eitaa logo
درگاه شاعران روضه نشینان🌱
2.2هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
518 ویدیو
69 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
سحر مکه صفای دگری پیدا کرد ناله سوخته دل‌ها، اثری پیدا کرد کعبه می‌خواست که دل را ز بتان پاک کند دید فرزند خلیل و جگری پیدا کرد به تمنای لبان پسر اسماعیل زمزم از شوق، عجب چشم تری پیدا کرد نور توحید پس از غیبت طولانی خویش در حرم فرصت هر جلوه‌گری پیدا کرد سالیانی خبر از حضرت جبریل نبود مصطفی آمد و او بال و پری پیدا کرد از قدوم پسر آمنه و عبدالله امّت پاک سرشتان، پدری پیدا کرد خاتم از راه رسید و شجر هر چه رسل تازه بر بار نشست و ثمری پیدا کرد ما هدایت شدۀ نور رسول اللهیم ریزه خوار کرم زادۀ عبداللهیم بی وجود تو بشر بی سر و سامان می‌شد همه جا نور خدا مخفی و پنهان می‌شد بی وجود تو کجا در همۀ امت‌ها نام این قوم مزین به مسلمان می‌شد تا که از قوم دگر حرف میان می‌آید تکیۀ بازوی تو شانۀ سلمان می‌شد تو دعا کردی و ما شیعۀ مولا گشتیم از همان روز، دلت گرم به ایران می‌شد رخصتی می‌دهی ای سرور زیبا رویان گویم از چه رخ تو قاتل هر جان می‌شد با تبسم به لب غنچه تو گل می‌کرد گیسوی حور، به یکباره پریشان می‌شد علت این بود که در روی ملیحانۀ تو قدری دندان ثنایات نمایان می‌شد ذکر تسبیح تو آهنگ بیان ملک است شکل ترکیب رخ تو نمک اندر نمک است بی دم قدسی تو مرده‌ای احیا نشود پسر مریم قدّیسه، مسیحا نشود پشت موسی به تو و حضرت مولا گرم است ورنه بی اذن شما وارد دریا نشود گر زلیخا رخ زیبای تو بیند در خواب پای دلداگی یوسفی رسوا نشود همه از رحمت تو حرف میان آوردند از چه رو علت هر خشم تو افشا نشود غضبت رمز «اشدّاء علی الکفّار» است لشگر کفر حریف تو به هیجا نشود با دعای تو علی صاحب تیغ دو سر است بی رضایت گره از ابروی او وا نشود جز به پیش غضب چشم تو در وقت نبرد کمر تیغ علمدار احد، تا نشود تو ز نور احدی، اشرف مخلوقاتی پدر فاطمه‌ای، تاج سر ساداتی تو کریمی و کریمان همه از نسل تواند سائلان بین، گذر یار بلافصل تواند هر که ابتر به تو گفته رحمش ناپاک است همۀ خلق خدا ریزه‌خور نسل تواند آن کسانی که ندارند به دل حب علی در عمل امت ملعون شده و رذل تواند زدن فاطمه بر اهل یقین ثابت کرد این اراذل پی آتش زدن اصل تواند چون تمسّک به علی شرط شفاعت باشد شیعیان در صف محشر همگی وصل تواند چه کسی گفته اباالفضل ز اولاد تو نیست؟ ثلث سادات ز اولاد اباالفضل تواند بعد محسن که دل فاطمه حساس شده پسر سوم زهرای تو، عبّاس شده مکتب قدسی تو نور حقایق دارد چارده مصحف تابنده و ناطق دارد دشمن کور دل تو ز کجا می‌دانست راه تابندۀ تو حضرت صادق دارد ظاهراً خاک حریمش شده با خاک یکی باطناً او حرمی در دل عاشق دارد روزی بندگی ما همه دست آقاست در عمل او صفت کامل رازق دارد سال‌ها می‌گذرد، سرخی خاک یثرب اثر خون تن زخم شقایق دارد گر که گوش دل ما باز شود این ایام صحبت از توطئۀ چند منافق دارد زود شهر نبی از مادر ما خسته شده باورم نیست که دستان علی بسته شده 🔸شاعر: ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
برگدای خانه اش معصومه، عصمت می‌دهد دستِ زائرهای خود برگ شفاعت می‌دهد برکسی که خاک شد، تاثیر ِتربت می‌دهد قولِ دیدارِ رضا را در قیامت می‌دهد مثل سلطان ، گنبدِ این شاه بانو با صفاست زائر ِ معصومه در قم ، زائر قبرِ رضاست سفره ای مثل عموجانش حسن انداخته حضرت رب الکرم اورا کریمه ساخته هرکه بی حاجت به کویش پا گذارد؛باخته شک ندارم اصلاً او معصومه را نشناخته مثل زهرا مادرش احسان او بی انتهاست دختر باب الحوائج، دیده بر راه گداست مثل زینب مو به مو تفسیر قرآن می کند با تکان چادرش کافر مسلمان می کند دست او باز است و زینب وار، احسان می کند خواهر سلطان ِعالم کار ِسلطان می کند از کلام حضرت صادق چنین معلوم شد زائرِ او زائرِ هر چهارده معصوم شد رشته های معجر او دست بافِ فاطمه است هرکه دورش گشته بی شک در طواف فاطمه است در عفافِ زندگیِ او، عفافِ فاطمه است عشق او تفسیر ِ عین و شین و قاف فاطمه است هیچ مردی با چنین اعجوبه ای هم تا نشد عاقبت هم همسری در رتبه اش پیدا نشد سالهای سال در چشم انتظاری سوخته در فراق روی بابا دیده بر در دوخته اسم زندان در دل او شعله ها افروخته گریه های بی صدا را از کسی آموخته خانهٔ موسی بن جعفر بیت الاحزانش شده گریه در ده سالگی روزی چشمانش شده در یتیمی احترامش را نگه می داشتند دور تا دورش برادر ها اقامت داشتند بی اجازه پا کنار خانه اش نگذاشتند جای هیزم شاخه گل در پشت در بگذاشتند داغ بابا دید اما داغی مسمار نه کوچه های تنگ دید اما درودیوار نه فاطمه بود و مدینه قامتش را تا نکرد بی حیایی با لگد در را به سویش وا نکرد با کف پا روی چادر قاتلی امضا نکرد گوشوارش را کسی در کوچه ها پیدا نکرد مادرش زهرا ولی در زیر یک «در» گیر کرد سینه‌ی زخمی سه ماهه مادرش را پیر کرد بعد بابا با رضا جان بیشتر مأنوس شد ساحل چشمان او دلبند ِ اقیانوس شد غربت آن دم در تمام ِ هستی اش ملموس شد که رضایش از مدینه رهسپار طوس شد شد مدینه بی رضا، یکسال مانند قفس گریه می کرد و صدا می زد رضا را هرنفس نامه ای از یار آمد، بالهایش باز شد موسم ناقه سواری های او آغاز شد تا به شهر ساوه بغض دشمنان ابراز شد بال و پرهای های کبوتر ها شکارِ باز شد صحنه ای از کربلا با دیدهٔ تر دیده است در دیار بی کسی داغ برادر دیده است سوی قم او داغدار آمد ولی با احترام کوچه واکردند مردم در میان ازدحام می رسید از هر طرف تنها صدای السلام شد گریز روضه ام یک جمله «ای لعنت به شام» چه بلایی بر سر ناموس حق آورده اند عمه سادات را خیلی مُعَطّل کرده اند کوچه کوچه محمل ِ بی پرده را چرخانده اند دورِ ناقه چشم‌های بی طهارت مانده اند خارجی فرزند زهرا را به خنده خوانده اند بسکه سرها را به روی نیزه ها رقصانده اند بارها از روی نیزه سر زمین افتاده است گیسوی آقام دست آن و این افتاده است بی طهارت ، دستْ گردان آیهٔ تطهیر شد بسته دستِ قافله در حلقهٔ زنجیر شد باتکانِ نیزهٔ ششماهه مادر پیر شد بارها با نیزه دار مست او درگیر شد داد زد نامرد با بال و پرش بازی نکن کودکم خوابیده بس کن باسرش بازی نکن 🔸شاعر: _____________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
بیا بیا گل زهرا عزای مادر توست صفای فاطمیه از صفای مادر توست اگر که سائلم و نوکر همیشگی ام فقط به خاطر لطف و عطای فاطمه است تمام عزت شیعه رهین منت اوست تمام زندگی ما فدای مادر توست قسم به مادر و آن احتجاج حیدریش دوام خدمت ما با دعای مادر توست ز نور چادر او ما همه مسلمانیم که اصل طینت ما خاک پای مادر توست به وقت مرگ که دستم ز هر دری کوتاست امید دلخوشی من وفای مادر توست بیا که با تن خونین ، هنوز منتظر است که انتقام تو تنها دوای مادر توست 🔸شاعر: ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
.اهل مدینه شاهدِ بی یارها شدند مشهور در زمانه به بی عارها شدند رفتی تو و کسی به علی تسلیت نگفت اینگونه همنشین عزادارها شدند می خواستند قبر تو را زیر ورو کنند اسباب زحمت من و تو بارها شدند گفتند تو مریضه شده جان سپرده ای مُنکِر به زخم ِ سینه و مسمارها شدند رفتی تو و به روی سرم خانه شد خراب اینها به فکر شادی و این کارها شدند یادم نمی رود که چگونه تورا زدند اسما و فضه مَحرم اسرارها شدند بارفتن تو زینب و کلثوم وقافله آماده ورود به بازارها شدند اینجا تو پیش چندنفر خورده ای زمین آنها اسیر وارد تالارها شدند آن گیسوان ِ ناز که مثل ضریح بود اسباب دستِ لشگریان بارها شدند 🔸شاعر: ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
سِرٓ پروردگار یازهرا صاحب اختیار یازهرا بوده ای در بهشت قرب خدا بانوی تاجدار یازهرا ومن الماء کل شی حی ای به خلقت مدار یازهرا ای که باشد چو مصطفی و علی مدح تو بیشمار یازهرا جبرئیل و همه ملائکه اند بر تو خدمتگذار یازهرا ای بزرگی که با کنیز خویش کرده تقسیمِ کار یازهرا پر نمودی همیشه کیسه ی ما بیش از انتظار یازهرا بانویی را ندیده همتایت گردش روزگار یازهرا پشت گرمی حیدر کرار بر علی اقتدار یازهرا نقش سر بند فاتح خیبر وسط کارزار یازهرا شاهدم چهارچوب آن قلعه است هیمن ذوالفقار یازهرا کاشف الکرب عالم است علی کاشف الکرب یار یازهرا می برد یک نگاه پرمهرت غم ز روی نگار یازهرا رو به راه است زندگی علی تا توئی خانه دار یازهرا فیض بردند از نماز شبت همه ایل و تبار یازهرا می شود مثل عرش غرق نور خانه روزی سه بار یازهرا در قیامت که هر پدر ز پسر می نماید فرار یازهرا تازه آنجا زمان جلوه ی توست با تمام وقار یازهرا می شوی باجلال فاطمی ات روی ناقه سوار یازهرا دور تا دور تو ملائکه اند جملگی پرده دار یازهرا روبرو ، پشت سر ، یمین و یسار هر سو هفتاد هزار یازهرا میرسی با حریر سبز بدست محضر کردگار یازهرا کتب ا.. و نفسه الرحمه گشته وقت قرار یا زهرا هر که دارد به سینه حب علی میکشد انتظار یازهرا تا که دستش بگیری و با تو بشود همجوار یازهرا با چنین عزت و جلال و شکوه با چنین اعتبار یازهرا به دو دست بریده عباس می کنی افتخار یازهرا همچو مرغی که دانه برچیند می شوی گرم ِکار یازهرا بر گنهکارهای بی کس و کار هم محلی گذار یازهرا میشوی با تمام فاطمیون بر جنان رهسپار یازهرا مهر تو جلوه میکند صد جا ای بزرگوار یازهرا مانده ام با چنین مقام چرا گشته ای بی مزار یازهرا حیف کوتاه بوده عمر شما گل هجده بهار یازهرا سینه ی تو بهشت احمد بود شد به آتش دچار یازهرا غنچه از شاخه با تکان افتاد خانه شد لاله زار یازهرا سر آن ضربه ای که تو خوردی شیعه شد سوگوار یازهرا آمدی تا به خویش ، در افتاد بین آن گیر و دار یازهرا میخ مگذاشت تا که تو خود را بکشانی کنار یازهرا میکنم این قصیده را کوتاه با دلی داغدار یازهرا کاش مهدی بیاید و گردد آن مزار آشکار یازهرا هر که با شعر من شکسته دلش با همان انکسار یازهرا از برای ظهور منتقمش گوید از دل سه بار یازهرا 🔸شاعر: ===================== درگاه شاعران روضه نشینان ایتا ⬇️ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان سروش⬇️ https://splus.ir/rozeneshinan
