eitaa logo
🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
2.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
371 ویدیو
67 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
آقا سلام، روضه مادر شروع شد باران اشک های مکرر شروع شد آقا اجازه هست بخوانم برایتان این اتفاق از دم یک در شروع شد تا ریشه های چادر خاکی مادرت آتش گرفت،روضه معجر شروع شد فریادهای مادر پهلو شکسته ات تا شد فشار در دو برابر شروع شد این ماجرا رسید به آنجا که نیمه شب بی اختیار گریه حیدر شروع شد وقتی رسید قصه به اینجای شعر من ایام خانه داری دختر شروع شد ... دختر رسید تا خود آن لحظه ای که ظهر یک ماجرا به قافیه سر شروع شد 🔸شاعر: ____________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
یادم نمی رود که چه شد یادتان که هست آهـی کـشید شاه و دل آسمان شکست آئیـنه یِ حـرم تَـرَکی خـورد پشتِ در در کـوچه پیشِ دیده پس از یک تکان شکست پهلو گـرفته بود کـنار ابو تراب طوفان رسید و کشتی این داستان شکست شد بسته چشم دلخـوشی شـیرِ کـردگار اشک است شاهدم که گل باغبان شکست امروز طعـنه های مـدینه دل عـلی... فردا سرَش به ضربتی از کـوفیان شکست مادر که رفـت مانده پسر با همان سری که روی نیـزه دور ُو بَـرِ ساربان شکست این جا سری شکـسته شد و کـُنج قتلگاه در زیر سُمِّ اسب پَر ُو استخوان شکـست حرف از غـریبِ مادر و گـودالِ دِشنه شد آهی کشید عـرش و دلِ ندبه خوان شکست 🔸شاعر: ________________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
شیعیان سوز صدا را بشنوید حال پر فیض دعا را بشنوید بشنوید از خانه مولا علی ذکر نام حق ،خدای منجلی نک صدا با هق هقی همساز شد ذکر با امن یجیب آغاز شد این صدا از آن یک خون بر لب است آه او ام المصائب زینب است لحظه های زندگی اش پر زِ راز دخترک لب بر شکایت کرده باز وای جَدّا ،با تو دارم من سخن آتشی افکنده شد بر انجمن حضرت بابا غسلت داده است جسم تو بهر کفن آماده است امتت مزد رسالت داده است تیغ ها بهر علی آماده است بعد برگشتن زِ تشیع شما راه را بستند بر دخت شما پرسش از مادر زِ راه طعنه کرد زخم بر قلب دل ریحانه کرد هان زهرا در کجا باشد علی ؟ پس چرا مسجد نمی آید علی ؟ مسلمین از ما اطاعت کرده اند با خلیفه قصد بیعت کرده اند نِی علی است ،نِی مریدان علی در کجا باشند ،یاران علی بوذر و مقداد و آن عمار نیست پای منبر ، میثم تمار نیست این رسان پیغام ما دخت نبی آنی آید سوی مسجد آن علی غیر از این آیم پی امر امیر دست بسته آرمش پیش امیر گفت مادر به مغیره با محن تو کجا ،تهدید آن خیبر شکن تو نبودی در کنار مصطفی؟ هر کجا میرفت بودش مرتضی؟ تو نبودی در احد در جنگ بدر؟ غرش شیر خدا آن مرد مرد؟ گفته شد در آسمان صوت جلی نیست تیغی برتر از سیف علی لا فتا إلا علی باشد علی از همه شایسته تر باشد علی در غدیر خم نبودی تو مگر؟ رفت بالا دست حیدر با پدر؟ نا نجیب تا اسم حیدر را شنيد خاطرات بدر و خندق را شنيد دست خود بالا ببرد با ضرب کین مادرم افتاد و شد نقش زمین نرم نرمک راه میرفت با عصا چون عصایش بود اخم مجتبی اندکی تا این محن درمان گرفت آتشی در پشت خانه جان گرفت با لگد چون درب را او باز کرد عقده ها و کینه ها ابراز کرد مادرم آنجا بود همچون سپر تا نیفتد یک خراشی بر پدر آمدند آن چکمه پوشان روی او من بگویم شمه ای احوال او من بجویم با حسین از حال او در میان دست و پا دنبال او دست بابا بسته شد در آن میان دومی آنجا بود با تازیان می زدش با تازیان آن نا نجیب خوانده حیدر بهر او امن یجیب الغرض مادر به بستر اوفتاد نِی که او حتی پدر هم اوفتاد شد شکسته قامت سرو علی میرود تا آسمان آه علی شد فدای غربت من هستی ام مانده تنها آسیای دستی ام میشود سجاده ارث زینبین بی کفن در کربلا باشد حسین آنچه (مخلص ) گفت باشد آیه ای مانده از ریحانه ام یک سایه ای 🔸شاعر : _______________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
حق ملاك عشق را با عشق تو سنجيده است شاهكار دست خود در خلقت تو ديده است ذكر « لا احصي ثنائُك » گوشه اي از وصف تو پايِ مدحت دست هر صاحب قلم لرزيده است با نفَسهاي تو اي آرامش جان علي بويِ سيب از عرش تا فرشِ خدا پيچيده است مانده روي صورت تو جاي لبهاي نبي بسكه اي حوريه با گريه تو را بوسيده است محور آل كسا و علت خلقت تويي دست بر سينه علي هم دورِ تو گريده است هاتفي از خلقت جنات پرسيد و شنيد فاطمه يك گوشه لب وا كرده و خنديده است خم به ابرويت نياور چون قيامت مي كند حق اگر آگاه گردد فاطمه رنجيده است شانه بردار و به داد ناز دخترها برس چند وقتي گيسوي زينب به هم تابيده است از شكاف پهلويت پيداست بد خوردي زمين در به سوي پهلوي تو بي هوا چرخيده است خوب شد فضه رسيد و پيكرت را جمع كرد بر در و ديوار خونِ سينه ات پاشيده است پيش زينب بي حياها دستِ جمعي مي زدند دخترت حق دارد اي بي بي اگر ترسيده است هر كجايي با علي تا شد مغيره رو به رو بر غلاف خود كشيده دستي و خنديده است 🔸شاعر: ____________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
جوهر شده دریا و زمین دفتر تحریر، از ساق درختان، قلم آورد خداوند میخواست که مدحت بنویسد، و همین شد که نام تو ( اُمُّ الکَرَم ) آورد خداوند بگذاشت ز جان و دل خود مایه ی بسیار تا هاله ی حُسنِ تو ، هَم آورد خداوند چون خواست که بی نوکر و بی عبد نباشی یک قوم به نام " عَجَم "  آورد خداوند دانی که چرا سوره ی کوثر کم و کوتاست؟ چون واژه به وصف تو کم آورد خداوند 🔸شاعر: ________________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
آدم است او یا مَلَک ماهیّتش معلوم نیست گرچه مخلوق است نوع خلقتش معلوم نیست حضرت زهراست خود تفسیری از آیات قدر آن شب قدری که حتی ساعتش معلوم نیست مادرش یا دخترش من هرچه دقت می کنم با رسول الله،زهرا نسبتش معلوم نیست در کسا بی فاطمه غیر از علی و بچه هاش رحمة للعالمین هم ساحتش معلوم نیست بعد ابر نیلی سیلی در این شب ها شده مثل آن ماهی که نصف صورتش معلوم نیست فاطمیه مثل دردی تا ظهور منتقم طول درمان دارد اما مدتش معلوم نیست روضه یعنی داستان مادری در اوج خود چون به کوچه می رسد یک قسمتش معلوم نیست گرچه معلوم است دارد می رود مادر ولی حضرت فِضه دلیل لُکنتش معلوم نیست ضربه وقتی ناگهان شد بی توجه می خورد ضربه وقتی ناگهان شد شدتش معلوم نیست هم که معلوم است او ریحانة الحوراست و هم که وقت خشم سیلی قدرتش معلوم نیست اینکه قبر علت خلقت چرا مخفی شده درمیان اهل معنا علتش معلوم نیست یادم آمد موقع سجده به مُهر کربلا فاطمه در هیچ مهری تربتش معلوم نیست 🔸شاعر: ________________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
یادم نمی رود که چه شد یادتان که هست آهـی کـشید شاه و دل آسمان شکست آئیـنه یِ حـرم تَـرَکی خـورد پشتِ در در کـوچه پیشِ دیده پس از یک تکان شکست پهلو گـرفته بود کـنار ابو تراب طوفان رسید و کشتی این داستان شکست شد بسته چشم دلخـوشی شـیرِ کـردگار اشک است شاهدم که گل باغبان شکست امروز طعـنه های مـدینه دل عـلی... فردا سرَش به ضربتی از کـوفیان شکست مادر که رفـت مانده پسر با همان سری که روی نیـزه دور ُو بَـرِ ساربان شکست این جا سری شکـسته شد و کـُنج قتلگاه در زیر سُمِّ اسب پَر ُو استخوان شکـست حرف از غـریبِ مادر و گـودالِ دِشنه شد آهی کشید عـرش و دلِ ندبه خوان شکست 🔸شاعر: ________________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
شیعیان سوز صدا را بشنوید حال پر فیض دعا را بشنوید بشنوید از خانه مولا علی ذکر نام حق ،خدای منجلی نک صدا با هق هقی همساز شد ذکر با امن یجیب آغاز شد این صدا از آن یک خون بر لب است آه او ام المصائب زینب است لحظه های زندگی اش پر زِ راز دخترک لب بر شکایت کرده باز وای جَدّا ،با تو دارم من سخن آتشی افکنده شد بر انجمن حضرت بابا غسلت داده است جسم تو بهر کفن آماده است امتت مزد رسالت داده است تیغ ها بهر علی آماده است بعد برگشتن زِ تشیع شما راه را بستند بر دخت شما پرسش از مادر زِ راه طعنه کرد زخم بر قلب دل ریحانه کرد هان زهرا در کجا باشد علی ؟ پس چرا مسجد نمی آید علی ؟ مسلمین از ما اطاعت کرده اند با خلیفه قصد بیعت کرده اند نِی علی است ،نِی مریدان علی در کجا باشند ،یاران علی بوذر و مقداد و آن عمار نیست پای منبر ، میثم تمار نیست این رسان پیغام ما دخت نبی آنی آید سوی مسجد آن علی غیر از این آیم پی امر امیر دست بسته آرمش پیش امیر گفت مادر به مغیره با محن تو کجا ،تهدید آن خیبر شکن تو نبودی در کنار مصطفی؟ هر کجا میرفت بودش مرتضی؟ تو نبودی در احد در جنگ بدر؟ غرش شیر خدا آن مرد مرد؟ گفته شد در آسمان صوت جلی نیست تیغی برتر از سیف علی لا فتا إلا علی باشد علی از همه شایسته تر باشد علی در غدیر خم نبودی تو مگر؟ رفت بالا دست حیدر با پدر؟ نا نجیب تا اسم حیدر را شنيد خاطرات بدر و خندق را شنيد دست خود بالا ببرد با ضرب کین مادرم افتاد و شد نقش زمین نرم نرمک راه میرفت با عصا چون عصایش بود اخم مجتبی اندکی تا این محن درمان گرفت آتشی در پشت خانه جان گرفت با لگد چون درب را او باز کرد عقده ها و کینه ها ابراز کرد مادرم آنجا بود همچون سپر تا نیفتد یک خراشی بر پدر آمدند آن چکمه پوشان روی او من بگویم شمه ای احوال او من بجویم با حسین از حال او در میان دست و پا دنبال او دست بابا بسته شد در آن میان دومی آنجا بود با تازیان می زدش با تازیان آن نا نجیب خوانده حیدر بهر او امن یجیب الغرض مادر به بستر اوفتاد نِی که او حتی پدر هم اوفتاد شد شکسته قامت سرو علی میرود تا آسمان آه علی شد فدای غربت من هستی ام مانده تنها آسیای دستی ام میشود سجاده ارث زینبین بی کفن در کربلا باشد حسین آنچه (مخلص ) گفت باشد آیه ای مانده از ریحانه ام یک سایه ای 🔸شاعر : ________________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
