eitaa logo
روضه (روضه مستند و شعر مناسبت)
2.3هزار دنبال‌کننده
209 عکس
43 ویدیو
133 فایل
@kashani312 لینک کانال فیش روضه https://eitaa.com/joinchat/3002663454C376341b68e کانال المراقبات (مباحث سیر و سلوکی_اخلاقی، سیره ی عملی) https://eitaa.com/almoraghebaat لینک کانال مواسات @movasaatt
مشاهده در ایتا
دانلود
روضه های حضرت رقیه سلام الله علیها رو با هشتگ دنبال بفرمایید
💠 با جستجوی ، میتوانید به راحتی به مطالب مورد نظر خود، دسترسی پیدا کنید. ♦️ چهارده معصوم علیهم السلام (درقسمت "محرم و صفر" مطالب مربوط به امام حسین علیه السلام درج شده است) ♦️ مطالب و مقاتل مربوط به فاطمیه ♦️ محرم و صفر ♦️ مخدّرات و شهدای کربلا ♦️ معارف دیگر، با جستجوی هشتگ های زیر: فهرست در حال بروز رسانی... 🏴🏴تولید فیش های مستند روضه در ایام محرم_و_صفر، ، ایام_فاطمیه و سایر مناسب های مذهبی جهت مجالس مادحین و مرثیه خوان های اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام رسانه باشید و به دست ارادتمندان به مجالس اهل بیت علیهم السلام برسانید ◀️◀️◀️ @rozzeeh
💠 با جستجوی ، میتوانید به راحتی به مطالب مورد نظر خود، دسترسی پیدا کنید. ♦️ چهارده معصوم علیهم السلام (درقسمت "محرم و صفر" مطالب مربوط به امام حسین علیه السلام درج شده است) ♦️ مطالب و مقاتل مربوط به فاطمیه ♦️ محرم و صفر ♦️ مخدّرات و شهدای کربلا ♦️ معارف دیگر، با جستجوی هشتگ های زیر: فهرست در حال بروز رسانی...
💠 با جستجوی ، میتوانید به راحتی به مطالب مورد نظر خود، دسترسی پیدا کنید. ♦️ چهارده معصوم علیهم السلام (درقسمت "محرم و صفر" مطالب مربوط به امام حسین علیه السلام درج شده است) ♦️ مطالب و مقاتل مربوط به فاطمیه ♦️ محرم و صفر ♦️ مخدّرات و شهدای کربلا ♦️ معارف دیگر، با جستجوی هشتگ های زیر: فهرست در حال بروز رسانی... https://eitaa.com/joinchat/3002663454C376341b68e
🔷🔹《اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا سَيِّدَتَنَا رُقَيَّةَ(س)، عَلَيْكِ التَّحِيَّةُ وَاَلسَّلامُ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ》🔷🔹 ✅حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) می فرماید : 📋《غَسَلْتُ النَّبِیَّ(ص) فِی قَمِیصِهِ! فَکَانَتْ فَاطِمَةُ(س) تَقُولُ : أَرِنِی الْقَمِیصَ! فَإِذَا شَمَّتْهُ غُشِیَ عَلَیْهَا فَلَمَّا رَأَیْتُ ذَلِکَ غَیَّبْتُهُ》 ♦️وقتی پیامبر اکرم(ص) را غسل می دادم، پیراهن مبارک را به عنوان تبرک نگه داشتم. فاطمه(س) همواره از من می خواست که آن پیراهن را به نشان دهم. و هنگامی که آن را می بویید، بیهوش می شد و من هم وقتی این جریان را دیدم، آن پیراهن را از فاطمه(س) پنهان کردم.(۱) اما یه طفل سه چهار ساله ای هم هست که وقتی تو خرابه ی شام، بهانه ی پدرش رو کرد، سر بریده پدر رو روی دامن او گذاشتند. 