eitaa logo
روزنگار
826 دنبال‌کننده
59.3هزار عکس
25.8هزار ویدیو
1.4هزار فایل
مجله روزنگار ، حاوی مطالب مفید در موضوعات مختلف مرتبط با حال و هوای روز و کاربردی است. قدمت چندین ساله این کانال آنرا به مرجعی قابل جستجو تبدیل کرده است.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺 اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم 🌺 «فَأَشَارَتْ إِلَيْهِ قَالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَن كَانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّا» (مریم) به او اشاره کرد؛ گفتند: «چگونه با کودکی که در گاهواره است سخن بگوییم؟!» آیه ۲۹ @Roznegaar
در این هنگام، مریم به فرمان خدا سکوت کرد، تنها کارى که انجام داد این بود که اشاره به نوزادش عیسى کرد (فَأَشارَتْ إِلَیْهِ). اما این کار بیشتر تعجب آنها را برانگیخت و شاید جمعى آن را حمل بر سخریه کرده خشمناک شده گفتند: مریم! با چنین کارى که انجام داده‌اى قوم خود را مسخره نیز مى کنى! به هر حال به او گفتند: ما چگونه با کودکى که در گاهواره است سخن بگوئیم؟! (قالُوا کَیْفَ نُکَلِّمُ مَنْ کانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیّاً). 🌺🌺🌺 مفسران در مورد کلمه کانَ که دلالت بر ماضى دارد، در اینجا گفتگو بسیار کرده اند، ولى ظاهر این است: این کلمه در اینجا اشاره به ثبوت و لزوم وصف موجود است و به تعبیر روشن‌تر آن‌ها به مریم گفتند: ما چگونه با بچه‌اى که در گهواره بوده و هست، سخن بگوئیم؟ شاهد این معنى آیات دیگر قرآن است مانند: کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّة أُخْرِجَتْ لِلنّاسِ: شما بهترین امتى بودید که به سود جامعه انسانى به وجود آمدید. مسلماً جمله کُنْتُم بودید در اینجا به معنى ماضى نیست، بلکه بیان استمرار و ثبوت این صفات براى جامعه اسلامى است. و نیز درباره مَهْد گهواره بحث کرده اند که عیسى(علیه السلام) هنوز به گهواره نرسیده بود، بلکه ظاهر آیات این است به محض ورود مریم در میان جمعیت، در حالى که عیسى(علیه السلام) در آغوشش بود، این سخن در میان او و مردم رد و بدل شد. اما با توجه به معنى کلمه مهْد در لغت عرب، پاسخ این سؤال روشن مى شود. واژه مَهْد ـ چنان که راغب در مفردات مى گوید: ـ به معنى جایگاهى است که براى کودک آماده مى کنند، خواه گهواره باشد، یا دامان مادر و یا بستر، و مهد و مهاد هر دو در لغت به معنى: المَکانُ الْمُمَهَّدُ الْمُوَطّأُ: محل آماده شده و گسترده (براى استراحت و خواب) آمده است. ذیل آیه ۲۹ @Roznegaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤 از خدا می‌خواهم که مرا به جایگاه محمود و ستوده‌ای که شما نزد خداوند دارید؛ برساند @Roznegaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از ریحانه
❤️ | ۲۳۲ روز همدلی 👈🏻 روایتی از حال و هوای خانواده‌های اعضای ناوگروه ۸۶ در دیدار رهبر انقلاب (قسمت اول) 🔹 چند سال از کودکی‌ام را کنار سواحل آب‌های جنوب زندگی کرده‌ام. این است که با لحظه‌های انتظار آشنا هستم. شش ساله بودم که مادر دستم را می‌گرفت و می‌رفتیم خرید. بوی ماهی و هوای شرجی که به صورتم می‌خورد، می‌فهمیدم که به مقصد رسیده‌‌ایم. چشمم به زن‌ها و بچه‌هایی می‌افتاد که دست‌هایشان را برای ملوان‌ها تکان می‌دادند و به خدا می‌سپردنشان و همیشه فکر می‌کردم وجود یک دریانورد در خانواده چقدر می‌تواند هیجان‌انگیز باشد. 🔸 حالا بعد از سال‌ها انگار با همان انتظارکشیدن‌ها اینجا هستم و به موج جمعیت حاضر در حسینیه نگاه می‌کنم. خانمی آرام صدایم می‌‌زند و می‌گوید: 🔹 توی راه ایستادی عزیزم. یکم میری اون طرف؟ 🔸 از سر راه کنار می‌روم و به راه‌هایی فکر می‌کنم که افسران ناوگروه نیروی دریایی در این هشت ماه طی کرده‌اند. مسیری برایم باز می‌شود و جلو می‌روم. پسربچه‌ای از پدرش جدا می‌شود و سمت مادرش می‌آید. مادر او را بغل می‌گیرد. کنارشان می‌نشینم. لابه‌لای حرف‌ها با مادرش، از پسر بچه می‌پرسم: 🔹 چقدر دلت برای بابا تنگ شده بود؟ دست‌هایش را باز می‌کند و مربع‌های پیراهن چهارخانه‌اش به اندازه‌ای کِش می‌آید که اندازه دلتنگی‌اش را به من نشان می‌دهد. 🔸 مادرش می‌گوید: هشت ماهی که پدرش روی دریا بود، به‌اندازه یک سال درس خوندن برام گذشت. همسرم که سفر روی دریا را شروع کرد، پسرم تازه می‌رفت مدرسه و وقتی برگشت، کارنامه کلاس اول پسرمان، توی دستش بود. 🔹به حال و هوای روزهای آخر مدرسه برگشتم. به همان روزهایی که چقدر نگاه تحسین‌برانگیز پدر روی تک تک نمراتم برایم مهم بود. دختربچه‌ای که صورتش کمی سرخ شده، توجهم را جلب می‌کند. کمی نزدیک‌تر می‌روم و از مادرش می‌پرسم: 🔸 حالش خوبه؟ 🔹 بله، فقط تشنه بود. آب دادم بهش 🔸 صحبتمان گل می‌اندازد، تازه می‌فهمم معلم است و در یکی از روستاهای شهرستان حاجی‌آباد هرمزگان درس می‌دهد. از چند ماهی تعریف می‌کند که در نبود همسرش، نتوانسته فرزندان مریضش را دکتر ببرد. 🔹 روستایشان پزشک نداشته و فقط در بعضی روزهای وسط هفته امکان رفتن به شهر بوده که چون او معلم بوده و باید تا آخر هفته به مدرسه می‌رفته و چندماه از این امکان محروم شده است و داروی گیاهی و دعا و توسل دوای بیماری‌های فرزندانش بوده است. بچه‌ها که در مریضی بیشتر بهانه پدر را می‌گرفتند، اوهم دلتنگ‌تر می‌شده؛ اما می‌گفت راهی پیدا کرده بود تا دلشوره‌اش را کمتر کند. 🔸 آنقدر چشم به نقشه اقیانوس‌های جهان دوخته بود که برای خودش یک پا نقشه‌خوان شده بود. این مهارت جدید کمکش می‌کرد تا زمانی که هیچ خبری از همسرش نداشت و نمی‌دانست کجای این جهان آبی رنگ است، بنشیند به محاسبه و حدس بزند که حالا باید کجا رسیده باشند و با همین پیش‌بینی‌ها خودش را آرام کند... 🔍 ادامه را بخوانید👇 khl.ink/f/53550
هدایت شده از نو+جوان
🪢 گره گشا 😌 هر جایی که جوونا وارد بشن، گره‌های سخت رو باز می‌کنن 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار 🌱 @Nojavan_khamenei
هدایت شده از KHAMENEI.IR
📢 رهبر انقلاب خطاب به کارکنان ناوگروه ۸۶: 👈🏻 حرکت شما قدرت اراده، طراحی و استقامت را نشان داد ✏️ ‌بخشی از بیانات رهبر انقلاب‌ در دیدار کارکنان و خانواده‌های ناوگروه ۸۶ ارتش جمهوری اسلامی ایران. ۱۴۰۲/۰۵/۱۵ 🖼 💻 Farsi.Khamenei.ir
هدایت شده از KHAMENEI.IR
6.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️ سرافراز و تاریخ‌ساز 📹 نماهنگی از روایت فرمانده کل قوا از حرکت تاریخ‌ساز افسران نیروی دریایی ارتش 💻 Farsi.Khamenei.ir
هدایت شده از ریحانه
❤️ | در شنیدن فایده‌ایست که در دانستن نیست 👈🏻 روایت دیدار مبلغین و طلاب حوزه‌های علمیه سراسر کشور با رهبر انقلاب 🔹 سمت مردانه با ارفاق یک دست سفید است و سمت زنانه یک پارچه مشکی. می‌گویم ارفاق چون تک و توک عمامه‌های مشکی را باید از بین‌شان فاکتور بگیری. ما که می‌رسیم، تازه دارند پایه دوربین‌ها را علم می‌کنند. حسینیه تقریباً پر شده. مثل همیشه هرچقدر هم زود برسی، دیر است. هستند کسانی که زودتر از تو از خواب و خانه‌شان زده‌اند که نزدیک‌تر بنشینند و آقا را بهتر ببینند. 🔸 پنج صبح از قم راه افتاده‌ایم و حالا، هفت هفت و نیم است. «تا آقا بیان دو ساعت مونده.» این را دختر جوانی که کنارم نشسته می‌گوید. اسمش محدثه و دفعه اول است که آمده دیدار. قبلش از همه کسانی که قبلا تجربه دیدار داشته‌اند، چند و چون را پرسیده. می‌داند که وقتی آقا می‌آیند، جمعیت چه موجی برمی‌دارد و باید برای نگه داشتن جایش به موج‌ها تن ندهد. 🔹 عاقله زنی از ردیف جلو برمی‌گردد و می‌گوید: «اصلا نمی‌فهمی این دو ساعت چطور می‌گذره.» خانم شریفی هم دیدار اولی‌ست. می‌گوید چندبار تا به حال فرصت دیدار داشته اما همیشه جایش را به جوان ها داده. مبلغ است و سالهاست که در مدارس تهران و ری به بچه‌ها احکام آموزش می‌دهد. می‌گوید از هر زمان خالی و پِرتی برای آموزش استفاده می‌کند. بعد دستش را می‌گیرد کنار صورتش و آرام می‌گوید: فی سبیل الله! 🔍 ادامه را بخوانید👇 khl.ink/f/53495
هدایت شده از KHAMENEI.IR