eitaa logo
1 دنبال‌کننده
252 عکس
210 ویدیو
17 فایل
پیام های من
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ارتباط موثر
21.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖥 خلاقیت در ارائه پیام 1️⃣ صوتِ این کلیپ توسط هوش مصنوعی و مبتنی بر صدای شهید آوینی تهیه شده است. @ertebatmoaserdini .
هدایت شده از ارتباط موثر
13.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖥 خلاقیت در ارائه پیام 2️⃣ تاثیر ضرب آهنگ(ریتم) و هنر در گستره پژواک پیام @ertebatmoaserdini .
هدایت شده از ارتباط موثر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تصاویری از خداحافظی اسرای اسرائیلی با مجاهدان گردان‌های القسام ارتباط خوب و اخلاقی، می تواند دل دشمن را هم با انسان نرم کند. گاهی می‌تواند به قدر ساعت‌ها دلیل و بحث و جدل، مخاطب را متقاعد سازد. @ertebatmoaserdini .
هدایت شده از مرکز مشاوره روشنان
😫دعوای فرزندان 🔸دعوای و اگر در حد لفظی باشد بهتر است دخالت نكرد، اما اگر كار به كتک‌كاری يا آزار رسيد، حتما بايد مداخله كنند و اگر مرتب تكرار شد، مدتی كودكان فقط زير نظر والدين كنند. ⬅️ هرگز برای ختم هيچ كدام از فرزندانتان را قرباني نكنيد!👇🏻 ❌ " تو بزرگتری، كوتاه بيا " ❌ " تو كوچيكتری، خجالت بكش" ❌ "اون بچه‌اس نميفهمه، تو بزرگ شدی" ✋ ولی با قانون‌گذاری می‌توانید شرایط را تا حدی کنترل کنید ولی این را بدانید در همین تعارضات کودکان مهارت و را می‌آموزند. 👈 برای کنترل بهتر اوضاع، قانون عدم دعوا را داشته باشید👇🏻 عدم دعوا در خانه 👈 در صورت دعوا 👈 مواجهه با پیامد رفتار که قبلا توافق شده است. ✍ س.محمدی، کارشناس تربیتی، مشاور کودک و نوجوان https://eitaa.com/joinchat/4178903060Ca43bd84efe
هدایت شده از ارتباط موثر
🔹گوهر کمیاب محبت پیری در کوهستان سفر میکرد. سنگ گران قیمتی را در جوى آبى یافت. روز بعد به گرسنه‌ای رسید. کیسه‌اش را باز کرد تا در غذایش با او شریک شود. مرد گرسنه، سنگ قیمتی را دید. از آن خوشش آمد و خواست که آن سنگ را بگیرد. مسافر پیر، بی‌درنگ، سنگ را به او داد. مرد بسیار خوشحال شد و از این که شانس به او رو کرده بود، سر از پا نمى‌شناخت. او فهمیده بود که جواهر، به قدرى قیمتی است که تا آخر عمر مى‌تواند راحت زندگى کند، ولى چند روز بعد، به دنبال آن پیر دوید و پیدایش کرد. هنگامى که او را دید سنگ را پس داد و گفت: این چند روز خیلی فکر کردم. من مى‌دانم این سنگ چقدر گرانبهاست، اما آن را به تو پس مى‌دهم، با این امید که چیزى ارزشمندتر از آن به من بدهى. اگر مى‌توانى، آن محبتی را به من بده، که به تو این قدرت را داد تا این سنگ را به چون منی ببخشی. آن را می‌خواهم. _____________________ در زندگی، قدر آدم‌هایی را که بدون چشم‌داشت ، هدایای مادی و معنوی به ما می‌دهند بدانیم. @ertebatmoaserdini .
هدایت شده از ارتباط موثر
11.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💐رابطه با پدرها... چقدر می توانید با پدرتان صحبت کنید؟ والدین محترم! چقدر برای‌تان مهم است حرف مشترک با فرزندان تان داشته باشید؟ @ertebatmoaserdini .