🏴عمادالدین طبری می‌‌ نويسد که؛ در شام از بچه های كوچك، شهادت پدرشان را مخفی می كردند و به آن ها می گفتند پدرتان به مسافرت رفته است. بر همین وضع بود تا یزید آن ها را به منزلی در نزدیکی خود منتقل نمود. 📋《کانَ لِلحُسَینِ(ع) بِنتُ صَغیرَة لَها أربَعَ سِنینَ، قامَت لَیلةً مِن مَنامِها و قالَت : أَینَ أبی الحُسَینِ(ع)؟》 ♦️امام حسین(ع) دختر کوچکی داشت که چهار سال بیشتر نداشت، شبی از خواب بیدار شد وگفت : پدرم حسین(ع) کجاست؟ 📋《فَإنِّی رأیَتُهُ الساعةَ فی المَنامِ مُضطَرِباً شَدیداً》 ♦️من اکنون اورا در خواب دیدم! 📋《فَلَمَّا سَمِعنَ النِسوَةُ ذلکَ، بَکینَ و بَکَى مَعَهُنَّ سائرُ الَأطفالِ و ارتَفَعَ العَویلُ》 ♦️چون زنان این‌ سخن را شنیدند گریستند و کودکان دیگر هم، صدا به شیون بلند کردند. 📋《فَانتَبَهَ یَزیدُ مِن نَومِه و قالَ : ما الخَبَرُ؟ فَفَحَصَوا عَنِ الواقعَة و قَصُوها عَلیَه!》 ♦️یزید بیدار شد و پرسید : چه‌ خبر است؟ تفحّص کردند و قضیه را به او گفتند. 📋《فَأَمَرَ بأَن یَذهَبُوا بِرأسِ أبَیها إِلیها، فَأتُوا بِالرَأسِ الشَریفِ و جَعَلُوُه فی حِجرِها》 ♦️یزید گفت : سر پدرش را نزد او ببرید. پس سر مطهّر را آوردند و در دامن دخترش نهادند و تا نگاهش به سر افتاد. 📋《فَقالَت : ما هذا راسُ؟》 ♦️آن دختر گفت : این سر کیست؟! 📋《قالُوا: رأسُ أبیک!》 ♦️گفتند : سر پدرت! 📋《فَفَزَعَت الصَبیَّةُ وَ صاحَت فَمَرَضَت و تُوَفَّیَت فِی أیام ♦️آن دخترک دلش کنده شد و فریادى زد و بیمار گشت و در همان روزها در خرابه شام در گذشت.(۲) در نقلی دیگر آمده است که وقتی رقیه(س) سر بریده ی پدر را به دامان گرفت، شروع کرد به صحبت کردن و درد و دل کردن با سر مطهر! در حالی که می گفت : 📋《يَا أبَتَاهُ! مَنْ ذَا الَّذِي خَضَبَكَ بِدِمَائِكَ؟ يَا أبَتاهُ! مَنْ ذَا الَّذي قَطَعَ وَرِيدَيْكَ؟ يَا أَبَتَاهُ! مَنْ ذَا الَّذي أَيتَمَنِي عَلَي صِغَرِ سِنِّي؟ يَا أبَتَاهُ! لَيتَنِي كُنتُ قَبلَ هَذَا اليَومِ عُميَاً! يَا أبَتَاهُ! لَيتَنِي وَسَدتُ الثَّرَى وَلَا أَرَى شَيبَكَ مُخَضِّبَاً بِالدِّمَاءِ!》 ♦️پدر جان! چه كسي تو را به خون آغشته كرد؟ چه كسي رگ هاي گردنت را بريد؟ پدر! چه كسي در خردسالي يتيمم كرد؟ پدر جان! اي كاش بيش از اين نابينا مي شدم و تو را اينگونه نمي ديدم. پدر جان كاش پيش از اين در خاك خفته بودم و محاسنت را آغشته به خون نمي ديدم.(۳) در نقلی دیگر آمده است که؛ هنگام خروج اسرای کربلا از شام، حضرت زینب(س) سر از محمل بیرون آورد و خطاب به اهل شام فرمود : 📋《يَا أهلَ الشَّامِ! لَقَد أَودَعنَاكُم فِي هَذِهِ الخَرَابَةِ أَمَانَةً!》 ♦️ای اهل شام! امانتی را در این خرابه به شما می سپارم و می روم.