با خانوادهاش ساکن آمریکا بود. انگار یکی از جا بلندش کرد. صدایی پیچید توی سرش. از آنسوی دنیا باروبندیلش را جمع کرد و به ایران بازگشت. ایرانی که تازه انقلاب را تجربه میکرد. بر سر سفره تحولات انقلاب نشست و اینگونه روحش را سیراب نمود.
جنگ شروع شد. لمس مرگ برایش دلهرهآور نبود. به جبهه رفت و به مستندسازی در جبههها پرداخت. غرق شگفتی و بُهت، جوانان در خون غلتیده را به تماشا مینشست. مثل یار شهیدش آوینی.
جنگ تمام شد. اما او مجاهد باقی ماند. این بار مجاهد جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی. جبهه فرهنگی با لحن او معنا یافت. ستون جبهه فرهنگی بود.
فیلم ساخت.
"بشارت منجی" را کارگردانی کرد.
مستند ساخت.
مستند "رویش در آتش" را برای جنگ بوسنی و "خنجر و شقایق" را نیز به همین بهانه.
خسته نمیشد. نمیخواست خسته شود.
آنچه را بدان اعتقاد داشت مصرانه در رسانه به تصویر میکشید.
دشمن تأثیر حضورش را احساس میکرد. اما او سخاوتش در بذل جان بهحداعلا رسیده بود.
تکلیف مداری را ارزش مینهاد. زیر باران باروت، زیر فواره تهمت و زیر آسمان اضطراب برایش فرقی نمیکرد. درراه تبیین اندیشه اسلامی و گفتمان انقلاب اسلامی گام برمیداشت.
با تعریض میانه خوبی نداشت. اهل تصریح بود. اهل ترویج نیز!
تفکر عدالتطلبانه و ظلم ستیزانه انقلاب اسلامی را ترویج میکرد.
نامش در لیست تحریمهای ظالمانه آمریکا قرار گرفت اما این موضوع چه اهمیتی داشت برایش! وقتی معنای زیست خویش را در جهان خلقت دریافته بود.
نگاهش به هنر و رسانه نگاهی بلندمدت بود؛ همراه با نگرشی نو. به ابعاد مختلف دفاع مقدس در عرصهٔ هنر نگاهی دقیق و همهجانبه داشت. برایش برنامهریزی میکرد. از ابزار هنر به شکل مناسبی بهره میبرد. هدفش تأثیرگذاری حداکثری بود.
هنر را بهخوبی باسیاست تلفیق میکرد. از رسانه برای بیان دغدغههای دینیاش مدد میگرفت.
اهل ظاهرگرایی و شعارزدگی نبود.
میگویند ماه رمضان درهای بهشت باز است و درهای جهنم بسته!
خوش به سعادتش که در آخرین جمعه از این ماه به دیدار معبود شتافت. کاش کسی جای خالی نادر طالبزاده را پر کند.
🖋زهرا ابراهیمی
#روز_نوشت
#یادداشت
#نادر_طالب_زاده
https://eitaa.com/roznevesht