#در_مسیر_بندگی ۸۱۱
سر ز مستی برنگیرد تا به صبح روز حشر
هرکه چون من در ازل یکجرعه خورد از جام دوست
🔶 دعایی که سید ابن طاووس از حضرت حجت علیهالسلام در سرداب شنیدهاند:
... اَللهُم اِنَّ شِیعَتَنا خُلقَت مِن شُعاعِ اَنوارِنا وَ بَقِیَةِ طِینَتِنا وَ قَد فَعَلوا ذُنوباً کَثیرَةً اِتِکالاً عَلی حُبِّنا وَ وِلایَتِنا فَاِن کانَت ذُنوبُهُم بَینَکَ وَ بَینَهُم فَاصفِح عَنهُم...
خدایا؛ #شیعیان ما را از شعاع نور ما و بقیه طینت ما خلق کردهای، آنها #گناهان زیادی با اتکاء بر محبت به ما و ولایت ما کردهاند، اگر گناهان آنها گناهی است که در ارتباط با توست از آنها بگذر ...
📚 منبع:
بحارالانوار، ج۵۳، ص۳۰۲
شاعر: #حافظ
@Roznegaar
#خانواده
❤️ #همسرتان را بابت #سخن_خوبی که میگوید تمجید کنید و به #خصوصیات_مثبت او دقت کنید.
💕 اگر او #شوخ_طبع است به او بگویید: این حالت او باعث #احساس_نشاط شما میگردد.
💝 اگر او #راستگو و #درستکار است به او بگویید: چه #خصیصههای_زیبایی داری و شما این #صفات را خیلی دوست دارید.
💖 اگر #باوفاست به او بگویید: چقدر عالی است که میتوان به او #اعتماد کرد.
@Roznegaar
#موفقیت
💭 ذهنتان را باز نگاه دارید.
داشتن #ذهن_باز به معنی تمایل به بررسی #ایدههای_جدید و متفاوت است.
💡 #افراد_موفق میدانند که هر دیدگاهی به نوبهی خود #فرصت_رشد آنها را فراهم میکند. آنها قادرند نظرشان را در مواجهه با واقعیات و اتفاقات جدید تغییر دهند و به مسائل و #مشکلات از زاویهی #دید_متفاوت نگاه کنند.
💎 یکی از راههای باز نگاه داشتن #ذهن این است که سعی کنید از هر مکالمهای حداقل یک نکتهی مفید به دست آورید.
@Roznegaar
#کدام_خدا
💢استاد شهید #مرتضی_مطهری :
✅ خداى #قرآن برخلاف خداى فلاسفه يک موجود #خشک و بى روح و بيگانه با بشر نيست. خداى قرآن از #رگ_گردن انسان به انسان #نزديكتر است، با انسان در داد و ستد است، با او خشنودى متقابل دارد، او را به خود #جذب مى كند و مايه #آرامش دل اوست.
بشر با او انس و الفت دارد، بلكه همه #اشياء او را مى خواهند و او را مى خوانند. تمام موجودات از عمق و ژرفاى وجود خود با او سر و سرّ دارند، او را ثنا مى گويند و #تسبيح مى كنند.
📚وحی و نبوت، ص92
@Roznegaar
🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
🍃🌺
🌺
#داستان_کوتاه
💥 #باغبان_کور
مردی در یك خانهی كوچك، با باغچهای بزرگ و بسیار زیبا زندگی می كرد. او چند سال پیش در اثر یك تصادف، بینایی خود را از دست داده بود و همهی اوقات فراغتش را در آن باغچه به سر می برد. گیاهان را آب می داد، به چمنها می رسید و رزها را هرس می كرد. باغچه در بهار، تابستان و پاییز، منظرهای دلانگیز داشت و سرشار از رنگهای شاد بود.
روزی، شخصی كه ماجرای باغبان كور را شنیده بود، به دیدار او آمد. از باغبان پرسید: «خواهش می كنم، به من بگویید چرا این كار را می كنید
آن گونه كه شنیدهام، شما اصلاً قادر به دیدن نیستید.»
«بله، من كاملاً نابینا هستم!»
«پس چرا این همه برای باغچهی خود زحمت می كشید؟ شما كه قادر به تشخیص رنگها نیستید، پس چه بهرهای از این همه گلهای رنگارنگ می برید؟»
باغبان كور به پرچین باغچه تكیه داد و لبخندزنان به مرد غریبه گفت:
«خب، من دلایل خوبی برای این كار خود دارم. من همواره از باغبانی خوشم می آمد. به نظرم میرسد كه دست كشیدن از این كار به سبب نابینایی، دلیل قانعكنندهای نیست. البته نمیتوانم ببینم كه چه گیاهانی در باغچهام می رویند؛ ولی هنوز می توانم آنها را لمس و احساس كنم. من نمی توانم رنگها را از هم تشخیص دهم، ولی می توانم عطر گلهایی را كه می كارم، ببویم و دلیل دیگر من، شما هستید.»
«چرا من؟ شما كه اصلاً مرا نمی شناسید!»
«البته من شما را نمی شناسم، ولی گاهی اوقات، شخصی چون شما از اینجا رد می شود و كنار باغچهی من می ایستد. اگر این تكه زمین، باغچهای بدون گیاه و خشك بود، دیدن منظرهی آن برای شما خوشایند نبود. به نظر من نباید از انجام كاری به این سبب چشمپوشی كنیم كه در نگاه نخست، سود چندانی برای خود ما ندارد؛ در صورتی كه ممكن است كمك ناچیزی به دیگران بكند.»
مرد به فكر فرو رفت و گفت: «من از این زاویه به موضوع نگاه نكرده بودم.»
باغبان پیر لبخندزنان به سخن خود ادامه داد:
«به علاوه مردم از اینجا رد می شوند و با دیدن باغچهی من، احساس شادی می كنند؛ می ایستند و كمی با من سخن می گویند. درست مانند شما؛ این كار برای یك انسان نابینا ارزش زیادی دارد.»
🌺
🍃🌺
🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
@Roznegaar