🍀 #برگ_سبز
🌺 نعمت #پروردگار که از آن سوال می شود چیست ؟!
🍃 بسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
روزی #ابوحنیفه به محضر #امام_صادق علیهالسلام آمد.
امام فرمود: شنیده ام که این آیه ((ثم لتسئلن یومئذ عن النعیم))
در روز #قیامت به طور حتم از نعمتها سؤال میشوید. [سوره تکاثر، آیه ۸]
🍃 چنین تفسیر میکنی که: #خداوند مردم را از غذاهای لذیذ و آبهای خنک مؤاخذه و بازخواست میکند.
🍃 ابوحنیفه گفت: درست است من این آیه را این طور تفسیر کرده ام.
🍃 امام فرمود: اگر مردی تو را به خانه اش دعوت کند و با غذای لذیذ و آب خنکی از تو پذیرایی کند و بعد برای این پذیرایی به تو منت بگذارد، درباره ی چنین کسی چگونه قضاوت میکنی؟
🍃 ابوحنیفه گفت: میگویم آدم بخیلی است.
🍃 امام فرمود: آیا خداوند بخیل است تا اینکه در روز قیامت در مورد غذاهایی که به ما داده ما را بازخواست کند؟
🍃 ابوحنیفه گفت: پس مقصود از نعمتهایی که قرآن میگوید انسان مؤاخذه میشود چیست؟
✨ امام فرمود: مقصود آن #نعمت_ولایت ما #اهل_بیت است. روز قیامت از #ولایت ما قرار است سوال شود ✨
📚 مستدرک الوسائل ج ۱۶ ص ۲۴۷
@Roznegaar
💢 آیا خدا #بخیل است که ما را در #قیامت بخاطر نعمتها #مواخذه و #بازخواست کند؟
#امام_صادق علیه السلام به #ابوحنیفه (پیشوای فرقه #حنفی ) فرمودند:
«شنیده ام که این آیه را :
ثُمَّ لَتُسئَلُنَّ یومَئِذٍ عَنِ النَعیم
#روز_قیامت از #نعمت ها سوال میشود
(آیه ۸ #سوره_تکاثر )
چنین تفسیر میکنی که:
«خداوند مردم را از غذاهای لذیذ و آبهای خنکی که می خورند مواخذه و بازخواست می کند؟»
ابوحنیفه گفت :
«درست است»
#امام_صادق علیه السلام:
«اگر مردی تورا به خانه اش دعوت کند و با غذایی لذیذ و آبی خنک از تو پذیرایی کند و بعد برای این #پذیرایی به تو منت بگذارد، درباره چنین کسی چگونه #قضاوت می کنی؟!»
ابوحنیفه :
«میگویم آدم بخیلی است»
امام صادق علیه السلام :
«آیا خداوند بخیل است که در روز قیامت در مورد غذاهایی که به ما داده ما را بازخواست کند؟؟»
ابوحنیفه:
«پس مقصود از نعمت هایی که #قرآن می گوید انسان به خاطر آن مواخذه می شود چیست؟؟»
امام صادق علیه السلام :
«مقصود ، #نعمت_دوستی ما #اهل_بیت است.»
📚بحار الانوار ، ج ۱۰ ، ص ۲۲
@Roznegaar
* نوۀ #چنگیزخان_مغول چگونه #شیعه شد؟ *
روزی سلطان محمّد خدابنده بر همسر خود خشم گرفت و در یک جلسه او را سه طلاقه کرد؛ ولی به دلیل علاقۀ بسیاری که به وی داشت, خیلی زود از کردارِ خویش پشیمان شد و به همین خاطر عالمان سنی را دعوت نمود و از آنان مشورت خواست. آنها گفتند: هیچ راهی وجود ندارد، مگر این که نخست فرد محلّل (فردی غیر از سلطان) با او ازدواج کند, سپس مجدداً سلطان میتواند با او ازدواج کند.
سلطان گفت: برای من پذیرشِ این امر، بسیار سخت است. آیا راه دیگری وجود ندارد؟ شما علما در بسیاری از مسائل با یکدیگر اختلافِ نظر دارید , فقط در همین یک مسئله همه باهم اتفاق نظر دارید؟! گفتند : بله.
در این هنگام یکی از مشاوران اجازۀ سخن خواست و اظهار داشت:
جناب سلطان! در شهر علامهای زندگی میکند که چنین طلاقی را باطل میداند، خوب است او را نیز احضار نموده و نظر او را جویا شوید. (منظورِ وی، #علامه_حلی بود.)
عالمان سنی بر آشفتند و گفتند: آن عالم، #رافضی_مذهب بوده و رافضیان, افرادی کم عقل و بی خِرَد میباشند و اصلا در شأنِ سلطان نیست که چنین فردی را به حضور بپذیرد.
