضه میخونیم،آماده بشیم،دلامون جلا بگیره..." در وسط کوچه،امشب منو رد نکن...؛ با یه امیدی آمدم...* *خب روضمو جمع کنم،مسیر رو ضه رو کجا بردن؟حرم بقیع خراب شد،خرابه شد،ویرانه شد،من یه خرابه ی دیگه هم سراغ دارم* دلم از خرابه دیگه خونه امشب ... مزاحم شدم من برا عمه زینب ... *چی میشه منم بیام از حرمت دفاع کنم؟چی میشه منم در این خرابه بایستم؟* دلم از خرابه دیگه خونه امشب مزاحم شدم من برا عمه زینب میسوزم تو این تب ( صورت من کبوده و زرده حرف دلم گلایه و درده یه دختر شامی رو دیدم که روسری منو سرش کرده ) 2 یه دنیا درد دل دارم بابا ازاون شب سرد توی صحرا *چی شد؟! نمیگم بهت بابا* موی سرم سپیده و قدم شده شبیه مادرت زهرا 2 دعا کن بمیرم برم از خرابه برای همیشه سه سالت بخوابه که موندنم عذابه دوری تو طاقتمو برده دیر برسی دختر تو مرده تموم راه شام و بازارو عمه به جای من زمین خورده تو این خرابه نفسم تنگه 🍃 *بابا ، بابا ، کی به لب هات سنگ زده؟!* (تو این خرابه نفسم تنگه چرا رو لب هات اثر سنگه)2 راستی تو بازار حراجی ها دیدم سر خاتم تو جنگه 2 *روضه ی بقیع میخوندیم چی شد؟دلامون کجا رفت؟اینم برای امام زمان میگم* یکی نیست بپرسه گناهم چی بوده؟ چی بوده که رنگم پریده،کبوده تو آتیش و دوده نگفتی که سه ساله جون میده واسه تصدق یکی نون میده خسته شدم بس که تو این بازار یکی همش ما رو نشون میده جای طناب مونده رو گردن ها حتی حیا نکردن از زن ها از روی ناقه افتادم ، گفتم الهی هیچ زنی نشه تنها 2 *بابا یاد مادرت افتادم که تو کوچه ها تنها گیرش آوردن،بابا امام حسن نتونست کاری برای مادرش کنه* از روی ناقه افتادم ، گفتم الهی هیچ زنی نشه تنها اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ @rozehdaftari .
نوحه سینه زنی زائرین کربلا # چه حالی داره ای خدا سینه زدن تو کربلا غسل زیارت از فرات نگاه به گنبد طلا کربلا عشقت منو دیوونه کرد از تو چه پنهون آقا جون دیگه امیدی ندارم عمرم کفاف بده بیام سر رو ضریحت بذارم میگن نمیدونی چقدر قشنگه بین الحرمین دور تا دورش نخلای سبز صفا میدن به عالمین کربلا عشقت منو دیوونه کرد زندگی و حیات من بدون تو جهنمه خاطرخواتم دیوونتم دوست دارم یه عالمه داد میزنم دیوونتم تا در رو روم وا بکنی دیوونتو ببینی و فکری به حال ما کنی همه میگن دیوونه ها آواره و در به درن شبا اسیر روضه و از غم تو بی صبرن کربلا عشقت منو دیوونه کرد گریه برای بچه هات برای من توشه شده این قدر برات سینه زدم دلم یه شش گوشه شده گمان کنم دشمنان خیز به کام من زبان ز دور بسکه با سرت سر اشاره می کنند سر تو را به روی نی هر چه نظاره می کنم سیر نمی شود دلم نگه دوباره می کنم به دختران خود بگو که گوشواره ها چه شد گریه به گوشواره نه به گوش پاره ها چه شد @rozehdaftari
روضه ی مخدرات # اسارت #*مجتبی رمضانی روايت داريم،شبِ اولِ مُحرم، حضرتِ حق، لباسِ خونينِ امام حسين رو به عرش آويزان ميكنه…*   رَختِ شه عریانِ شده ، از عرش آویزان شده جن و مَلَک گریان شده ، روضه مجسم می ‌کنند نَظمِ زمین و آسمان یکدفعه بر هم می ‌خورد تا جسمِ شاه کربلا را نامنظم می‌ کنند *چيكار كردن خواهرت هم تو رو نشناخت آقا؟…* نامردها با حوصله، یک بی کس و بی یار را تنها برای دِرهمی دارند دَر هم می ‌کنند ده تا سوار از یک طرف ، یک ساربان از یک طرف دارند تکه تکه عضو از پیکرش کم می کنند   *هر كسي يك گوشه رو بُرد“السلامُ عَلَي الحُسين، السلامُ عَلَيكَ يا اَباعبدالله” شب دوم مُحرمِ، كاروانِ امام حسين رسيد كربلا، زياد شنيديد يه نفر اومد زمين رو معرفي كرد: آقا! اينجا كربلا هم نام داره…ابي عبدالله يه دو جمله روضه مكشوف خوند، فرمود: “هاهُنا وَاللّهِ هَتْکُ حَریمِنا” اينجا حُرمت ما رو زيرِ پا ميذارن“وَ هاهُنا وَاللّهِ ذِبْحُ اَطْفالِنا”… رُباب!رُباب!،رُباب!…اول كه نيزه هارو ديدن، بچه ها فكر كردن نخلستونِ، عمه داريم مي رسيم، الان ميآن استقبالِ ما…*   پريشون و خسته ام،پُر از اضطرابم بيا و نگاه كن، به حالِ خرابم   بذار بيشتر از قبل، چشات رو ببينم الهي كه هيچ وقت، غمت رو نبينم   هوايِ دلامون، زمستونيِ چرا چشمِ تو، خيس و بارونيِ   برايِ خوش آمد، يه لشكر رسيد آخه اين چه جور، رسمِ مهمونيِ   شنيدم كه كوفه، پُر از نيزه دارِ برا اينه داداش، دلم بي قرارِ   چه كابوسِ تلخي، بازم پيشِ رومِ چه بغضِ عجيبي، ميونِ گلومِ   نگو بي تو بايد بمونم داداش نگاه كن به بارونِ چشمِ تَرَم   نگو يه روزي با حالِ خراب از اينجا تا گودال بايد برم   بگو شيبِ گودال، اصلاً كجاست؟ كه از هولِ غارت زمين مي خورن   نگو كه رگايِ داداشِ منُ با يه خنجر كهنه، كج مي بُرن   *آره امروز كاروان رسيد كربلا، با چه احترام و عزتي مخدّرات رو پياده كردن، حضرتِ عباس زانو گذاشت، خواهرم پياده شو، پا رويِ زانويِ من بذار، علي اكبر يه طرف، قاسم يه طرف، نامحرم نباشه، خانوم پياده بشه… خواهرا از خدا بخواهيد، سايه مَردت هميشه بالا سرت باشه، اگه سايه ي مَردت بالا سرت باشه، كسي به خودش اجازه ي بي ادبي نميده، لذا زينب تا سايه ي مرد بالا سرش بود كسي بهش نگاهِ چپ نكرد، كسي بي ادبي نكرد، آي حسيني ها! من اشاره به عاشورا نميكنم، چهل رو ميرم جلوتر، كاروان از كوفه و شام برگشت كربلا، اومد زينب كنارِ قبرِ حسين، گفت: داداش! مستحبِ، وقتي كنارِ يه قبري ميري آب بريزي، داداش! چطور آب رو قبرت بريزم، الهي خواهرت بميره، يادم مياد از لبايِ خشكت، داداش!يه چيزي بهت بگم، حيف كه نامحرما دارن مي بينن، اگه نامحرما نبودن لباسم رو بالا ميزدم كبودي و زخم هاي تنم رو ببيني، كنايه از اينكه همه ي كاروان همين وضع رو دارن… عزيزِ دلم يه مسافرت ميخواي بري، بچه ي كسي رو همراه خودن نبر،اگه اتفاقي براش بيوفته، رويِ برگشتن نداري،گفت: داداش! يه امانت پيشِ من داشتي، داداش! براش كم نذاشتم،اما دستِ خالي برگشتم، اگه اون شب سَرِ تو رو نياوُرده بودن، من سالم مي آوردمش…ديدن خانم از سَرِ قبر بلند شد، كجا ميري؟ گفت: عباس مادرش كربلا نيست، عباس گريه كن نداره…اي حسين… .@rozehdaftari
