#امام_زمان #آغاز_امامت_حضرت_صاحب
ای تمنا ز همه، لطف و کرامت از تو
خواهش از ما و نشان دادنِ قامت از تو
دلِ بیمار و تمنای عیادت از ما
لبِ خندان و طبابت بسلامت از تو
اِلتجا در طلبِ آن رخِ محشر از ما
پرده برداشتن از وجهِ قیامت از تو
سیزده نور، پیِ ماهِ شب چاردهند
روشنی بخشیِ عالم به تمامت از تو
حجة الله تو هستی، ولی الله تویی
بر همه مُلک و مَلک هست امامت از تو
چقدَر تاج ولایت به شما می آید
سلطنت از تو و اِعلامِ قیامت از تو
چارده قرن، جهان منتظرِ یک روز است
کِی ز کعبه خبر آید بسلامت از تو
نامِ مهدی به فلَک قُلقله انداز شده
مانده در کعبه فقط خواندنِ نامت از تو
مادرت فاطمه فرمود که یارِ تو شویم
طاعت از ما، تو بیا! امرِ مُدامت از تو
یا لثارات بگو تا که بیاییم همه
فرشِ جان پیشِ تو از ما و اقامت از تو
راهپیماییِ صد میلیونیِ مکه ز ما
خواندنِ خطبۀ جمعه به فِخامت از تو
هجرت از مکه سوی شهر مدینه، زان پس
تا اَبد تکیه به کرسیِ مَقامت از تو
فتح کن با قدمت منبرِ پیغمبر را
عالَمی تشنه و تبیینِ امامت از تو
گریه بر غربت سالار شهیدان از ما
خواندنِ ناحیه با سوز کلامت از تو
وارث فاطمه! امّیدِ ضعیفان توئی و
بر زعیمانِ دو دنیاست زعامت از تو
همچو شمشیرِ علی تیغِ تو پنهان به غلاف
ذکرِ یافاطمه بر قفلِ نیامت از تو
جان سپردن به رهِ مادر مضروبه ز ما
انتقامِ ستمِ سیلیِ مامت از تو
چونکه سیلی بزنی، صورتشان برگردد
آنگه آتش زدنِ دو بُتِ امت از تو
دوست داریم ببینیم غضب کردنِ تو
ذکرِ تکبیر ز ما اَخذِ غرامت از تو
گر گنهکار نباشیم ترا میبینیم
توبه از ما و تبسم به غلامت از تو
دستخط تو بما بود، نه با شیخ مفید
شیعه! برخیز که اظهار ندامت از تو
🔸شاعر:
#محمود_ژولیده
______________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#امام_زمان #آغاز_امامت_حضرت_صاحب
شد امام ِ آخرین و دل برایش بیقرار
سامرا شد ریسه بندان! از یمین تا به یسار
جان فدایِ آن عبا که تار و پودش حیدری ست
بر تنش زیبا نشسته؛ با کمال و با وقار
حک شده با دستِ حق بر تیغۂ شمشیر او
لا فتی إلا علی لاسیف إلا ذوالفقار
میبرَد تاج ولایتعهدی اش را جبرئیل
میشود «طاووس أهل الجنّه» صاحب-اختیار
دل بیا رخت سفیدت را به تن کن! آمده-
عید بیعت با ولیِ عصر، عیدِ انتظار
حضرت زهرا برایش خوانده حمد و إن یکاد
آرزویش هست، باشد یاورانش بیشمار
تا بگیرد از تمام دشمنانِ مرتضی
انتقامی سخت را با ضربه هایی ناگوار
کاش برگردد به زودی با ظهوری غرقِ نور
در حضورش به! چه حالی دارد این جشن و سرور
از کنارِ کعبه آن ماهِ دل آرا می رسد
محض دیدارش چه بی صبرانه عیسی می رسد
می رسد بر گوش، تا صوت أناالمهدي؛ سریع...
سیصد و چندین نفر دلداده درجا می رسد
عاقبت در جمعه ای جذّاب می پیچد خبر
آخرین معشوقِ والا منسبِ ما می رسد
مصحف و نهج البلاغه بعدِ قرانِ کریم
سورۂ نور و قصص، طاها و أسرا میرسد
محضرش تقدیم خواهد شد زمین و آسمان
هدیۂ خیل ملَک از عرشِ اعلی می رسد
عشقِ مادر دارد و با شیعیانش در بقیع؛
قبلِ هر کاری به کارِ قبر زهرا می رسد
جرعه جرعه لحظۂ دیدار نزدیک است و خوب...
ندبه و عهد و فرج دارد به دریا میرسد
پس بگو «لبیک یامهدی» تویی تو امّتش
دست هایت را ببر بالا برای بیعتش!
🔸شاعر:
#مرضیه_عاطفی
____________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#امام_علی #مدح_امام_علی #شیعه
مرا به شور کشید ست شهد انگورش
مذاب کرده مرا انعکاسی از نورش
حَلاوت عَسَل اَصل را نجف دیدیم
شراب می چکد از دسترنج زنبورش
«شنیده ایم» کرامات عاشق لالش
«ندیده ایم» به جز روشنایی از کورش
اگر که ماه تَرَک خورد و شَمس بر می گشت
به حکم دست یدالله بود و دستورش
بپرس از دَرِ خانه، مراتب صبرش
بپرس از دَرِ خیبر، مراتب زورش
شنیدم از دو لب ذوالفقار، می فرمود:
نوای هو هوی باد صباست ماهورش
دوباره خالی ام از خویش و پُر شدم از عشق
دوباره سرخوشم از شعر های مشهورش...
«علی امام من ست و منم غلام علی»
هزار جان گرامی فدای دستورش
علی ست مظهر «لایدرکٌ و لا یُوصَفْ»
نمی توان به دو تا جمله کرد محصورش
علی ست شاخص تشخیصِ خالِص و مُخلص
قسم به روز حساب و به نفخه ی سورش
علی فراتر از اِدراک ما زمینی هاست
خدا به دلبری از خلق کرده مأمورش
تَبوک را علی از دور حَل و فصلش کرد
و رومیان همه خواندنند امپراطورش
کسی که تشنه ی پندش ملائکه بودند
به چاه کوفه چه گفت?! و چه بود منظورش?!!
دلی که عاشق مولاست رو نخواهد کرد
به جذبه های بهشت و کرشمه ی حورش
🔸شاعر:
#علی_اصغر_یزدی
____________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
#آغاز_امامت_حضرت_صاحب
در دست امام ما زمام عصر است
از حضرت او به پا قوام عصر است
تبریك به شیعیـان عـالـم گــوئید
آغــاز امــامت امــام عصر است
#سیدهاشم_وفایی
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
#امام_علی #مدح_امام_علی
✅ یا امیرالمومنین علی (ع)
وقتی که هدف نیست کمان فایده اش چیست؟
بی نام علی هر دو جهان فایده اش چیست؟
جز گفتن سی تا به علیٍ سه شب قدر
هی روزه ی ماه رمضان فایده اش چیست؟
جز این که بگویند علی هست امامت
بر مرده ی در قبر تکان فایده اش چیست؟
یک عمر اگر رفت به هر کار هدر رفت
حیدر که در آن نیست زمان فایده اش چیست؟
اصلا چه وضویی چه نمازی چه خدایی؟
بی ذکر علی کُل اذان فایده اش چیست؟
گر نام علی را نَبَرَد لحظه به لحظه
بگذار شود بسته دهان ،فایده اش چیست؟
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
____________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#امام_علی #مدح_امام_علی
✅ یا امیرالمومنین علی (ع)
برای جنت و دوزخ نمی کنم اصرار
بهشت بی تو عذابی ست تحت الانهار
مسیح زنده کند مرده را ،تعجب نیست!!
