#ستارگان_کربلا
#حنظلة_بن_اسعد_شِبامی
👈حنظلة بن اسعد شِبامی از قبیله «همدان» و از چهرههای سرشناس و شجاع و سخنوری فصیح و قاری قرآن بود. #امام_حسین (علیهالسلام) وی را به عنوان پیک خود برای رساندن نامههایش به عمر سعد برگزیده بود.
(موسوی زنجانی، وسیلة الدارین، ج1)
🔹هنگامی که قصد کرد به میدان نبرد رود، پیش روی امام حسین (علیهالسلام) ایستاد و خطاب به لشکر دشمن این آیه را خواند:
«یا قَوْمِ إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ مِثْلَ یَوْمِ الْأَحْزابِ، مِثْلَ دَأْبِ قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ الَّذِینَ مِنْ بَعْدِهِمْ، وَ مَا اللَّهُ یُرِیدُ ظُلْماً لِلْعِبادِ، وَ یا قَوْمِ إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ یَوْمَ التَّنادِ، یَوْمَ تُوَلُّونَ مُدْبِرِینَ ما لَکُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ عاصِمٍ، وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هاد؛ اى قوم من، برایتان از روز سخت گروههاى مشرک بیمناک هستم، مثل سنت عذابى که در نوح و عاد و ثمود و کسانى که پس از آنان بودهاند، جریان پیدا کرد. خداوند نمىخواهد به بندگان ستم روا دارد، اى قوم من برایتان از روز قیامت [روزى که فریاد مردم بلند گردد] مىترسم، روزى که [از عذاب] پشت کنید ولى از سوى خدا هیچ حافظى ندارید، و کسى را که خدا گمراه کند، هیچ راهنمایى نخواهد داشت» (غافر، 30 ـ33)
🔸امام حسین علیهالسلام با اندوه به حنظله فرمود:
یا بن اسعد، خدا رحمتت کند. آنها [پیشتر] دعوتت را به حق و حقیقت نمیپذیرند و براى نابودى شما و یارانت قیام کرده و مستوجب عذاب شدهاند چه رسد به حال که دیگر برادران صالح شما را کشتهاند. (وقعة الطف، ص235)
🔹حنظله گفت: راست مىگویى، فدایت شوم؛ شما عالمتر و داناتر از من و در دعوت کردنشان به حق شایستهترى، آیا ما به سوى آخرت نمىرویم و به برادرانمان ملحق نمىشویم؟ حضرت فرمود:
«برو به جایگاهى بهتر از دنیا و ما فیها، [برو] به #ملکى که از بین رفتنى نیست؛رُحْ إِلَى مَا هُوَ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الدُّنْیَا وَ مَا فِیهَا وَ إِلَى مُلْکٍ لا یَبْلى
(اشاره به سوره طه20)»
🔸حنظله] گفت: السلام علیک یا أبا عبد الله؛ صلّى اللّه علیک و على أهل بیتک؛ خدا ما را در بهشتش به یکدیگر بشناساند. امام فرمود:
آمین، آمین. سپس به میدان رفت و به مقام والای شهادت دست یافت.
🔹در زیات ناحیه مقدسه امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) خطاب به حنظله میفرماید «السَّلَامُ عَلَى حَنْظَلَةَ بْنِ أَسْعَدَ الشِّبَامِی»
@Roznegaar
☀️ طلوع خورشید عظمت
🔹 #رهبرانقلاب :
دو روز قبل در یک بیابان، برادر و امام و رهبر او را با این همه عزیزان و جوانان و فرزندان از بین بردهاند، زنان و کودکان را اسیر کردهاند، آوردهاند در مقابل چشم مردم.
🌱 در یک چنین شرائط بحرانی، ناگهان این خورشید عظمت طلوع میکند؛ همان لحنی را به کار میبرد که پدرش امیرالمؤمنین بر روی منبر خلافت در مقابل امت خود به کار میبرد. ۱۳۸۹/۰۲/۰۱
@Roznegaar
🏴 شب #یازدهم_محرم : #شام_غریبان
چون جنگ به پايان رسيد و رأس مطهر حسین(علیه السلام) را از بدن جدا كردند؛ به لباسهاي پاره پاره آن حضرت نيز رحم نكردند و عمامه، پيراهن و كفشهای امام(علیه السلام) را ربودند…
اسب امام، با سر و مويي خون آلود به سوي خيمهها رفت. زنان و دختران اهل بيت (علیهم السلام) با ديدن اسب خونين و بيسوار، فهميدند كه ديگر بيكس و يتيم شدهاند و صدا به گريه و شيون بلند كردند.