🕊﷽🕊 ✨برحسن سبط مصطفی صلوات ✨به گل باغ مرتضی صلوات ✨به جگر گوشهٔ حبیبهٔ حق ✨به گل روی مجتبی صلوات (دعای سلامتی امام زمان/ دعای فرج) 💥💥ا_حجة_الله_علی_خلقه_یاسیدنا... 🌾مرغ دل من گشته گرفتار بقیع 🌾قربان بقیعُ اشک زُوّار بقیع 🌾شبها که در بقیع را میبندند 🌾من گریه کنم به پشت دیوار بقیع ⬅️دلها را ببریم مدینه کنار قبرستان بقیع.... کنار اون قبری که بی شمع و چراغه... زائر نداره.... بارگاه ندارد ....آقام غریبه... غریبه... غریبه.... رسول خدا فرمود : به قدری حسنم مظلومه که ملائکه و مرغان آسمان برا حسنم گریه می کنند ..... فرمود هر کس برا حسنم گریه کنه فردای قیامت کور محشر نمیشه.... ↙️حالا چشم سرتو ببند، چشم دلتو باز کن بریم مدینه... 🔹 دلم میخواد یه شب مدینه باشم 🔹زائر آن شکسته سینه باشم 🔹 دلم میخواد یه شب بقیع بشینم 🔹 آخ قبر غریبِ حسنو ببینم 🌐 اما بگم چه کردند با این امام مظلوم تو مدینه ... آی حاجت دارا...آی جوون دارا... آی ناله دارا.... آی غریب نوازا.... ⬅️ آقا روزه بود موقع افطار همسرش جعده رو صدا زد آب طلبید... تا آبُ نوشید فرمود انا لله و انا الیه راجعون..... 🌐 هر مردی از دردی داشته باشه تو خونه به اول کسی که میگه همسرشه،،، اما من بمیرم امام مجتبی تو خونش هم غریب بود محرم نداشت.... صدا زد آخ حالا که مادر ندارم همسرم دشمنمه،،، صدا زد کنیزا برید به خواهرم زینب بگین بیاد... 💥... 💥.... چه خون شد دل زینب ⬅️دلا بسوزه برا اون لحظه ای که... تا خبر به زینب دادن، زینب بیا بی برادر شدی.... الهی نبینی داغ برادرُ... الهی نبینی اونچه که زینب دید... (اومد کنار بستر برادر.... شروع کرد گریه کردن) زینب بمیره حسنشو تو بستر نبینه... امان امان.. صدا زد زینب جان گریه نکن خواهر،، برو حسینمو خبر کن... یه وقت دیدن زینب داره تو کوچه های بنی هاشم میدوه..... صدامیزنه عباسم بیا... عون بیا... جعفر بیا.. آخ حسینم بیا (چه خبر شده خواهر) آخ بیایید حسنم داره جون میده... (الهی این لحظه رو نبینی به خدا خیلی سخته) ⬅️ همه اومدن کنار بستر امام حسن همه دارن گریه میکنن همه دارن ناله می‌کنند .... امام حسین تا برادرو تو اون حال دید شروع کرد گریه کردن... ⬇️ امام حسن یه لحظه چشم شو باز کرد، دید امام حسین داره گریه می کنه.... صدا زد حسین جان داداش،،، چرا گریه می کنی،،، شاید گقته باشه... داداش تو رو به این حال می بینم گریه می کنم.... دارم میبینم بی برادر میشم گریه می کنم.... داغ بی برادری برام سنگینه دارم گریه می کنم... یه وقت صدا زد حسین جان داداش.... گریه نکن داداش.... گریه نکن حسین جان.. 💥الهی که عالم برا حسین گریه کنه ولی حسین گریه نکنه... کسی اشک حسین رو نبینه... ⬅️(داداش اگرچه منو با زهر مسموم کردند اما حسین جان تو خونه خودم هستم دارم جون میدم،،، الان آب طلب کنم بهم شیر تعارف می کنند... همه کنار بسترم جمعند خواهرم هستش، برادرم هستش،،، اما حسین جان 💥💥 حسین جان روزی میاد روز عاشورا.... دشمن دورت حلقه میزنه حسین جان... داداش لب تشنه شهیدت می کنند... سر تو بالای نی میبرن.... امان امان ⬅️ یه مرتبه صدا زد خواهرم زینب... خواهر طشتی برام بیار خواهر.. میگن اینجا بی‌بی خوشحال شد .. گفت الان حسنم زهرو بر میگردونه... حالش بهتر میشه... اما یه وقت نگاه کنه ببینه پاره های جگر برادر.... ⚫️حسنم بس که ز غم ناله نمود 🔴طشت را پر زِ گُل لاله نمود ☑️اما ای روزگار چه کردی با دل زینب.... دو تا طشت نشون زینب دادی... یه طشت تو مدینه پاره های جگر برادرش حسن..... یه طشتم توی شام، سر بریده حسیــــــــن.... 🔘از دو طشت آمد نوای شور و شین 🔘گاه از طشت حسن گاه از حسین 🔘اندر اینجا قلب زینب خسته بود 🔘وندر آنجا دست زینب بسته بود 🔘از دو لبهای حسن خون میچکید 🔘خورد لبهای حسین چوب یزید 🔆هر چقدر ناله داری به سوز جگر ابی عبدالله ناله بزن سه مرتبه بگو یا حســــــــین ♻️هدیه محضر خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)♻️ .@rozehdaftari
4_5825952472203526878.mp3
911.1K
روضه آل کسا حجت‌الاسلام حسین انصاریان پنج تن @rozehdaftari
کوتاه پنج تن# حضرت زهرا س وقت گذشته دو سه جمله روضه و التماسِ دعا ، ساعتی گذشت ، اسماء هرچه صدا زد دید فاطمه جواب نمیده .. گریبان پاره کرد ، حَسَنین سلام الله آمدند .. تا حالا سابقه نداشته مادرِ ما این ساعت ، غروب استراحت کنه ..اسماء هرکاری کرد مخفی کنه نتونست .. آخرالامر گفت بچه ها برید باباتون علی رو خبر کنید .. یا صاحب الزمان .. علی میدونه داغِ زهرا چقدر سنگینه .. تو مسجد نشسته بود ، این خونه ای که درش به مسجد باز میشد یه وقت دید دوتا آقازاده هاش سراسیمه دارن میان .. هنوز حرفشون تموم نشده علی بلند شد .. ابن عباس میگه بلند نشده با صورت زمین خورد .. از مسجد تا خونه چند قدم بیشتر راه نبود ، بعضی ها گفتن سه مرتبه خورد زمینُ بلند شد .. هی میگفت : بِمَنِ الْعَزَاءُ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ .. (جانم ... آماده ای به وصیتِ فاطمه عمل کنی یا نه ؟..) کربلا هم دخترِ همین علی از خیمه پا برهنه ، سراسیمه دوید .. این لباسِ عربی مانع میشد .. هی زمین میخوردُ بلند میشد .. هی میگفت وا محمدا .. وا حسینا ..* @rozehdaftari
