🎀🍃
🍃
#عشقینه
#عقیق♥️
#قسمت_سی_ودو
♡﷽♡
نسرین نفسے تازه میکند و میگوید: دکتر والا داره میاد بخش همه اتاقا رو چک کردم همه چے مرتب باشه ...
آیه چپ چپے نگاهش میکند و دوباره روے صندلے مینشیند و در دل میگوید:کاش همیشه یه نفر از فرنگ داشتیم بلکه ملت یکم به فکر وظایفشون بیوفتن...
دقایقے بعد دکتر والا و جمعے از پزشکان بر سر بیماران اتاق 1حاضر میشوند آیه آرام سلامے به
تیم روبه رویش میکند و با چشم دنبال دکتر والا میگردد.به جز آقاے پیرے که کراوات زده همه برایش آشنا هستند! حدس میزند که دکتر والا همین آقاے پیر روبه رویش باشد چند دقیقه بعد دکتر تقوایے
حدسش را به یقین تبدیل میکند:خانم سعیدے پرونده مریض رو لطف میکنید
آیه چشمے میگوید و پرونده را دست دکتر تقوایے میدهد و به خواست آنها اطلاعاتے در خصوص وضعیت عمومے بیمار میدهد.چند دقیقه ای در سکوت سپرے میشود و بعد دکتر والا پرونده را به دست آیه میدهد. خیره به چهره معصوم مینا بیمارے اش را تشخیص میدهد! خیلی راحت! آنقدر که آیه تمام انرژے اش را جمع میکند تا دهانشانش بیش از حد معمول باز نشود! در دل میگوید:او یک
نابغه است ! یک نابغه ! مینا بیش از یک هفته در بیمارستان بسترے بود و پزشکان بر سر
تشخیص بیمارے اش هنوز اختلاف داشتند! با استدلال هاے دکتر والا مشخض شده که میناے
کوچک با چه غولے دست و پنجه نرم میکند تیم پزشکے که رفت آیه فقط به مینا خیره شد!
چند لحظه فقط خیره نگاهش کرد و بعد به اشک شوقش اجازه خروج داد.و مدام خدا را شکر
میکرد! مینا میناے عزیزش درمان میشد و این شاید بهترین خبر این چند وقته بود.
با نشاطی وصف ناشدنے به ایستگاه پرستاری رفت . مریم هم آنجا بود با لبخند منحصر به فردش سلام تقریبا بلندے گفت و آنها نیز با تعجب جواب سلامش را دادند!
براے خودش چایے ریخت و کنار نسرین و مریم و آزاده نشست .تعجبشان را که دید پرسید:چے
شده ؟ چرا اینجورے نگاه میکنید؟
نسرین میگوید:کبکت حسابے بلبل میخونه !! واسه همین تعجب کردیم!
بہ قلم🖊
"
#نیل_۲ "✨
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبعمجازنیسد☺️
هرشب از ڪانال😌👇
🍃
@asheghaneh_halal
🎀🍃