(۴) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : بلبلی امشب به ویران نغمه خوانی می‌کند تلخ‌کامی دیده و شیرین‌زبانی می‌کند دعوت از مهمان بجا آورده در بزم یزید و ز وفای عهد مهمان قدردانی می‌کند اشک و مژگان آب و جارو کرده آن ویرانه را بین چه با احساس طفلی میزبانی می‌کند دیده ی اختر شمارش بر پدر روشن شده ست مه به روی دامن و اختر فشانی می‌کند گرچه طفل است و زمان جست و خیز او ولی شکوه چون پیران زدرد و ناتوانی می‌کند گفت: بهر دیدن تو زنده ماندم تاکنون مرگ دیر است از چه با من سرگرانی می‌کند؟ بهر ره رفتن زطفلان دگر گیرم کمک کودکت جان بر لب است و سخت جانی می‌کند 👤 📚منابع: ۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۳، ص۱۵۷ ۲)کامل بهائی عماد الدین طبری، ج۲، ص۱۷۹ ۳)المنتخب طريحی، صص۱۳۷_۱۳۶ ۴)ریاض القدس قزوینی، ج۲، ص۳۲۷ @AsnadolMasaeb 🏴🏴تولید فیش های مستند روضه در ایام محرم_و_صفر، ، ایام_فاطمیه و سایر مناسب های مذهبی جهت مجالس مادحین و مرثیه خوان های اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام رسانه باشید و به دست ارادتمندان به مجالس اهل بیت علیهم السلام برسانید ◀️◀️◀️ @rozzeeh
َطعَ نَفَسُهَا》 ♦️غش كرد و نفس او قطع شد. در این هنگام، ويرانه از ناله ی اسيران يك پارچه گريه شد و مخدّرات بر سر می زدند و به سينه می كوبيدند. در این هنگام امام سجاد(ع) خطاب به زینب کبری(س) فرمود : 📋《عَمَّتِی! اِرفَعِی الیَتِیمَةَ مِن رَأسِ وَالِدِی فَإِنَّهَا فَارَقَت الحَیَاةَ》 ♦️عمه جان! یتیم پدرم را از روی سر بریده ی پدرم بلند کن، که [هر لحظه ممکن است] روح از بدنش درآید. 📋《فَرَفَعَتهَا السَیِّدةُ زَینَبُ(س) فَوَجَدَتهَا قَد فَارَقَتِ الحَیَاةَ فَغَسَّلَتهَا وَ کَفَّنَتهَا وَ دَفَنَت فِی دِمَشقَ》 ♦️پس زینب کبری(س) رقیه را گرفت، در حالی او جان داده بود. پس زینب او را غسل داد و کفن کرد، رقیه(س) در دمشق (خرابه شام) دفن شد.(۹) در نقلی دیگر آمده است که ؛ 《فَبَکَت بُکَاءً شَدِیدَاً، حَتَّى غُشِیَ عَلَیهَا، فَلَمَّا حَرَّکُوهَا فِإِذَا هِیَ قَد فَارَقَت رُوحُهُا الدُنیَا》 ♦️رقیه(س) آنقدر گریست که بیهوش افتاد و او را حرکت دادند، ولی او از دنیا رفته بود.(۱۰) طبری در کامل بهایی نقل می کند : 📋《فَفَزَعَت الصَبیَّةُ وَ صاحَت فَمَرَضَت و تُوَفَّیَت فِی أیامِها بِالشَامِ》 ♦️آن دخترک دلش کنده شد و فریادى زد و بیمار گشت و در همان روزها در خرابه شام در گذشت.(۱۱) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : به خواب دیده ام امشب قرار می آید خزان عمر مرا هم بهار می آید شنیده ام به تلافیِ بوسه ی گودال برای دلخوشی ام بیقرار می آید بیا بساط پذیرایی ام همه جور است همیشه شَه به سراغ ندار می آید اگرچه یک یک انگشت ها ز کار افتاد برای شانه زدن که به کار می آید چنان ز ترس زمین خورده ام که در گوشم هنوز نعره ی آن نیزه