جمله داستانی پیشنهادی استاد برای پیگیری پیرنگ جمله زیر بود ↓
مهدی، زمانی برگه اعزام به سوریه اش می آید که می فهمد پدرش سرطان گرفته است.
آرمینهآرمین:
ما چی داریم یک مهدی آقا داریم زمان داریم یک برگه اعزام به سوریه داریم و یک غافلگیری برای فهمیدن اتفاق پیش آمده داریم و یک پدر و یک بیماری
«در مورد مهدی داستان بعد از تدریس شخصیت پردازی میکنیم. در سه صفحه.»
پیرنگ که تمام شد هر شخصیتی که وارد داستان ما شد برایش شخصیت پردازی خواهیم کرد. چرا؟
چون باید بدونیم این شخصیت در فلان موقعیت چه برخوردی خواهد کرد.
#نکتهمهم
شخصیت ممکن است مطابق پیرنگ انتخابهاش رو انجام نده پس باید براش موقعیت داستانی ایجاد کنیم که از مجبورش کنیم در راستای پیرنگ ما پیش بره.
#سوال
شروع میکنیم به بسط اینکه چرا مهدی میخواد بره سوریه؟
لطفا پاسخهای داستانی بدید.
برخی ذهن عالی دارند.
از جوابهای اینکه مهدی پسر خوبیه و ...
بپرهیزید به خلاف آمد عادت فکر کنید.
#مثال
مهدی پسر خلاف کاریه. دختری برایش شرط گذاشته.
چرا دختر براش شرط گذاشته.
دختر با برادر خلاف کارش که دوست مهدیه دعواش شده. و برادرش تهدید کرده که میره سوریه.
قصد برادر چی بوده مثلا قاچاق.
پسره رفته و کشته شده. ولی کسی خبر نداره.
#توجہ
همه. بسازید.
اینکه کسی به سوریه رفته انسان خوبی بوده جنگیده و بعد شهید شده داستان نیست.
#توجه
ببینید مهدی رو به سوریه نبرید.
فقط بنوسید چرا میخواد بره سوریه.