🏴 اشعار ____ با مدینه چقدر؟ فاصله دارد اینجا فکر آشفتگی قافله دارد اینجا کربلا گفتی و یکباره دلم ریخت حسین از جدائی تو قلبم گله دارد اینجا این بیابان چقدر خار مغیلان دارد خبر از پای پُر از آبله دارد اینجا این سرازیری تل دل نگرانم كرده همچنان سعی و صفا هروله دارد اینجا بادهایش دمِ مغرب چه غبار آلوداست سخن از کف زدن وهلهله دارد اینجا تو بیا زیرِ زره پیرُهن تنگ مپوش عده ای قاتل بی حوصله دارد اینجا حیف ِ ترکیبِ رخت نیست که تغییر کند؟ سر بریدن ز قفا مسئله دارد اینجا ترسم آخر سرِ یک بوسه مرا پیر کنی خبر از نیمه شب و نافله دارد اینجا پایِ گیسویِ تو موهام همه گشته سپید گیسوان من وتو قائله دارد اینجا از نظر بازی این قوم دلم می لرزد غارت چادر و معجر صله دارد اینجا غبغب ناز علی را زنظر پنهان كن وای بر حال رباب حرمله دارد اینجا 🔸شاعر: https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
🏴 اشعار ======================== دیده‌ام بر نینوا افتاد ، دلواپس شدم بارها از ناقه تا افتاد،دلواپس شدم نام این صحرا حسین، با قلب زینب آشنا‌ست بر لبانت کربلا افتاد دلواپس شدم خاکِ سرخ این بیابان بوی کوچه می‌دهد گوئیا مادر ز پا افتاد دلواپس شدم این دمِ پیری مرا آواره صحرا مکن راهمان دیدی کجا افتاد، دلواپس شدم من کنارِ تو نباشم زود می‌میرم حسین تا عمود خیمه جا افتاد، دلواپس شدم این دلم از کودکی بر گیسویت حساس بود باد در موی شما افتاد دلواپس شدم حنجر تو معجر من هر دو پاره می‌شود؟ حرف بین ما دو تا افتاد دلواپس شدم حنجرت را بازیِ دستان این و آن نکن چشم من بر نیزه‌ها افتاد، دلواپس شدم حرمله زانو زده، ای وای بیچاره رباب صحبت شش ماهه تا افتاد دلواپس شدم دردِ گوشِ پاره کمتر از شکافِ نیزه نیست دیده‌ام بر بچه‌ها افتاد، دلواپس شدم 🔸شاعر: ====================== https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
🏴 اشعار =========================== زِ هر تکانِ لبت هر چه آب ،شرمنده زتشنگیِ تو قلب کباب ، شرمنده فقط به مادر تو عرض می کنم که نشد نشد که آب بنوشد رباب ، شرمنده کسی ندیده که یک مرد پیشِ همسرِ خود شود به صورت ِ از خون خضاب شرمنده سپاهِ کوفه ببین روی من زمین انداخت شد عاقبت پسرِ بوتراب ، شرمنده شتابِ تیرزیاد وگلوی تو نازک به چوبِ تیر، گلو خورده تاب ،.. شرمنده پسر ببین پدرت را هنوز می لرزد به پشتِ خیمه روم با شتاب ، شرمنده اگر مراسمِ دفنت سریع گشته ببخش شدم ز غصه ای در اضطراب ، شرمنده اگر که قبر تو پیدا کنند من چه کنم؟ به زیرِ خاک همینجا بخواب ، شرمنده تنِ تو ، پهنیِ نیزه؟! خدا به خیر کند اگر به نیزه تنت شد عذاب ، شرمنده عزیز ِ غیرتی ام ،دیده بسته ای، نشوی زمحملی که شده بی حجاب ، شرمنده 🔸شاعر:    ====================== https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
