💌
⏝
֢ ֢
#عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_پانصدوبیستودو
دوست نیکی است.
در را باز میکنم و با لبخند میگویم:پس بگو چرا منتظری من برم!
*نیکی*
در واحد را باز میکنم.
فاطمه به طرفم میآید
:_خیلی بیمعرفتی نیکی !تو اینجوری نبودی که همش اثرات همنشینی با پدرروحانیعه.
صورتش را میبوسم و مادرانه میگویم
+:علیک السلام..
دلخور،مرا کنار میزند و میگوید
:_قهرم باهات،تازه میخوای سلام هم بدم؟!
وارد خانه میشود،مسیح را که میبیند خشکش میزند.
مثل بچههای خطاکار سریع و خجول میگوید
:_سلام
مسیح لبخند میزند و میگوید:سلام خیلی خوش اومدین
و به طرف در میآید:من مزاحمتون نمیشم،بااجازه!
از کنارم که رد میشود،کمی به سمتم خم میشود و آرام در گوشم میگوید:خوش بگذره حاج خانم!
لبخندی میزنم.
رو به فاطمه میگویم
+:تو برو تو،من الآن میام.
فاطمه به طرف آشپزخانه میرود،مسیح روی زانوهایش نشسته و مشغول پوشیدن کفشهایش
است.
+:تو رو خدا،مواظب باش حالت بدتر نشه...
بدون اینکه سرش را بلند کند میگوید:چشم
+:آها،راستی قبل اومدن یه زنگ به من بزن!
بلند میشود و برابرم میایستد:چرا؟
+:یه کم خرید دارم،گفتم اگه ممکنه..
دوباره میگوید:چشم..
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم:
#فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒
Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