روضه پنج تن صلوات الله علیه 🎤🎤🎤👇👇👇 ب احترام غمه مادرت بیا مهدی قسم ب عمرکمه مادرت بیامهدی به چادری که شده پرچم عزاداری به پرچم علم مادرت بیامهدی دل هاروببریم مدینه کنار حرم رسول الله و ائمه بقیع و توسلی ب دامن پنج تن آل عبا بزنیم یا رسول الله آرزومندان مدینه دلشون پر میزنه برا اون حرمی که راهش بسته شده هروقت دلتنگ فاطمه میشدند هروقت بهانه قبر مخفی رو میگرفتند میامدند ب زیارت قبرشما حالا اونایی که آرزوی نجف دارن برو ای گدای مسکین در خانه علی زن که نگین پادشاهی دهد از کرم گدارا یاعلی امدم صحن و سرایت دیدم گلی از گلشن رویت چیدم جان عالمی ب فدای ان مولایی که وقتی سلام ب مردم مدینه میکرد جواب سلام مولارو نمیدادن اما بازم دلش خوش بود که زهرارو داره اما یجا خیلی ب مولا سخت گذشت اونم اون لحظه ای بود که دسش رسید ب بازوی ورم کرده ب صورت سیلی خورده اما حالا یه کاروان اشک ببریم مدینه کنار بستره مادری که ب سختی نفس میکشه ب سختی دست بالا میاره ی دست ب گردن حسن ی دست ب گردن حسین .....👇👇👇 ودختر4ساله ای که زبانحالی داره ازهمگی التماس دعا اونایی که سوز دل دارن عزیزایی که داغ مادر دیدن منو ببخشن اخ..به 18ساله بانویی بباله دعا میکرد طفلی 4ساله الهی مادرم زهرا جوان است چرا در نوجوانی پیر گشته چرا ازعمرخود او سیر گشته اما این خواهر دلش ب برادرا خوشه ای کاش امام مجتبی رو هم مثل مادرش شبانه ب خاک میسپردند دیگ هفتاد چوبه تیر ب تابوت برادر لا یوم کیومک یا اباعبدالله اما کربلا رفته ها حسینیا روزی برا این خواهر سخت از روز عاشورا نبود که وقتی اومد کنار بدن برادر ،برادرو نشناخت ناله میزنه گلی گم کرده ام میجویم اورا به هر گل میرسم میبویم اورا اگرجویم گلم را در گلستان به اب دیدگان میشویم اورا همه ناله بزنید غریب مادر حسین ...یا مظلوم حسین .... التماس دعا.. روضه پنج تن آل عبا علیهم السلام قصه ی تشییع جنازه ی پنج تن آل عباخیلی عجیب و غریبانه است . همه ی مردم معمولا وقتی از دنیا میروند خیلی با عزت و احترام تشییع میشوند .دوستان و آشنایان هم جمع میشوند و به بازماندگان تسلیت میگویند ...پنج تن آل عبا سروران همه ی عالمند اما ببینید چطور تشییع شده اند . جنازه مطهر رسول خدا (ص) سه روز بر روی زمین ماند .عده ای از مردم بی اعتنا از مساله در سقیفه جمع شده بودند و بر سر تصاحب قدرت با یکدیگر میجنگیدند این از وضع تشییع رسول خدا حضرت زهرا(س) هم فرمود : علی جان مرا شب غسل بده و شب کفن کن . نمی خواهم آنهایی که در حق من ظلم کرده اند در تشییع جنازه ام شرکت کنند . امیرالمومنین بدن فاطمه اش را در نهایت غربت و مظلومیت تشییع کرد . مثل این ایام هم چند نفر از خواص جنازه امیرالمومنین را مثل حضرت زهرا مخفیانه و غریبانه دفن کردند و تا صد سال بعد که حضرت امام صادق (ع) مرقد آن حضرت را معرفی کرد مردم آن حرم شریف را نمیدانستند . شاید بپرسید چرا دیگر بدن امیرالمومنین را مخفیانه و شبانه دفن کردند ؟ من میگویم : به همان دلیل که این خاندان جنازه ی امام حسن (ع) را روز برداشتند که ای کاش او را هم شبانه دفن میکردندچون این نامردمان روزگار بجای احترام و تکریم و تشییع ، جسارت و بی احترامی کردند و به جای گلباران تابوت را تیر باران کردند اما من بمیرم برای آن امامی که کارش به تابوت و کفن و دفن نرسید . لگد کوب سم اسبان شد و سه روز زیر آفتاب سوزان عراق باقی ماند . این بنده ی خدا و عاشق بی چون حسین توست قلبش دریده و غرق دریای خون حسین توست سردار سر به نیزه و راسش به دیر تنور زخم های قلب او شده از تن برون حسین توست @rozehdaftari
🔷🎤روضه پنج تن 🎪🎪🎪🎪🎪🎪🎪🎪🎪 *روضه بخونم برات،كانون توجه،تو خونه ی زهرا،زینبه،راه می رن تو خونه،همه نگاه به زینب می كنن،آخه پرستار زینبه،*یه حرفی بزنم،نمی دونم چقدر می تونم این حرف و باز كنم،باید ناله ات بلندبشه،قربون این زینب برم،كه از چهار ساله گی پرستار شده،بگم،اما بمیرم براش،پرستار هركی شد باالاخره رفت،از هر كی پرستاری كرد،داغش به دلش موند،فقط امام سجاد زنده موند،اما هركی رو زینب پرستاری كرد،تنهاش گذاشت ورفت،از هر پرستاری یه خاطره تلخ تو ذهن زینب مونده،من یكی یكی جلو می رم،سه چهار ساله بود با مادر پرستاری رو یاد گرفت،می دونی پرستاری رو كی یاد گرفت،وقتی پیغمبر تو بستر اُفتاد،می دید مادرش هی دور باباش می چرخه،پرستاری می كنه،اما از این پرستاری یه خاطره تلخ تو ذهنش موند،یادش موند،تو اوج مصیبت پیغمبر،مادرش یه لبخند زد،بعدها فهمید این لبخند یه سرّی داشت،بعداًفهمید پیغمبر به بی بی این جوری وعده داد بود،دخترم گریه نكن،فراق بین منو تو خیلی طول نمی كشه،بعد از نود و پنج روز فهمید این خنده چی بوده،یه بار از مادر پرستاری كرد،از هرپرستاری من یه خاطره بگم،دلشو داری؟