چرا که مدح تو هر خفته را کند بیدار
خدا به شکل تو خود را به خلق ظاهر کرد
خدایی تو ازین رو نمی شود انکار
بیا نشان بده تا خصم زهره آب کند
شتاب تیغ خودت را به لحظه ی پیکار
چگونه؟ کَنده ای آن درب خیبری را که
در استواری خود کم ندارد از دیوار
کسی که منکر اعجاز رد شمس تو شد
چه ساده رد شده از این مقوله ی دشوار
چه سجده ها که نکردم به سمت ایوانت
همیشه ذره کند عجز خویش را اظهار
کمی غبار نجف را به عاشقان برسان
که در هوای تو باشد جنون مان بسیار
شراب عشق تو را خوردم و به زاهد ها
تقیّه کردم و گفتم نمی کنم تکرار
به لطف چشم تو امید دارم ای ساقی
اگرچه کرده دلم بر گناه خود اصرار
ز شیرِ پاک گرفتم زَر ولایت را
به اختیار کشیدی مرا درین اجبار
بیا و خرده کلاف مرا بخر اقا
که شرمگین نشود عاشقت سر بازار
به روی دارِعلی رند گونه باید رفت
شبیه اشک پر از شوق میثم تمار
تولدِ منِ دیوانه لحظه ی مرگ است
فمن یمت یرنی علتی برین گفتار
🔸شاعر:
#علی_اصغر_یزدی
____________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#ولادت_رسول_اکرم
ای عرش زمین بوست ای چرخ زمین گیرت
ای دست قضا دائم در پنجه تقدیرت
هم پای رسل بسته در حلقه زنجیرت
هم قلب ملک روشن در مکتب تنویرت
پاکان دو عالم پاک از آیه تطهیرت
حسن ازلی پیدا بر خلق ز تصویرت
در روی تو می بینم مهر رخ سرمد را
در وصف تو می خوانم ماکان محمد را
خورشید اگر وام از رخسار تو نستاند
تا حشر ز بی نوری بر کام افق ماند
جبرئیل امین خود را محتاج تو می داند
بر خیل ملک دائم اوصاف تو را خواند
حق عالم خلقت را برگرد تو گرداند
حیدر در مدح از لب بر پای تو افشاند
با آن که بود مولا مخلوق دو عالم را
فرمود که من عبدم پیغمبر اکرم را
ای روح قدس را بال از طایر اقبالت
آیات کتاب الله در حسن و خط و خالت
این هفت فلک خشتی از پایه اجلالت
خادم شده جبریلت سائل شده میکالت
حوران جهان یک یک مرغان سبک بالت
شیطان طمع رحمت دارد ز تو و آلت
احسان ز کف بارد ، رحمت ز دمت خیزد
روح از نفست جوشد فیض از سخنت ریزد
بر خیل رسل بودی ز آغاز پیمبر تو
قرآن و نبوت را اول تو و آخر تو
مینای ولایت را ساقی تو ساغر تو
قانون نبوت را قاضی تو و داور تو
خوبان دو عالم را مولا تو و سرور تو
ما ذره ناچیز و خورشید منور تو
ای در پوشدجا با ما از خویش مران ما را
چون ذره جدا گردد از مهر جهان آرا
تو مشعل ایمانی تو باغ گل دینی
تو جلوه آغازی تو فیض نخستینی
تو آینه حقی تو صاحب آئینی
تو رهبر امکانی تو لنگر تمکینی
دارنده و الیلی آرند و التینی
مدثر و مزمل طاهائی و یاسینی
تو باغی و زهرا گل تو شهری و حیدر در
زهرا تو و تو زهرا حیدر تو و تو حیدر
طوفان شده رام نوح از یمن ولای تو
بشکافته دریا را موسی به عصای تو
بر چرخ چهارم شد عیسی به هوای تو
از چاه برون آمد یوسف به دعای تو
داود ز بورش را خوانده به نوای تو
یونس به دل ماهی مشغول ثنای تو
داور به تو میبالد قرآن به تو مینازد
زهرا به تو دل داده حیدر به تو جان بازد
ای گرگ ز صحراها آورده سلامت را
ای شیر زیان برده بر دوش غلامت را
دشمنت همه جا دیده احسان مدامت را
جبریل ثنا گوید مرغ لب بامت را
قرآن به جبین بسته زیبائی نامت را
لبخند زنان کوثر بوسد لب جامت را
ای فهم رسل کوته از اوج جلال تو
گلبوسه صد یوسف بر روی بلال تو
ای خیل رسل را دست بر دامن آل تو
ای چار کتاب الله اوصاف کمال تو
سیل همه رحمت ها جاری ز جبال تو
با وحی کند پرواز کعراج خیال تو
مخلوق نه بل خالق مشتاق جمال تو
ره بسته شود بر صبح بی صوت بلال تو
فرمانده افلاکی ماه کره خاکی
چون ذات خدا پاکی ممدوح به لولاکی
ای پرچم توحیدت بر شانه نه طارم
ای خیل نبیین را هم اول و هم خاتم
خار تو گل عالم خاک تو گل آدم
هم لرزه ز میلادت افتاده به کاخ جم
لرزان چو تن کسری ایوان مدائن هم
برخیز و بزن بانگی ار نو به سر عالم
نجم فلک آرائی شمس قمر افروزی
چشم دو جهان سویت تا باز برافروزی
ای کوه غمت بر دوش وی خصم زده سنگت
ای سنگ ، دلش پر خون از چهره گلرنگت
سوگند به رخسار خونین و دل تنگت
با آن که شده گیتی دانشگه فرهنگت
کفار جهان با هم دارند سر جنگت
آن بسته کمر بهر خاموشی آهنگت
جنگند ز هر جانب تازند به هر عنوان
یک سلسله با عترت یک طایفه با قرآن
بر سینه اسلامت صد درد نهانی بین
پیوسته به تن زخمش از کفر جهانی بین
آن باغ که پروردی باز آی و خزانی بین
هم درد نهان بنگر هم ظلم عیانی بین
گرگان جهان خواری در سلک شبانی بین
فریاد درون بر چرخ ازعالی و دانی بین
بر امت مظلومت ای دین زدمت زنده
تا خصم شود حاکم صد تفرقه افکنده
ای دست احد ما را با هم ید واحد کن
بر ضد ستمکاران بازوی مجاهد کن
پیروز در این عرصه بر دشمن فاسد کن
در بین ملل ما را خادم کن و قائد کن
سرتاسر گیتی را خرم چو مساجد کن
وین مردم عالم را عابد کن و زاهد کن
اجرای کمال دین در همت ما باشد
احیای همه عالم در وحدت ما باشد
تا چند ستمکاری از دشمن دون آید
ظلم و ستم و بیداد از خصم زبون آید
وز دیده این امت درد فریاد درون کن
ای کاش دگر مهدی از پرده برون آید
از سینه اهل درد فریاد درون آید
ای کاش دگر مهد ی از پرده برون آید
پیوسته چو مظلومان (میثم) به دعا کوشد
