eitaa logo
روزنگار
835 دنبال‌کننده
62.8هزار عکس
30.3هزار ویدیو
1.5هزار فایل
مجله روزنگار ، حاوی مطالب مفید در موضوعات مختلف مرتبط با حال و هوای روز و کاربردی است. قدمت چندین ساله این کانال آنرا به مرجعی قابل جستجو تبدیل کرده است.
مشاهده در ایتا
دانلود
🍀 🌺 نعمت که از آن سوال می شود چیست ؟! 🍃 بسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ روزی به محضر علیه‌السلام آمد. امام فرمود: شنیده ام که این آیه ((ثم لتسئلن یومئذ عن النعیم)) در روز به طور حتم از نعمتها سؤال میشوید. [سوره تکاثر، آیه ۸] 🍃 چنین تفسیر میکنی که: مردم را از غذاهای لذیذ و آب‌های خنک مؤاخذه و بازخواست میکند. 🍃 ابوحنیفه گفت: درست است من این آیه را این طور تفسیر کرده ام. 🍃 امام فرمود: اگر مردی تو را به خانه اش دعوت کند و با غذای لذیذ و آب خنکی از تو پذیرایی کند و بعد برای این پذیرایی به تو منت بگذارد، درباره ی چنین کسی چگونه قضاوت میکنی؟ 🍃 ابوحنیفه گفت: میگویم آدم بخیلی است. 🍃 امام فرمود: آیا خداوند بخیل است تا اینکه در روز قیامت در مورد غذاهایی که به ما داده ما را بازخواست کند؟ 🍃 ابوحنیفه گفت: پس مقصود از نعمت‌هایی که قرآن میگوید انسان مؤاخذه میشود چیست؟ ✨ امام فرمود: مقصود آن ما است. روز قیامت از ما قرار است سوال شود ✨ 📚 مستدرک الوسائل ج ۱۶ ص ۲۴۷ @Roznegaar
💢 آیا خدا است که ما را در بخاطر نعمت‌ها و کند؟ علیه السلام به (پیشوای فرقه ) فرمودند: «شنیده ام که این آیه را : ثُمَّ لَتُسئَلُنَّ یومَئِذٍ عَنِ النَعیم از ها سوال میشود (آیه ۸ ) چنین تفسیر میکنی که: «خداوند مردم را از غذاهای لذیذ و آبهای خنکی که می خورند مواخذه و بازخواست می کند؟» ابوحنیفه گفت : «درست است» علیه السلام: «اگر مردی تورا به خانه اش دعوت کند و با غذایی لذیذ و آبی خنک از تو پذیرایی کند و بعد برای این به تو منت بگذارد، درباره چنین کسی چگونه می کنی؟!» ابوحنیفه : «میگویم آدم بخیلی است» امام صادق علیه السلام : «آیا خداوند بخیل است که در روز قیامت در مورد غذاهایی که به ما داده ما را بازخواست کند؟؟» ابوحنیفه: «پس مقصود از نعمت هایی که می گوید انسان به خاطر آن مواخذه می شود چیست؟؟» امام صادق علیه السلام : «مقصود ، ما است.» 📚بحار الانوار ، ج ۱۰ ، ص ۲۲ @Roznegaar
* نوۀ چگونه شد؟ * روزی سلطان محمّد خدابنده بر همسر خود خشم گرفت و در یک جلسه او را سه طلاقه کرد؛ ولی به دلیل علاقۀ بسیاری که به وی داشت, خیلی زود از کردارِ خویش پشیمان شد و به همین خاطر عالمان سنی را دعوت نمود و از آنان مشورت خواست. آنها گفتند: هیچ راهی وجود ندارد، مگر این که نخست فرد محلّل (فردی غیر از سلطان) با او ازدواج کند, سپس مجدداً سلطان میتواند با او ازدواج کند. سلطان گفت: برای من پذیرشِ این امر، بسیار سخت است. آیا راه دیگری وجود ندارد؟ شما علما در بسیاری از مسائل با یکدیگر اختلافِ نظر دارید , فقط در همین یک مسئله همه باهم اتفاق نظر دارید؟! گفتند : بله. در این هنگام یکی از مشاوران اجازۀ سخن خواست و اظهار داشت: جناب سلطان! در شهر علامه‌ای زندگی میکند که چنین طلاقی را باطل میداند، خوب است او را نیز احضار نموده و نظر او را جویا شوید. (منظورِ وی، بود.) عالمان سنی بر آشفتند و گفتند: آن عالم، بوده و رافضیان, افرادی کم عقل و بی خِرَد میباشند و اصلا در شأنِ سلطان نیست که چنین فردی را به حضور بپذیرد. سلطان گفت: به هر حال دیدن او خالی از فایده نیست و دستور داد علامه حلی را در محضر او احضار نمایند. وقتی علامه وارد مجلس شد, علمای مذاهب چهارگانه‌ی اهل سنت نیز در آن جلسه حاضر بودند. علامه بدون هیچ ترس و واهمه‌ای نعلینِ (کفش) خود را به دست گرفت و خطاب به همۀ حاضران سلام کرد و آنگاه یک راست به سمت سلطان رفت و در کنار او نشست. عالمان سنی رو به سلطان کرده و گفتند : دیدید؟ ما نگفتیم شیعیان, افرادی سبک سر و بی‌عقل میباشند؟! سلطان گفت: او عالِم است. دربارۀ رفتار او از خودش سؤال کنید. آنها به علامه گفتند: چرا به سلطان سجده نکردی و آداب تشریفاتِ حضور را به جا نیاوردی؟ علامه گفت: *رسولِ خدا از هر سلطانی برتر و بالاتر بود و کسی بر او سجده نکرد، بلکه فقط به آن حضرت سلام میکردند* و خدای تعالی نیز فرموده است : (چون داخل خانه‌ای شدید به یکدیگر سلام کنید، سلام و درودی که نزد خداوند مبارک و پاک است.) از سوی دیگر به اتفاق ما و شما، سجده برای غیر خدا حرام است. پرسیدند: چرا جسارت کردی و کنار سلطان نشستی؟ علامه پاسخ داد: چون جای دیگری برای نشستن نبود و از طرفی سلطان و غیرسلطان با یکدیگر مساوی‌اند و این جسارت به محضر سلطان نیست. پرسیدند: چرا کفش‌های خود را به داخل مجلس آوردی؟ آیا هیچ آدم عاقلی در محضرِ سلطان و چنین مجلسی این گونه رفتار میکند؟علامه گفت: ترسیدم حَنَفی ها کفش‌هایم را بدزدند همانگونه که ابوحنیفه، نعلینِ رسول اکرم را دزدید. علمای حنفیِ حاضر در آن مجلس برآشفتند و فریاد زدند : چرا دروغ میگویی؟ این تهمت است. *ابوحنیفه کجا و زمان پیامبر کجا؟* صد سال پس از پیامبر تازه به دنیا آمد. علامه گفت: ببخشید اشتباه از من بود. احتمالا , نعلینِ پیامبر را سرقت کرده است. این بار صدای شافعی‌ها درآمد که *شافعی در روز مرگِ ابوحنیفه و دویست سال پس از شهادت پیامبر دیده به جهان گشوده است* علامه گفت: چه میدانم! شاید کار مالِک بوده است. *علمای هم مثل حنفی‌ها و شافعی‌ها و به همان شیوه اعتراض کردند.* علامه گفت: پس فقط احمد بن حنبل میماند. قطعا سارق احمد بن حَنبل است. حنبلی‌ها هم برآشفتند و به اعتراض و انکار پرداختند. *در این لحظه علامه رو به سلطان کرد و گفت : جناب سلطان! ملاحظه کردید که اینان اقرار کردند هیچ یک از رؤسای این مذاهبِ چهارگانۀ در زمان حیات حاضر نبوده‌اند و حتی صحابۀ آن حضرت را هم ندیده اند...* سلطان گفت: آیا این حرف صحیح است؟ عالمان سنی گفتند: بله هیچ یک از این چهار نفری (که رئیس مذاهب اهل سنت میباشند), رسول خدا و صحابۀ آن حضرت را درک نکرده‌اند. *آنگاه علامه گفت : ولی ما , پیرو آن آقایی هستیم که به منزلۀ نَفس و جانِ رسول خدا بود و از کودکی در دامان پیامبر پرورش یافت و بارها و بارها از سوی آن حضرت به عنوان وصی و جانشین رسول خدا معرفی شد.* 💚 سلطان که متوجه حقانیت شده بود پرسید: نظر دربارۀ این چیست؟ علامه پرسدید: آیا جنابعالی طلاق را در سه مجلس و در محضر دو نفرِ عادل , جاری نموده‌اید؟ سلطان گفت: نه! علامه گفت: در این صورت طلاق باطل میباشد چون فاقد شرایط صحت است. *آنگاه سلطان محمّد خدابنده به دست علامه شیعه شد و به حاکمان شهرهای تحت فرمانش نامه نوشت که از این پس با نام ائمۀ دوازدهگانه‌ی شیعه خطبه بخوانند و به نام ائمە‌ی اطهار , سکه ضرب کنند و نام آنان را بر در و دیوار مساجد و مشاهد مشرفه حک نمایند.🌷* 📚 پیرامون غدیر دکتر @Roznegaar