شب و کابوس از چشمِ منِ کَم سو نمی‌اُفتد تبِ من کَم شده اما تبِ بانو نمی اُفتد غرورم را شکسته خنده‌ی نامحرمی یارَب چه دردی دارد آن کوچه که با دارو نمی‌اُفتد جماعت داشت می‌آمد دلم لرزید می‌گفتم که بیخود راهِ نامردی به ما این سو نمی‌اُفتد کِشیدم قَد به رویِ پایم و آن لحظه فهمیدم که حتی ردِ بادِ سیلی اش بر گونه می‌اُفتد نشد حائِل کند دستش  گرفته بود چادر را که وقتی دست حائِل شد کسی با رو نمی‌اُفتد به رویِ شانه‌ام دستی و دستی داشت بر دیوار به خود گفتم خیالت تخت باشد او نمی‌اُفتد سیاهی رفت چشمانش  سیاهی رفت چشمانم وَگَرنه مادری در کوچه بر زانو نمی‌اُفتد میانِ خاک می‌گردیم و می‌گویم چه ضربی داشت خدایا گوشواره اینقَدَر آنسو نمی‌اُفتد دو ماهی هست کابوس است خواب هر شَبَم ، گیرم تبِ من خوب شد اما تبِ بانو نمی‌اُفتد 🔸شاعر: ________________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
جوهر شده دریا و زمین دفتر تحریر، از ساق درختان، قلم آورد خداوند میخواست که مدحت بنویسد، و همین شد که نام تو ( اُمُّ الکَرَم ) آورد خداوند بگذاشت ز جان و دل خود مایه ی بسیار تا هاله ی حُسنِ تو ، هَم آورد خداوند چون خواست که بی نوکر و بی عبد نباشی یک قوم به نام " عَجَم "  آورد خداوند دانی که چرا سوره ی کوثر کم و کوتاست؟ چون واژه به وصف تو کم آورد خداوند 🔸شاعر: _______________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
حق ملاك عشق را با عشق تو سنجيده است شاهكار دست خود در خلقت تو ديده است ذكر « لا احصي ثنائُك » گوشه اي از وصف تو پايِ مدحت دست هر صاحب قلم لرزيده است با نفَسهاي تو اي آرامش جان علي بويِ سيب از عرش تا فرشِ خدا پيچيده است مانده روي صورت تو جاي لبهاي نبي بسكه اي حوريه با گريه تو را بوسيده است محور آل كسا و علت خلقت تويي دست بر سينه علي هم دورِ تو گريده است هاتفي از خلقت جنات پرسيد و شنيد فاطمه يك گوشه لب وا كرده و خنديده است خم به ابرويت نياور چون قيامت مي كند حق اگر آگاه گردد فاطمه رنجيده است شانه بردار و به داد ناز دخترها برس چند وقتي گيسوي زينب به هم تابيده است از شكاف پهلويت پيداست بد خوردي زمين در به سوي پهلوي تو بي هوا چرخيده است خوب شد فضه رسيد و پيكرت را جمع كرد بر در و ديوار خونِ سينه ات پاشيده است پيش زينب بي حياها دستِ جمعي مي زدند دخترت حق دارد اي بي بي اگر ترسيده است هر كجايي با علي تا شد مغيره رو به رو بر غلاف خود كشيده دستي و خنديده است 🔸شاعر: ________________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
باید که غزل هم ثمری داشته باشد بر حال خرابم اثری داشته باشد با شعر فقط عرض ادب می کند این دل بد نیست گدا هم هنری داشته باشد ای کاش که آقای کریمان دو عالم بر نوکر خود هم نظری داشته باشد هرآنکه مشرف به بقیعش شود امشب از غربت او چشم تری داشته باشد حتی نگذارند که بر قبر غریبش صحن و حرم مختصری داشته باشد!! 🔸شاعر: _______________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
نهضت ما شعر عشق و شور بود داستان راهیان طور بود رویداد بهمن پنجاه و هفت معجزی همچون نشور و شور بود آفتاب عشق تابید از افق چشم خفاش از تماشا کور بود آمد آن یاری که با سوز جگر چارده سال از دیارش دور بود پرچمی افراشت اندر ملک عشق آنکه بر احقاق حق مامور بود جلوه کرد از پشت ابر تیرگی کوکبی که طلعتش مستور بود آمد و اصنام باطل را شکست کاو به نام بت‌شکن مشهور بود شد ذلیل آن حاکمی که در جهان منطقش ظلم و مرامش زور بود یاد آن ایّام پیروزی به خیر کامّت مغموم ما مسرور بود انقلاب ما به تعبیر امام ای «کلامی» انفجار نور بود 🔸شاعر : ________________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
این انقلاب از برکت پیر خمین است در امتداد نهضت پاک حسین است شرط حیات طیبه حب ولی است مولای ما خورشیدی از نسل علی است روشن شده چشمان ما از نور ایمان با لطف حق با جانفشانی شهیدان بال عروج ماست اخلاص و بصیرت در امتداد لحظه سرخ شهادت شور شهادت تا همیشه در سر ماست این جان ناقابل فدای رهبر ماست اینجا دیار شیر مردانی غیور است در سرزمین ما دو چشم فتنه کور است این روزها حال و هوایش جمکرانی است دل‌های عاشورائیان صاحب‌زمانی است ما وارثان نهضت کرب و بلائیم چشم‌انتظار رجعت خون خدائیم می‌آید از سمت سپیده آفتابی با ذوالفقار حیدری‌اش بوترابی 🔸شاعر: ________________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
عید بهار سرخ فجر انقلاب است گل‌های پرپر گشته را فصل گلاب است خورشید پیغام آورد با خنده‌ی نور چشم همه روشن که عید آفتاب است عید رهایی عید عزت عید ایمان عید حیا عید شرف عید حجاب است عید همه مستضعفان عید تو و من عید امام و عید امت عید بهمن بهمن که در سردی بسی گرمی به ما داد بهمن که چون نور روز گیتی را صفا داد بهمن که داغ سینه‌سوز باغبان را با عطر انفاس مسیحایی شفا داد بهمن که با بگسستن بند اسارت سر خط آزادی به دست ما خدا داد بهمن بهار لاله‌گون خنده و اشگ بهمن که فروردین به دامانش برد رشک دست خدا با خون به خاک ما نوشته بگریخت دیو، اینک بهشت، اینک فرشته اهریمن طاغوت با ضعف و زبونی چون عنکبوت افتاده در تاری که رشته از کربلای کشور ایران بچیند محصول بذری را که ثارالله کشته اینک خدا امام را به عالم برتری داد بر کودک ما هم مقام رهبری داد دیگر از آن شب‌های ظلمانی خبر نیست دیگر بجز خورشید اینجا جلوه‌‌گر نیست هان ای شهیدان به خون‌آغشته خیزید که امروز در ما از شما کس زنده‌تر نیست در باغ سر سبزی که از خون آب دادید نخلی به غیر از نخل قرآن بارور نیست چون لاله بر هر دل هزاران داغ دیدیم تا میوه‌ی آزادی از این باغ چیدیم اینک شده بهمن بهاران در بهاران گردیده دامان زمستان لاله‌باران در پرتو خورشید قرآن گشت روشن فکر جوانان چون دل پیر جماران با اشگ شادی از سر مژگان فرو ریخت آن خارهای سال‌ها در چشم یاران در هر قدم چندین چراغ راه داریم قرآن و ثارالله و روح الله داریم دشمن به نابودی ما بگرفت تصمیم با حربه‌های کهنه تهدید و تحریم آن حربه‌ها افتاد از کار و نیفتاد یک لحظه پای عزم مادر دام تسلیم سر دادن بر حکم ظالم تن ندادن ما را محمّد (ص) داده از آغاز تعلیم لا گفته و بر هر بلا گردن نهادیم در شعب بوطالب مقاوم ایستادیم باید شمردن عید بهمن را گرامی باید گرفتن جشن آن با شادکامی باید به موسای زمان تبریک گفتن کاری وادی ایمن تهی شد از حرامی باید بر این ارض مقدس سجده بردن هرگز مباد این خاک را بی احترامی زین سرزمین بر چشم عالم نور دادیم شور آفرینان جهان را شور دادیم نتوان گرفتن ره صدور نور ما را خواندند مظلومان همه منشور ما را آن روزگار تلخ تر از زهر بگذشت شیرین گرفته ملک عالم شور ما را زندانی گور سیاه خویش گردید خصمی که کند از روز اول گو رما را در لاله زار خون یاران تا قیامت ماییم سرو جاودانه راست قامت ما از می قالو بلا مستیم مستیم عهدی کز اول با خدا بستیم بستیم در خط جندالله تا بودیم بودیم سرباز روح الله تا بودیم هستیم الله را الله را خواندیم خواندیم ابلیس را ابلیس را راندیم راندیم 🔸شاعر: _______________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