تا رخت فرج را حق بر قامت او پوشد
🔸شاعر:
#استاد_غلامرضا_سازگار
____________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#ولادت_رسول_اکرم #مدح_امام_صادق
در گرگ و میش صبح پر از ظلمتی که باز
افکند پرده روی سر مردم حجاز
نور حقیقت از طرف عرش سر زد و
لرزید روی فرش تن هر چه که مجاز
شیطان دوباره رانده تر از قبل خویش شد
بت ها به سجده آمده با نیت نماز
آری محمد؛ آنکه رسولان قبل از او
محض نیاز آمده تا او رسد به ناز
او می رسد که بیرق عشقی عمیق را
بر بام روزگار درآرد به اهتزاز
او می رسد که باز خدا منجلی شود
او آمده منادی عشق علی شود
ای آخرین طلوع نبی ها پیام ها
وی اولین شروع وصی ها امام ها
دریا رسیده ای به مصاف سراب ها
دریا رسیده ای به لب تشنه کام ها
افتاده پای معجزه ی آسمانیت
تیغ بیان صاحب علم و کلام ها
باید فقط ز وصف تو و اهل بیت گفت
تا آن زمان که هست زبانی به کام ها
سلمان محمدی شده چون عاشق علی ست
مولاست کیل سنجش تو در مقام ها
نابرده رنج، گنج، میسر نمی شود
هر ثروتی محبت حیدر نمی شود
آوردی از بهشت، به دنیا نسیم را
با خود نسیم مهر خدای رحیم را
آورده ای برای همه سائلان دهر
پشت سر خود ایل و تباری کریم را
آه ای یتیم مکه! تو بابای امتی
زیر پرت امان بده مشتی یتیم را
پر می کشد به گنبد سبزت دلی سیاه
در حائرت مکان بده این یاکریم را
برگرد در غدیر و بگو که صراط کیست
گم می کنیم گاه ره مستقیم را
زخم مرا رهین مداوای خویش کن
من را گدای خانه ی زهرای خویش کن
آرام از کنار پیمبر قدم بزن
شاعر! برو بقیع و در آنجا قلم بزن
حالا برای حضرت صادق غزل بگو
اما کمی به شادی خود رنگ غم بزن
آن قبرهای خاکی غمبار را ببین
این وضع را درون خیالت به هم بزن
بر روی هر مزار، ضریحی درست کن
بر آن ضریح های خیالی حرم بزن
خود را کنار پنجره فولاد فرض کن
و سرنوشت عاشقی ات را رقم بزن
قدری ببار و گریه کن و سلسبیل شو
بر آن مزارهای خیالی دخیل شو
شاعر! دوباره مست شو از فیض ساغری
به به چه ساغری چه شرابی چه کوثری
مردی که شیعیان ز عنایات مکتبش
معروف می شوند پس از این به جعفری
جان ای امام عشق! که می روید از لبت
گل های تازه با نفحات پیمبری
صدها چون ابن حیان یا چون زراره را
باید که پای مکتب علمت بپروری
یا قال باقر است و یا قال صادق است
هر عالمی که خوانده حدیثی به منبری
سرسختی مرا به نگاهی ملیح کن
من را در عشق ایل و تبارت فقیه کن
حالا منم که با دل بی تاب و عاشقم
سرمست بزم عشق تو و این دقایقم
مشتاق حرف های توام آیه ای بخوان
محتاج حرف های تو و قال صادقم
بین حدیث های تو تا حرف کربلاست
من جزو بیقرارترین خلایقم
حرف از حسین می زنی و گریه می کنم
کافی ست که نگاه کنی به سوابقم
این بنده را روانه کن امشب به کربلا
در حائری که زائر آنجاست خالقم
ما را بیا و مثل خودت روضه دار کن
در کشتی سعادت جدت سوار کن
🔸شاعر:
#محمدعلی_بیابانی
____________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#ولادت_رسول_اکرم
ای آفتاب چهرهی تو رشکِ آفتاب
داری به رخ ز نور الهی همی نقاب
ای ماورای عقل بشر قدر و شأن تو
ای در مقام و مرتبه،"لولاک" را خطاب
نور تجلّیات خدایی به ساق عرش؛
ای آمده ز چشمهی افلاک، درّ ناب
حقّا وساطت تو شده وحی را دلیل
تنها وجود تو شده مظروفِ این کتاب
ای وسعت وجود تو آیینهی جمال
هرچه به جز جلال الهیت چون سراب
شأن تو در "دَنیٰ فَتَدَلّیٰ فَقٰابَ قَوْس"
از چشم عارفان دو عالم ربوده خواب
تو آمدی و کاخ شهان گشت زیر و رو
افتاد،ولوله به دل و جان شیخ و شاب
قبل از تو بوی خوش نشنیدی کسی به دهر
آوردی از جنان به جهان، عطر مشک ناب
فردا که ز آفتاب جزا نیست مأمنی
لطف تو میشود به سر امّتت سحاب
همچون علی که گفته "عَبیدِ محمّدم"
ما از دو عالم عشق تو کردیم انتخاب
با هر نبی اگر چه نهان بود مرتضی
بهر تو کرد جلوه خدا، با ابوتراب
بیست و سه سال از لب تو امّتت شنید
راه علیست راه "مَعَ الحَق ّ"، ره ثواب
🔸شاعر:
#وحید_دکامین
___________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#ولادت_رسول_اکرم
نام تو را نبرده مجسم نمیشوند
پیغمبران، گزیدهی عالم نمیشوند
در خیل انبیا، همه تنها پیمبرند
بیگفتن از وجود تو ، آن هم نمیشوند
حتی پیمبران اولوالعزم در قیاس
هموزن با رسالت خاتم نمیشوند
صاحب کتاب مردم دنیا چرا ، ولی
شرط قبول توبهی آدم نمیشوند
افلاکـِ بی تو معنی بودن ندارد و
منظومههای بی تو منظم نمیشوند
هم بی تو این زمین به تعادل نمیرسد
هم کوهها بدون تو محکم نمیشوند
بی تو تمام حی علاهای مأذنه
بعد از شهادتین فراهم نمیشوند
ناگفتههای سرٌ تو با خالق تو را
غیر از علی و فاطمه محرم نمیشوند
ای آفرینش از تو گرفته است تار و پود
ای وسعت مقام تو بی مرز و بی حدود
ای کوهها به بردن نام تو در قیام
ای رودها به گفتن ذکر تو در قعود
ای در اذان مأذنهها زنده تا ابد
ای در گلوی هرچه مؤذن پر از سرود
برگرد و از دوباره حرایی بیافرین
پرشد دوباره عرصه ی تاریخ از یهود
آل امیٌه شکل جدیدی به خود گرفت
شد کعبه در محاصرهی آلی از سعود
وقتش رسیده، باز الم یجعلی بخوان
شد وقت آنکه باز ابابیلها فرود...
