eitaa logo
🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
2.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
357 ویدیو
67 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
وقت است زبانوی کرامت بنویسم چون زائر در حال زیارت بنویسم بر جامعه شرحی به روایت بنویسم باخط شکسته دو سه رکعت بنویسم دیباچه ی وصف کرمش نور علی نور تحریر صفای حرمش نور علی نور در آینه اش لولو و مرجان متصور آیات خوش سوره ی انسان متصور در صحن عتیقش گل و ریحان متصور هر جا نگری شاه خراسان متصور قم گشته بهشتی که خدا در نظرش بود در دفتر معراج پیمبر خبرش بود تو نور زلالی که خدا هدیه نموده ست آن سوره ی والشمس تو را هدیه نموده ست از دامن صدیقه به ما هدیه نموده ست الحق که خداوند به جا هدیه نموده ست مائیم و دل ودسته گل روی تو بانو مدهوش تو و ضامن آهوی تو بانو بگذار تو را روح مناجات بخوانیم از مصحف اندیشه ات آیات بخوانیم انبوه احادیث و روایات بخوانیم مادر نشده عمه ی سادات بخوانیم ای از کرم و لطف تو دریا متصور با نام تو شد حضرت زهرا متصور هستیم چنان از خم کوثر متنعم بر سفره ی سادات سراسر متنعم هر دم ز عنایات برادر متنعم بر خوان کریمانه ی خواهر متنعم از مادری فاطمه سرشار حضوریم ما از کرم مادرمان مست غروریم از یمن شما شهر معطر شده بانو از آیه ی روی تو منور شده بانو فیضیه پر از روح مطهر شده بانو سرشار گل تازه ی قمصر شده بانو تو آینه ی روشنی از کوثری ای عشق سر تا به قدم فاطمه ی دیگری ای عشق 🔸شاعر: _________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
به مناسبت سالگرد شهادت شعری برای سردارشهید سلیمانی و سردار قاآنی سلام بر تن بی سر سلام بر سردار که گشت مثل اباالفضل مختصر سردار درست مثل علی چون شهید شد مالک گذاشت رهبر ما دست بر کمر سردار برای رهبر خورد خون دل سرباز برای کشور خود داد دست و سر سردار برای اهل حرم بود جان به لب سقا برای اهل حرم گشت خون جگر سردار تمام شام و یمن را دویده بود این مرد برای مکتب خود بود در به در سردار میان معرکه ها تیغ تیز در دستش به مثل بدر و احد کرد کَرّ و فَرّ سردار علی شده ست به لیل المبیت در بستر به سان شیر ژیان در دل خطر سردار چه عاشقانه به پای حبیب خود سر داد چه عارفانه نمود عزم این سفر سردار زمین که جای شما نیست مرد نورانی فرشته بودی و گشتی فرشته تر سردار فرشته ها به در آئید و میهمان ببرید شهید خسته ی مارا به آسمان ببرید سبد سبد گل خوشبو و تازه ی قمصر به روی شانه بگیرید و ارمغان ببرید برای عرض ارادت عزیز زهرا را "به خاک بوسی آن قبر بی نشان ببرید" عزیز خسته و مجروح و زخمی مارا به دیده بوسی یاران مهربان ببرید □ کسی به طاعت و تقوی و سیرت مالک کسی به عمق نگاه و بصیرت مالک کسی به مردی مقداد و طاعت عمار به فتنه ها و حوادث شجاعت عمار کسی که یار ولی بود در زمانه ی خاص در آن حضور عوام و درآن سکوت خواص کسی به زهد ابوذر به هیبت سلمان کسی به روز دهم چون زهیر در میدان چو شیر شرزه به شام و به غزه و لبنان چو ذوالفقار برهنه میانه ی میدان برای لشکر قرآن کیان ایرانی نموده است برای عدو رجز خوانی بساط روضه فراهم شده ست مادر جان که فاطمیه محرم شده است مادر جان دریغ و درد که آن ماه مهربان افتاد به قلب زخمی صاحب زمان تکان افتاد اگر غلط نکنم ماه در خسوف افتاد اگر غلط نکنم عرش در فغان افتاد میان عرش علی دست بر کمر بنهاد خروش و ولوله در هفت آسمان افتاد دریغ و درد که الشمر جالس صدره خبر رسیده که بانوی قد کمان افتاد خبر رسیده که سردار اربا اربا شد کنارش عمه سادات آن زمان افتاد فغان و آه و مصیبت که رهبر مظلوم خبر که همین شنیده ست بی امان افتاد ورق ورق همه آیات سرمدی بوده ست ورق ورق گل سرخ محمدی بوده ست بگو به لشکر صهیون جنود شیطانی سزای کار شما نیست جز پشیمانی به هوش باش که ایران شده ست بارانی هوای کشور ما گشته است طوفانی هزار تیغ برهنه چو ذوالفقار علی هزار مرد دلاور گره به پیشانی به انتظار شمایند و انتقامی سخت نشسته است جهان در سکوت و حیرانی هزار شکر که آن سید خراسانی علم گذاشته بر روی دوش قاآنی ز نسل رستم دستان و پوریای ولی چه رستمی و چه شیر افکنی چه دستانی کسی به وقت رشادت چنان ابومهدی به گاه خوف و خطر او همان سلیمانی همان شجاعت و بی باکی همان هیبت همان دلیری و شیری به سبک ایرانی همان نگاه و همان بینش و همان تدبیر همان طنین و کلام و همان خروشانی درست مثل تمام سپاهیان خاکی به سیل و زلزله و روزهای ویرانی همان دعای کمیل و زیارت وارث همان فضیلت و تقوا و حال روحانی همان دعا و مناجات و روضه ی مادر همان خلوص و همان اشک های پنهانی بساط روضه فراهم شده ست مادر جان بساط گریه در این سطر های پایانی دوباره روضه ی مادر دوباره آن مسمار دوباره ضربت سیلی و دست بر دیوار دلم به حال علی سوخته ست مادر جان که چشم خویش به در دوخته ست مادر جان همیشه روضه ی مادر برایمان سخت است سرودن از غم بانوی قد کمان سخت است قبول کن که پری در هوایتان بزنیم اجازه مان بده مادر صدایتان بزنیم 🔸شاعر: _________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
این بار آمدم ز دل و جان بخوانمت پر شور آمدم که فراوان بخوانمت از جای جای سوره ی انسان بخوانمت رخصت بده طراوت باران بخوانمت یا ایّها الرسول سر و جان فدای تو این خسته ی غریب بیابان فدای تو من آمدم شکوه سراسر بخوانمت این بار آمدم که مکرر بخوانمت عیبم نکن قیامت دیگر بخوانمت با حشر و دهر و واقعه، محشر بخوانمت تا کور گردد آن که نبیند شکوه تو اسلام این تمامت فتح الفتوح تو عالم سزاست یکسره ارزانی ات شود دریا به جوش آید و طوفانی ات شود افتد حرا به لکنت و حیرانی ات شود دنیا بنا شده ست که نورانی ات شود باید برای گفتن نامت وضو گرفت نام تو برده ایم و دهان عطر «او» گرفت حالا تمام عرش خدا زیر پای توست جبریل محو قامت و قدّ رسای توست با خنده ای زمین و زمان مبتلای توست هفت آسمان برای تو و «هل اتی»ی توست با آن زبان ناز بخوان با امین وحی لختی بخند روی جهان، نازنین وحی! جبریل کرده با کلماتش منوّرت آورده کهکشان خدا را برابرت روحی دمیده در تو و کرده ست محشرت دیدند یک نظر همه آن جا «پیمبر»ت پیغمبری که کون و مکان پرده دار اوست حقّا که آسمان و زمین بر مدار اوست از بهرت آفریده خداوند گوهری درّی گرانبها و چه دُردانه همسری از آسیه و مریم و هاجر مصوّری مستوره ی عفافی و روح مطهّری اصلاً خدا به شکل مَلَک آفریده اش مهر تو خورده است به پهنای دیده اش او لایق است مادر کوثر بخوانمش از حوریان سزاست که بهتر بخوانمش با مادر مسیح برابر بخوانمش رخصت چنان بده که فراتر بخوانمش تادیده است روی تورا در مقابلش پر گشت از تو شعب ابی طالب دلش حالا زمان آن شده تا افسرت دهند از چشمه سار نور خدا ساغرت دهند عنوان ناب آخرین پیغمبرت دهند آن گاه با عنایت او کوثرت دهند یعنی جمال حضرت جان است فاطمه دیباچه ی فروغ جهان است فاطمه 🔸شاعر: _______________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
من و دست دعا و روضه ی پر اشک و آه امشب به درگاه شما آورده ام رویی سیاه امشب قنوت من پر است از یارب و یا نور و یا قدّوس کدامین عشق را من آورم نزدت گواه امشب دلی دارم گناه آلوده و حسرت نصیب اینجا کدامین دست می گیرد دلم را در پناه امشب تو ستّارالعیوب ستی و من عبد گنه کارم به دیدار شما من هستم و کوه گناه امشب خجالت می کشم چون پرده برداری ز اعمالم بگو بیرون نیاید لحظه ی دیدار ، ماه امشب به دیدار شما آورده ام حال خرابی را مدارایی نما با بنده ات ، آه ای اله امشب چه کم می گردد از دریای لطفت این که بخشایی حساب جرم و عصیان مرا کوهی به کاه امشب خداوندا ، مرا سیراب کن از جان شیرینت نصیب من شود از سوی مولا یک نگاه امشب 🔸شاعر: ________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
صبح بوده ست و چنان قافله در آرامش آسمان در هیجان قافله در آرامش کاروان مرحله در مرحله می رفت آرام غافل از عرش رها و یله می رفت آرام کاروان بود و زمین در تب و آتش می سوخت چشم ابلیس در آن خواب مشوّش می سوخت آن چنان بود که خورشید عطش می بارید ذکر تسبیح به پهنای لبش می بارید کاروان تازه رسیده ست به منزلگاهش آسمان بود و خدا بود و رسول الله ش ناگهان آیه ی اَکمَلتُ لَکُم ...نازل شد راز بعثت همه در سال دهم نازل شد وحی نازل شد و آن برکه به جوش آمد باز عرش با شوق ملائک به خروش آمد باز ماه در خُمره به جوش آمد و کامل گردید وحی در شان علی بود که نازل گردید جبرئیل آمده خندان لب و ساغر در دست تا که ساغر بنهد ساقی کوثر در دست همه از خُمّ ولایت شده نوشانوشش باده بگرفت چنان حضرت حیدر در دست بر جهاز شتران ماه درخشان پیداست یا که خورشید نهاده ست پیمبر در دست دور این قافله انبوه ملائک دارند از زمرّد همه آئینه مکرّر در دست دست در دست خدا برد یقینا" وقتی که گرفته ست نبی دست برادر در دست عده ای گرم تماشا و گروهی خندان قومی از جنّ و بشر خامه و دفتر در دست تا نویسند علی محشر محشر شده است تا نویسند ولی گشت و برادر شده است محضر فاطمه قدرش دو برابر شده است فاطمه کوثر و او ساقی کوثر شده است زیر لب فاطمه گلواژه ی تر می خواند ها علیُُ بشرُُ کَیفَ بشر می خواند چیست این نور خدایا زکجا می تابد بر جهاز شتران ماه چرا می تابد گوئیا بارقه ی شمس و ضحی می تابد بین دست نبی و دست خدا می تابد لب گشا خنده کنان با دل آگاه بگو صد و ده بار علیّاََ ولی الله بگو او فقط لایق آن است که مولا بشود ولی الله و یدالله به معنا بشود تا که دردانه ی آن عرش معلّا بشود تا که دلبند خداوند تعالی بشود چه قَدَر نام علی جان به علی می آید این همه منصب و عنوان به علی می آید 🔸شاعر : _______________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