پس لشكر دشمن به سوي حرم پيامبر(صل الله علیه و آله) حمله كردند. از يك سو اين خيمهها را آتش ميزدند و از سوي ديگر هر آنچه ميديدند غارت ميكردند. آنان حتي به حجاب زنان نيز رحم نميكردند و لباسهاي بانوان اهل بيت (علیهم السلام) را ميكشيدند و ميبردند. زنان و دختركان، سربرهنه و هراسان، از خيمهها فرار ميكردند در حاليكه خار و خس بيابان، پایِ برهنه آنان را می درید…
بانوان حرم، كه از خيمهها به سوي بيابان دويده بودند، ناگاه با گودال قتلگاه و پيكر بيسر حسين(علیه السلام) روبرو شدند. راوي ميگويد: به خدا فراموش نميكنم زينب دختر علي(علیه السلام) را كه زاري ميكرد و به آواز سوزناك ميگفت: "يا محمداه! صلی عليك مليك السماء، هذا حسين مُرمل بالدما مقطع الاعضاء، و بناتك سباتا، و إلی الله المشتكی ..."
"يا محمد! فرشتگان آسمان بر تو درود فرستند! بنگر كه اين حسین توست، به خون آغشته، با اعضايي از هم جدا گشته. بنگر كه اين دختران تو هستند، اسير شده و در بيابانها رها گشته..."
لشكريان يزید كه به غارت خيمهها مشغول شده بودند، به خيمهاي رسيدند كه علي بن الحسين السجاد(علیه السلام) در آن بيمار و تب آلود افتاده بود. «شمر بن ذي الجوشن» شمشير كشيد تا او را بكشد، اما عدهاي از همراهانش به او نهيب زدند: "آيا شرم نميكني و ميخواهي اين جوان بيمار را هم بكشی؟" شمر لعین گفت: "فرمان امير است كه همه فرزندان حسين را بكشم". همراهان با شدت مانع وي شدند تا سرانجام دست از اين كار برداشت… و خداوند در زرهي از بيماري، جان وليّ خويش را حفظ فرمود.
سپس دشمن دنی، رذالت و پستي خويش به منتها رساند؛ «عمر سعد» در بين لشکريانش فرياد كشيد: "چه كسي حاضر است كه بر پيكر حسين، اسب بتازاند؟!" ده نفر ـ که راویان شهادت داده اند هر ده، حرامزاده بودند ــ حاضر شدند كه اين جنايت و وقاحت بزرگ را انجام دهند. پس اسبها را آماده كردند و آنان را بر پيكر بيسر و قطعه قطعه امام(علیه السلام) تازاندند؛ آنگونه كه استخوانهاي سينه امام شكست و نرم شد...
صحرای كربلا ميرفت كه تاريك و تاريكتر شود؛ و گرگان گرسنه، در جاي جاي آن به دنبال دختركان و طفلان ميدويدند تا شايد گوشوارهاي از گوش آنان بكشند یا خلخالي از پاي آنان بربايند…
ا▪️▪️🔲▪️▪️ا
راوی نوشت روی تنت پا گذاشتند
سر را جدا نموده و تن را گذاشتند
آقا بگو که بی صفتان روی پیکرت
جایی برای بوسه ی زهرا گذاشتند؟
نزدیک عصر بود که زینب اسیر شد
نزدیک عصر بود تنت جا گذاشتند
دادی به خاک جسم علی اصغر و ببین
اکنون به روی نیزه سرش را گذاشتند
خیز و ببین که راس علی اکبر تو را
در همجواری سر سقا گذاشتند
تا خون کنند جان و دل زینب تو را
راس به خون خضاب تو بالا گذاشتند . . .
الا لعنة الله على القوم الظالمين
@Roznegaar