💫💫💫💫💫💫💫
💫💫💫💫💫💫
💫💫💫💫
💫💫
💫
💥
#پارت_صد_و_پنجاه_و_هشت
💥
#دختر_بسیجی
فرداش طبق خواسته و به همراه بابا به کارخونه رفتم تا توی حساب و کتاب اجناس تازه رسیده کمک حالش باشی و خودم از نزدیک همه چیز رو زیر نظر بگیرم .
بابا دیگه کمتر به کارخونه سر می زد و بیشتر کارهای کارخونه رو به مدیر عامل شرکت سپرده بود
ولی هر چند وقت یک بار و بیشتر موقع تحویل جنس یا خودش برای سرکشی می رفت یا ازمن می خواست به جاش برم یا اینکه دوتامون با هم می رفتیم .
من هر وقت خودم به تنهایی می رفتم خیلی زود کارم رو انجام می دادم و به دفتر مرکزی بر می گشتم، همیشه ترجیح می دادم از دفتر خودم و با واسطه همه چی رو زیر نظر داشته باشم ولی وقتی با بابا می رفتیم بابا کل کارخونه رو دور می زد و با بیشتر کارگرا خوش و بش می کرد و کل وقتمون توی کارخونه می گذشت .
اونروز هم وسط سالن بزرگ کارخونه و کنار خط تولید وایستاده بودیم و جمعی از کارگرا دورمون رو گرفته بودن و با بابا می گفتن و می خندیدن...
✨
✨✨
✨✨✨✨
✨✨✨✨✨✨
✨✨✨✨✨✨✨✨
#رمان_جدید_تقدیم_نگاه_های_قشنگتون👌
#گردان_بر_خط😎
#مارو_زیاد_کنید👌
@gordan_bar_khat