نمی‌دانم چرا می‌گویند بچه‌های دهه‌ی شصت نسل سوخته‌اند. این افراد مگر تا حالا دهه هشتادی‌ها را ندیده‌اند؟! همان‌دهه هشتادی‌های بدبختی که شدند تر و با مابقی خشک‌ها ، سوختند! البته این روز‌ها همه‌چیز ، خشک‌ است. از زبان ملت که از فرط گرما به کام‌شان چسبیده بگیر تا زبان موش خورده‌ی دولت تدبیر‌ و امید ، که هیچ پاسخی برای هیچ چیز ندارد. دارم فکر می‌کنم چرا مدام ‌می گویند این دولت اِله این دولت بِلِه! دولتی که حتی به فکر گرمایش جهانی هم هست چطور می‌ شود به فکر مردمش نباشد !؟ خوب خدمتتون عارضم که از آنجایی که یکی از راه‌های جلوگیری از گرمایش جهانی ، کاهش گازهای گلخانه‌ای هست باید یه فکری برایش بکنیم. ولی از آنجایی که آقایون تدبیر و امید هم با خصلت‌های ما دهه هشتادیا آشنا هستند و می‌دانند زیاد اهل تفکر نیستیم و فقط مرد عملیم !خودشون وارد عمل شدند و با خودشون گفتند اگر بیایم آن بخار آبی که ، نود ‌پنج درصد گاز های گلخانه‌ای را به وجود می‌آورد را فاکتور بگیریم ، می‌مونه پنج درصد دیگه که آن هم یک درصدش باز شامل مابقی گازها می‌شود و آن چهار درصد باقی مانده که به جناب آقای دی اکسید کربن تعلق می‌گیرد عامل اصلی این نابسامانی‌ هاست. پس آستین‌ها را بالا زدند و متعهد شدند به کاهش چهار الا دوازده درصدی گازهای گلخانه‌ای که مسببش سوخت‌‌های فسیلی ماست .! نکته‌ی جالبش این هست که از آن چهار درصد دی اکسید کربنی که خدمتتون عرضم کردم تنها پنج درصدش به خاطر سوزاندن سوخت‌های فسیلی مثل نفت و‌گاز هستش و مابقی دی‌اکسید‌های تولید شده از طبیعت هست. ببینید ، عزیزانِ دولتی‌ما حتی به آن دو دهم درصد ، دی‌‌اکسید‌کربنی که مسببش انسان است فکر می‌کند ، بعد به وضعیت جیب ملت فکر نکند. مگه میشه ؟مگه داریم ! حالا بچه‌های اهل فکری نیستید درست ، ولی اهل حساب‌ کتاب که هستین ماشاءالله. بروید حساب کنید در کل دنیا چند درصد از این دو دهم درصد ، به خاطر سوزاندن سوخت‌های فسیلی ایران است که ما باید قطعی برقش را بکشیم ! که ما باید قطعی آبش را بکشیم که ما باید.... من‌ دهه‌هشتادی چندسالی از عمرم را به خاطر انتخاب غلط شما به سختی گذراندم.بعله به سختی! چون من همان جوانی‌ام که دیدم نوزادی برای در امان ماندن از گرما به آغوش یخچال پناه برده بود.! بله یخچال! چیز عجیبیه نه ؟ برای منم عجیب بود ولی بعدش فکر کردم چندان هم بعید نیست. بالاخره هر انتخابی تاوانی دارد.! عزیزی که رفتن بانوان به ورزشگاه را طلب می‌کردی حالا بیا و به داد این بی‌نوا برس! اینجاست که باید گفت: آزادی سیری چند؟!