🏴 اشعار =======================   سخت است یل باشی ولی با دستِ بسته لعنت بر آن کس که غرورت را شکسته دیدند روی تو حرم حساس هستند با یک امان نامه غرورت را شکستند فامیلِ بد را تو نشد ساکت بسازی با آبرویت پیش ِ زینب کرد بازی اما تو فرزند امیرالمومنینی در معرفت آیینهٔ ام البنینی شمر و امیرش را چه رسوا ساختی تو آب دهان بر نامه اش انداختی تو گفتی که من تا آخرش پای حسینم با نوکری او امیر عالمینم ای کاش آقا دیده از دریا نبندد با ریسمان صبر دستم را نبندد ای کاش وقت حمله رویم را بگیرد ترسم که حکم صبر ، بازویم بگیرد سخت است یل باشی ولی با دست بسته بینی که نا محرم حریمت را شکسته من مرده باشم دست زینب را ببندند وقت زمین خوردن به ناموسم بخندند با تیر چشمانم الهی پاره باشد اما نبینم خواهرم آواره باشد من حاضرم نیزه به چشمانم نشیند اما کسی یک موی زینب را نبیند بر صورت من آی لشگر پا گذارید پوشیه را از روی زینب بر ندارید 🔸 شاعر: ====================== https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
دیدم به چشم خویش غمی ناشنیده را در یک غروب سرخ بلای عدیده را با ناله‌ام زمین و زمان گریه می‌کند از مادر ارث برده‌ام این اشک دیده را من با همین لبان خودم نیمه‌های شب بوسه زدم گلوی بریده بریده را یعقوبم و بدست خودم بین بوریا چیدم به گریه یوسف پیکر دریده را یادم نمی‌رود که چگونه مقابلم بستند دست عمّۀ قامت خمیده را یادم نمی‌رود سر شب لحظه فرار فریادهای دختر گیسو کشیده را هنگام جابه‌جائی سر روی نیزه‌ها دیدم شکاف حنجر و خون چکیده را لعنت به آنکه مرکب خود نعل تازه زد دیدم سپاه روی بدنها دویده را یک تار موی عمّۀ ما را کسی ندید پوشانده بود نور حسین این حمیده را بزم شراب و طشت طلا جای خود ولی خون کرده صحنه‌ای دل محنت کشیده را دشمن کنیز خواست و دیدم به چشم خویش طفل یتیم و وحشت و رنگِ پریده را 🔸شاعر: ====================== https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
کربلا تعظیم کن ، پیرِ قبیله می رسد کوچه وا کن با ادب ، دارد عقیله می رسد کیست این خانم علمدارِ سپاهِ اربعین شاه بانو، دخترِ آقا امیرالمومنین شرم دارد از تماشایِ جمالش آفتاب شد یکی از گریه کن هایِ کلاسِ او رباب هرنفس هر محملی یک منبرِ روضه شده پینه های دستِ زینب ،آخرِ روضه شده گریه آزاد است هرمنزل چه شوروحالی است روضه خوانها دورِ هم ،جایِ رقیه خالی است زینبِ امروز ، با روزِ دهم، ... تغییر کرد این چهل روزِاسارت، عمه جان راپیر کرد بارها وبارها رأسِ بریده گریه کرد بر گرفتاریِ این ، قامت خمیده گریه کرد سنگ هایِ بی ادب سنگِ صبورش را شکست چشمهایِ کوچه بازاری، غرورش راشکست چشمهایِ کوچه بازاری جسارت می کند هرچه می بینند با  لبخند قیمت می کند!!!! هرکس و ناکس کنارِ ناقه،  پایش واشده بابنیِ الزّهرا شبیهِ خارجی ها تا شده بچه ها را،  با کمربندِ زِرِه ،می زد سنان گیسوانت را به یک شاخه گِرِه می زد سنان نیزه دارت از سرِ شب تا طلوعِ صبح ،مست روی صندوقهای حملِ سر، حرامی می نشست بسکه شد نیزه به نیزه حنجرت پاشیده شد در میانِ پنجه ها مویت بهم