•𓆩💞𓆪•
.
.
••
#عشقینه ••
#مسیحای_عشق
#قسمت_چهلوهشت
و واکنش مامان . . .
باحوصله و بادقت تمام حرفهایم را گوش میدهد ،
گاهی نظر میدهد و گاهی جزئیات بیشتر میخواهد.
گارسون سفارشهایمان را رویمیز میچیند و حرفهای من هم تمام میشود.
- امر دیگهای دارین آقا؟
+ نه ممنون
عمو به طرف من بر میگردد:
نیکی بیا یه قولی بهم بدیم.
- چه قولی؟
+:قول بدیم هیچ وقت و هیچ جا،
راجع کسی قضاوت نکنیم . . .
هم من به تو، هم تو به من قول بده.
فکر کن اگه سیدجواد هم مثل اون خانم تو رو قضاوت میکرد،
ممکن نبود تو دوباره به دین علاقهمند بشی، درسته؟
سر تکان میدهم.
ادامه میدهد:
اینجاست که شاعر میگه:
تا با کفشهای کسی قدم برنداشتید راه رفتنش رو نقد نکنید.
میخندم:
شاعــــــر؟؟ این شــعـر بود؟؟
+ بهم قول میدی؟
و دستش را برابرم دراز میکند.
به گرمی دستش را میفشارم.
اولین بار است که حسقشنگی در وجودم جریان مییابد..
اولین بار نیست که با مردی به غیر از پدرم دست میدهم...
بارها با دیگران دست دادهام،
اما هیچگاه این حس را تجربه نکرده بودم،
جز در آغوش پدرم.
لبخندی،ناخودآگاه روی لبانم مینشیند.
+ چرا میخندی؟
حسم ر ا برایش توصیف میکنم.
میدونی چرا این حس قشنگ رو درک کردی؟
واسه اینکه من محرم تو ام. مثل پدرت... حسحمایت بهت دست داد، مگه نه؟
چون از محدوده و چهارچوبی که خدا واسمون تعیین کرده،
بیرون نرفتیم..
چقدر حرفهایش بوی حق میدهد،
بوی انصاف...
- ممنون از اینکه اومدین.
+ غذات رو بخور
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
.
.
•🖌• بہقلم:
#فاطمه_نظری
.
.
𓆩مرجعبهروزترینرمانها𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩💞𓆪•