دار می آید چه حرف ها که در اینجا به دخترت نزدند صدای بی کسی از این دیار می آید سرت به نیزه که چرخید؛ قلب من هم ریخت دوباره دور تو چندین سوار می آید 👤محسنی فر 📚منابع : ۱)الايقاد شاه عبدالعظیمی، ص۱۷۹ ۲)مع‌ الركب الحسينى طبسی، ص۲۱۸ ۳)کامل بهایی عمادالدین طبری، ج۲، ص۱۷۹ ۴)مع‌ الركب الحسينى طبسی، ص۲۱۹ ۵)شعشعة الحسينيه یزدی، ج۲، ص۱۷۱ ۶)نفس المهموم شیخ عباس قمی، ص۴۱۵ ۷)ریاض القدس قزوینی، ص۳۲۴ ۸)المنتخب طریحی، صص۱۳۶_۱۳۷ ۹)تسلیه المجالس حائری، ج۲، ص۹۳ ۱۰)ریاض القدس قزوینی، ص۳۲۴ ۱۱)کامل بهایی عمادالدین طبری، ج۲، ص۱۷۹ @AsnadolMasaeb 🏴🏴تولید فیش های مستند روضه در ایام محرم_و_صفر، ، ایام_فاطمیه و سایر مناسب های مذهبی جهت مجالس مادحین و مرثیه خوان های اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام رسانه باشید و به دست ارادتمندان به مجالس اهل بیت علیهم السلام برسانید ◀️◀️◀️ @rozzeeh
🔸🔶《اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يَا رُقَيَّةَ(س)》🔶🔸 ✅نقل است که؛ امام علی(ع) در زمان حکومت خود از کوچه های کوفه می گذشت که زنی را دید كه مشك آبی بر دوش داشت. امام(ع) آن مشك را از او گرفت و تا مقصد بِبَرَد و در راه از حالش پرسید. زن گفت : 📋《بَعَثَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(ع) صَاحِبِي إِلَى بَعْضِ اَلثُّغُورِ فَقُتِلَ وَ تَرَكَ عَلِيٌّ صِبْيَاناً يَتَامَى وَ لَيْسَ عِنْدِي شَيْءٌ فَقَدْ أَلْجَأَتْنِي اَلضَّرُورَةُ إِلَى خِدْمَةِ اَلنَّاسِ》 ♦️علی بن ابی‌طالب(ع) همسرم را در یكی از مرزها گماشته بود و او اکنون كشته شده و چند كودك یتیم برای من برجای گذاشته است. و من هم چیزی ندارم و ناگزیر به خدمتگزاری مردم روی آورده‌ام. علی(ع) بعد از حمل بار تا منزل او بازگشت و فردای آن روز، زنبیلی از خوراكی با خود برداشت و به راه افتاد و به در خانه‌ی زن رفت و در زد. زن پرسید : كیستی؟ مولا فرمود : منم! آن بنده‌ای كه در آوردن مشك تو را همراهی كرد. در را بگشا! چیزی برای كودكان با خود آورده‌ام. زن گفت : 📋《رَضِيَ اَللَّهُ عَنْكَ وَ حَكَمَ بَيْنِي وَ بَيْنَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع)》 ♦️خدا از تو خرسند باشد و میان من و علی(ع) داوری كند! پس امام(ع) داخل شد و فرمود : من دوست دارم كه به ثوابی برسم! تو آرد را خمير كن، يا اينكه تو بچه‌ها را پرستاری كن و من خمیر کنم و نان بپزم؟!! زن گفت : من بر كار نان آگاه‌تر و تواناترم. پس كودكان را به تو مي‌سپارم. پس آنان سرگرم کن! سپس آن زن شروع به خمير كردن آرد شد و علی(ع) نزد کودکان به پختن گوشت مشغول شد. و آن را پخت و شروع كرد برای كودكان از گوشت و خرما و چیزهای دیگر لقمه گرفتن! هر وقت لقمه‌ای به كودكی می‌داد می‌ فرمود : 📋《یَا بُنَیَّ! اِجعَل عَلَیَّ بنَ اَبِی