دخترم بیا بشین باهات حرف دارم،عجب پرستاریه،دخترم این بقچه رو باز كن،این كفن اول مال منه،می دی بابات علی منو كفن كنه،ببین چه خاطره هایی،آه امون ازدل زینب كفن دوم مال بابات علیه،می دی داداش حسنت بابا تو كفن كنه،كفن سوم،مال داداشت مجتبی است،باید بدی حسین،یه دفعه دید این بقچه داره جمع می شه،یه پیراهن و رو دست گرفته،آخ كربلا،كربلا، کربلااینم یه خاطره، *از یه پرستاریه دیگه برات خاطره بگم،مادره شم رفت،چند سال طول كشید از باباش پرستاری كرد،یه خاطره ام از بابا بگم،اون شب همه جمع بودن،صدا زد بچه های زهرا بمونن،بقیه برن،زینب یه طرف،اُم كلثوم یه طرف،حسین یه طرف امام حسن یه طرف،زینب یادش نمی ره،داداش عباس اُمد بره از اتاق بیرون،بابا صداش زد،بابا تو بمون پسرم،صدا زد بابا من كه بچه ی زهرا نیستم،بذار برم،خجالتم نده،زینب این خاطره رو یادش می ره مگه،خودش با چشم خودش دید،دست حسین و تو دست عباس گذاشت علی،یه روزی می آد،حسینم و كربلا تنها می ذارن، آی حسین.. *من نمی دونم هر خاطره ای رو برا زینب ورق می زنی،یه سرش كربلا و حسینه،باباشم رفت، حالا شده پرستار برادراش، داداش بزرگتر هم رفت،با جگر پاره رفت،با بدن سوراخ سوراخ شده رفت،اما خدا رو شكر تو این یكی زینب خیلی ندید چه جوری رفت،اما همه اینها كنار،من می خوام یه پرستاری رو امشب بگم،خیلی ها رو كنار گذاشتم، ،دونه دونه جاهایی كه زینب پرستاری كرده،تنهایی وایستاده،اما من همه رو حذف می كنم،یه پرستاری دیگه ام كرد،اونم آخرش رفت،*اما این یكی ، یه جور دیگه دل زینب وآتیش زد،اگه مادرش و پرستاری كرد،باباش بود،داداشاش بودن،اگه باباشو پرستاری كرد،دو تا داداشاش بودن،اگه گفتی كجا میخوام برم،یه جایی كه بی برو برگرد،جواب بدن،اگه داداشاش و پرستاری کرد هر كدوم به یه نوعی زینب و آروم كردن،اما امان از خرابه ی شام،برای دختر سه ساله سنگ تموم گذاشت،چرا؟هر جایی رقیه رو زدن ،خودشو انداخت رو این دختر،آی،آخه تو امانت حسینمی،شب آخرچیكار كرد،وای وای بگم كجا پرستاری كرد،بگم كجا،اون جایی كه دید دارن با چوب خیزران می زنن،هی جلو چشای رقیه رو گرفت،این بچه چیزی نبینه،اما امون ازوقتی که سر بریده رو بغل گرفت،آخه این لبا چرا پاره است،نالتوآزادکن صدابزن یاحسین.... خرابه با تو بهتر از جنان است دل پیرم به شوق تو جوان است اگر خونی شده لب های خشكت گمانم جای چوب خیزران است حالا دستاتو بیار بالا كدوم سفره بهتر از سفره عزای بی بی،چه اسمی بهتر از نام حسین،دست تو بیار بالا،به زهرا و بچه های زهرا،به حسین زهراده مرتبه یاالله @rozehdaftari
علیا مخدرات چه کسانی بودند؟؟ علیا مخدره حضرت زینب، دختر بزرگ مولا امیرالمومنین (علیه السلام) است و مادرش حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است. حضرتش به زینب کبری توصیف شده، ولی توصیف نه از این راه است که اکبر بنات بوده، زیرا عرب را عادت نبوده است که دختر بزرگ را کبری لقب دهند. چنین واژه ای به معنی زنان والامقام و‌ محجبه پاکدامن و احترام آمیز و....میباشد ولی در مداحی علیای مخدرات به بانوان حرم سید الشهدا میگفتن و هر کدام هر روضه خاص خودشون را دارند مثال روضه علیا مخدره حضرت زینب سلام الله یا روضه علیا مخدره حضرت رباب و یا حضرت سکینه سلام الله و حضرت فاطمه صغری سلام الله علیها🙏 @rozehdaftari
▪️🎤روضه ی جانسوز شهادت امام حسن مجتبی(ع) ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ مدینه موج اشک وآه دارد غم هجران رسول الله دارد مدینه در عزا بنشسته امشب در شادی به مردم بسته امشب ز دست خلق پریشان است زهرا ز قطع وحی گریان است زهرا مدینه شاهد داغی گران است که سوگ خاتم پیغمبران است حسن قبری ملال انگیزدارد  حسن صبری شهادت خیز دارد سلام ما به قبر بی چراغش قلوب شیعیان سوزد ز داغش ▪️شب رحلت خاتم الانبیا ، شب شهادت میوه ی دلش امام حسن مجتبی است،امشب هم برای پیغمبر گریه کنیم، هم برای کریم اهل بیت،با پای دل برویم خانه امام مجتبی،کاش امشب مدینه بودیم کنار قبر ویرانش می نشستیم برای غربتش اشک می ریختیم . (یاد امام ، شهدا،اموات فیض ببرند)مرد هر مشکلی دارد، هر گرفتاری  برایش پیش بیاید به محرم خانه اش می گوید ، فدای غربتت یا امام مجتبی  در خانه محرم نداشتی ، چه کرد زهر با بدن امام مجتبی ، یک مرتبه صدای ناله آقا بلند  شد آه جگرم . یک لحظه ریخت در طشت یک عمر خون دل را چون آب کوزه نوشید فرزند پاک زهرا ▪️امام حسین آمد ، ابوالفضل آمد ،همه دور بستر امام حسن ، یک مرتبه دیدند زینب هی دست روی دست می زند می گوید : وای برادرم . من نمی دانم اینجا خیلی به زینب سخت گذشت وقتی در میان طشت خونابه جگر امام حسن را دید یا شام،در مجلس یزید ، وقتی نگاه کند ببیند سر بریده حسین میان طشت قرآن تلاوت می کند و ... ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ @rozehdaftari
🔸در کرم خانه ی حق سفره به نام حسن است 🔸عرش تا فرش خدا، رحمت عام حسن است قربونت برم آقای کریم... عزیز زهرا... یا حسن... 🔸بی حرم شد که بدانند همه مادری است میدونی چرا امام حسن حرم نداره... این تعبیر منه... آخه مادرش زهرا حرم نداره... ای...غریب حسن... ای...غریب حسن... ((اگه قراره مادرم زهرا حرم نداشته باشه... بزار قبر منم با خاک یکسان باشه...)) 🔸بی حرم شد که بدانند همه مادری است 🔸ور نه در زاویه ی عرش مقام حسن است 🔸هرکه آمد به در خانه او آقا شد 🔸ناز عشاق کشیدن ز مرام حسن است آی اونی که گفتی مریض دارم... آی اونی که گفتی گرفتارم... حاجت دارم... خدا ميدونه... سفره امام حسن با بقیه فرق داره... کسی رو بی جواب بر نمیگردونه... امشب اگه از این مجلس دست خالی بری تقصیر خودته... آی اونایی که میخواستید برید کربلا و جا موندید... اگه برات کربلا هم میخواهی... از امام حسن بگیر... 🔸ناز عشاق کشیدن ز مرام حسن است دلت آماده شد... بسم الله... 