+ به نظرت لذت‌بخش‌ترین حالت برای شیطان چیه؟ -- به نظرم وقتی که روح آدم جلوی شیطان زانو بزنه.😔

نمی‌دانم نگاه شما به نوشتن چیست؛ اما نوشتن برای من هم درد است و هم درمان. گاهی با قلم، رنج‌ها را می‌نویسم و گاه برای تسکین یافتن از همان رنج‌ها به قلم پناه می‌برم. نوشتن فراتر از نور و شلوغی و سروصدای اطراف، کُنج امنی است برای من تا به واسطه‌ی آن دردها را به واژه تبدیل کنم. استیصال، سخت‌ترین واژه‌ای است که نگاشته می‌شود و در روح این کلمه انقطاع و دل‌بُریدن از همه‌چیز نهفته است. اینکه آدم برسد به اینجا که هیچ کسی جز خدای مهربان را ندارد، آسان نیست. فلسفه‌ی غم و بلا و گرفتاری و بیماری هم همین است که ما به این حجم از درک برسیم که همگان ما را ترک می‌کنند و جز خدا کسی نمی‌ماند. خدایا! ما به جایی رسیده‌ایم که بغض‌مان درگلو مانده و حتی توان تبدیلش به اشک را هم نداریم. خدایا! دستانمان خالیست و فهمیدیم که در این ظلمات تو فقط نوری. خدایِ‌جان! ما رسیده‌ایم به اینجا که شانه‌های دنیا جای مناسبی نیست برای اینکه سرمان را رویش بگذاریم و زارزار گریه کنیم. خدایا! ما اصلا هیچ آدمی را دیگر به تو نمی‌سپاریم تا پاسخ بدیهایش را بدهی، همه را به بخشندگی خودت می‌بخشیم؛ تو هم ما را ببخش. خدایا! ما آنقدر بدیم که حتی سایه‌مان هم دلش نمی‌خواهد دنبالمان راه بیافتد؛ اما تو همواره بوده‌ای باز هم باش. باز هم باش...

اگر چشمان‌تان بارانی شد برایِ منِ بیابان هم دعا کنید. https://eitaa.com/roznevesht

آنهایی که برای حضور مذهبی‌ها در ایام محرم قلم زدید (و البته که خوب دعوت‌شان کردید به رعایت پروتکل‌ها)و هرجا کوتاهی دیدید رسالت قلم را بر دوش کشیدید و تذکر به موقع دادید از شما سپاسگزاریم. لطف کنید چند خطی هم در رابطه با کنسرت ابی بنویسید تا دهان یاوه‌گویان آن طرف‌آبی هم بسته بماند. *قلم متعهد، گزینشی نمی‌نویسد. https://eitaa.com/roznevesht

یه وقت‌هایی کلی حرف برای گفتن دارم؛ اما واژه‌ای برای نوشتن ندارم. دلیلش هم نمی‌دونم دقیقا چیه؟!

خدا بذر "حسین" را در قلبهایمان پاشید‌، زود باش اربعین نزدیک است، باید غم عشقش را دِرو کنیم.

شاعر میگه: من خود بلای خویشم، از خود کجا گریزم؟ به زبون خودمونی یعنی: یه نفر بیاد منا از دست خودم نجات بده. یاهمون: اعوذ بالله من نفسی...

اذانِ ما🌷

طالبان دارند کتاب انسانیت را برگ‌برگ می‌کنند.😔

بدون شرح...

سرزمین درونم همچون خاورمیانه‌ است. جنگش افزون! صُلحش کم! و من این‌چنین میان دود و آتش تو را می‌خوانم. تو را... https://eitaa.com/roznevesht

آدم‌هایی که غم‌شان مثل هم است کلمات‌شان هم شبیه به‌هم می‌شود. مثلا همه‌ی جامانده‌ها از اربعین می‌گویند: به تو از دور سلام... https://eitaa.com/roznevesht

اگرچه از مرزهای زمینی ممنوع‌الخروجیم؛ اما مرزهای آسمان برای رسیدن به تو باز است "حسین" https://eitaa.com/roznevesht

شب‌تان به‌خیر غم‌تان نیز...

"حسین" جانم به زیارتت نرویم، بی‌قراریم. برویم، بی‌قرارتر. این عشق چه کرده با ما که اینگونه قرار از دلمان می‌برد... https://eitaa.com/roznevesht

از پا افتاده‌ام! نه به خاطر رفتن که از میان تمام نرفتن‌ها، نرفتن به اربعین‌ات مرا از پا انداخت. https://eitaa.com/roznevesht

شما بزرگید آقا‌جان اما در خیالِ ما کوچکترها، جا‌ماندن، غم دارد. *ببخشیدمان که غمگینیم https://eitaa.com/roznevesht

غم‌ اربعین‌تان آقا! پشت این واژه‌ها که نه، پشت ناگفته‌ها پنهان است.

"حسین‌جان" اصلا بیا و منصفانه بخر بار اول مرا بار دوم...دوباره من

خبر این بود: امروز در کوه صفه‌ی اصفهان یک روحانی با عمامه‌اش جان یک شهروند اصفهانی را نجات داد. همین‌قدر کوتاه، همین‌قدر دلچسب