🏴 اشعار ___ این جوان کیست« زمین دور سرش می گردد» ماهِ رخشنده به دورِ قمرش می گردد آفتاب آمده در چشمِ تَرَش می گردد نازنینی که حرم دور و بَرَش می گردد سیبِ سرخِ حسن و میوه ی نوبَر ،قاسم بر سرِ سفره ی زهرا،رطبِ تَر ،قاسم پسری آمده میدان که حسن در حسن است از زبان علی و فاطمه اورا سخن است کلماتش همه از مصحف و شکّر شکن است همه از لؤلؤ و مرجان و بهشتِ عدن است بر لبش واقعه و نور تلاوت دارد سیزده ساله و این گونه کرامت دارد این جوان کیست که اینگونه فرس می راند تیغِ لا حول و لا قوّةَ می تاباند ذوالفقاری که به سرپنجه ی خود چرخاند بو تراب آمده گویی که رجز می خواند مثل شیری ست که می غرّد و می آید مست دست در رطل گران کرده و شد باده پرست با عمو شیوه ی بحث و جدلش دیدنی است گوش کن؛واژه ی احلیٰ عسلش دیدنی است در نبرد آمده عکس العملش دیدنی است با رکب های فراوان٬بدلش دیدنی است شیوه ی چشم تو دل می برد از حور و پری حق همان بود که راحت ز عمو دل ببری خرم آن لحظه که او پا به رکاب اندازد گردش چرخ و فلک را به شتاب اندازد آمده تا که به چشم همه خواب اندازد تا که طوفان به دل آتش و آب اندازد آمده تا به نیابت ز پدر تیغ زند ضربدر مثل علی روز خطر تیغ زند..... بر عمو دیدن آن حال پریشان سخت است زخم بر پیکر آهوی خرامان سخت است دیدن آن جگر و این لب عطشان سخت است لحظه ی آخر و فریاد عموجان سخت است روبرو با تو شدن حال دگر می خواهد بردنِ جسم تو تا خیمه جگر می خواهد بر عمو سخت بوَد بی تو چه سان برگردد شرمگین از کرم ناب برادر گردد روبرو با دلِ غمدیده ی خواهر گردد عرش از بوی تو باید که معطر گردد شورِ شیرینی ِ عشق تو تماشا دارد هرچه آن شور تماشا بکند جا دارد 🔸شاعر: https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
خسته می آید و اندوه مکرر در او ز پسِ واقعه جاری شده محشر در او باده می سازد از خُمِّ عطش مالامال شرح عرفانی هفتاد و دو ساغر در او کیست این زن که سراپای وجودش زهراست راز سربسته و پنهانی مادر در او خسته می آید و در شرح نگاهش خواندم سوره ی واقعه را اول و آخر در او کربلا محو تماشای دو اسماعیلش زنده شد شور نیستانی هاجر در او انقلابی ست در این آمدنش می دانی شور هیجایی عباس دلاور در او کاروان آمده از راه و زنی پیدا شد که هنوزم اثر نیزه و خنجر در او شرحه شرحه دل و داغ از نفسش می ریزد خیمه خیمه عطش اصغر و اکبر در او متصوّر شود از طرز نگاهش یارب همه ی قارعه و زلزله یکسر در او خطبه می خواند در خویش چنان در کوفه خطبه می خواند انگار که حیدر در او خسته می آید و دنباله ی فریاد علی ست خسته می آید و هنگامه ی خیبر در او بگذارید نفس تازه کند این خواهر خسته می آید از این قافله غمگین خواهر این حسین کیست که عالم شده عالمگیرش هل اتی شمّه ای از شرح وی و تفسیرش آیه در آیه خداوند مصوّر در او چهره در چهره مکرّر شده خواهر در او (به علمداری و سقّایی خود می نازد) قد برافراشته آن روز برادر در او سیزده نور کَمِشکوهِِ فیها مِصباح جمله در کرب و بلا گشت منوّر در او چارده قرن زمین گرمِ تکاپو مانده ست همه ی ارض و سما نیز شناور در او این حسین کیست که ذرّات جهان محتشمش قلم و لوح و بیان گریه کنان محتشمش شرح این قصه دراز است به خون باید گفت شرح این قصه ندانیم که چون باید گفت 🔸شاعر: ___ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————