🏴 اشعار #شب_پنجم_محرم
__________________
#عبدالله_بن_الحسن
می رسد از گوشهٔ مقتل صدای مادرش
ای زنا زاده بیا و دست بردار از سرش
گیسوان مادر ما را پریشان می کنی
بی حیا با خنجرت بازی مکن با حنجرش
تو نمی بینی مگر غرق مناجات است او
پای خود بردار از روی لبان اطهرش
دل مسوزان بی حیا عمه تماشا می کند
با نوک نیزه مکن پهلو به پهلو پیکرش
دست من از پوست آویزان به زیر تیغ تو
تا سپر باشد برای ناله های آخرش
نیزه بازی با تن بی سر ز من آغاز کن
طعمه نیزه مگردانید جسم اصغرش
از ضریح سینه اش برخیز ای چکمه به پا
پای خود مگذار روی بوسه پیغمبرش
دیر اگر برخیزی از جای خودت یابن الدعی
عمه نفرین کرده دست خود برد بر معجرش
🔸شاعر:
#قاسم_نعمتی
با روضه نشینان بروز باشید ⬇️
https://telegram.me/joinchat/BELnMjv2DPLwmVDRQ2ISoQ
هدیه به امام حسن صلوات
شور یا زمینه شب پنجم شب حضرت عبدالله سبک مسیر روضه باز
روضه ی عبدالله روضه ی گوداله
روضه ی سنگینه پیکر ی پا ماله
روضه ی عبدالله روضه ی جانسوز
می ریم به قتگاه این شب و هرساله
شب پنجم شب سوز و اهه
شب پنجم شبه قتگاهه
می خونیم از یتیم مجتبی
شب پنجم شب عبداللهه
وای من وای من ای حسین
صدا می زد عمه رها کن این دستم
عمو حسین من زخمی و بد حاله
تحملم دیگه به سر اومد عمه
حرمله رو از دور ببین چه خوشحاله
نداره تاب سخن می بینی
نداره رمق به تن می بینی
نوک نیزه شو سنانه نامرد
می کنه توی دهن می بینی
وای من وای من ای حسین
هر کی داره سهمی می بره از این تن
دورو بره جسمش ببین چه جنجاله
ببین چقد شمشیر روی تنش ریخته
ببین عمو مو که زخمی و بی حاله
نیز شو رو ی پرش می زاره
جلو چشم مادرش می زاره
ببین این شمر خدا نشناس و
چکمه شو رو پیکرش می زاره
#شب_پنجم_محرم
هدایت شده از شعر و سبک. رضا نصابی. یا رقیه
09129317823
هدیه به امام حسن صلوات
شور یا زمینه شب پنجم
روضه ی عبدالله روضه ی گوداله
روضه ی سنگینه پیکر ی پا ماله
روضه ی عبدالله روضه ی جانسوز
می ریم به قتگاه این شب و هرساله
شب پنجم شب سوز و اهه
شب پنجم شبه قتگاهه
می خونیم از یتیم مجتبی
شب پنجم شب عبداللهه
وای من وای من ای حسین
صدا می زد عمه رها کن این دستم
عمو حسین من زخمی و بد حاله
تحملم دیگه به سر اومد عمه
حرمله رو از دور ببین چه خوشحاله
نداره تاب سخن می بینی
نداره رمق به تن می بینی
نوک نیزه شو سنانه نامرد
می کنه توی دهن می بینی
وای من وای من ای حسین
هر کی داره سهمی می بره از این تن
دورو بره جسمش ببین چه جنجاله
ببین چقد شمشیر روی تنش ریخته
ببین عمو مو که زخمی و بی حاله
نیز شو رو ی پرش می زاره
جلو چشم مادرش می زاره
ببین این شمر خدا نشناس و
چکمه شو رو پیکرش می زاره
#شب_پنجم_محرم
رضانصابی
هدایت شده از شعر و سبک. رضا نصابی. یا رقیه
09129317823
هدیه به امام حسن صلوات
شور یا زمینه شب پنجم
روضه ی عبدالله روضه ی گوداله