🔸حرم و نام و وجودش همه شد وقف حسین 🔸هر حسینیه که برپاست خیام حسن است تا به آقا زهر دادند... صدای ناله اش بلند شد... فرمود... بگید برادرم حسین بیاد... ابی عبدالله اومد کنار بالین برادر... یک نگاه کرد... دید رنگ از صورت قشنگ برادر حسن، پریده... صورت قشنگش از شدت زهر زرد شده... طاقت نیاورد... عرضه داشت... آخ برادر خوبم... حسنم... چه بلایی سرت آوردند داداش... همین جا بود... اشک های قشنگ ابی عبدالله جاری شد... یدفعه امام حسن چشمان مبارک رو باز کرد... دید حسینش داره گریه میکنه... صدا زد... حسینم... برادرم... گریه نکن حسین جان... (یا صاحب الزمان منو ببخشید آقا) حسین جان... برادرم... هر کس برا من گریه میکنه... تو ديگه برا من گریه نکن حسین... لا یوم کیومک یا اباعبدالله همه عالم باید برا تو گریه کنند حسین...حسین... تو ديگه برای من گریه نکن حسین... ((نميدونم اینطوری بخونم حقش رو میتونی ادا کنی یا نه)) آخ آقا جان امام حسن... چشمان مبارک رو باز کردی... دیدی برادرت حسین... بالا سرت نشسته... داره گریه میکنه... اما کربلا وقتی ابی عبدالله چشمان مبارک رو باز کرد... دید شمر با خنجر برهنه... آقا جانم امام حسن... لحظات آخر فرمودید بگید خواهرم زینب بیاد... اما کربلا... ابی عبدالله صدا زد... زینبم... خواهرم برگرد... خواهرم برگرد نبینی... 🔸سوی خیمه برگرد خواهر حزینم 🔸تا به زیر خنجر ننگری چنینم 🔸رو به خیمه خواهر تا که خود نبینی 🔸وقت جان سپردن آه آتشینم. @rozehdaftari
گریز دوم: تا خبر مسمومیت امام حسن رو به ابی عبدالله گفتند... سریع خودش رو به بردار رسوند... نگاه کرد دید دیگه کار برادر تمامه... سر حسنش رو در آغوش گرفت... روی دستان حسین جان به جانان تسلیم کرد... عرضه بداریم آقا جان یا اباعبدالله... چه حالی داشتید وقتی خبر مسمومیت برادر رو به شما گفتند... آقا اینجا بهتون سخت تر گذشت یا کربلا... وقتی صدای ابالفضل بلند شد... (یا اخا ادرک اخاک) برادر حسین برادرت رو دریاب... فقط همین رو بگم... ابی عبدالله یه نگاه کرد... دید فرق عباسش شکافته... دستهاش رو قطع کردند... تیر به چشمش زدند... صداش به ناله بلند شد... الان انکسر ظهری کمرم رو شکستند... بی برادرم کردند... 🔸دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد 🔸چشم حرامی با حرم روبرو شد 🔸بیا برگرد خیمه، ای کس و کارم 🔸منو تنها نگذار ای علمدارم @rozehdaftari
4_5899736209302749493.MP3
2.29M
🎧 مناجات امام زمان (عج) 🔸پر کن دوباره کیل مرا أَيُّهَا الْعَزِيز 🔸دست منو نگاه شما أَيُّهَا الْعَزِيز يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاةٍ یابن الحسن... 🔸رو از من شکسته مگردان که سالهاست 🔸رو کرده ام به سوی شما ایها العزیز آقا... یه عمره دارم صدات میزنم... یه عمره میگم یابن الحسن... یادم میاد از بچگی هام... پدر و مادرم... اسم شما رو بهم یاد دادند... 🔸وادی به وادی آمده ام از درت مران 🔸وا کن دری به روی گدا ایها العزیز آقا میدونم خیلی دلت رو شکستم... خیلی بی حرمتی کردم... اما... امشب اومدم بگم شرمنده ام... امام زمان علیه السلام. .. منو از در خونت ردم نکن آقا... آخه من جز در خونه شما جایی ندارم... یابن الحسن... 🔸چیزی که از بزرگی تو کم نمی شود 🔸این کاسه را " فَأَوْفِ لَنَا " ایها العزیز 🔸خالی‌تر از دو دست من این چشم خالی است 🔸محتاج یک نگاه شما ایها العزیز ... (شاعر: سقلاطونی) امشب اومدم بگم آقا... با همه بدی هام دستمو بگیری آقا... یک عنایتی هم به ما کنید (یا صاحب الزمان...) (عج) (س) (س) @rozehdaftari
✍ حضرت رقیه (سلام‌ الله علیها) سر مطهّر را در طشت نهادند و رو به خرابه آوردند، و در حالي كه پرده بر روي آن سر بود، در حضور آن مظلومه نهادند، پرده را برداشتند. آن معصومه چون متوجّه سر پدر شد، «فَانْكَبَّتْ عَليهِ تقَبَّلُهُ و تَبْكي و تَضربُ علي رَأسُها و وَجْهِها حَتّي امْتَلأَ فَمُها بِالدَّم» «خود را بر آن سر انداخت و صورت پدر را مي بوسيد و بر سر و صورت خود مي زد تا اينكه دهانش پر از خون شد». و در «منتخب» آمده است كه او پدرش را مخاطب قرار داده مي فرمود: «يا أبَتاهُ، مَنْ ذَاالَّذي خَضبكَ بِدِمائكَ» «پدر جان، كي صورت منوّرت را غرق خون ساخته؟» «يا أبتاهُ، منْ ذَا الَّذي قَطع و ريدَيْكَ!» «پدر جان، چه كسي رگهاي گردنت را بريده است؟» «يا أبتاه، منْ ذا الَّذي أيْتمني علي صغر سِنّي» «پدر جان، كدام ظالم مرا در كودكي يتيم كرده است؟» «يا أبتاهُ، منْ لِلْيَتيمة حتّي تَكْبُر» «پدرجان، كي متكفّل يتيمه ات مي شود تا بزرگ شود؟» «يا أبتاهُ، منْ للنّساءِ الحاسرات» «پدر جان، چه كسي به فرياد اين زنان سر برهنه مي رسد؟» «يا أبتاهُ، منْ للْأَرامِلِ المسْبيّاتِ» «پدر جان، چه كسي دادرسي از اين زنان بيوه و اسير مي كند؟» «يا أبتاهُ، منْ للْعيونِ الْباكياتِ» «پدر جان، چه كسي نظر مرحمتي به سوي اين چشمهاي گريان (ما كند كه شب و روز در فراق تو گريه) مي كند؟» «يا أبتاهُ، مَنْ لِلضّايعاتِ الْغريبات» «پدرجان، كي متوجّه اين زنان بي صاحب، غريب خواهد شد؟» «يا أبَتاهُ، مَنْ لَلشُّعورِ الْمَنْشورات» «پدرجان، كي از براي اين موهاي پريشان خواهد بود؟» «يا أبتاهُ، منْ بَعْدكَ واخَيْبَتاهُ» «پدر جان، بعد از تو داد از نا اميدي!» «يا أبتاهُ، منْ بَعدكَ وا غُرْبَتاهُ» «پدر جان، بعد ا زتو داد از غريبي و بي كسي!» «يا أبتاهُ، لَيْتني كُنت لَك الْفِداء» «پدر جان، كاش من فداي تو مي شدم» «يا أبتاهُ، لَيْتني كَنت قَبل هذا الْيَومِ عمياءَ» «پدر جان، كاش من پيش از اين روز كور شده بودم، و تو را به اين حال نمي ديدم» «يا أبتاهُ، لَيْتني وُسدتُ الثَّري و لا أري شَيبكَ مُخضَّباً بِالدّماء» «پدر جان، كاش مرا در زير خاك پنهان كرده بودند و نمي ديدم كه محاسن مباركت به خون خضاب شده باشد» آن معصومه نوحه می‌كرد و اشك ميريخت تا آن كه نَفَس او به شماره افتاد و گريه راه گلويش را گرفت، مثل مرغ پركنده، گاهي سر را به طرف راست مي‌نهاد و مي‌بوسيد و بر سر ميزد، و زماني به چپ ميگذارد و می‌بوسيد... 