خدا می خواست از سر رد کند این قوم طوفان را به دستِ مرد دریایِ حوادث داد سکان را نجات کشتی از گردابها، زحمت فراوان داشت خدا خیرش دهد آن مرد را، پیر جماران را نگاهش فجر صادق بود، فجرِ انقلاب نور به پایان بُرد بعد سالها شام غریبان را به امر او فرشته دیو را از شهر بیرون کرد گواهی می دهد تاریخ رسوایی شیطان را ازاین اعجاز بالاتر !؟ بهار آورد در بهمن گرفت از چشمِ گندم زارها خوابِ زمستان را صدایِ انفجار نور او لرزاند یکباره قَطیف و قدس را، حتی بلندی های جولان را هزاران شاه دید این مُلک، اما سیزده قرن ست به رویِ چشم خود بگذاشته شاه خراسان را 🔸شاعر: ____________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
دیدم وسط باغچه پرپر شدنت را پامال لگدهای مکرر شدنت را بین در و دیوار گلاب از تو گرفتند زهرا ، همه دیدند معطر شدنت را با کشتن یک سوم سادات ، گرفتند از چهره ی تو لذت مادر شدنت را یا مُنْهَدَةَ الرُکْنْ من از فضّه شنیدم تنها ، سپر غربت حیدر شدنت را یا ناحِلَةَ الْجِسْم چه آمد به سر تو؟ آهسته بخوان روضه ی لاغر شدنت را زهرای رشیده به چه تشبیه کنم من با پیکر یک طفل برابر شدنت را؟ یا باکِیَةَ الْعَیْن ز چشمان تو دیدم چون آینه ای تار و مکدر شدنت را دستار به سر بسته ای و بین نمازت زهرا همه دیدیم پیمبر شدنت را من حاجت خود گفته ام و هیچ نگفتی! وقتی دل من خواسته بهتر شدنت را ای چشم صبوری نکن و فکر شفا باش تقدیم به پهلوش کن این تر شدنت را 🔸شاعر: _______________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
نشود جام شرابت به دهان آلوده نکنم عشق تورا محض دکان آلوده گرد و خاکم ، که به دامان تو چسبید ولی نشود دامن عصمت به " تکان " آلوده عقل گفت او که خدا نیست یقیناً! عجبا! به گمانم که یقین شد به " گمان " آلوده جای انگشت به آیینه کدر میکندش آه! آیینه ی ما شد به همان آلوده! ماه بانو ، دل شیعه شده چون مضجع تو نیست هستی تو با ظرف مکان آلوده چارقت دوزم و با عشق کنم شانه سرت عذر تقصیر از این لحن شبان آلوده 🔸شاعر: _______________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
حال و روز شوهرت،بانوی من بد می شود ..تادعای رفتنت..پیش علی سد می شود هرچه می گویم بمان..با سر اشاره می کنی التماس مرتضی آخر چرا رد می شود؟ عضو عضو پیکرت،نیلوفری شد پشت در این کبودی ها جواب نطق احمد می شود داغ پیغمبر..شکست ارکان من را فاطمه داغ هجران تو هم داغی مجدد می شود رفتنت آیا صلاح ست یا که ماندن؟مانده ام وای بر مردی که اینگونه مردّد می شود عنقریباً دق کنم ..بعد از تو ماندن نارواست این خرابی دلم قطعاً مشدّد می‌شود 🔸شاعر : _______________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
حال من خوب است، اما بشنو و باور نکن پس بمان و روزگارم را از این بدتر نکن یا به دستِ ناتوانت اینقدَر زحمت نده یا نه؛ چشمان مرا با گریه‌هایت تر نکن گرچه سوزاندند باغم را؛ بهشتش کن؛ بمان خانه‌ای که سوخت را با داغ، خاکستر نکن آهِ دودآلوده‌ی آیینه‌ی دق را نبین روبروی آن نرو؛ دیگر نظر بر در نکن با تنورِ خانه‌ی خود آشتی کن؛ نان بپز حسرتِ دستاس، را دستِ نوازشگر نکن دست‌پختت را نخوردم؛ چند وقتی می‌شود همسرت را بیش از این محروم، از همسر نکن آه، ای خورشید ! پشتِ ابرِ روبندت نرو آه، ای مَحرم ! کنارم چادرت را سر نکن جای این «عَجّل وَفاتی»‌ها شفایت را بخواه مرغِ باغِ آرزوهای مرا پرپر نکن سنّ و سال کودکانت را ببین و رحم کن مادری کن؛ خانه‌ام را زود، بی‌مادر نکن از امانت‌داری‌ام شرمنده‌ام دخترعمو ! خوب شو دیگر !؛ مرا مدیونِ پیغمبر نکن 🔸شاعر: ________________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