طَالِبِِ(ع) فِی حِلِّ مِمَّا مَرَّ فِی اَمرِکَ》 ♦️پسركم! از آنچه بر تو گذشته است، علی بن ابی‌طالب(ع) را حلال كن! وقتی خمیر آماده شد، زن گفت : ای بنده‌ی خدا! تنور را روشن كن! امام(ع) به روشن كردن تنور پرداخت. هنگامی كه آن را برافروخت، و آتش زبانه می کشید و درون تنور گداخته شد، آنگاه علی(ع) صورت را نزدیک درون آتش برد تا داغی آتش را احساس کند و سپس چنين فرمود : 📋《ذُقْ يَا عَلِيُّ! هَذَا جَزَاءُ مَن ضَیَّعَ اَلاَرامِلَ وَ الیَتَامَی》 ♦️ای علی! بچش! این است كیفر كسی كه حقّ بیوه‌زنان و یتیمان را تباه كند. زن همسایه كه علی(ع) را می‌شناخت او را دید و خطاب به مادر یتیمان گفت : وای بر تو، این امیرالمؤمنین است! آن زن با شتاب آمد در حالی كه می‌گفت : از شما شرمنده‌ام ای امیرمؤمنان. علی(ع) در پاسخ او فرمود : 📋《بَل وَ اَحیَایَ مِنكَ یَا أَمَةَ اللهِ فِیمَا قَصَّرتُ فِی أَمرِكِ》 ♦️من از تو شرمنده‌ام كه در كارت كوتاهی كرده ام.(۱) 🏴مولا علی(ع) این گونه در حق یتیمان همچون پدری دلسوز ملاطفت داشت. اما با یتیم خود در شام، جور دیگری رفتار کردند. عمادالدین طبری می‌‌ نويسد : در شام، از بچه های كوچك، شهادت پدرشان را مخفی می كردند و به آن ها می گفتند پدرتان به مسافرت رفته است. بر همین وضع بود تا یزید آن ها را به منزلی در نزدیکی خود منتقل نمود. 📋《کَانَ لِلحُسَینِ(ع) بِنتُ صَغیرَةُ لَهَا أربَعَ سِنِینَ، قامَت لَیلةً مِن مَنَامِها وَ قَالَت : أَینَ أبِی الحُسَینِ(ع)؟》 ♦️امام حسین(ع) دختر کوچکی داشت که چهار سال بیشتر نداشت، شبی از خواب بیدار شد وگفت : پدرم حسین(ع) کجاست؟ 📋《فَإنِّی رَأیَتُهُ السَّاعَةَ فِی المَنامِ مُضطَرِبَاً شَدِیدَاً》 ♦️من اکنون او را در خواب دیدم! 📋《فَلَمَّا سَمِعنَ النِسوَةُ ذَلِکَ، بَکِینَ وَ بَکَى مَعَهُنَّ سَائِرُ الَأطفالِ وَ ارتَفَعَ العَوِیلُ》 ♦️چون زنان این‌ سخن را شنیدند گریستند و کودکان دیگر هم، صدا به شیون بلند کردند. ♦️یزید بیدار شد و پرسید : چه‌ خبر است؟ تفحّص کردند و قضیه را به او گفتند. ♦️یزید گفت : سر پدرش را نزد او ببرید. پس سر مطهّر را آوردند و در دامن دخترش نهادند و تا نگاهش به سر افتاد. 📋《فَقالَت : هَذَا رَاسُ مَن؟》 ♦️آن دختر گفت : این سر کیست؟! 📋《قالُوا: رأسُ أَبِیکِ!》 ♦️گفتند : سر پدرت! ♦️آن دخترک دلش کنده شد و فریادى زد و بیمار گشت و در همان روزها درشام درگذشت.(۲) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📚منابع : ۱)مناقب ابن شهرآشوب، ج۲، ص۱۱۵ ۲)کامل بهائی عمادالدین طبری، ج۲، ص۱۷۹ @AsnadolMasaeb 🏴🏴تولید فیش های مستند روضه در ایام محرم_و_صفر، ، ایام_فاطمیه و سایر مناسب های مذهبی جهت مجالس مادحین و مرثیه خوان های اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام رسانه باشید و به دست ارادتمندان به مجالس اهل بیت علیهم السلام برسانید ◀️◀️◀️ @rozzeeh