می بینم اینکه مردمِ در شعب روسفید
می بینم آنکه روی ابوجهل ها کبود...
یاغی شده است کفر ، زمان مقابله است
طوفان شده است و شهر مهیای زلزله است
پای صلیب در شب نجران شکسته شد
برخیز یا رسول که وقت مباهله است
دنیای ظلم یک طرف اسلام یک طرف
ناحق و حق همیشه دوسوی معادله است
از جزیه و مصالحه دیگر گذشته کار
اصلا چه جای حرف چه جای معامله است
چرخی بزن به معرکهی ثم نبتهل
حالا که انزوای تو را کفر ، یک دله است
میبینم اینکه ظلم جهان را گرفته است
از ما دوباره تاب و توان را گرفته است
دستان استغاثهی ما رو به آسمان
حس قنوت ، پیر و جوان را گرفته است
در استجابت غزلی را که گفتهاند
دست بهار، جان خزان را گرفته است
از شام تا یمن پر از الله اکبر و
شور علی زمین و زمان را گرفته است
آل سعود، شعله ور از بشکه های نفت
خون عقیق، دامنشان را گرفته است
فریادهای سیصد و چندی سوار سبز
از لشگر سیاه ، عنان را گرفته است
بر بام کعبه نام علی را نوشته و
بوی خدا تمام اذان را گرفته است
🔸شاعر:
#محسن_ناصحی
________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#ولادت_رسول_اکرم #مدح_امام_صادق
روزیکه از وجود، دوعالم معاف بود
نور شما به عرش خدا در طواف بود
ارواح و نور و طینت تان پاکِ پاکِ پاک
یعنی وجودتان ز ازل صافِ صاف بود
هریک برآمده ز تجلای دیگری
یک نور واحدی که شعاعش مضاف بود
از نورتان تجلی خلقت شروع شد
آن خلقتی که خالص و بی انحراف بود
ما را هم از وجود شما منَتی رسید
رخسارتان برای دل ما مطاف بود
قالوا بلای ما همه در عرصه الست
در اصل بر ولایت تان اعتراف بود
ای نامتان مرادف ذکر خدایتان
صلِ علیَ النَبیِ و آله، ثنایتان
کی میتوان به وصفِ تو دلبر زبان گشود
کی میتوان فراخورِ شأنت، غزل سرود
کی میتوان به کُنهِ مقامات تو رسید
کی میتوان به مدح تو آقا هنر نمود
نور تو از علی شد و نور علی ز تو
آری سزاست نورٌ علی نور را سجود
آدم چشید غمزۀ تو، شد اَبوالبشر
عالَم هم از کرشمۀ تو یافت این وجود
مجموعِ انبیا به شما امتحان شدند
وَرنه بدونِ اذن تو پیغمبری نبود
ذکر مُسبَحاتِ تو مشق فرشته شد
طرزِ قیام و شیوۀ تسبیح، تا قعود
باید نوشت سر درِ دل، با خطِ جلی
یا مصطفی محمد و یا مرتضی علی
ای فخرِ کائنات که نامت محمد است
مدح و ثنای حضرت تو کار سرمد است
با فکر و ذکر تست که دلها خدایی اَند
بی یاد نام حضرت تو، حالِ ما بد است
قرآن دم از مکارم اخلاق، چون زند
خُلقِ کریم تست که مقصودِ ایزد است
هر قطره از وضوی تو دریای رحمتی ست
باران، رسولِ فضل و کراماتِ احمد است
تنها نه در کنار تو بودن شد افتخار
هر کس نماند بعدِ تو تسلیم، مرتد است
هر کس محبِ تست، علی دوست میشود
هر کس که بی علیست ز آیینِ ما رد است
دین خدا به دامن تو چنگ میزند
دشمن علیهِ تست، دم از جنگ میزند
شک نیست نصرتِ تو همان نصرت خداست
یعنی اطاعت تو همان طاعت خداست
تنها نه از غدیر، ز بَدوِ تولدت
فرمان بیعت تو همان بیعت خداست
تا تو رسول رئفت و مهر و عطوفتی
باران رحمت تو همان رحمت خداست
با دشمنان به شدت و سختی عمل کنی
در اصل، قدرت تو همان قدرت خداست
تَرکِ زیارت تو جفا بر حریم تست
یعنی که حُرمت تو همان حرمت خداست
آل حسین، آل علی، آل فاطمه
الحق که عترت تو همان عترت خداست
وقتی تُرا خدای تو فخر همه نوشت
ذکر تُرا به عرش اباالفاطمه نوشت
روز ولادت تو که دفعِ بلیه شد
روز شهادت تو چه شد محسنیه شد
عالم به وقت آمدنت غرق نور بود
با رفتنَت ز آتش کین، فاطمیه شد
در سال شصت و یک، سرِ نیزه، سرِ حسین
با زینب تو همرهت از قاضریه شد
امروز هم بصیرت زینب چراغ راه
بنگر که خط اول ما زینبیه شد
روح تو بود، روح خدا را بما دمید
یک شعبه از ولای علی نیجریه شد
شکر خدا که مذهب ما هست جعفری
ایام عمرِ شیعه، همه صادقیه شد
ما جان نثار احمدِ محمود مانده ایم
در انتظار مهدی موعود مانده ایم
🔸شاعر:
#محمود_ژولیده
________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#ولادت_رسول_اکرم
رساندهام به حضور تو قلب عاشق را
دل رها شده از محنت خلایق را
دلی که پر زده تا آستان احسانت
که غرق نور اجابت کنی دقایق را
نگاه کن به دلی خسته از تحیر و جهل
ببار جرعهای از کوثر حقایق را
نگاه و مرحمت تو به دل بها داده
و با رضای تو دارم رضای خالق را
مرید صبح نگاه تو میبرد از یاد
مگر ترنم «قال الامامُ صادق» را؟
تویی تو ضامن صبح سعادت شیعه
تویی تو روشنی هر عبادت شیعه
تو آمدی و جهان غرق در خِرَد میشد
دلیلها همه با عشق مستند میشد
تو آمدی پر و بالی دهی به این دلها
به پای درس تو هفت آسمان رصد میشد
خوشا به حال دلی که عروج را فهمید
مسیر روشن تو از بهشت رد میشد
میان آن همه شاگرد شد سعادتمند
کسی که مذهب عشق تو را بَلَد میشد
نفس زدی و جهان را حیات بخشیدی
تجلیات الهی، الی الابد میشد
شدهست جلوهگر از هر کرانه آیاتت
جهان نشسته سر سفرۀ روایاتت
سر ارادت ما و غبار صحن بقیع
همان حریم بهشتی، همان بهشت بدیع
همان دیار الهی که از نسیم خوشش
شدهست شهر مدینه پر از شمیم ربیع
«و یطعمون علی حبّه...» نمایان است
کرانههای کرامت چه بیکران و وسیع
گدایی حرمش اعتبار هر عاشق
امید ماست توسل در این سرای رفیع
کلید معرفت اینجا ارادت و عشق است
سر ارادت ما و غبار صحن بقیع
