eitaa logo
روز‌نوشت
591 دنبال‌کننده
779 عکس
368 ویدیو
2 فایل
✍طلبه‌ام و مبتلاء به نگارش با کپی پیست میانه‌ی خوبی ندارم. کپی از این کانال با اشاره به نام صاحبش باشد. با نقدهاتون، خوش‌حال میشم! @islamic_ethic https://eitaa.com/roznevesht http://zil.ink/roznevesht
مشاهده در ایتا
دانلود
محسن حسام مظاهری را زیاد می‌خوانمش. حرف‌هایش در رابطه با دین، فرهنگ و جامعه را دنبال می‌کنم. برخی از نظراتش در رابطه با موضوع فربهی مناسک را هم قبول دارم مخصوصا آنجاهایی که از تقدس‌زایی حرف می‌زند و آسیب‌هایش را می‌گوید. اخیرا یادداشتی با موضوع جنبش زنانه از خیابان تا خانه نوشته است. در بخشی از این یادداشت آمده است: 《مهم‌تر از آنچه در جنبش مهسا در خیابان رخ داد، امتداد جنبش در داخل خانه‌ها است. تغییرات فضاهای غیررسمی و خصوصی از جنبش مهسا به‌مراتب بیشتر، وسیع‌تر و عمیق‌تر از تغییرات فضاهای رسمی و عمومی بوده است. پس‌لرزه‌ها و پی‌آمدهای این جنبش را نه در سیاست ایرانی که در خانواده‌ی ایرانی باید جست》. این بخش از حرف‌های حسام مظاهری را قبول دارم. حداقل در فرآیند تبلیغ و پاسخگویی به شبهات در یک سال اخیر که تجربه‌ی شخصی خودم بوده، با سوالات و شبهاتی که متاثر از جریان فتنه بوده به مراتب بیشتر از قبل مواجه شده‌ایم. حتی برخی از شبهات قبلا مورد پرسش قرار نمی‌گرفتند اما در یک سال اخیر زیاد پرسیده شدند. نکته‌ی مهمتر این‌که والدین هم از تغییر رویه‌ی بچه‌ها شاکی‌اند. نوجوانان و جوانان به‌شدت از رسانه‌ها تاثیر گرفته‌اند و تغییرات خویش را به خانواده تحمیل می‌کنند. پدرها و مادرها خودشان را در مقابل خواسته‌های بچه‌ها، دست‌بسته می‌بینند و حرمت والد و فرزندی به راحتی شکسته می‌شود. اینکه همگان معتقدیم خانواده، جامعه را می‌سازد حرف درستی است اما وقت آن است که بپذیریم گاهی زور جامعه بر خانواده می‌چربد و اینجاست که تحولات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی در اجتماع بنیان خانواه را متزلزل می‌سازد. 🖋زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht
تا که مقابلم نشست، مقنعه‌اش را مرتب کردم و دست‌های سردش را دو دستی گرفتم. بعد هم زُل زدم توی چشم‌هاش و تا خواستم بگویم چه کمکی از دستم برمی‌آید، یک‌‌هو زودتر از من حرف زد و گفت: "مامانم منا دوست نداره، خودش گفت" در آن لحظه به‌نظرم این غیرطبیعی‌ترین حرفی بود که شنیده بودم. انگار که مثلا کسی بگوید آتشی هست که سوزانندگی ندارد! یا آبی هست که تَری ندارد! خوب مگر می‌شود؟! مگر می‌شود مادری باشد که بچه‌اش را نخواهد؟! نمی‌توانستم حرفِ دخترک را باور کنم. حداقل برایِ منی که مادرم خیلی مادر است، پذیرش این حرف سخت بود. من هنوز که هنوز است بعد از دوتا بچه، باز باید هر روز صدایِ مادرم را بشنوم تا قوتم بیاید! همه می‌دانند که من چایِ داغِ خانه‌ی مادرم در ظهر تابستان را با شربتِ خنکِ هیچ‌جای دنیا عوض نمی‌کنم! من نایاب‌ترین حالت گذشت را تویِ وجودِ مادرم دیده‌ام! همه‌ی مادرها همین‌اند. همه‌شان دستِ بچه‌ها را می‌گیرند از پله‌های موفقیت بالا می‌برند و وقتی همه‌ی نورها زوم می‌کنند تا موفقیت بچه را ببینند، مادر است که تویِ تاریکی‌ها می‌ایستد و بچه‌اش را تشویق می‌کند. تاجی را که مادر، با محبتش روی سرِ فرزندش می‌گذارد، هیچ انقلابی نمی‌تواند بردارد. کمی که حرف زد فهمیدم پدر و مادرش طلاق گرفته‌اند. مادرش ازدواج کرده و دخترک پیشِ بابایِ مذهبیِ وسواسی‌اش زندگی می‌کند. دختر، هر موقع از دستِ رفتارهایِ وسواس‌گونه‌ی بابا خسته می‌شود، متوسل می‌شود به شماره‌ی موبایل مادر. مادر روزهاست که دخترش را طرد کرده و گفته که زنگش نزند و دختر هم که چاره‌ای نداشته حرفِ مادر را نشنیده گرفته و دوباره زنگ زده است. حالا چندروزی‌ست که مادر شماره‌اش را عوض کرده و نخواسته حتی صدایِ دخترک را بشنود‌. من جایِ آن دختر دبیرستانی نیستم! جایِ بابایش هم نیستم! خودم را هم نمی‌توانم جایِ مادرش بگذارم! من نمی‌دانم روزگار چه بر سرِ آن آدمی می‌آورد که بچه‌اش را رنج می‌دهد! اما هرجا که هستید! تحتِ هر شرایطی که هستید! با هرغمی که روزها را شب می‌کنید! به‌بچه‌هایتان نگویید که دوستشان ندارید! بعضی حرف‌ها خیلی سنگین‌اند. اصلا مثلِ لودِر از رویِ آدم رد می‌شوند. پدرها و مادرها، تا اطلاع ثانوی بغض‌ها را در دل خفه کنید و به‌بچه‌ها نگویید که دوستشان ندارید. بچه‌ها میانِ این دو کلمه دفن می‌شوند. 🖋زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht
پرسش و فرارِ از نادانی، ویژگی فطری انسان است. انسان فطرتا دوست دارد بداند و یاد بگیرد تا از خویشتن، رفعِ جهل نماید. یکی از نکاتی که در فرآیند تبلیغ به آن رسیده‌ام این است که جوان و نوجوان امروز نسبت به این امر فطری بی‌توجه است! در وهله‌ی اول باید برای انسان حسِ نیاز به دانستن پیدا شود تا در ادامه انگیزه‌اش برای پرسش و به‌پاسخ رسیدن، فزونی یابد؛ اما متاسفانه این احساسِ نیاز به فهمیدن در نوجوانان امروزی بسیار کم‌رنگ است. گواینکه اصلا نمی‌خواهند بدانند؛ یا انگیزه‌ای برای دانستن ندارند؛ یا دانستن را الزامی نمی‌دانند و به‌همین دلیل اصلا دچارِ پرسش نمی‌شوند! تحریکِ حسِ نادانی انسان و ترغیبش به دانایی را می‌توان از مهمترین بایدهای تبلیغی دانست. 🖋زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht