فرزندان من دیماهیاند. متولد زمستان. به همین دلیل، تولد و ترکیبش با زمستان برای من میشود دنیایی از انگیزهها.
سرمای زمستان و سختیاش را با امید به فرداهایی روشن سپری میکنم.
بعضیها زمستان را فقط فصل سرما میدانند. زمستان سرد است؛ اما میتوانی با آن گرم بگیری.
زمستان فقط فصل شیشههای بخار گرفتهای نیست که با انگشت روی آنها واژهها را نقاشی کنیم.
زمستان فقط چسبیدن به بخاری و لرزیدن نیست. اگر امید و انگیزه باشد در دمای نزدیک به صفر زمستان هم میتوان گرمای بالای چهلدرجه را احساس کرد.
زمستان اگرچه سرد است اما حرارتی دارد که آدم را از یخ زدن نجات میدهد.
زمستان، خودش فصل استقامت است. اصلا خودش تلاش میکند تا به بهار برسد. زمستان آموزگار درس انتظار است. باید بمانی و دوام بیاوری تا بهار بیاید.
حالا هرچقدر سه فصل دیگر حرفهای دنیا را بارش کنند، گوشش بدهکار نیست.
چه خوب است آدم زمستان باشد. چه خوب است فقط با امید، بجنگد برای بهار شدن.
چه خوب است گوشه کنایههای سه فصل دیگر را نشنیده بگیرد.
زمستان برای خودش بهاریست که ما قدرش را نمیدانیم.
بعضی چیزها یادآور بعضی چیزهای دیگرند.
مثلا زمستان آدم را یاد رفتن بیتوشه میاندازد. یاد دستان خالی هنگام مرگ.
زمستان را دوست دارم.
انگیزهبخشیاش را نیز.
برای من زمستان بر خلاف دیگر فصلها پُر از سکوت است. درختانی که با تنی عریان، دستهای خالی آدم را به یادش میآورند.
از جمله جدانشدنیها برای من، یکی چای است و دیگری نوشتن و زمستان جان میدهد برای هر دو.
زمستان پوستکلفتتر از این حرفهاست که بخواهد تسلیم شود. زمستان زنده است به امید بهار.
فرزندان من دیماهیاند. متولد زمستان. فرزندانم را دوست دارم؛ زمستان را نیز.
#روز_نوشت
#زمستان
#فصل_ها_تذکر_میدهند
https://eitaa.com/roznevesht