روضه ی سنگینه پیکر ی پا ماله
روضه ی عبدالله روضه ی جانسوز
می ریم به قتگاه این شب و هرساله
شب پنجم شب سوز و اهه
شب پنجم شبه قتگاهه
می خونیم از یتیم مجتبی
شب پنجم شب عبداللهه
وای من وای من ای حسین
صدا می زد عمه رها کن این دستم
عمو حسین من زخمی و بد حاله
تحملم دیگه به سر اومد عمه
حرمله رو از دور ببین چه خوشحاله
نداره تاب سخن می بینی
نداره رمق به تن می بینی
نوک نیزه شو سنانه نامرد
می کنه توی دهن می بینی
وای من وای من ای حسین
هر کی داره سهمی می بره از این تن
دورو بره جسمش ببین چه جنجاله
ببین چقد شمشیر روی تنش ریخته
ببین عمو مو که زخمی و بی حاله
نیز شو رو ی پرش می زاره
جلو چشم مادرش می زاره
ببین این شمر خدا نشناس و
چکمه شو رو پیکرش می زاره
#شب_پنجم_محرم
رضانصابی
هدایت شده از شعر و سبک. رضا نصابی. یا رقیه
09129317823
هدیه به امام حسن صلوات
شور یا زمینه شب پنجم
روضه ی عبدالله روضه ی گوداله
روضه ی سنگینه پیکر ی پا ماله
روضه ی عبدالله روضه ی جانسوز
می ریم به قتگاه این شب و هرساله
شب پنجم شب سوز و اهه
شب پنجم شبه قتگاهه
می خونیم از یتیم مجتبی
شب پنجم شب عبداللهه
وای من وای من ای حسین
صدا می زد عمه رها کن این دستم
عمو حسین من زخمی و بد حاله
تحملم دیگه به سر اومد عمه
حرمله رو از دور ببین چه خوشحاله
نداره تاب سخن می بینی
نداره رمق به تن می بینی
نوک نیزه شو سنانه نامرد
می کنه توی دهن می بینی
وای من وای من ای حسین
هر کی داره سهمی می بره از این تن
دورو بره جسمش ببین چه جنجاله
ببین چقد شمشیر روی تنش ریخته
ببین عمو مو که زخمی و بی حاله
نیز شو رو ی پرش می زاره
جلو چشم مادرش می زاره
ببین این شمر خدا نشناس و
چکمه شو رو پیکرش می زاره
#شب_پنجم_محرم
رضانصابی
هدایت شده از شعر و سبک. رضا نصابی. یا رقیه
09129317823
هدیه به امام حسن صلوات
شور یا زمینه شب پنجم
روضه ی عبدالله روضه ی گوداله
روضه ی سنگینه پیکر ی پا ماله
روضه ی عبدالله روضه ی جانسوز
می ریم به قتگاه این شب و هرساله
شب پنجم شب سوز و اهه
شب پنجم شبه قتگاهه
می خونیم از یتیم مجتبی
شب پنجم شب عبداللهه
وای من وای من ای حسین
صدا می زد عمه رها کن این دستم
عمو حسین من زخمی و بد حاله
تحملم دیگه به سر اومد عمه
حرمله رو از دور ببین چه خوشحاله
نداره تاب سخن می بینی
نداره رمق به تن می بینی
نوک نیزه شو سنانه نامرد
می کنه توی دهن می بینی
وای من وای من ای حسین
هر کی داره سهمی می بره از این تن
دورو بره جسمش ببین چه جنجاله
ببین چقد شمشیر روی تنش ریخته
ببین عمو مو که زخمی و بی حاله
نیز شو رو ی پرش می زاره
جلو چشم مادرش می زاره
ببین این شمر خدا نشناس و
چکمه شو رو پیکرش می زاره
#شب_پنجم_محرم
رضانصابی
هدایت شده از شعر و سبک. رضا نصابی. یا رقیه
09129317823
هدیه به امام حسن صلوات
شور یا زمینه شب پنجم
روضه ی عبدالله روضه ی گوداله
روضه ی سنگینه پیکر ی پا ماله
روضه ی عبدالله روضه ی جانسوز
می ریم به قتگاه این شب و هرساله
شب پنجم شب سوز و اهه
شب پنجم شبه قتگاهه
می خونیم از یتیم مجتبی
شب پنجم شب عبداللهه
وای من وای من ای حسین
صدا می زد عمه رها کن این دستم
عمو حسین من زخمی و بد حاله
تحملم دیگه به سر اومد عمه
حرمله رو از دور ببین چه خوشحاله
نداره تاب سخن می بینی
نداره رمق به تن می بینی
نوک نیزه شو سنانه نامرد
می کنه توی دهن می بینی
وای من وای من ای حسین
هر کی داره سهمی می بره از این تن
دورو بره جسمش ببین چه جنجاله
ببین چقد شمشیر روی تنش ریخته
ببین عمو مو که زخمی و بی حاله
نیز شو رو ی پرش می زاره
جلو چشم مادرش می زاره
ببین این شمر خدا نشناس و
چکمه شو رو پیکرش می زاره
#شب_پنجم_محرم
رضانصابی
هدایت شده از شعر و سبک. رضا نصابی. یا رقیه
09129317823
هدیه به امام حسن صلوات
شور یا زمینه شب پنجم
روضه ی عبدالله روضه ی گوداله
روضه ی سنگینه پیکر ی پا ماله
روضه ی عبدالله روضه ی جانسوز
می ریم به قتگاه این شب و هرساله
شب پنجم شب سوز و اهه
شب پنجم شبه قتگاهه
می خونیم از یتیم مجتبی
شب پنجم شب عبداللهه
وای من وای من ای حسین
صدا می زد عمه رها کن این دستم
عمو حسین من زخمی و بد حاله
تحملم دیگه به سر اومد عمه
حرمله رو از دور ببین چه خوشحاله
نداره تاب سخن می بینی
نداره رمق به تن می بینی
نوک نیزه شو سنانه نامرد
می کنه توی دهن می بینی
وای من وای من ای حسین
هر کی داره سهمی می بره از این تن
دورو بره جسمش ببین چه جنجاله
ببین چقد شمشیر روی تنش ریخته
ببین عمو مو که زخمی و بی حاله
نیز شو رو ی پرش می زاره
جلو چشم مادرش می زاره
ببین این شمر خدا نشناس و
چکمه شو رو پیکرش می زاره
#شب_پنجم_محرم
رضانصابی
🏴 اشعار #شب_پنجم_محرم
______________
#عبدالله_بن_الحسن
کاش فریاد بر سرش نکشد
به روی خاک، پیکرش نکشد
دشمنش را بگو که حداقل
عمویش را برابرش نکشد
دست خود را دهد ز دست ولی
دست از عشق دلبرش نکشد
گرچه جانی نمانده در بدنش
منت از شمر و لشکرش نکشد
کاش میشد که حرمله در سر
نقشهی ذبح حنجرش نکشد
بگذریم از تمام اینها، کاش
کار به بردن سرش نکشد
🔸شاعر:
#شهریار_سنجری
======================
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
🏴 اشعار #شب_پنجم_محرم
______________
#عبدالله_بن_الحسن
نیست چون هیچکسی دور پیمبرزاده...
همه امیدِ عمو کیست؟! برادرزاده!
اکبرت نیست ولی غیرت من مانده هنوز
گرچه افتاده ابالفضل، حسن مانده هنوز
یازده سال عمو جان پدر من بودی
مثل پروانه فقط دور و بر من بودی
بیشتر از علیاکبر نظرت بر من بود
جای من مثل پسرهات برآن دامن بود
زودتر از پسرت لقمه به من میدادی
با تماشام سلامی به حسن میدادی
به تنم قبل همه جامهی نو پوشاندی
تا که خوابم ببرد در بغلم میماندی
خاطرت هست نشستی به کنارم سحری...
قول دادی که مَرا هم ببری هر سفری؟
حال امروز چه رخ داده امیر دوسرا
میسپاری به حرم تا که بگیرند مرا؟!
فکر کردی بروی من به حرم میمانم؟!
بیخیال تن زخم پدرم میمانم؟!
دارم از دور به اوضاع تنت مینگرم
نیزهای بر کمرت خورد که خم شد کمرم
صورتت زیر لگد مانده و پاخورده شده
سینهات از اثر چکمهای آزرده شده
مستها دوروبرت نعرهی مستانه زدند
نیزهها گیسوی خونین تو را شانه زدند
نیزه را داخل پهلوی تو کج میکردند
بعد باهم به سر قتل تو لج میکردند
قصد دارند سرت را ز قفا قطع کنند
آمدم جای سرت دست مرا قطع کنند
**
حسنیها همه یک روضهی سنگین دارند
همه یک خاطره با بازوی خونین دارند...
🔸شاعر:
#محمد_علی_بقایی
======================
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
🏴 اشعار #شب_پنجم_محرم
______________
#عبدالله_بن_الحسن
نگاهِ ملتمساش تا به آن کران اُفتاد
زد آنقدر به زمین پا که نیمهجان اُفتاد
حرارتِ جگرِ عمهاش تنش سوزاند
کشید آهی و آتش به استخوان اُفتاد
گرفته بازوی او را ، امانتِ حسن است
به ناله گفت مَرو عمه از توان اُفتاد
گرفته بود که ناخن به صورتش نزند
ولی به چهرهاش از زخمها نشان اُفتاد
همینکه دید رهایش نمیکند عمه
به روی سینهی خود زد به الامان اُفتاد
نگاه کن که بزرگ قبیله را کشتند
خدایِ من تَهِ گودال آسمان اُفتاد
نگاه کن به تَنِ ذوالجناح نیزه زدند
بلند مرتبه شاهی نفَس زنان اُفتاد
تلاش کرد بماند به زین ، هُلَش دادند
که چند نیزه به او خورد و ناگهان اُفتاد
* * *
یتیم گریه کند عرش را بهم بزند
به گریههای یتیمانهای چُنان اُفتاد...
که عمه دید حسن را میانِ کوچهی تنگ
کنارِ مادرش آنجا به سر زنان اُفتاد
کشید بازوی خود را دوید تا گودال
سرش شکست همینکه دوان دوان اُفتاد
در ازدحامِ حرامی چه سخت رد میشد
که چند دفعه دراین بِین بی امان اُفتاد
میان شهیهیِ اسبان و نعرههای هجوم
نگاهِ او به عمو بینِ قاتلان اُفتاد
از این و آن چقدر ضربه خود اما رفت
که دید موی عمو دست این و آن اُفتاد
رسید در تَهِ گودال روبروی سنان
میانِ حرمله و شمر و ساربان اُفتاد
عمو به خاک و سرش روی دامن باباست
کنارِ این دو زنی با قدی کمان اُفتاد
همینکه خواست بگوید پدر ؛ عمو را دید
همینکه گفت عمو دستش آن میان اُفتاد
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
======================
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
🏴 اشعار #شب_پنجم_محرم
______________
#عبدالله_بن_الحسن
به غیر از همین خانواده پناهی ندارم
به غیر از حسین و حسن، تکیهگاهی ندارم
شدم با امیدی به سوی در شاه، راهی
که جز حب آل علی شاهراهی ندارم
اگرچه دلم لذت بیثمر خواست، گاهی
ولی غیر این روضهها خاستگاهی ندارم
در آن دم که فرزند هم از پدر میگریزد
ز مولا تمنا به غیر از نگاهی ندارم
به جز اشک در روز محشر ندارم گواهی
به جز اشک در روز محشر گواهی ندارم
**
برای فدای نگاهت شدن ای عمو جان!
به غیر از همین دستهایم سپاهی ندارم
🔸شاعر:
#محمود_یوسفی
======================
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————