🔴 دروغگویی! دیگران 🔸دنیا در عین پيچيدگی ساده‌تر از آن است که تصور می‌کنیم. همه‌ی ما از کودکی شنیده‌ایم که دروغگو دشمن خداست. اما امروزه دروغ چون نقل و نبات و حتی بالاتر چون هوا در سینه و حلقوم و دهان و زبان جامعه‌ی ما جاری است. دروغگویی چنان عادی شده است که شما در سراسر محتوای شبکه‌های رسمی و فجازی که پر است از خبر و هشدار و افشاگری و آموزش سبک زندگی و ... شاید یک‌بار هم نبینید که مطلبی در مذمت دروغگویی منتشر شده است. در واقع گویا ما دروغ را ناخودآگاه به عنوان یک امر عرفی برای چرب کردن چرخ‌دنده‌های زیست و معیشت و‌ تعایش پذیرفته‌ایم. از این رو دروغگویی امروزه بسیار سبک شمرده می‌شود و حتی نیازی به تذکر هم نمیابد! و البته در جامعه‌ای که انواع اختلاس و رانت و فساد و اخبار خودکشی و قتل در آن عادی شده چرا باید کسی در مورد این بدیهات و اخلاق آموزشی در سطح مهد کودک صحبت کند؟ دهه‌ها پیش که ويتنام در آتش بمب‌های آمریکایی می‌سوخت و انسان‌ها زنده زنده در آتش جنگ جزغاله می‌شدند شخصی به سهراب سپهری اعتراض کرده بود که چرا در چنین وضعیتی می‌گویی 《روی قانون چمن پا نگذارید؟》و سهراب جواب داده بود (نقل به مضمون) 《آنچه امروز رخ داد از همین نادیده گرفتن زندگی یک سبزه‌ ساده آغاز می‌شود!》 باری.. من و تو توانایی تغییر بسیاری از زشتی‌ها و‌ ناخواسته‌های جهان انسانی را نداریم. اما می‌توانیم که《دروغ》نگوییم. راست گویی را سهم خود از همزیستی مسالمت آمیز خود با خود و با خدا بدانیم. اینکه گفته اند دروغگو دشمن خداست یعنی این عالم را ریاضیات الهی و مناسبات ملکوتی می‌سازد و آنکه دروغ می‌گوید و خلف وعده می‌کند و ... به جنگ‌ این ریاضیات و مناسبات می‌رود و قطعا و حتما شکست خواهد خورد. چه کرواتی باشد و چه معمم. چه فارغ التحصیل شریف باشد چه دانش آموخته دانشگاه امام صادق. هیچ فرقی ندارد... چه اسم دروغگویی خودمان را ساخت پاخت بگذاریم یا بازی چه مثل نسل جدید پیچاندن و ویراژ دادن... انسان عددی نیست که بخواهد دشمن خدا بشود. دروغ دشمنی با خودمان است. با نتیجه و اثر کاری است که می‌خواهیم انجام بدهیم. دروغگو کارش در عالم پیش نمی‌رود. ما دروغگویی را سپر حفاظتی در شرایط خاص می‌دانیم ولی در واقع انداختن سپره حفاظتی ماست. کسی نگفت بار کج سوار نمی‌شود. یا بار کج راه نمی‌افتد و یا بار کج جلو نمی‌رود. بلکه گفته‌اند《بار کج به منزل نمی‌رسد》 یعنی کسی که دروغ می‌گوید زحمت و‌ مشقت باربری را هم می‌کشد ولی باز در انتها به جای نوک قله ته چاه حسرت است. اینها چیزهایی نیست که من نگارنده و شمای خواننده‌ ندانید... بلکه جنس‌اش تذکر است. مثل شکر بابت زنده‌بودن که آن را تا دم‌ مرگ‌ حس نمی‌کنیم و‌ شکر گذار نمی‌شویم. فضای رسانه‌های رسمی و غیر رسمی ما در این جنس تذکرات کم‌رنگ است.... ✍️ کانال 🆔https://eitaa.com/AnotherSky