الله تبريزی 🏴🏴تولید فیش های مستند روضه در ایام محرم_و_صفر، ، ایام_فاطمیه و سایر مناسب های مذهبی جهت مجالس مادحین و مرثیه خوان های اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام رسانه باشید و به دست ارادتمندان به مجالس اهل بیت علیهم السلام برسانید ◀️◀️◀️ @rozzeeh
ج۲، ص۱۷۹ @AsnadolMasaeb 🏴🏴تولید فیش های مستند روضه در ایام محرم_و_صفر، ، ایام_فاطمیه و سایر مناسب های مذهبی جهت مجالس مادحین و مرثیه خوان های اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام رسانه باشید و به دست ارادتمندان به مجالس اهل بیت علیهم السلام برسانید ◀️◀️◀️ @rozzeeh
🔸🔶《اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يَا رُقَيَّةَ(س)》🔶🔸 ✅ابن شهر آشوب نقل می نویسد : امام علی(ع) در زمان حکومت خود از کوچه های کوفه می گذشت که زنی را دید كه مشك آبی بر دوش داشت. امام(ع) آن مشك را از او گرفت و تا مقصد بِبَرَد و در راه از حالش پرسید. زن گفت : 📋《بَعَثَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(ع) صَاحِبِي إِلَى بَعْضِ اَلثُّغُورِ فَقُتِلَ وَ تَرَكَ عَلِيٌّ صِبْيَاناً يَتَامَى وَ لَيْسَ عِنْدِي شَيْءٌ فَقَدْ أَلْجَأَتْنِي اَلضَّرُورَةُ إِلَى خِدْمَةِ اَلنَّاسِ》 ♦️علی بن ابی‌طالب(ع) همسرم را در یكی از مرزها گماشته بود و او اکنون كشته شده و چند كودك یتیم برای من برجای گذاشته است. و من هم چیزی ندارم و ناگزیر به خدمتگزاری مردم روی آورده‌ام. علی(ع) بعد از حمل بار تا منزل او بازگشت و فردای آن روز، زنبیلی از خوراكی با خود برداشت و به راه افتاد و به در خانه‌ی زن رفت و در زد. زن پرسید : كیستی؟ مولا فرمود : منم! آن بنده‌ای كه در آوردن مشك تو را همراهی كرد. در را بگشا! چیزی برای كودكان با خود آورده‌ام. زن گفت : 📋《رَضِيَ اَللَّهُ عَنْكَ وَ حَكَمَ بَيْنِي وَ بَيْنَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع)》 ♦️خدا از تو خرسند باشد و میان من و علی(ع) داوری كند! پس امام(ع) داخل شد و فرمود : من دوست دارم كه به ثوابی برسم! تو آرد را خمير كن، يا اينكه تو بچه‌ها را پرستاری كن و من خمیر کنم و نان بپزم؟!! زن گفت : من بر كار نان آگاه‌تر و تواناترم. پس كودكان را به تو مي‌سپارم. پس آنان سرگرم کن! سپس آن زن شروع به خمير كردن آرد شد و علی(ع) نزد کودکان به پختن گوشت مشغول شد. و آن را پخت و شروع كرد برای كودكان از گوشت و خرما و چیزهای دیگر لقمه گرفتن! هر وقت لقمه‌ای به كودكی می‌داد می‌ فرمود : 📋《یَا بُنَیَّ! اِجعَل عَلَیَّ بنَ اَبِی طَالِبِِ(ع) فِی حِلِّ مِمَّا مَرَّ فِی اَمرِکَ》 ♦️پسركم! از آنچه بر تو گذشته است، علی بن ابی‌طالب(ع) را حلال كن! وقتی خمیر آماده شد، زن گفت : ای بنده‌ی خدا! تنور را روشن كن! امام(ع) به روشن كردن تنور پرداخت. هنگامی كه آن را برافروخت، و آتش زبانه می کشید و درون تنور گداخته شد، آنگاه علی(ع) صورت را نزدیک درون آتش برد تا داغی آتش را احساس کند و سپس چنين فرمود : 📋《ذُقْ يَا عَلِيُّ! هَذَا جَزَاءُ مَن ضَیَّعَ اَلاَرامِلَ وَ الیَتَامَی》 ♦️ای علی! بچش! این است كیفر كسی كه حقّ بیوه‌زنان و یتیمان را تباه كند. زن همسایه كه علی(ع) را می‌شناخت او را دید و خطاب به مادر یتیمان گفت : وای بر تو، این امیرالمؤمنین است! آن زن با شتاب آمد در حالی كه می‌گفت : از شما شرمنده‌ام ای امیرمؤمنان. علی(ع) در پاسخ او فرمود : 📋《بَل وَ اَحیَایَ مِنكَ یَا أَمَةَ اللهِ فِیمَا قَصَّرتُ فِی أَمرِكِ》 ♦️من از تو شرمنده‌ام كه در كارت كوتاهی كرده ام.(۱) 🏴مولا امیرالمومنین(ع) این گونه در حق یتیمان همچون پدری دلسوز ملاطفت داشت. اما با یتیم خود در شام، جور دیگری رفتار کردند. 👤عمادالدین طبری می‌‌ نويسد : در شام، از بچه های كوچك، شهادت پدرشان را مخفی می كردند و به آن ها می گفتند پدرتان به مسافرت رفته است. بر همین وضع بود تا یزید آن ها را به منزلی در نزدیکی خود منتقل نمود. 📋《کَان‏َ لِلحُسَین‏ِ(ع) بِنت‏ُ صَغیرَةُ لَهَا أربَع‏َ سِنِین‏َ، قامَت‏ لَیلةً مِن‏ مَنَامِها وَ قَالَت‏ : أَین‏َ أبِی‏ الحُسَین‏ِ(ع)؟》 ♦️امام حسین(ع) دختر کوچکی داشت که چهار سال بیشتر نداشت، شبی از خواب بیدار شد وگفت : پدرم حسین(ع) کجاست؟ 📋《فَإنِّی‏ رَأیَتُه‏ُ السَّاعَةَ فِی‏ المَنام‏ِ مُضطَرِبَاً شَدِیدَاً》 ♦️من اکنون او را در خواب دیدم! ♦️چون زنان این‌ سخن را شنیدند گریستند و کودکان دیگر هم، صدا به شیون بلند کردند. ♦️یزید بیدار شد و پرسید : چه‌ خبر است؟ تفحّص کردند و قضیه را به او گفتند. ♦️یزید گفت : سر پدرش را نزد او ببرید. پس سر مطهّر را آوردند و در دامن دخترش نهادند و تا نگاهش به سر افتاد. 📋《فَقالَت‏ : هَذَا رَاسُ مَن؟》 ♦️آن دختر گفت : این سر کیست؟! 📋《قالُوا: رأس‏ُ أَبِیک‏ِ!》 ♦️گفتند : سر پدرت! 📋《فَفَزَعَت‏ الصَبیَّةُ وَ صَاحَت‏ فَمَرَضَت‏ وَ تُوَفَّیَت‏ فِی‏ أیَّامِها بِالشَّامِ》 ♦️آن دخترک دلش کنده شد و فریادى زد و بیمار گشت و در همان روزها درشام درگذشت.(۲) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📚منابع : ۱)مناقب ابن شهر آشوب، ج۲، ص۱۱۵ ۲)کامل بهائی عمادالدین طبری، @AsnadolMasaeb 🏴🏴تولید فیش های مستند روضه در ایام محرم_و_صفر، ، ایام_فاطمیه و سایر مناسب های مذهبی جهت مجالس مادحین و مرثیه خوان های اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام رسانه باشید و به دست ارادتمندان به مجالس اهل بیت علیهم السلام برسانید ◀️◀️◀️ @rozzeeh