مگیر از دل من یا رب این سعادت را
گدایی حرم اهلبیت عصمت را
غبار مقدم تو عطر آشنا دارد
برای دیدهام اعجاز کیمیا دارد
گدای خانه به دوش توام، قبولم کن
گدای تو به جز این آستان کجا دارد؟
دگر چه جای گلایه ز فقر میماند
کسی که در دو جهان، مهربان! تو را دارد
دل شکستۀ من حرفهای ناگفته
دل شکستۀ من شوق التجا دارد
کسی که بوده تمام وجودش از جودت
در آستانهات امشب دو خط دعا دارد
همیشه آرزوی پر زدن به سوی بقیع
همیشه حسرت دیدار کربلا دارد
چه می شود همۀ عمر با شما باشم
غبار صحن تو و صحن کربلا باشم
🔸شاعر:
#یوسف_رحیمی
________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#ولادت_رسول_اکرم ص
چشم تا وا میکنی چشم و چراغش میشوی
مثل گل میخندی و شببوی باغش میشوی
شکل عبداللهی و تسکین داغش میشوی
میرسی از راه و پایان فراقش میشوی
غصهاش را محو در چشم سیاهت میکند
خوش به حال آمنه وقتی نگاهت میکند
با حلیمه میروی، تا کوه تعظیمت کند
وسعتش را ـ با سلامی ـ دشت تسلیمت کند
هر چه گل دارد زمین یکباره تقدیمت کند
ضرب در نورت کند بر عشق تقسیمت کند
خانه را با عطر زلفت تا معطر میکنی
دایهها را هم ز مادر مهربانتر میکنی
دید نورت را که در مهتاب بیحد میشود
آسمانِ خانهاش پر رفت و آمد میشود
مست از آیین ابراهیم هم رد میشود
با تو عبدالمطلب، عبدالمحمد میشود
گشت ساغر تا به دستان بنیهاشم رسید
وقت تقسیم محبت شد، ابوالقاسم رسید
یا محمد! عطر نامت مشرق و مغرب گرفت
وقت نقاشی قلم را عشق از راهب گرفت
نازِ لبخندت قرار از سینهٔ یثرب گرفت
خواب را خال تو از چشم ابوطالب گرفت
بیقرارت شد خدیجه قلب او بیطاقت است
تاجر خوشذوق فهمیدهست: عشقت ثروت است
نیم سیب از آن او و نیم دیگر مال تو
داغ حسرت سهم ابتر، ناز کوثر مال تو
از گلستان خدا یاس معطر مال تو
ای یتیم مکه! از امروز مادر مال تو
بوسه تا بر گونهات اُمّ أبیها میزند
روح تو در چشمهایش دل به دریا میزند
دل به دریا میزنی ای نوح کشتیبان ما
تا هوای این دو دریا میبری توفان ما
ای در آغوشت گرفته لؤلؤ و مرجان ما
ای نهاده روی دوشت روح ما ریحان ما
روی این دوشت حسین و روی آن دوشت حسن
«قاب قوسینی» چنین میخواست «أو أدنی» شدن
خوشتر از داوود میخوانی، زبور آوردهای؟
یا کتاب عشق را از کوه نور آوردهای؟
جای آتش، باده از وادی طور آوردهای
کعبه و بَطحا و بتها را به شور آوردهای
گوشهچشمی تا منات و لات و عُزا بشکنند
اخم کن تا برجهای کاخ کسرا بشکنند
ای فدای قد و بالای تو اسماعیلها
بال تو بالاتر از پرهای جبرائیلها
ما عرفناکت زده آتش در این تمثیلها
بُردهای یاسین! دل از توراتها، انجیلها
بی عصا ماندهست، طاها! دست موسی را بگیر
از کلیسای صلیبی حق عیسی را بگیر
باز عطر تازهات تا این حوالی میرسد
منجی دلهای پر، دستان خالی میرسد
گفته بودی میم و حاء و میم و دالی میرسد
نیستی اینجا ببینی با چه حالی میرسد
خال تو، سیمای حیدر، نور زهرا دارد او
جای تو خالی! حسین است و تماشا دارد او
🔸شاعر:
#قاسم_صرافان
____________________________
#ولادت_رسول_اکرم
شهدِ عشقت از ازل در کام دلها ریخته
این محبت را به دلها حق تعالی ریخته
آتشِ آتشکده خاموش گشت و در عوض
آتشِ عشق تو در دلها سراپا ریخته
بر ندارم سر اگر از سجدهء شکرش رواست
کاین محبت را خدا در سینۀ ما ریخته
زیرِ گامت وقتِ میلادت زمین لرزید سخت
پس نبوده بی سبب گر طاقِ کسری ریخته
نیست بی علت که ما اینگونه از خود بیخودیم
دستِ حق در جامِ ما شُربِ طهورا ریخته
اول خلقت خدا هنگام خلقِ روی تو
نقش رویت را به عشق روی زهرا ریخته
دورهء ظلمت سر آمد شد جمالت جلوه گر
مکه از فیض وجودِ پاکِ تو شد مفتخر
وعدهء ادیان تحقق یافت و موعود شد
سرزمین مکه هم بی تابِ این مولود شد
انتظار حق تعالی هم به پایانش رسید
بین مخلوق خدا تقدیر ، آنچه بود شد
مثل خورشیدی دلِ ارض و سما را گرم کرد
دلبری آمد که محبوب دلِ معبود شد
نور رویش خانه های ظلم را تاریک کرد
خانۀ سفیانیان یوم الابد نابود شد
دورهء ظلمت سر آمد تیرگی از یاد رفت
حرکت دنیا به سمتِ روشنی مشهود شد
دامن بنت وهب شد چشمۀ فیض خدا
دشمن فرزند او مغضوب شد مطرود شد
آمده تا که شود انگار ختم المرسلین
جان دو عالم فدای رحمت للعالمین
مکه از روز ازل در بیعت پیغمبر است
فاطمه میراث دارِ این زمین تا آخر است
مکه هم مثل مدینه خانۀ زهرای ماست
کعبه خود مشغول گردیدن به دور مادر است
می زند عالم همه فریاد که حق با علیست
هر که این فریاد را نشنیده تا حالا کر است
شک نکن این آرزو آخر محقق می شود
حقِّ کعبه یک اذانِ کامل و روشنگر است
می رسد روزی که آوایِ موءذن زاده ها
می رسد آنجا به گوش از روز هم روشن تر است
بعد از آن بر منبرِ کعبه اذان شیعیان
اولش الله اکبر آخرش یا حیدر است
ملک پیغمبر به دست شیعه افتد زودِ زود
یک نفس باقیست تا نابودیِ آل سعود
🔸شاعر:
#مهدی_مقیمی
___________________________
#ولادت_رسول_اکرم
کريم السّجايا، جميل الشّيم
نبّى البرايا، شفيع الامم
امام رسل، پيشواى سبيل
امين خدا، مهبط جبرئيل
شفيع الورى، خواجۀ بعث و نشر
امام الهدى، صدر ديوان حشر
کليمى که چرخ فلک طور اوست
همه نورها، پرتو نور اوست
شفيعٌ مطاعٌ نبىُّ کريمٌ
قسيمٌ جسيمٌ نسيمٌ وسيمٌ...