تابیده شد بدترین جایِ سفر شد مجلسِ ابن زیاد تا که دادِ او درآید پا به روی سر نهاد هرکجا ام المصائب صبرکرد وصبرکرد بی صدا ام المصائب صبرکرد وصبرکرد کوچه ها ام المصائب صبرکرد و صبرکرد شام را ام المصائب صبر کرد و صبرکرد حضرت پرده نشین را عاشقی ، آواره کرد مثلِ مادر چادرش را تازیانه پاره کرد برسیاهی های چادر جای پا افتاده است از فشار گریه دیگر از صدا افتاده است درد ِ غیرت بر دل ِ هفت آسمان افتاده است نام زینب بر زبان ِ این و آن افتاده است چادری که روی آن روح الامین حساس بود با وقار فاطمی اش ، کعبهٔ عباس بود بر سر بازار زیر پای ِ مردم گیر کرد کوچه های شام اهل بیت را تحقیر کرد باید از این روضه صدها بار مُردُ زنده شد با چه دستی روز غارت گوشواره کنده شد 🔸شاعر: ====================== https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
===================== باز بارانی است چشمانم دارم اذن دخول می خوانم گم شدم ، خسته ام ، پریشانم به جوادت قسم پشیمانم بی پناهم مرا پناه بده به دلم سوز واشک وآه بده ای رئوف همیشه خوب ، سلام پیش تو میشود دلم آرام شد زیارت همیشه نیمه تمام هرکه رویت ندید،شد ناکام کاش قلب مرا تکان بدهی دیگر این بار رخ نشان بدهی از همه غیر تو بُریدم من خویش را تا حرم کشیدم من گرچه رویِ تورا ندیدم من طعم آغوشِ تو چشیدم من آبرو رفته را خریدی تو دست،رویِ سرم کشیدی تو این رئوفی که میشناسم من رَد نکرده ز خانه اش دشمن پسرِ فاطمه است پس حتما به قسم نیست احتیاج اصلا دردهامان  دواشود اینجا گِرِهِ کور واشود اینجا تو گنهکار را  عوض کردی دلِ بیمار را عوض کردی هر گرفتار را عوض کردی آخرِ کار را عوض کردی راهم از حادثه به تو افتاد عوضم کن تورا بجان جواد شاهِ گنبد طلا،امام رضا جلوه های خدا ، امام رضا بقیع و سامرا، امام رضا نجف وکربلا ، امام رضا صاحبِ سرزمین ایرانی تو برای همیشه سلطانی قبلة نور حضرت خورشید نورِ حیدر زصحنِ تو تابید هر شب از گنبد تو بی تردید میشود جلوة نجف را دید در حریمِ تو زائرِ نجفم با سلامی مسافرِ نجفم صحن هایت بهشت این دنیاست چون حریم تو جنت الزهراست کُنجِ  باب الجواد،عرشِ خداست چون نسیمش نسیمِ کرببلاست درحرم هرغروب ،بی تابم یادِ صحن و سرایِ اربابم تاکشیدی عبا به روی سرت نظر انداختی به دور وبرت یک نفس پاره پاره شد جگرت جمع کردی زکوچه بال وپرت سرِ پا بودی وزمین خوردی ناگهان نامِ مادرت بُردی همه درهایِ حجره را بستی روی پهلو گرفته ای دستی یادِ گودالِ کربلا هستی کِی گرفتار عده ای مستی بین یک دسته گرگ ، شیر افتاد جایِ تنگی حسین گیر افتاد لبش از تشنگی تکان میخورد نیزه او را به هرطرف میبُرد گُل لبهاش با لگد پژمُرد نیزه داری گلویِ او آزُرد عده ای صبر ِ خواهرش بُردند دورِلب تشنه آب می خوردند تابدن پایمال مرکب شد وقت دیدار، نیمة شب شد از حسینی که نامرتب شد حنجری پاره سهم زینب شد چه حسینی مرمل بدماء چه حسینی مقطع الاعضاء در کنار تنی که شد بی سر نیمه شب خواهرآمد و مادر دوزنِ مو سپید ویک پیکر وانمودند تا زسر معجر ناگهان ساربان زراه آمد بهرِ غارت به قتلگاه آمد 🔸شاعر: ====================== https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————