🥀 پس آن نازدانه لب بر لب پدر نهاد، زمان طويلي از سخن افتاد گريست «فَناديِ الرَّأسُ بِنْتَهُ، إليَّ إليَّ، هَلُمّي فَأنا لَك بِالانْتظار. فغُشيَ عليها غشْوةً لمْ تُفقْ بعدها، فحرَّ كوها فَإذا هيَ قدْ فارقتْ روحها الدُّنيا...» 🥀 «آن رأس شريف دختر را صدا كرد كه به سوي من بيا، من منتظرت هستم، او غش كرد و ديگر به هوش نيامد، چون او را حركت دادند متوجّه شدند كه روح شريفش از بدن مفارقت كرده و به خدمت پدر شتافته است» (ع) (س) (س) @rozehdaftari
✍ بابا نمی‌دانم... از جان من این زجرِ زجرآور چه می‌خواهد؟! ⚡️ مصیبت جانسوزِ جاماندن سه‌ساله آل الله از قافله و اذیت‌های زجر ملعون... راوی گوید: چون اسراء را به سمت شام می‌بردیم، در نزدیکی شهر «عسقلان» هوا بسیار گرم شد؛ لشکر پیوسته به اسبان خود آب می‌دادند و بقیه آب را بر روی زمین می‌ریختند و به اسراء نمی‌دادند. دختر خردسال حسین علیه‌السلام که فاطمه صغری (رقیه سلام‌الله‌علیها) نام داشت، خود را به سایه بوتهٔ خاری رسانید و در زیر همان سایه خوابش برد. وَ تَرکُوها وَ ارْتَحَلوا عَنها ▪️لشکر از آن وادی کوچ کرده و آن دختر را فراموش کردند. در مسیر، ناگهان زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها متوجه شد که آن نازدانه از قافله جا مانده است، فَبَکتْ و نادَت: ▪️لذا صدای گریه‌ آن بانو بلند شد و فریاد برآورد: یٰا قَوم! بِاللّهِ عَلیکم إصبِروا هُنَیئةً، فَقَد افتَقَدَتْ إبنَةُ أخی و قُرّةُ عَینی ▪️ای قوم! شما را به خدا قسم می‌دهم که کمی صبر کنید؛ دختر برادر و نور چشمم گم شده است. همهمه در بین لشکر بالا گرفت؛ در آن اثنا ، ملعونی به نام «زجر بن قیس» صدایش را بلند کرد و گفت: من می‌روم و هر گونه باشد آن دخترک را می‌آورم. 🔻 راوی گوید: من همراه زجر به عقب قافله به راه افتادیم؛ از همان دور، نگاهم به آن دخترک افتاد؛ از جای برخاسته بود و دست بر روی سرش گذاشته بود؛ گاهی به اطراف نگاه می‌کرد و گاه می‌نشست؛ گاه می‌دوید و بر روی زمین می‌افتاد و فریاد می‌کشید: یٰا عمّاه! یٰا عَمّتاه! یا أبتاه! یا أُختاه! یا أخاه.... گاه دیگر نمی‌توانست راه برود و بر روی ریگ‌های گرم بیابان می‌غلطید و پاهایش را با دست می‌گرفت. دیدم که تکه‌ای از لباسش را پاره کرد و از شدت حرارت ریگ‌ها، به کف پای خود پیچید. 🔻در همین حال بود که زجر به او رسید و با تازیانه‌اش بر تن آن دختر زد و بر سر او فریاد کشید: برخیز که اسبم هلاک شد تا تو را پیدا کردم! بعد دیدم که بر صورت آن دختر سیلی زد و آن دختر ناله « وا أبتاه! وا علیاه!» سر می‌داد. در آخر آن دخترک را بر عقب اسب خود انداخت و حرکت کرد. چون به قافله رسید آن دختر را از همان بالای اسب ، در عقب قافله بر روی زمین انداخت. (ع) (س) (س) @rozehdaftari
✍ بابای من! ببین که عمه‌ام را کتک می‌زنند و گوشواره و چادرم را به غارت برده اند... ⚡️ مناجات جگرسوز حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها با بدن بی سر سيدالشهداء عليه‌السّلام وقتی که مخدرات را بر بالای بدن مطهر سیدالشهدا علیه السـلام آوردند، دختر خردسال امام حسين عليه السلام (که برخی احتمال دادند همان حضرت رقیه سلام الله علیها باشد) آمد و خودش را بر روی بدن ،مطهر پدرش انداخت. و تأخُذُ مِن دَمِهِ الشّريفِ و تُخضّبُ شَعرَها، و وَجهَها ▪️خون ها از بدن پدر می‌‌گرفت و بر سر و صورت خودش می‌کشید و میگفت: يا أبا عبداللّه! ألبَسَتْني بَنو أميّة ثَوبَ اليُتم علَى صِغَر سنّي، يا أبتاه! إذا أظلَمَ اللّيلُ مَن يَحمٰي حُماي؟ و إنْ عَطشْتُ فَمَنْ يَروي ضَمَأي؟ ▪️یااباعبدالله! بني امیه لباس یتیمی در این سن و سال بر تن من کردند. بابای من! وقتی که شب فرا رسد من به چه کسی پناه ببرم!؟وقتی که تشنه شوم چه کسی مرا سيراب کند!؟ يا أبتاه! نَهَبوا قُرطي، و رِدٰائي، يا أبتاه! اُنظُر إلىٰ رُؤوسِنا المَكشوفة، و إلٰى أكبادِنا المَلهوفة، و إلى عَمّتي المَضروبة، و إلى أمّي المَسحوبة. ▪️بابای من‌ !؟گوشواره و چادرم را به غارت برده اند. بابای من! نگاه کن به سرهای بی معجر ما؛ به جگرهای سوخته ما؛ نگاه که عمه‌ام را کتک میزنند؛ و مادرم را به این سو و آن سو می‌کشند. آن دختر خردسال داشت اینگونه نجوا می‌کرد و همه را به گریه درآورده بود که زجر بن قیس لعین آمد و گفت:امیر می‌گوید حرکت کنید. حضرت رقیه عليهاالسلام آمد و به زجر ملعون گفت: حال که می‌خواهید بروید مرا همین جا نزد پدرم بگذارید و زن ها ببرید تا من همین جا بمانم و بر پدرم اشک بریزم. اما آن ملعون آمد و به زور او را کشید و برد؛ حضرت رقیه سلام الله علیها باز برگشت و بازوی بدن مطهر پدرش را گرفت اما دوباره آن ملعون آمد و با زور و کتک آن دختر بی گناه را کشید و برد. (ع) (س) (س) @rozehdaftari
