#مقصر ۱
با همسرم توی شهرستان ازدواج کردیم و به من گفت که اینجا جای پیشرفت نداره و بیا بریم تهران، بنابراین راهی تهران شدیم چند سالی بود که بچه دار نمی شدیم و فهمیدیم که مشکل از یکیمون هست وقتی به دکتر رفتیم گفت که من مشکل دارم باید درمان بشم شوهرم بهم گفت مردونه وایسادم پات و اصلا برام مهم نیست که مشکل از توعه، درمان کردم و بعد از چند سال دویدن و نذر و نیاز خدا یه پسر بهم داد انقدر دلم بچه میخواست که وقتی پسرم به دنیا اومد فکر میکردم یه تیکه از بهشت خدا توی دستای منه همش مراقبش بودم و تلاش میکردم بهترین هارو براش فراهم کنم دکترم بعد از اینکه به دنیا اومد بهم گفت که دیگه نمیتونم بچه دارشم و باید با همین یه دونه خودم رو دل خوش کنم بعد از اینکه روزها می گذشت و پسرم بزرگ شد کم کم به سنی رسید که فرستادمش دانشگاه
#ادامهدارد
#کپی_حرام ❌❌