🔹🔷《أَلسَّلامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّلیبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الرَّأْسِ الْمَرْفُوعِ》🔷🔹 ✅در مقاتل آمده است که دو دختر از دختران امام حسین(ع) بعد از شهادت ایشان، هنگامی که پدرشان را مشاهده کردند، ابتدا نشناختند و از حضرت زینب کبری(س) خواستند تا او را معرفی کند! 1⃣حضرت سکینه(سلام الله علیها) : در روز عاشورا، هنگام شهادت امام حسین(ع)، زنان حرم شيون كنان از خیمه خارج شدند. در این هنگام، سکینه(س) خود راهی قتلگاه پدر شد و وقتی نگاهش به بدن مطهر امام حسین(ع) افتاد، عرضه داشت : 📋《عَمَّتِي! هَذَا نَعشُ مَن؟》 ♦️عمه جان! این نعش کیست که به زمین افتاده است؟ زینب کبری(س) فرمود : 📋《هَذَا نَعشُ أَبيِکَ اَلحُسَينِ(ع)》 ♦️اين نعش پدر بزرگوارت حسين‌(ع) است.(۱) 2⃣حضرت رقیه(سلام الله علیها) : در شام، از بچه های كوچك، شهادت پدرشان را مخفی می كردند و به آن ها می گفتند پدرتان به مسافرت رفته است. بر همین وضع بود تا یزید آن ها را به منزلی در نزدیکی خود منتقل نمود. امام حسین(ع) دختر کوچکی داشت که چهار سال بیشتر نداشت، شبی از خواب بیدار شد وگفت : 📋《أَین‏َ أبِی‏ الحُسَین‏ِ(ع)؟》 ♦️پدرم حسین(ع) کجاست؟ 📋《فَإنِّی‏ رَأیَتُه‏ُ السَّاعَةَ فِی‏ المَنام‏ِ مُضطَرِبَاً شَدِیدَاً》 ♦️من اکنون او را در خواب دیدم! وقتی زنان این‌ سخن را شنیدند گریستند و کودکان دیگر هم، صدا به شیون بلند کردند. هنگامی که یزید از این امر مطلع شد، دستور داد سر مبارک امام حسین(ع) نزد دخترش در خرابه ببرند. سپس سر مطهّر را آوردند و در دامن دخترش نهادند و رقیه(س) تا نگاهش به سر افتاد، گفت : 📋《عَمَّتِي! هَذَا رَاسُ مَن؟》 ♦️این سر کیست؟! آنان گفتند : 📋《هَذَا رَأس‏ُ أَبيِکَ اَلحُسَينِ(ع)!》 ♦️این سر پدرت حسین(ع) است!(۲) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : مبریدم! که در این دشت مرا کاری هست گرچه گل نیست ولی صحنه گلزاری هست ساربانا! مزنید این همه آواز رحیل که در این دشت مرا قافله سالاری هست من و این باغ خزان دیده خدا را چه کنم همره لاله رخان لاله تبداری هست نیست اندیشه مرا، از سفر کوفه و شام مهر اگر نیست، ولی ماه شب تاری هست گر چه از ساحت قدس تو جدایم کردند هست پیوند وفا با تو مرا آری هست 👤غفورزاده 📚منابع : ۱)معالی السبطین حائری مازندرانی، ج۲، ص۵۰ ۲)کامل بهائی عمادالدین طبری، ج۲، ص۱۷۹ @AsnadolMasaeb 🏴🏴تولید فیش های مستند روضه در ایام محرم_و_صفر، ، ایام_فاطمیه و سایر مناسب های مذهبی جهت مجالس مادحین و مرثیه خوان های اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام رسانه باشید و به دست ارادتمندان به مجالس اهل بیت علیهم السلام برسانید ◀️◀️◀️ @rozzeeh
ضمن عرض سلام و تقدیم احترام خدمت مادحین و ذاکرین اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام، فیش های روضه دردانه ابی عبدالله علیهما السلام را با هشتک جستجو بفرمایید. التماس دعا