سلطان گفت: به هر حال دیدن او خالی از فایده نیست و دستور داد علامه حلی را در محضر او احضار نمایند.
وقتی علامه وارد مجلس #سلطان_محمّدخدابنده شد, علمای مذاهب چهارگانهی اهل سنت نیز در آن جلسه حاضر بودند.
علامه بدون هیچ ترس و واهمهای نعلینِ (کفش) خود را به دست گرفت و خطاب به همۀ حاضران سلام کرد و آنگاه یک راست به سمت سلطان رفت و در کنار او نشست. عالمان سنی رو به سلطان کرده و گفتند : دیدید؟ ما نگفتیم شیعیان, افرادی سبک سر و بیعقل میباشند؟!
سلطان گفت: او عالِم است.
دربارۀ رفتار او از خودش سؤال کنید. آنها به علامه گفتند: چرا به سلطان سجده نکردی و آداب تشریفاتِ حضور را به جا نیاوردی؟ علامه گفت:
*رسولِ خدا از هر سلطانی برتر و بالاتر بود و کسی بر او سجده نکرد، بلکه فقط به آن حضرت سلام میکردند*
و خدای تعالی نیز فرموده است :
(چون داخل خانهای شدید به یکدیگر سلام کنید، سلام و درودی که نزد خداوند مبارک و پاک است.)
از سوی دیگر به اتفاق ما و شما، سجده برای غیر خدا حرام است.
پرسیدند: چرا جسارت کردی و کنار سلطان نشستی؟ علامه پاسخ داد: چون جای دیگری برای نشستن نبود و از طرفی سلطان و غیرسلطان با یکدیگر مساویاند و این جسارت به محضر سلطان نیست.
پرسیدند: چرا کفشهای خود را به داخل مجلس آوردی؟ آیا هیچ آدم عاقلی در محضرِ سلطان و چنین مجلسی این گونه رفتار میکند؟علامه گفت: ترسیدم حَنَفی ها کفشهایم را بدزدند همانگونه که ابوحنیفه، نعلینِ رسول اکرم را دزدید. علمای حنفیِ حاضر در آن مجلس برآشفتند و فریاد زدند : چرا دروغ میگویی؟ این تهمت است.
*ابوحنیفه کجا و زمان پیامبر کجا؟*
#ابوحنیفه صد سال پس از پیامبر تازه به دنیا آمد.
علامه گفت: ببخشید اشتباه از من بود.
احتمالا #شافعی , نعلینِ پیامبر را سرقت کرده است. این بار صدای شافعیها درآمد که *شافعی در روز مرگِ ابوحنیفه و دویست سال پس از شهادت پیامبر دیده به جهان گشوده است*
علامه گفت: چه میدانم! شاید کار مالِک بوده است. *علمای #مالکی هم مثل حنفیها و شافعیها و به همان شیوه اعتراض کردند.*
علامه گفت:
پس فقط احمد بن حنبل میماند. قطعا سارق احمد بن حَنبل است. حنبلیها هم برآشفتند و به اعتراض و انکار پرداختند.
*در این لحظه علامه رو به سلطان کرد و گفت : جناب سلطان! ملاحظه کردید که اینان اقرار کردند هیچ یک از رؤسای این مذاهبِ چهارگانۀ #اهل_سنت در زمان حیات #رسول_خدا حاضر نبودهاند و حتی صحابۀ آن حضرت را هم ندیده اند...*
سلطان گفت: آیا این حرف صحیح است؟ عالمان سنی گفتند: بله هیچ یک از این چهار نفری (که رئیس مذاهب اهل سنت میباشند), رسول خدا و صحابۀ آن حضرت را درک نکردهاند.
*آنگاه علامه گفت : ولی ما #شیعیان , پیرو آن آقایی هستیم که به منزلۀ نَفس و جانِ رسول خدا بود و از کودکی در دامان پیامبر پرورش یافت و بارها و بارها از سوی آن حضرت به عنوان وصی و جانشین رسول خدا معرفی شد.* 💚
سلطان که متوجه حقانیت #مذهب_شیعه شده بود
پرسید: نظر #شیعه دربارۀ این #طلاق چیست؟
علامه پرسدید:
آیا جنابعالی طلاق را در سه مجلس و در محضر دو نفرِ عادل , جاری نمودهاید؟
سلطان گفت: نه!
علامه گفت:
در این صورت طلاق باطل میباشد چون فاقد شرایط صحت است.
*آنگاه سلطان محمّد خدابنده به دست علامه شیعه شد و به حاکمان شهرهای تحت فرمانش نامه نوشت که از این پس با نام ائمۀ دوازدهگانهی شیعه خطبه بخوانند و به نام ائمەی اطهار , سکه ضرب کنند و نام آنان را بر در و دیوار مساجد و مشاهد مشرفه حک نمایند.🌷*
📚 پیرامون غدیر
دکتر #علی_هراتیان
@Roznegaar