🎧 روضه حضرت رقیه ( سلام الله علیها ) 🎤 استاد حیدرزاده اما یه سیلی هم کربلا زدند مردم ... سیلی کربلا با همه جا فرق میکرد ... دست عَدو ، بزرگ تر از صورت من است .. ؟ میخواهی بدونی سیلی با صورت رقیه چه کرد ؟ امروز که رفتی خونه اگه دختر ، سه چهارساله داری ، اگه خواهر سه چهارساله داری ، صداش بزن ، آهسته دستت رو روی صورتش بگذار ... دست عَدو ، بزرگ تر از صورت من است .. ؟ یک ضربه زد ، دو گونه ی سرخم ، سیاه شد از شهر کوفه تا به شام سنگم زدند از روی بام اونقدر بهم سیلی زدند دیگه نمیبینه چشام ؟ یکی بگه این دختره نزن نزن نزن .. ضرب لگد ، زجر آوره نزن نزن نزن .. بابایی بابایی .. بابایی پاشو ، بابا بزار برم به دخترای شامی بگم بیان ، ببینند بابای من هم از سفر اومده ، بابا بابا بابا ... نمیدونم چه حاجتی داری اما هر حاجتی داری الان وقتشه ، اما یه حاجت مشترک همه ی ماست ، نمیدونم آقامون امروز کجا عزاداره ؟ اربابمون امام زمان « عج » ، امروز کجا گریه میکنه ؟ آقا مدینه است ، نمیدونم ... کنار بقیع است ، نمیدونم ... اما هر کجا هستی آقا جان ، قدم روی چشم ما بگذار ... دل دختر به پدر خوش باشد مهربانی ز دو سر خوش باشد 🗣 شاعر استاد انسانی حسیییین جان ، حسیییین جان ، ... دوست داره امام صادق این نام رو صدا بزنی ... حسیییین جان ... (ع) (س) (س) @rozehdaftari
✍ روضه حضرت رقیه (سلام الله علیها) گریز 1⃣ اول ماه همیشه ماه کم نوره 🌙 خرابه تاریک... شما اگر تو روضه یه دفعه روضه خون چند دقیقه نخونه، تعجب می کنی، سرت را بلند می کنی، ببینی چی شده؟ ▪️یه دفعه زینب دید، صدای روضه خون خرابه، قطع شد...😭 زینب (سلام الله علیها) متوجه شد سر یک طرف، رقیه یک طرف افتاد... 😭 صدا زد: عزیز  دل برادرم، دید صدای رقیه نمی آد ...😭 چادرم پاره شد از بس که کشیدند مرا به گمان خرد شده ساقه ی نیلوفر من معجرم دست نخورده است خیالت راحت چادر سوخته چسبیده به موی سر من گریز 2⃣ (زبانحال) هر چه گشت چیزی پیدا نکرد زیر سر بابا بذاره، پاهاش رو دراز کرد و سر را گذاشت روی دامنش: فرشی ندارم تا کنم مهمان نوازی باید در این ویرانه امشب را بسازی دیدند خم شد، همون کاری که خود ابی عبدالله برای داداشش علی اکبر (علیه السّلام) کرد، این صورتش را گذاشت رو صورت بابا، اما دیگه برنداشت، عقیله ی بین هاشم گفت: رقیه، تا دست زد دید بچه افتاد... 😭 گریز 3⃣ وقتی برادران یوسف، یوسف را با طناب بین چاه آویزان کردند گفت: دارید چکار می کنید، اگر پدرم بفهمد ناراحت می شود، برادران عصبانی شدند، طناب را پاره کردند ندا آمد، جبرائیل برو و بال خودت را پهن کن، بدنش خراش نیفتد، آخه غریبه … آااای گریه کنا اگه عباس (علیه السّلام) از بالای مرکب افتاد، یه مرد جنگی است، اگر حسین افتاد، مرد است، این سه ساله چطوری از مرکب افتاد …😭 بگو یا حسین... (ع) (س) (س) @rozehdaftari
یا حسن و یاحسین در هیئت حسینم و در هیئت حسن در خدمت حسینم و در خدمت حسن هم‌صحبت حسینم و هم‌صحبت حسن هم رعیت حسینم و هم رعیت حسن دست کرم حسن شد و احسان حسین شد روح و روان حسن شد و جانان حسین شد قبله حسن..،مساحت ایمان حسین شد از ملت حسینم و از ملت حسن در مجلس حسین و حسن روضه خوان خداست آقا؛ حسین..،امام؛ حسن..،ماسوا؛ گداست اصل بهشت..،سینه‌زنی پای این دوتاست در جنت حسینم و در جنت حسن روح اذان حسین شد و ربنا حسن کشتی حسینِ فاطمه شد..،ناخدا حسن شیرینیِ حسین حسین است یا حسن در "یاحسین" ریخته شد لذت "حسن" پیر نجف حسینیه را تا درست کرد زینب گریست..،ماتم عُظمیٰ درست کرد زهرا غذای هیئتشان را درست کرد نان حسین خورده ام از برکت حسن ظرف حسن فرات به جوی حسین بُرد لب‌تشنه را به سمت سبوی حسین بُرد ما را حسن پیاده به سوی حسین بُرد دور حسین پُر شده با زحمت حسن یک روح در میان دو تن بوده از قدیم پائین پای این دو..،وطن بوده از قدیم صحن حسین..،صحن حسن بوده از قدیم پس خاک کربلاست همان تربت حسن آن کوچه..،بی حسین..،حسن را اسیر کرد سیلی‌زدن‌به‌فاطمه او را چه پیر کرد در زیر چکمه چادر مادر که گیر کرد آسیب دید بین گذر غیرت حسن یک عمر اشک ریخت..،به گریه وضو گرفت از هر مسیر تنگ که می دید..،رو گرفت آن گوشواره را که شکستند..، او گرفت این خاطره‌ است اوج غمِ غربت حسن بردیا محمدی پوریا هاشمی @rozehdaftari
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 💢 افتخار است گدائی در خانه ی او 💢 از ازل خورده لبم بر نمک نان حسن سفره ای نیست مگر سفره ی احسان حسن افتخار است گدائی در خانه ی او بی نیاز از همه هستند گدایان حسن حاجتی دارد اگر نوکر درگاه حسین به یقین می شود او دست به دامان حسن جگرش خون شده از طعنه و از زخم زبان نیست جز زهر جگر سوز که درمان حسن درد دل می کند و خون ز دهان می ریزد می شود خواهر غم دیده پریشان حسن یادش افتاده که مادر به زمین خورد و سپس آتش انداخته این خاطره بر جان حسن خادمی نیست میان حرم خاکی او گرچه هستند ملائک همه دربان حسن می رسد منتقم آن وقت بنا خواهد شد بارگاه و حرم و گنبد و ایوان حسن هرکجا مجلس ارباب به پا می گردد سفره پهن است همان سفره ی احسان حسن ✅عباس گودرزی - مردادماه ۱۴۰۲ @rozehdaftari