هدایت شده از ارتباط موثر
📄 یک داستان کوتاه مرد ثروتمندی که زن و فرزند نداشت، به پایان زندگی اش رسیده بود. کاغذ و قلمی برداشت تا وصیت نامه ی خود را بنویسد. او نوشت: « تمام اموالم را برای خواهر می گذارم نه برای برادر زاده ام هرگز به خیاط هیچ برای فقیران.» اما اجل به او فرصت نداد تا نوشته اش را کامل و ان را نقطه گذاری کند. پس تکلیف آن همه ثروت چه می شد؟ برادرزاده ی او تصمیم گرفت وصیت نامه را این گونه تغییر دهد: « تمام اموالم را برای خواهرم می گذارم؟ نه! برای برادرزاده ام. هرگز به خیاط. هیچ برای فقیران.» خواهر او که موافق نبود، آن را این گونه نقطه گذاری کرد: « تمام اموالم را برای خواهرم می گذارم. نه برای برادرزاده ام. هرگز به خیاط. هیچ برای فقیران.» خیاط مخصوصش هم یک کپی از وصیت نامه را پیدا کرد و ان را روش خودش نقطه گذاری کرد:« تمام اموالم را برای خواهرم می گذارم؟ نه! برای برادرزاده ام؟ هرگز! به خیاط. هیچ برای فقیران.» پس از شنیدن این ماجرا، فقیران شهر همگی جمع شدن تا آنها هم نظر خود را اعلام کنند: «تمام اموالم را برای خواهرم می گذارم؟ نه! برای برادرزاده ام؟ هرگز! به خیاط؟ هیچ! برای فقیران.» ادامه داستان با شما است... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ در بسیاری از ارتباط ها ممکن است از پیام‌های ما برداشت‌های متنوعی صورت پذیرد. هر قدر در شفافیت، وضوح و عینی بودن پیام های خود اهتمام داشته باشیم، مخاطب بهتر منظور ما را خواهد فهمید. @ertebatmoaserdini .
هدایت شده از ارتباط موثر
یک جرعه از یک کتاب علی(علیه السلام) می‌دانست حتی با دشمنانش چگونه برخورد نماید؛ ولی ما نمی‌دانیم که با اختلاف دوستانمان چه کنیم. به خاطر همین است که حتی یک دوست هم نداریم و دلهامان سرشار از کینه است؛ از همدیگر خسته‌ایم و نمی‌توانیم با هم کار کنیم. هر کس دیگری را مقصر می‌داند. کتاب حرکت/مرحوم استاد علی صفایی حائری/صفحه ۲۸۶. @ertebatmoaserdini .
هدایت شده از ارتباط موثر
✳️ به خاطر کمترین نعمت‌ها هم قدردانی کنید. خود را عادت دهید برای هر نعمتی که به شما می‌رسد، هر چند کوچک و یا تکراری، تشکر کنید. حتی از خوبی های خودتان هم در خلوت خود تشکر کنید و قدر بدانید. خوبی‌های دیگران را بهتر و بزرگتر شمرده و قدردانی کنید. به نزدیکان که می رسید شاکر بودن و قدردانی را افزون‌تر کنید. و بالاتر از همه عزیزترین پشتیبان خود را فراموش نکنید و همواره شکرگزار حضرت حق باشید. کانال ارتباط موثر @ertebatmoaserdini .
هدایت شده از ارتباط موثر
یک داستان، یک درس من فقط معلم نیستم مریم صیاد آموز لنگان لنگان داشتم تو خیابون راه می‌رفتم که یه خانم مودب و شیک پوش بهم نزدیک شد ازم پرسید : شما آقای نصیری هستین؟ گفتم : بله گفت : من شاگرد شما بودم ، دبیرستان توحید، یادتون میاد؟ با اینکه قیافش اشنا بود ، گفتم : نه متاسفانه،آخه من خیلی دانش آموز داشتم . و بعد ادامه دادم : خب مهم نیست شما خوبید خانم ؟ گفت : بله ممنون استاد، من شیمی خوندم و تا دکترا ادامه دادم البته نه اون سال‌های جنگ دکترامو چند سال بعد گرفتم و در حال حاضر محقق هستم. آقای نصیری ، "سماک بحری" هستم یادتون اومد؟ از شنیدن حرفاش خیلی خوشحال شدم وقتی کمی دقت کردم ،شناختمش ،آره خودش بود اتفاقا خیلی دلم میخواست از احوالش با خبر بشم و حالا دیده بودمش که فرد موفقی شده بود ، یه هو رفتم به بیشتر از بیست سال پیش . اون موقع ها با اینکه انقلاب شده بود و مدارس تفکیک شده بود؛ به علت کمبود دبیر بعضی از دبیران مرد مدارس دخترانه تدریس می‌کردند . من هم اون وقت‌ها به دانش آموزان دختر جبر درس می‌دادم، یادم اومد این دختر چند جلسه‌ای که صبح‌ها من کلاس داشتم دیر سر کلاس می‌اومد و من هم همیشه دعواش می‌کردم و بدون اینکه چیزی بگه می‌رفت سر جاش. من هم کلی عصبی می‌شدم و به خاطر نظم کلاس، سریع درسو ادامه می‌دادم . چند بار می‌خواستم واسه دیر کردش به مدیر بگم ولی یادم می‌رفت تا اینکه یه روز زنگ اخر تو کلاس بغلی ، آخرین نفری بودم که از کلاس می‌رفتم بیرون یه هو همین دانش آموز "سماک بحری" رو دیدم که به دیوار راهرو تکیه داده و تو چشماش پر از اشکه . پرسیدم :سماک چی شده؟ با بغضی که تو گلوش بود جواب داد: پام پیچ خورده آقا حالا نمی‌دونم چه جوری برم خونه؟ یه هو گفتم : بیا من می‌رسونمت اون وقت‌ها یه ماشین پیکان داشتم که هرکسی نداشت جواب داد : نه آقا خونمون دوره گفتم : اشکالی نداره می‌رسونمت ، می‌تونی تا ماشین یه جوری بیای؟ درحالی که برق خوشحالی تو چشماش موج می‌زد گفت:بله آقا بالاخره هر جور بود خودشو تا ماشین رسوند من هم که طبعا عذر داشتم و نمی‌تونستم دستشو بگیرم ، بلاخره به سمت خونه اش حرکت کردیم وقتی آدرس میداد تازه متوجه شدم خونه‌اش خارج از شهر و در یکی از دهات اطراف قرار داره. وقتی رسیدیم سر یه جاده خاکی گفت : آقا تو همین جاده است دیگه خودم میرم ممنون. گفتم : نه چه جوری می‌خوای بری می‌رسونمت همینطور که می‌رفتیم چون راه خیلی طولانی شد ازش پرسیدم : این مسیر رو با کی میای بری مدرسه ؟ گفت: با هیشکی آقا، پیاده میام تاسر خیابون ۵ صبح بلند می‌شمِ اما خب گاهی بارونو باد باعث می‌شه کمی دیر برسم داشتم دیوونه می‌شدم این همه راهو این دختر پیاده می‌اومد !!!!. خلاصه رسیدیم خونشونُ یه خونه روستایی دیدم که از امکانات اون زمان هم خیلی چیزها کم داشت. به سختی رفت بالا و گفت : بفرمایید صدای پیر مردی از تو اتاق شنیده شد که پرسید: طاهره کیه ؟ دانش آموزم جواب داد : آقا معلممه پیر مرد اصرار کرد که برم بالا و یه چای بنوشم. من هم رفتم و بعد از سلام و احوال پرسی پیرمرد که فهمیدم پدر طاهره دانش آموزم بود گفت: آقا معلم این دختر همه زندگی منه، الان دوساله مادرشو از دست داده منم مریضم، هم تو مزرعه کار می‌کنه هم تو خونه به دوتا برادرهای کوچیکشم می‌رسه ، می‌گم دختر نمی‌خواد درس بخونی راه به این درازی چه کاریه آخه ولی هی اصرار می‌کنه می‌خوام درس بخونم آه ببینین الان شما رو تو درد سر انداخته... گفتم : این چه حرفیه در حالی که با بغضی که گلومو گرفته بود به زور چایی که طاهره آورده بودو می‌خوردم گفتم: ببخشید من دیگه باید برم. تمام راهو که بر می‌گشتم گریه کردم پیش خودم گفتم من فقط یک معلم نیستم؛ من باید بیشتر از این‌ها از حال دانش آموزم با خبر باشم. از اون روز به بعد بهش زنگ‌های تفریح کمک می‌کردم چند تا کتاب بهش دادم و دیگه دعواش نکردم اینها تنها کاری بود که از دستم بر می‌اومد . حالا اون با وجود تمام مشکلات اینقدر موفق شده بود و من بهش افتخار می‌کردم ،همینطور که لبخند می‌زدم، نگاش می‌کردم که یه هو از گذشته بیرون اومدم چون صدام زد: آقای نصیری ..... و ادامه داد : خیلی خوشحال شدم دیدم‌تون من هیچ وقت محبت‌هایی که به من کردین رو فراموش نمی‌کنم گفتم : خواهش می‌کنم من افتخار می‌کنم که چنین شاگردی داشتم. خداحافظی کرد و در حالی که ازم دور می‌شد پیش خودم گفتم : امیدوارم معلم‌های امروزی هم بدونند که فقط یک معلم نیستند.... @ertebatmoaserdini .
هدایت شده از ارتباط موثر
📃 سه جمله ای که نباید به افراد مضطرب گفت. وقتی کسی دچار اضطراب می‌شود، معمولا دیگران می‌خواهند مفید باشند و برای او کاری انجام دهند؛ اما گاهی حرف‌هایی که فکر می‌کنیم اضطراب یک فرد را کاهش می‌دهند، در واقع وضعیت او را بدتر می‌کنند. 🔸به طور معمول «اضطراب» احساسی ناراحت‌کننده است؛ خوب است خودتان را جای شخص مضطرب قرار دهید و سعی کنید احساسش را درک کرده و به او کمک کنید. اغلب افراد در چنین شرایطی احساس تنهایی می‌کنند. 🌸 مفیدترین حرف‌هایی که در این شرایط می‌توان گفت، جملات و کلمات آرامش‌بخشی هستند که به فرد مضطرب این احساس را القا می‌کنند که شما کنار آن ها هستید. 🔻در همین راستا توجه داشته باشید که از گفتن این سه جمله به افراد مضطرب پرهیز کنید: 1️⃣ نگران نباش، مشکل بزرگی نیست. شاید موضوع موردنظر برای شما جدی نباشد؛ اما برای فرد مضطرب یک مسئله نگران‌کننده است. گفتن جمله «نگران نباش» باعث کم‌اهمیت جلوه دادن موضوع می‌شود و فرد احساس می‌کند که شما گمان می‌کنید او بیش از اندازه حساس است که چنین مشکلی باعث نگرانی و اضطراب او شده است. ✅ این افراد نیاز دارند برای رفع اضطراب خود صحبت کنند تا احساس کنترل بیشتری پیدا کنند؛ پس به آنها گوش کنید. 2️⃣ آرامشت را حفظ کن. معمولا کسی دوست ندارد به او بگویند آرام باش! چه اضطراب داشته باشد چه نداشته باشد. گفتن این جمله فقط باعث بدتر شدن شرایط می‌شود و هیچ احساس حمایتی در فرد ایجاد نمی‌کند. وقتی به کسی می‌گویید آرام باشد، در واقع به او می‌گویید که به کارش ادامه دهد و نمی‌خواهید درباره احساساتش چیزی بدانید. ✅ به جای اینکه به فرد بگویید چه کاری انجام دهد یا چه احساسی داشته باشد، احساس او را بپذیرید و از او بپرسید که چه کمکی از شما ساخته است. 3️⃣ همه چیز درست می‌شود. این عبارت می‌تواند مکالمه شما را با فرد مضطرب قطع کرده و باعث ایجاد احساس تنهایی در او شود. این جمله به شخص القا می‌کند که اطرافیانش نمی‌توانند حامی او باشند و احساساتش را تحمل کنند. در نتیجه، احساس درماندگی به او دست خواهد داد. ✅ برای کمک کردن به فرد مضطرب، اجازه دهید در مورد نگرانی‌هایش صحبت کند. نداشتن فرصت کافی برای صحبت، باعث افزایش اضطراب می‌شود. کانال ارتباط موثر @ertebatmoaserdini .
هدایت شده از ارتباط موثر
📌یک نکته گاه آن کس که به رفتن چمدان می‌بندد رفتنی نیست، بلکه دو چشم نگران می‌خواهد ... ____ سعی کنیم با همدلی درک کامل‌تری از احساس و ذهنیت‌ دیگران پیدا کنیم... شود. کانال ارتباط موثر @ertebatmoaserdini .