eitaa logo
روز‌نوشت
619 دنبال‌کننده
862 عکس
434 ویدیو
2 فایل
✍طلبه‌ام و مبتلاء به نگارش با کپی پیست میانه‌ی خوبی ندارم. کپی از این کانال با اشاره به نام صاحبش باشد. با نقدهاتون، خوش‌حال میشم! @islamic_ethic https://eitaa.com/roznevesht http://zil.ink/roznevesht
مشاهده در ایتا
دانلود
20.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از ما که گذشت... اما خدا هیچ زائری را با فراق امتحان نکند. https://eitaa.com/roznevesht
برای کسی که با نوشتن مأنوس است، زمان و مکان معنا ندارد! ذهنِ نویسنده، هر آن ممکن است خالقِ کلماتی باشد که ربطی به زمان و مکان موجود ندارند! مثلا می‌شود نیمه‌ی شعبان باشد شادی، همه‌جا رونق داشته باشد اما تو یک‌هو یاد عاشورا بیفتی! یاد حسین! 🖌زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht
حتی کودکی که مادرش را گُم کرده! با نامِ تو پیدایش می‌کند "حسین" 🖌زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht
"حسین جان" نامت را می‌نویسم اینجا با صفحه کلیدی خشک! روی قلبم با اشک! روی یک تکه کاغذ با قلم! روی شیشه با سرانگشت! چه فرقی می‌کند فقط می‌خواهم تو را از یاد نبرم! 🖌 زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht
+ بزرگترین اتفاقی که در قلبت افتاد؟! _ عشقِ "حسین" 🖌 زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht
"حسین" جان این من نیستم که یادِ تو را زنده نگه‌ می‌دارم! این یادِ توست که مرا زنده نگه داشته است! 🖌 زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht
نه مسیحی‌ام که با کلیسا مأنوس باشم! و نه یهودی‌ام که به کنیسه پناه ببرم! من مسلمانم؛ همو که "حسین" تحویلش گرفت! 🖌 زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht
این متن را امشب لابه‌لای نوشته‌های قدیمی‌ترم پیدا کردم. بماند این‌جا به یادگار. شاید بعد از ما کسی با خواندنش، یاد "حسین" افتاد! پیروانِ امام حسین به سببِ نورِ حسین یکی می‌شوند و همدلی خویش را در انجام مسئولیت‌های اجتماعی به اثبات می‌رسانند؛ اما این همدلی با تمام یکی‌شدن‌های دیگر فرق دارد. انگار کن صوفی‌ها را در آیین سِماع که گِرد یکدیگر جمع می‌شوند و سرهای‌شان را نزدیک به هم می‌برند. انگار کن پروانه‌هایی که گِرد یک شمع می‌چرخند. یا دانه‌های تسبیح که با نخی کنار هم قرارگرفته‌اند. انگار کن لامپ‌های کوچکی را که به هم ریسه شده‌اند. یا مثلاً خرماهای مضافتی را تصور کن که در یک جعبه کنار هم چیده شده‌اند. اما نه، همدلی "اهلِ حسین" بالاتر از همهٔ این انگاره‌ها و تصورات است. چیزی شبیه معجزه می‌ماند همدلی "اهل‌ِ حسین" وقتی امام خویش را اسوهٔ خویش قرار می‌دهند. اهالی حسین‌آباد همدلی را از کربلا آموخته‌اند. انگار کن جوان رشیدت را اِرباً اربا کنند و طفلِ صغیرت را پرپر؛ اما همچنان بر عقیده‌ات باقی بمانی در مبارزه با ظلم و کمک به اجتماع خویش! انگار کن دودستت را قطع کنند و با صورت بر زمین بزنندت؛ اما دست از سر عقیده‌ات برنداری! انگار کن انسانی تمام مصیبت‌های دنیا را یکجا تحمل کند و اثرِ جهادش یعنی عدالت را سخاوتمندانه بین جهانیان تقسیم کند. آری این انگاره‌ها و تصورات می‌تواند حقیقت همدلی به واسطه‌ی عشق "حسین" را به تو بیاموزد! 🖌 زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht
همه‌ی ما داشتیم برای محرم و صفر آماده می‌شدیم و آن‌هایی که عاشق‌تر بودند حتی داشتند برنامه اربعین را هم می‌چیدند. حسین جان ما هر سال همین موقع‌ها خودمان را آماده می‌کردیم تا کم‌کم در روضه‌‌ها به دیدنتان بیاییم؛ می‌شود امسال شما بیایید آقا جان! زودتر به دیدن ما بیایید! ما کم، غم تجربه نکرده‌ایم! بچه شیعه‌ها جنگ دیده‌اند! جنگیده‌اند! سر سربندِ نامِ مادرتان دعواها کرده‌اند! ما دو روز است صدای انفجار می‌شنویم بچه‌هایمان را محکم‌تر بغل می‌کنیم؛ اما این سرزمین مادرانی داشته که با ذکر شما بچه‌هایشان را فدایتان کرده‌اند. مادرهای زیادی از تکه‌های جانشان گذشته‌اند، تا ایران جان بگیرد. ما تکه‌های دلمان را در مسیرِ عشقِ شما جا‌گذاشته‌ایم! قصد منت نداریم آقا جان! اما ما کم برای شما قدم برنداشتیم! کم گریه نکردیم! کم روضه نخواندیم! حسین جان، ما روی کمک شما حساب کرده‌ایم؛ همانطور که همیشه حساب کرده بودیم. در زمان جنگ! در زمان تحریم! به‌وقتِ کرونا! همه جا شما را دیدیم! هرکجا درد بود، شما درمان بودید! این‌بار هم پناهمان باشید. 🖊 زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht
اگر اشتباه نکنم جنوبی‌ها یک ضرب‌المثل قشنگ دارند که می‌گویند عزای دسته‌جمعی، عروسی‌ست! و منظورشان این است که غم وقتی همه‌گیر شد و یک مشکل وقتی همگانی شد تحملش راحت‌تر است. انسان‌ها در کنار همدیگر، تاب‌آوری‌شان بیشتر می‌شود. توی همین یک ضرب‌المثل کلی نکته‌ی روانشناختی وجود دارد. حالا غمِ جنگ فراگیر شده است. همه‌مان درگیرش شده‌ایم. با هرصدایی از جا می‌پریم. صدای پهپاد و پدافند و حتی صدای لباسشویی تویِ خانه، ما را از جا می‌پراند! ما در حالِ تجربه‌ی یک اضطرابِ جمعی جدید هستیم. واقعا راهِ برون‌رفت از این اضطراب چیست؟! به‌نظرم باید احساساتمان را به کُنش تبدیل کنیم. منظورم این است که برای حلِ اضطرابِ جمعی برویم سراغِ اشتراکاتِ معنوی جمعی! و کدام اشتراک معنوی میان ما ایرانی‌ها پُررنگ‌تر از "حسین" است؟ احساسِ اضطراب، جز با یادِ عاشورا آرام نمی‌شود. فلسفه‌ی جنگ، بقا است و هدف از بقا برای ما شیعیان چیزی جز "عشق حسین" نیست. ما آمده‌ایم، تا "حسین" را دوست بداریم. بودنمان به عشقِ اوست و رفتن‌مان برایِ او! 🖊 زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht
من به مرگ زیاد فکر می‌کنم. به فرشته‌ی مرگ! به فکرهای توی سرش حتی موقعی که قرار است جان مرا بگیرد! نه اینکه حالا آمریکا حمله کرده و به مرگ فکر کنم، نه! من کلاً فکر کردن به مرگ را زیاد دوست دارم. به اینکه چرا آمده‌ام؟! کجا قرار است بروم؟! چه چیزی می‌گذارم و کدام را با خود می‌برم؟! به دهه‌ی شصتی بودن خودم! به انقلاب! به جنگ! به دوران سازندگی! تحریم اقتصادی! به بنفش! سبز! کرونا! فوردو! اعتراف می‌کنم که همه‌ی این‌ها قدرت این را دارند که مرا از پا درآورند؛ اما وقتی به تو فکر می‌کنم دوباره سرِ پا می‌شوم! خوشحال می‌شوم! اگر یک بار دیگر بگویند بیا زندگی کن و برو، میان همه‌ی آن چیزهایی که از سرگذرانده‌ام دوباره تو را انتخاب می‌کنم! هزار باره تو را انتخاب می‌کنم! چه شانسِ بزرگی بوده است دوست داشتنِ تو در زندگی من! چه خوشبختی بزرگی بوده است زیستن در ایران زیرِ سایه‌‌ی تو! در کدام جغرافیا بیش از ایران می‌توانستم "حسین" را دوست بدارم؟! میانِ کدام مردمِ جهان می‌توانستم عاشقی کنم جز مردمِ این‌جا؟! اشک ریختن برای تو! روضه برای تو! گریه برای تو! فکر کردن به تو! زیستن با روشِ تو! این‌ها همه‌ی آن چیزهایی است که هیچوقت مرا از به‌دنیا آمدن در ایران پشیمان نکرد. اگر همه‌ی بی‌توهای(B2) جهان هم بر سر تمام فوردوهای جهان فرود آیند باز هم تو را دوست خواهم داشت! 🖊 زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht
در قلبِ ما چنان عشقی به "حسین" نهفته است که هرگز تمام نمی‌شود! 🖊 زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht