enc_17184859276824045054692.mp3
4.39M
ا❁﷽❁ا
🌹ما نقطه عشقیم و سراسر تقصیر
🌹از داغ ندامت شده ایم دلگیر
🌹از عشق فقط ادعایش مانده
🌹ای صاحب عشق نشو پیگیر
#علیرضا_عبدی
#مقدمه
به نام صاحب سلام
رمان #شهدای_خوشنام داستان واقعی یک سرود است، اسامی بعضی از اشخاص به صورت مستعار در داستان آورده می شود، #علت_نوشتن این رمان، حوادث خاص و ماجرای پر حاشیه و جذاب در طی ساخت و تولید این سرود می باشد که ....
(ادامه رمان را در کانال #رمان_نامه بخوانید)
@rumanname
ا❁﷽❁ا
✍رمان شهدای خوشنام
مقدمه
نوشتن برای من موضوع تازه ای نیست،
چون خیلی وقت است دارم می نویسم 👇
👈 کانال نوشته های خاکی
البته خودم رو
نه #شاعر می دونم😊
نه #نویسنده ✏
چون بیشتر مطالب من دل نوشته است
تا متن ادبی یا شعر!
اگر تصمیم گرفتم رمان #شهدای_خوشنام رو بنویسم با توجه به اینکه تا الان رمان نخواندم، و مرسوم نیست که داستان یک سرود رمان بشه🤔
اما بخاطر اتفاقات که حین ساخت سرود #شهدای_خوشنام بوجود آمد،
لازم دونستم این خاطرات بصورت رمان نوشته بشه.تا تمام زوایای این سرود #خاص برای همه روشن بشه تا بدانند که شهدا
#راهبر هستند.
🔸️برای عضویت در کانال و خواندن داستان گروه سرودی که با عنایت شهدای گمنام شکل گرفت و اولین سرود تولیدی خودش رو با نام شهدای خوشنام انتخاب کرد،لطفا روی لینک پایین 👇 کلیک کنید.
@rumanname
enc_17148697101369861461663.mp3
3.53M
ا❁﷽❁ا
🌹در مسلخ عشق عاشقان درگیرند
🌹در حال و هوای عشق خود
می میرند . . .
🌹این عشق چه زهریست که درمان
می کند!
🌹با سوز دلی،میوه عشق
می چینند
#علیرضا_عبدی
ا❁﷽❁ا
✍رمان شهدای خوشنام 📗
#قسمت_اول
گروه سرود مدرسه(۱)
اواخر فروردین سال ۱۴۰۱ بود، تازه چند ماه بود به عنوان مربی پرورشی جذب آموزش و پرورش شده بودم، هنوز کرونا حکمرانی می کرد و دانش آموزا ماسک داشتن😷
زمان کرونا، عجب دورانی بود، خلاصه گذشت و ما هنوز در جستجوی دانش آموز بودیم برای گروه سرود
کسی زیاد استقبال نمی کرد، چون هنوز جو سلام فرمانده راه نیوفتاده بود.
و بچه های اون منطقه زیاد با سرود آشنا نبودند😗
خلاصه بعد از چند ماه رفتن به مدرسه های پسرانه، چند نفر رو با کمک مربی ما، آقای مهدوی به زور جمع کردیم😊
بچه ها به سرود علاقه نشون نمی دادن، با هر روش و منطقی بود حدود ۲۰ نفر از مدارس ابتدایی و راهنمایی برای تست دادن جمع شدن🤼♂️
آقای مهدوی🥇چند سال بود، سرود کار کرده بود و تجربیات خوبی تو مربیگری سرود داشت، صبر و حوصله اون خیلی به ما کمک کرد.
بچه های ابتدایی🙎♂️ بخاطر سن شون و صدای که هنوز آماده نبود و البته، چند نفر هم بخاطر معلم هاشون که می گفتن دانش آموز ما از درسش عقب می مونه،اگر گروه خط خورن
چند نفری از بچه های مدرسه ای که خودم داخل اون مربی بودم،و سه چهار نفر از دو مدرسه دیگه باقی موند و قرار شد برای روز معلم یک سرود آماده کنیم
اون منطقه گروه سرودی در سطح مدارس نداشت و رئیس و معاون پرورشی اداره پیگیر بودن تا هر چه زودتر گروه ما کارش رو شروع کنه.
#پایان_بخش_اول
#قسمت_اول
#رمان_شهدای_خوشنام
#به_قلم_علیرضا_عبدی
📖 @rumanname
enc_1703593133519798271525.mp3
3.35M
ا❁﷽❁ا
🌹بیا ای دل از اینجا پر بگیریم
🌹ره کاشانه دیگر بگیریم
🌹بیا گم کرده دیرین خود را
🌹سراغ از لاله پرپر بگیریم
#قیصر_امین_پور
سلام،وقت شما خوبان بخیر و سلامتی...
ایام شهادت بانوی بی نشان تسلیت باد.
عذرخواهی می کنم که رمان شهدای
خوشنام وقفه افتاد
سرم شلوغ سرود جدید بود که اتفاقا این سرود هم خودش یک رمان مفصل هست برای نوشتن،
البته اگر حوصله و عمر ما به دنیا باشه،شاید نوشتم داستان سرود سجده عاشقی رو.
رمان شهدای خوشنام خودش حدود ۴۰ قسمت داره،کمی صبور باشید ان شاءالله با خواندن این داستان واقعی به این باور می رسید که شهدا #راهبر هستند.
ا❁﷽❁ا
✍رمان شهدای خوشنام 📗
#قسمت_اول
#بخش_دوم
گروه سرود مدرسه(۲)
بیشتر بچه های که تو تست قبول شدند،کلاس هفتم بودند و همکلاس همدیگه
رقابت عجیبی داشتند که کی تک خوان باشه،
البته تک خوانی تو سرود معمولا برای کسایی است که زبان بدن و صدای خوبی دارند،
تک خوان ما، علیرضا صدای خوبی داشت و زبان بدنش هم عالی بود،
فقط یه کم که نه؛ خیلی زیاد بازیگوش بود، و خدای مسخره بازی،
البته آقای مهدوی خوب بلد بود، بچه ها رو کنترل کنه.
بعد از گوش دادن به سرود های مختلف که مرتبط با روز معلم بود،یک سرود به دلم نشست؛
من یک عادتی دارم، تو بعضی از مسائل مثل سرود، به جزئیات خیلی توجه می کنم.
اگر قرار باشه سرود تقلیدی انتخاب کنم، خیلی باید گوش بدم، تا به دلم بشینه.
خلاصه یک سرود باحال!
......ببخشید زیبا برای روز معلم انتخاب کردم.
بچه ها مشغول تمرین شدند، البته زیاد راحت نبود جمع کرده بچه ها
چون زیاد با فضای سرود آشنا نبودند و فقط برای علاقه ای که داشتند
برای گروه سرود اسم نوشتن
آقای مهدوی چند جلسه با بچه ها کار کردند.
بچه ها بازیگوش بودند، اما دل بکار می دادند.
خلاصه روز معلم رسید و بچه ها آماده شدند برای اولین اجرای سرودشون.
کلی استرس و ذوق داشتند.
جلوی معلم ها خودشون و کلی فرهنگی دیگه قرار بود اجرای سرود داشته باشند.
منم مثل بچه ها استرس داشتم.
نکنه بچه ها خراب کنن؟
تک خوان یادش نره اون جای که باید بخونه خراب کنه؟
معمولا مراسمات رسمی، تو یک سالن ورزشی که برای مدرسه دخترانه است برگزار می شد
با آقای مهدوی تو اتاق آزمایشگاه همون مدرسه با بچه ها تمرین کردیم
سه چهار تا از بچه ها اصلا برای اجرا آماده نبودند.
هشت نفر نهایی شدند برای اجرای سرود روز معلم🏅
بچه ها وارد سالن شدند.
سالن پر جمعیت بود،
معلم و مدیران مدارس و فرهنگی های بازنشسته
بلندگوی تک خوان روشن بود و قرار بود با آهنگ بخونه،
و بچه ها هم باید با سرود همخوانی می کردند
و این کار رو کمی سخت می کرد
و چون جمعیت نزدیک گروه سرود بودند نباید دو صدا شنیده می شد.
مجری اسم گروه سرود ما رو صدا کرد.
🎶 گروه سرود پسران دیار میرزا
بچه ها با صف مرتب به سمت جایگاه اومدند.
بعضی از بچه های جوری قیافه گرفته بودن که انگار صدسال عضو گروه سرود هستند
و امروز اومدند صداش رو گرم کنند.
بچه ها در جایگاه مستقر شدند
و بهشون یه نظمی دادم
و تک خوان میکروفن رو به دست گرفت
من هم به ظاهر آرام اما دلم پر از آشوب بود.
سرود پخش شد و بچه های شروع به خوندن کردند
آقای مهدوی انتهای سالن روبه روی بچه ها بود و با دستش اشاراتی می کرد.
من هم در حال راه رفتن به اینور و اونور
بچه ها خداروشکر داشتن خوب پیش می رفتند
یهو وسط اجرا بعضی از مسئولین اومدند تو سالن ، اونم صف اول، نزدیک بچه ها
گفتم یاحسین
الان است که بچه ها، حواسشون پرت بشه و رشته کار از دست شون در بره.
خلاصه با هزار تا آیه و قسم بچه ها سرود رو خوب اجرا کردند.
و کلی تشکر و تقدیر از اقای مهدوی و من کردند.
با گروه مدرسه و با کمک آقای مهدوی چند تا سرود تو این دو سه ساله کار کردیم.
بچه ها شلوغ بازی در می آورند و ما هم صبر ایوب خودمون رو آزمایش می کردیم. اما موقع اجرا عالی بودند
کار با این بچه ها تجربه خوبی برای من تا از سرود یه چیزای یاد بگیرم.
و به فکر افتادم چرا تو شهر خودم گروه سرود نداشته باشم
و این فکر باعث شد.....
🧩 قسمت دوم #گروه_سرود_نافرجام
#پایان_بخش_دوم
#قسمت_اول
#رمان_شهدای_خوشنام
#به_قلم_علیرضا_عبدی
📖 @rumanname