✅حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
🔹رجالی را دیدهایم که اهل #علم و #عمل بودند و ساده و بیآلایش زندگی کردند، و در لباس و مسکن و خوراک زاهد بودند.
🔸غصۀ ما برای این است که مثل آنها نیستیم!
📚 در محضر بهجت، ج١، ص٣٣٩
@Roznegaar
✅حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
🔸 با همۀ بیداری و توطئههای دشمنان در خوابیم، پس کی بیدار میشویم تا ببینیم دشمن علیه ما چه میکند؟!
📚 در محضر بهجت، ج١، ص٣٠
@Roznegaar
#هر_صبح_یک_آیه
#قرآن_کریم
🌺 اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم 🌺
«وَأُحِيطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ يُقَلِّبُ كَفَّيْهِ عَلَىَ مَا أَنفَقَ فِيهَا وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَىَ عُرُوشِهَا وَيَقُولُ يَا لَيْتَنِي لَمْ أُشْرِكْ بِرَبِّي أَحَدًا»
(به هر حال عذاب الهی فرا رسید،) و تمام میوههای آن نابود شد؛ و او بخاطر هزینه هایی که در آن صرف کرده بود، پیوسته دستهای خود را به هم میمالید -در حالی که تمام باغ بر داربستهایش فرو ریخته بود- و میگفت: «ای کاش کسی را همتای پروردگارم قرار نداده بودم!»
#سوره_کهف آیه ۴۲
@Roznegaar
❇ #تفسیر_آیه
سرانجام گفتگوى این دو نفر پایان گرفت بى آن که مرد موحّد توانسته باشد در اعماق جان آن ثروتمند مغرور و بى ایمان، نفوذ کند، و با همین روحیه و طرز تفکر به خانه خود بازگشت.
غافل از این که: فرمان الهى دائر به نابودى باغ ها و زراعت هاى سرسبزش صادر شده است، و باید کیفر غرور و شرک خود را در همین جهان ببیند و سرنوشتش درس عبرتى براى دیگران شود.
در لحظه هائى که پرده هاى سیاه شب همه جا را فرا گرفته بود، عذاب الهى نازل شد، به صورت صاعقه اى مرگبار، و یا طوفانى کوبنده و وحشتناک، و یا زلزله اى ویرانگر و هول انگیز، هر چه بود، در لحظاتى کوتاه، این باغ هاى پرطراوت، درختان سر به فلک کشیده، و زراعت به ثمر نشسته را در هم کوبید و ویران کرد: و عذاب الهى به فرمان خدا از هر سو محصولات آن مرد را احاطه و نابود ساخت (وَ أُحِیطَ بِثَمَرِهِ).
أُحِیْطَ از ماده احاطه است و در این گونه موارد، به معنى عذاب فراگیر است که نتیجه آن، نابودى کامل است.
صبحگاهان که صاحب باغ با یک سلسله رؤیاها به منظور سرکشى و بهره گیرى از محصولات باغ به سوى آن حرکت کرد، همین که نزدیک شد، با منظره وحشتناکى روبرو گشت، آن چنان که دهانش از تعجب بازماند، و چشمانش بى فروغ شد و از حرکت ایستاد.
نمى دانست این صحنه را در خواب مى بیند، یا بیدارى؟! درختان نخل سر به فلک کشیده همه بر خاک فرو غلطیده بودند، زراعت ها زیر و رو شده، و کمتر اثرى از حیات و زندگى در آنجا به چشم مى خورد.
گوئى در آنجا هرگز باغ خرم و زمین هاى سرسبزى وجود نداشته، و ناله هاى غم انگیز جغدها در ویرانه هایش طنین انداز بوده است، قلبش به طپش افتاد، رنگ از چهره اش پرید، آب در دهانش خشکید، و آنچه از کبر و غرور بر دل و مغز او سنگینى مى کرد، یک باره فرو ریخت!
گوئى از یک خواب عمیق و طولانى بیدار شده است: او مرتباً دستها را به هم مىمالید و در فکر هزینههاى سنگینى بود که در یک عمر، از هر طرف فراهم نموده و در آن خرج کرده بود، اکنون همه بر باد رفته و بر پایه ها فرو ریخته بود (فَأَصْبَحَ یُقَلِّبُ کَفَّیْهِ عَلى ما أَنْفَقَ فِیها وَ هِیَ خاوِیَةٌ عَلى عُرُوشِها).
درست در این هنگام بود که از گفته ها، اندیشه هاى پوچ و باطل خود پشیمان گشت و مى گفت: اى کاش! احدى را شریک پروردگارم نمى دانستم، و اى کاش! هرگز راه شرک را نمى پوئیدم (وَ یَقُولُ یا لَیْتَنِی لَمْ أُشْرِکْ بِرَبِّی أَحَداً).
#تفسیر_نمونه
ذیل آیه ۴۲ #سوره_کهف
@Roznegaar