خدا رو کرد با زهرا تمام شاهکارش را زمین از فاطمه دارد مدال افتخارش را تمام آسمانها را برایش خلق کرد و بعد به دست فاطمه داده زمام اختیارش را نخی از چادر او را به همراه خودش برده از آن پس جبرئیل از او گرفته اعتبارش را هر آن کس که در این دنیا فقیر سفره اش باشد بدون ترسی از آتش قیامت بسته بارش را لگد هایش به درب سوخته انگار کاری بود زمستان کرده نامردی گلستان بهارش را زمین افتاد و یا فضه خُذینی گفت پشت در میان شعله ها انگار کرده میخ کارش را علی با چشم خود می دید بالا رفتن دست و غلافی را که می گیرد میان کوچه یارش را تمام شب کنار بسترش بیدار می مانَد شمارش می کند حیدر نفس های نگارش را از این پهلو به آن پهلو ندارد خواب بی دردی به پایان می برد زهرا به سختی روزگارش را... 🔸شاعر: ________________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
دشمن از کین به پیکرم میزد دید بی یار و یاورم میزد سیلی و تازیانه بر من که یادگار پیمبرم میزد در دلش داشت کینه حیدر دید من یار حیدرم میزد باغلافش به بازویم قنفذ پیش چشمان شوهرم میزد نه فقط پیش چشم شوهر من پیش چشمان دخترم میزد بی مهابا به همره ثانی به تن و صورت و سرم میزد 🔸شاعر : __________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
خشم و آشوب و شراره است سراپا آتش چه بلاها که نیاورده سر ما آتش ناگهان می دَرد اندوخته عمر تو را سنگدل، سرکش و بی رحم همانا آتش از ازل کینه ای از خاک به دل داشته است از همان روز نخستین شده رسوا آتش گفتم‌ آتش جگرم سوخت خدا رحم کند می کشد ذهن مرا تا به کجاها آتش؟ تسلیت در همه جا رسم و رسومی دارد جمعیت پشت در خانه ما با آتش ناگهان جان نبی فاطمه از جا برخاست بلکه خاموش شود در دل اعدا آتش بلکه با آمدنش چکمه خجالت بکشد یا حیایی کند از دیدن حورا آتش دُر گرفتند اگر عالم و آدم یک عمر گُر گرفت از در کاشانه زهرا آتش پشت در چاره عالم چه کند چاره نداشت یا که باید ز علی دل بکند یا آتش آسمان تیره زمین تار خدایا چه شده؟ کینه دارند از این گل همه حتی آتش لگد رهگذران ساقه گل را که شکست ناله زد فضه بیا، زد دل ما را آتش باغبان یک طرف و شاخه طوبی طرفی بین شان فاصله انداخته گویا آتش   هر غمی در دلت افتاد مبادا غربت هرچه آید به سرت باز مبادا آتش از دری سوخته تا خیمه ای افروخته آه‌‌‌... چه بلاها که نیاورده سر ما آتش 🔸شاعر: ________________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
درد داری، دست بر بازو بگیر اما بمان پیش چشمم دست بر پهلو بگیر اما بمان من که می دانم برایت راه رفتن مشکل است باشد اصلا دست بر زانو بگیر اما بمان گرچه سختی می کشی در خانه، باشد کار کن فضه را بنشان و خود جارو بگیر اما بمان با غروبت خانه ام تاریک شد، لطفا نرو مثل شمعی نیمه جان سوسو بگیر اما بمان غربت من گرچه سنگین است روی شانه ات با غم تنهایی من خو بگیر اما بمان چهره می پوشانی از من، گرچه دلخونم ولی جان حیدر! هر شب از من رو بگیر اما بمان 🔸شاعر: ________________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