شبى بر نشست، از فلک بر گذشت
به تمکين و جاه از ملک در گذشت
چنان گرم در تيهِ قربت براند
که بر سدره جبريل از او باز ماند
بدو گفت سالار بيت الحرام
که؛ اى حامل وحى، برتر خرام
چو در دوستى مخلصم يافتى
عنانم ز صحبت چرا تافتى؟
بگفتا: فراتر مجالم نماند
بماندم، که نيروى بالم نماند
اگر يکسر موى برتر پرم
فروغ تجلّى بسوزد پرم...
چه نعت پسنديده گويم تو را؟
عليک السلام، اى نبّى الورى
درود ملک بر روان تو باد
بر اصحاب و بر پيروان تو باد
خدايا به حقّ بنىفاطمه
که بر قولم ايمان کنم خاتمه
اگر دعوتم رد کنى ور قبول
من و دست و دامان آل رسول
چه کم گردد، اى صدر فرخنده پى
ز قدرِ رفيعت به درگاه حىّ؟
که باشند مشتى گدايان خيل
به مهمان دار السّلامت طفيل...
بلند آسمان پيش قدرت خجل
تو مخلوق و آدم هنوز آب و گل
تو اصل وجود آمدى از نخست
دگر هر چه موجود شد، فرع توست
ندانم کدامين سخن گويمت؟!
که والاترى ز آنچه من گويمت
تو را عزّ لولاک تمکين، بس است
ثناى تو، طه و ياسين بس است
چه وصفت کند «سعدى» ناتمام؟
عليک الصلوة اى نبّى السّلام
🔸شاعر:
#سعدی_شیرازی
_______________________
:
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#ولادت_رسول_اکرم #مدح_امام_صادق
اوج پروازم آستانه ی توست
مقصد بالم آشیانه ی توست
سبک زیبای زندگانی من
به لبم بازهم ترانه ی توست
آمدی و محبّت آوردی
مهربانی فقط نشانه ی توست
ای وَرای تصور دنیا
از زمین تا خدا کرانه ی توست
آمدی طبع شاعرم گل کرد
غزلی را که عاشقانه ی توست
آرزوی همه پیمبرهاست
شال سبزی که روی شانه ی توست
معجزات رسیدنت گویاست
که بگویی زمان زمانه ی توست
روشنی بخش ظلمت دنیا
نخل اسلام از جوانه ی توست
با تو نام زبانزدی داریم
دین ناب محمدی داریم
ای رسول خدا امین خدا
رحمت الله مسلمین خدا
ای نثارت درود جبرائیل
ای به معراج همنشین خدا
ای رسیده به گوش تو در عرش
صوت زیبا و دلنشین خدا
ای اصولت کرامت و خوبی
ای مرامت دوام دین خدا
مثل ماه شب چهارده بود
دست تو بین آستین خدا
لحظه ی خلقتت یقین دارم
به تو بوده است آفرین خدا
مکه از مقدمت تبرّک شد
باتو شد مکه سرزمین خدا
معدن خیر و رحمت و برکات
به قدوم مبارکت "صلوات"
🔸شاعر:
#محمدحسن_بیات_لو
_____________________________
#ولادت_رسول_اکرم #مدح_امام_صادق
در گرگ و میش صبح پر از ظلمتی که باز
افکند پرده روی سر مردم حجاز
نور حقیقت از طرف عرش سر زد و
لرزید روی فرش تن هر چه که مجاز
شیطان دوباره رانده تر از قبل خویش شد
بت ها به سجده آمده با نیت نماز
آری محمد؛ آنکه رسولان قبل از او
محض نیاز آمده تا او رسد به ناز
او می رسد که بیرق عشقی عمیق را
بر بام روزگار درآرد به اهتزاز
او می رسد که باز خدا منجلی شود
او آمده منادی عشق علی شود
ای آخرین طلوع نبی ها پیام ها
وی اولین شروع وصی ها امام ها
دریا رسیده ای به مصاف سراب ها
دریا رسیده ای به لب تشنه کام ها
افتاده پای معجزه ی آسمانیت
تیغ بیان صاحب علم و کلام ها
باید فقط ز وصف تو و اهل بیت گفت
تا آن زمان که هست زبانی به کام ها
سلمان محمدی شده چون عاشق علی ست
مولاست کیل سنجش تو در مقام ها
نابرده رنج، گنج، میسر نمی شود
هر ثروتی محبت حیدر نمی شود
آوردی از بهشت، به دنیا نسیم را
با خود نسیم مهر خدای رحیم را
آورده ای برای همه سائلان دهر
پشت سر خود ایل و تباری کریم را
آه ای یتیم مکه! تو بابای امتی
زیر پرت امان بده مشتی یتیم را
پر می کشد به گنبد سبزت دلی سیاه
در حائرت مکان بده این یاکریم را
برگرد در غدیر و بگو که صراط کیست
گم می کنیم گاه ره مستقیم را
زخم مرا رهین مداوای خویش کن
من را گدای خانه ی زهرای خویش کن
آرام از کنار پیمبر قدم بزن
شاعر! برو بقیع و در آنجا قلم بزن
حالا برای حضرت صادق غزل بگو
اما کمی به شادی خود رنگ غم بزن
آن قبرهای خاکی غمبار را ببین
این وضع را درون خیالت به هم بزن
بر روی هر مزار، ضریحی درست کن
بر آن ضریح های خیالی حرم بزن
خود را کنار پنجره فولاد فرض کن
و سرنوشت عاشقی ات را رقم بزن
قدری ببار و گریه کن و سلسبیل شو
بر آن مزارهای خیالی دخیل شو
شاعر! دوباره مست شو از فیض ساغری
به به چه ساغری چه شرابی چه کوثری
مردی که شیعیان ز عنایات مکتبش
معروف می شوند پس از این به جعفری
جان ای امام عشق! که می روید از لبت
گل های تازه با نفحات پیمبری
صدها چون ابن حیان یا چون زراره را
باید که پای مکتب علمت بپروری
یا قال باقر است و یا قال صادق است
هر عالمی که خوانده حدیثی به منبری
سرسختی مرا به نگاهی ملیح کن
من را در عشق ایل و تبارت فقیه کن
حالا منم که با دل بی تاب و عاشقم
سرمست بزم عشق تو و این دقایقم
مشتاق حرف های توام آیه ای بخوان
محتاج حرف های تو و قال صادقم
بین حدیث های تو تا حرف کربلاست
من جزو بیقرارترین خلایقم
حرف از حسین می زنی و گریه می کنم
کافی ست که نگاه کنی به سوابقم
این بنده را روانه کن امشب به کربلا
در حائری که زائر آنجاست خالقم
ما را بیا و مثل خودت روضه دار کن
در کشتی سعادت جدت سوار کن
🔸شاعر:
#محمدعلی_بیابانی
___________________________
#ولادت_رسول_اکرم
ای عرش زمین بوست ای چرخ زمین گیرت
ای دست قضا دائم در پنجه تقدیرت
هم پای رسل بسته در حلقه زنجیرت
هم قلب ملک روشن در مکتب تنویرت
پاکان دو عالم پاک از آیه تطهیرت
حسن ازلی پیدا بر خلق ز تصویرت
در روی تو می بینم مهر رخ سرمد را
در وصف تو می خوانم ماکان محمد را
خورشید اگر وام از رخسار تو نستاند
تا حشر ز بی نوری بر کام افق ماند
جبرئیل امین خود را محتاج تو می داند
بر خیل ملک دائم اوصاف تو را خواند
حق عالم خلقت را برگرد تو گرداند
حیدر در مدح از لب بر پای تو افشاند
با آن که بود مولا مخلوق دو عالم را
فرمود که من عبدم پیغمبر اکرم را
ای روح قدس را بال از طایر اقبالت
آیات کتاب الله در حسن و خط و خالت
این هفت فلک خشتی از پایه اجلالت
خادم شده جبریلت سائل شده میکالت
حوران جهان یک یک مرغان سبک بالت
شیطان طمع رحمت دارد ز تو و آلت
احسان ز کف بارد ، رحمت ز دمت خیزد
روح از نفست جوشد فیض از سخنت ریزد
بر خیل رسل بودی ز آغاز پیمبر تو
قرآن و نبوت را اول تو و آخر تو
مینای ولایت را ساقی تو ساغر تو
قانون نبوت را قاضی تو و داور تو
خوبان دو عالم را مولا تو و سرور تو
ما ذره ناچیز و خورشید منور تو
ای در پوشدجا با ما از خویش مران ما را
چون ذره جدا گردد از مهر جهان آرا
تو مشعل ایمانی تو باغ گل دینی
تو جلوه آغازی تو فیض نخستینی
تو آینه حقی تو صاحب آئینی
تو رهبر امکانی تو لنگر تمکینی
دارنده و الیلی آرند و التینی
مدثر و مزمل طاهائی و یاسینی
تو باغی و زهرا گل تو شهری و حیدر در
زهرا تو و تو زهرا حیدر تو و تو حیدر
طوفان شده رام نوح از یمن ولای تو
بشکافته دریا را موسی به عصای تو
بر چرخ چهارم شد عیسی به هوای تو
از چاه برون آمد یوسف به دعای تو
داود ز بورش را خوانده به نوای تو
یونس به دل ماهی مشغول ثنای تو
داور به تو میبالد قرآن به تو مینازد
زهرا به تو دل داده حیدر به تو جان بازد
ای گرگ ز صحراها آورده سلامت را
ای شیر زیان برده بر دوش غلامت را
دشمنت همه جا دیده احسان مدامت را
جبریل ثنا گوید مرغ لب بامت را
قرآن به جبین بسته زیبائی نامت را
لبخند زنان کوثر بوسد لب جامت را
ای فهم رسل کوته از اوج جلال تو
گلبوسه صد یوسف بر روی بلال تو
ای خیل رسل را دست بر دامن آل تو
ای چار کتاب الله اوصاف کمال تو
سیل همه رحمت ها جاری ز جبال تو
با وحی کند پرواز کعراج خیال تو
مخلوق نه بل خالق مشتاق جمال تو
ره بسته شود بر صبح بی صوت بلال تو
فرمانده افلاکی ماه کره خاکی
چون ذات خدا پاکی ممدوح به لولاکی
ای پرچم توحیدت بر شانه نه طارم
ای خیل نبیین را هم اول و هم خاتم
خار تو گل عالم خاک تو گل آدم
هم لرزه ز میلادت افتاده به کاخ جم
لرزان چو تن کسری ایوان مدائن هم
برخیز و بزن بانگی ار نو به سر عالم
نجم فلک آرائی شمس قمر افروزی
چشم دو جهان سویت تا باز برافروزی
ای کوه غمت بر دوش وی خصم زده سنگت
ای سنگ ، دلش پر خون از چهره گلرنگت
سوگند به رخسار خونین و دل تنگت
با آن که شده گیتی دانشگه فرهنگت
کفار جهان با هم دارند سر جنگت
آن بسته کمر بهر خاموشی آهنگت
جنگند ز هر جانب تازند به هر عنوان
یک سلسله با عترت یک طایفه با قرآن
بر سینه اسلامت صد درد نهانی بین
پیوسته به تن زخمش از کفر جهانی بین
آن باغ که پروردی باز آی و خزانی بین
هم درد نهان بنگر هم ظلم عیانی بین
گرگان جهان خواری در سلک شبانی بین
فریاد درون بر چرخ ازعالی و دانی بین
بر امت مظلومت ای دین زدمت زنده
تا خصم شود حاکم صد تفرقه افکنده
ای دست احد ما را با هم ید واحد کن
بر ضد ستمکاران بازوی مجاهد کن
پیروز در این عرصه بر دشمن فاسد کن
در بین ملل ما را خادم کن و قائد کن
سرتاسر گیتی را خرم چو مساجد کن
وین مردم عالم را عابد کن و زاهد کن
اجرای کمال دین در همت ما باشد
احیای همه عالم در وحدت ما باشد
تا چند ستمکاری از دشمن دون آید
ظلم و ستم و بیداد از خصم زبون آید
وز دیده این امت درد فریاد درون کن
ای کاش دگر مهدی از پرده برون آید
از سینه اهل درد فریاد درون آید
ای کاش دگر مهد ی از پرده برون آید
پیوسته چو مظلومان (میثم) به دعا کوشد
تا رخت فرج را حق بر قامت او پوشد
🔸شاعر:
#استاد_غلامرضا_سازگار
____________________________
:
#ولادت_رسول_اکرم
آمد آن کس ،که سیاهی بِزُداید زِ دل ما
و سلامی بفرستد ز همه، در بر مولا
همهٔ رحمت حق از جَبَل رحمت توست
و نسیمی که وزیدن بگرفت است به هر جا
شده آتشکدهٔ پارس خموش، از قدم تو
این خبر را برساند ،کسی بر در کسریٰ
چون تَرَک بر سر ایوان مدائن افتد
همه بینند فرو ریخته شد گنبد کسریٰ
از یَمَن آمده آن ابرهه و لشکر فیلش
با ابابیل ،لگدمال شده دولت صنعا
خانه آمنه و چشمه نور ازلی است ولیکن
نور این خانه مُنَّور شده بر عالم و دنیا
مژدهٔ آمدن ختم رسولان ،که جبریل
برسانند ملک ،از به ثَری تا به ثُرَّیا
در جمالات رُخش نور رسالت ،که ببیند؟
هر کسی پی بِبَرد بر سخن ناب بُحيرا
آمنه فخر زنان بشریت شده امشب
فخر بر مریم و هم آسیه و هاجر و حَوَّا
به کمالش همه جا یاد کند از ید موسیٰ
به جلالش به دمادم بِدَمَد از دم عیسیٰ
از وجود قدمش رفت به یغما ،بلا شک
عِرضِ لات و هُبَل و سَجِّه و عُزّٰا
تا بلالش صلواتی به محمد(ص) بفرستد
همهٔ کُل رُسُل در بر او عَرض تمنا
همهٔ عالمیان ،کل مَلَک خاک و جودش
ببرند امر ورا نَک به سَمِعنٰا و اَطَعْنا
دولت آل سعودی بگرفتست حریمش
ملتش را نبرد،... دولت ابلیس به یغما
قبله ام بین بقیع و حرم توست محمد(ص)
چون سما سجده برد بر رخ آن گنبد خَضْرا
زاد روزت ببرم تهنیتی بر رخ حیدر
عَرض تبریک مرا وی ببرد در بر زهرا(س)
چون محمد به زبان گفت، علی(ع) جان من است.!
به فدای رخ او، آن علی عالی اعلا
🔸شاعر:
#مهدی_خاکی
______________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
#ولادت_رسول_اکرم
طبع خشکیده را حیات ببخش
همه ی شهر را غزلخوان کن
خیر مقدم , خوش آمدی ای عشق!
عاشقی را دوباره بنیان کن
همه ی چشم ها به چشم تو و
دامن غرق نور آمنه است
چشم وا کن عزیزعبدالله
مادرت را به غمزه مهمان کن
همه دم ای موحد آگاه
میچکد از لب تو بسم الله
بنشین و به ریش کفر بخند
خواب هر خسرو را پریشان کن
نه فقط اینکه طاق کسری را
همه ی شهر را به لرزه درآر
نظری سوی هرچه کنگره کن
هرچه آتشکده ست ویران کن
جاهلیت امان مان را برد
سیل ظلم و خرافه راه افتاد
کشتی ات را نشان بده ای نوح
و دوباره مهار طوفان کن
آی موسای بی عصای ما
باز هم ساحران همه جمع اند
معجزات نهفته ی خود را
از دل آیه ها نمایان کن
داده بودند این بشارت را
که مسیحی ز راه می آید
از غم و غصه ها فلج شده ایم
درد ما را بیا و درمان کن
علت خلق هر غزلواره !
ای رسول میان گهواره !
"أسلموا" را بخوان به لهجه ی خود
همه ی شهر را مسلمان کن
برکت از نگاه تو جاری
لب ما تشنه ی ترحم تو
لطف کن ای پیمبر رحمت
سفره ی خلق را پر از نان کن
تو همانی که برگزیده شدی
بعد یک اربعین رسیده شدی
دست داری در عالم خلقت
ولی از چشم شور کتمان کن
عَجَزَ الواصِفونَ عَنْ صِفَتِکْ
ماعَرَفْناکَ حَقَّ مَعرِفَتِک
تا به سجده مرا نیفکندی
قدر خود را به جبر پنهان کن
تو نه تنها مرا "ولی" هستی
تو نبی مَعَ العَلی هستی
یاعلی را همیشه پیوست
آیه های نجیب قرآن کن
به صلاح است اگر اجازه بده
تا عجم سهم خویش را ببرد
رحمت واسعه ! قنوت بگیر
"روزبه "را "جناب سلمان" کن
چندفصلی ست خشکسالی ها
کار داده ست دستمان آقا
چشمه ی چشم مان ندارد اشک
جان زهرا دعای باران کن
به دعایی فقط بسنده نکن
برو بر منبر و نصیحت کن
ماهمه تشنگان موعظه ایم
لذت فیض را دوچندان کن
از زمانی که باخبر گشتم
سر به زیر تو سربلند شده
آمدم تا اسیر تو باشم
مور دربار را سلیمان کن
🔸شاعر:
#علیرضا_خاکساری
_______________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
#مدح_امام_صادق
دلم به غیر شما با کسی موافق نیست
گلی به عطر خوش پیچک وشقایق نیست
به دست آتش دوزخ همیشه در بند است
به نام نامی توهرکسی که عاشق نیست
به غیرسینه ی پاکت که معدن علم است
دگر به هیچ کجا این همه حقایق نیست
به پای مکتب تو هر که آمد عالم شد
برای فهم کلاست غریبه لایق نیست
نشسته ام بدهم گوش بر روایاتت
قسم به جان تو بهتر از این دقایق نیست
اگر که مذهب من جعفری وشیعه شدم
مراد مکتب من جز "امام صادق" نیست
🔸شاعر:
#محمدحسن_بیات_لو
_______________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
#ولادت_رسول_اکرم
تا داشتهام فقط تو را داشتهام
با نام تو قد و قامت افراشتهام
بوی صلوات میدهد دستانم
از بس که گل محمدی کاشتهام
#سعید_بیابانکی
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
هدایت شده از 🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
#ولادت_رسول_اکرم
تا داشتهام فقط تو را داشتهام
با نام تو قد و قامت افراشتهام
بوی صلوات میدهد دستانم
از بس که گل محمدی کاشتهام
#سعید_بیابانکی
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
#ولادت_رسول_اکرم
به دستِ دین تو أدیانِ سابق میشود تکمیل
رسیدی تا به ویرانی روَد اصحابِ شوم ِ فیل
بخوان پیغمبرانه! چون که با لحنِ حجاز تو
به واللهِ دو چندان میشود زیباییِ ترتیل
محاسن را معطّر کردی و عطّارهای شهر
کم آوردند و شد بازارشان بی رونق و تعطیل
به باباهای در جهلِ مرکّب خفتۂ بی دین؛
پس از این عشقِ دختربچه ها را میدهی تحویل
عقیقِ دستهایت میشود مُهر نمازِ نوح
عبایت میشود سجادۂ عیسی و اسماعیل
«امین» بودی و با ایمان گمانم مادرِ موسی-
به دستانت سپرده کودکش را در کنارِ نیل
نشسته گوشۂ معبد، تورّق میکند هر شب
چه خوش می گوید از قرانِ تو؛ تورات با إنجیل
همان قران که «حبلُ اللّه» را «وحدت» تلقّی کرد
خوشا آنکس که دارد در سکوتش قدرتِ تحلیل
محمّد(ص) خواندمت جایِ رسول الله! امشب را...
کمی بگذار قربانت شوم مانندِ جبرائیل
«ولی الله» خواندی در غدیرِ خم! بدونِ شک-
به عشقت «یاعلی(ع)» میگوید آری صورِ اسرافیل!
🔸شاعر:
#مرضیه_عاطفی
___________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️