💫💫💫💫💫💫💫 💫💫💫💫💫💫 💫💫💫💫 💫💫 💫 💥 💥 فرداش طبق خواسته و به همراه بابا به کارخونه رفتم تا توی حساب و کتاب اجناس تازه رسیده کمک حالش باشی و خودم از نزدیک همه چیز رو زیر نظر بگیرم . بابا دیگه کمتر به کارخونه سر می زد و بیشتر کارهای کارخونه رو به مدیر عامل شرکت سپرده بود ولی هر چند وقت یک بار و بیشتر موقع تحویل جنس یا خودش برای سرکشی می رفت یا ازمن می خواست به جاش برم یا اینکه دوتامون با هم می رفتیم . من هر وقت خودم به تنهایی می رفتم خیلی زود کارم رو انجام می دادم و به دفتر مرکزی بر می گشتم، همیشه ترجیح می دادم از دفتر خودم و با واسطه همه چی رو زیر نظر داشته باشم ولی وقتی با بابا می رفتیم بابا کل کارخونه رو دور می زد و با بیشتر کارگرا خوش و بش می کرد و کل وقتمون توی کارخونه می گذشت . اونروز هم وسط سالن بزرگ کارخونه و کنار خط تولید وایستاده بودیم و جمعی از کارگرا دورمون رو گرفته بودن و با بابا می گفتن و می خندیدن... ✨ ✨✨ ✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨✨✨✨ 👌 😎 👌 @gordan_bar_khat