اربعین  اول به نبی حضرت خاتم صلوات دوم به علی شیر دو عالم صلوات سوم به گل وجودِ پاک زهرا چهارم به حسن خونجگر غم صلوات از بهر حسین آن شه کرب و بلا وآن تشنه‌ی در مقتلِ ماتم صلوات اللهم_صل_علی_محمد_وآل_محمد یارب_الحسین_بحق_الحسین_اشفع_صدر_الحسین_بظهور_الحجه چهل روز است حسینم را ندیدم بلایش را به جان و دل خریدم چهل روز چهل منزل اسیرم   دعا کن در کنار تو بمیرم چهل روز غم چهل ساله دیدم غم و اندوه دیدم ناله دیدم سر پر خون تو همراه من بود   به هر جا چلچراغ راه من بود همین جاغرق درغم شد وجودم تن پاک ترا گم کرده بودم میان نیزه ها دل با ختم من ترا دیدم ولی نشناختم من اگر امروز برداری سرت را تو هم نشناسی ای گل خواهرت را ز جا برخیز ای نور دو دیده  ببین مویم سپید و قد خمیده قافله رسید سر دو راهی. بشیر اومد خدمت امام سجاد ع ـ یابن رسول الله .... یه راه میره مدینه .... یه راه میره کربلا... کدوم راهُ بریم؟؟ امام فرمود بشیرقافله سالار ما عمه ام زینبه، برید از عمه جانم زینب سوال کنید..... ـ بشیر میگه اومدم خدمت دختر علی زینب.... بی بی جان مدینه بریم یا کربلا.... میگه بی بی تا نام کربلا رو شنید، اشک از چشماش جاری شد... فرمود بشیر ما رو ببر کربلا.... چهل روزه عزیزانمونو ندیدیم... چهل روزه حسینمو ندیدم.... نگذاشتن ما مجلس عزا براشون بگیریم .... آی کربلا زینب داره میاد اون یه عالمه خاطره داره فرصت گریه کردن نداشته.... روز اربعین قافله ای که چهل روزه بود عزیزانشونُ ندیده بودن اومدن کربلا ... آخ کاروان رسید کربلا.... این زن و بچه برا دومین بار از این ناقه ها پایین اومدن .... اما اولین بار روز دوم محرم بود... وقتی میخواستن از ناقه ها پایین بیان،،،، جوونای بنی هاشم اومدن.... هر کدوم این زن و بچه ها رو پیاده کردند.... با احترام وارد زمین کربلا شدن.... وقتی زینب میخواست از ناقه پیاده بشه ،علی اکبر اومد.، ،،،، عمه جان دستتو بده به من پیاده شو ..... عباس اومد ، زانو زمین زد ... خواهرم زینب پاتو رو زانوی عباست بزار پیاده شو ..... با چه عزت و احترامی همه رو پیاده کردن اما اما اما آی کربلائیا..... روز اربعین وقتی خواستن از ناقه ها پایین بیان دیگه بچه ها کسی رو ندیدن ..... نه عباسی هست.... نه علی اکبری هست.... از بالای ناقه ها خودشونو زمین می انداختن .... هر کدوم کنار قبری رفتن... هر یکی سوی مزاری میدوید هر یکی قبری در آغوش میکشید ناگهان بانوی قد خمیده ای قد خمیده مو پریشان خسته ای گفت یارب چه سازم یا کریم رو سوی قبر که باشم یا رحیم ناگهان آمد به خود با شور و شین دید بنشسته سر قبر حسین زینب اومد کنار قبر برادر.... (شاید درد دلش این بوده باشه) حسین جان یادته تو کربلا هر کشته ای رو می آوردی من اولین نفر بودم که از خیمه بیرون می اومدم حسین جان...... یه جا نیومدم.... (یادته داداش) اونم اون وقتی بود که دیدم بدن عزیزانم عون و جعفر رو آوردی..... حسین جان میدونی چرا نیومدم... ترسیدم چشات به چشام بیفته از من خجالت بکشی داداش.... داداش حالا بیا تلافی کن .... سراغ رقیه تو از من نگیر حسین جان .... وقتی سرتو وارد خرابه کردن .... حسین جان سراغ سه ساله تو از من نگیر داداش آورده ام تمام عزیزانت ای حسین جز دختر سه ساله ات ای مهربان من از من مپرس حال دل آن سه ساله را در گوشه خرابه برفت از کنار من صلی الله علیک یا ابا عبدالله (ع) @rozehdaftari
🔸در کرم خانه ی حق سفره به نام حسن است 🔸عرش تا فرش خدا، رحمت عام حسن است قربونت برم آقای کریم... عزیز زهرا... یا حسن... 🔸بی حرم شد که بدانند همه مادری است میدونی چرا امام حسن حرم نداره... این تعبیر منه... آخه مادرش زهرا حرم نداره... ای...غریب حسن... ای...غریب حسن... ((اگه قراره مادرم زهرا حرم نداشته باشه... بزار قبر منم با خاک یکسان باشه...)) 🔸بی حرم شد که بدانند همه مادری است 🔸ور نه در زاویه ی عرش مقام حسن است 🔸هرکه آمد به در خانه او آقا شد 🔸ناز عشاق کشیدن ز مرام حسن است آی اونی که گفتی مریض دارم... آی اونی که گفتی گرفتارم... حاجت دارم... خدا ميدونه... سفره امام حسن با بقیه فرق داره... کسی رو بی جواب بر نمیگردونه... امشب اگه از این مجلس دست خالی بری تقصیر خودته... آی اونایی که میخواستید برید کربلا و جا موندید... اگه برات کربلا هم میخواهی... از امام حسن بگیر... 🔸ناز عشاق کشیدن ز مرام حسن است دلت آماده شد... بسم الله... 🔸حرم و نام و وجودش همه شد وقف حسین 🔸هر حسینیه که برپاست خیام حسن است تا به آقا زهر دادند... صدای ناله اش بلند شد... فرمود... بگید برادرم حسین بیاد... ابی عبدالله اومد کنار بالین برادر... یک نگاه کرد... دید رنگ از صورت قشنگ برادر حسن، پریده... صورت قشنگش از شدت زهر زرد شده... طاقت نیاورد... عرضه داشت... آخ برادر خوبم... حسنم... چه بلایی سرت آوردند داداش... همین جا بود... اشک های قشنگ ابی عبدالله جاری شد... یدفعه امام حسن چشمان مبارک رو باز کرد... دید حسینش داره گریه میکنه... صدا زد... حسینم... برادرم... گریه نکن حسین جان... (یا صاحب الزمان منو ببخشید آقا) حسین جان... برادرم... هر کس برا من گریه میکنه... تو ديگه برا من گریه نکن حسین... لا یوم کیومک یا اباعبدالله همه عالم باید برا تو گریه کنند حسین...حسین... تو ديگه برای من گریه نکن حسین... ((نميدونم اینطوری بخونم حقش رو میتونی ادا کنی یا نه)) آخ آقا جان امام حسن... چشمان مبارک رو باز کردی... دیدی برادرت حسین... بالا سرت نشسته... داره گریه میکنه... اما کربلا وقتی ابی عبدالله چشمان مبارک رو باز کرد... دید شمر با خنجر برهنه... آقا جانم امام حسن... لحظات آخر فرمودید بگید خواهرم زینب بیاد... اما کربلا... ابی عبدالله صدا زد... زینبم... خواهرم برگرد... خواهرم برگرد نبینی... 🔸سوی خیمه برگرد خواهر حزینم 🔸تا به زیر خنجر ننگری چنینم 🔸رو به خیمه خواهر تا که خود نبینی 🔸وقت جان سپردن آه آتشینم. -@rozehdaftari