💢 مقدمه
🔻علم اصول یکی از مهمترین علوم اسلامی است که شاید بالندگی و پویایی او در بین علوم اسلامی در قله باشد.
🔻در مورد ظرفیتشناسی علم اصول، چند سؤال اساسی مطرح میباشد:
۱) مبانی علم اصول در بحثهای علوم انسانی چه تأثیری میتواند داشته باشد؟
۲) روش شناسی علم اصول چه دستاوردهایی در مباحث علوم انسانی خواهد داشت؟
۳) در زمینه مسائل و ابواب علم اصول بیشترین مسائل و ابوابی که میتواند فایدهرسانی بکند کدام مباحث هستند؟ و همچنین ما میتوانیم روی کدام یک از نظریه هایی که مطرح بودند اتکاء کنیم؟
⭕️ قبل از پرداختن به بحث اصلی چند اصل و پیش فرض مطرح میشود:
🔻تأثیرات متقابل بین علوم انسانی و معارف وحیانی
میان علوم انسانی و اجتماعی و معارف وحیانی و اسلامی یک مناسباتی برقرار است. این مناسبات بر اساس روابط متقابلی است که بین معارف وحیانی و علوم انسانی و اجتماعی برقرار است.
🔻محورهای خدمات علوم اسلامی به علوم انسانی و اجتماعی
خدمتی که معارف وحیانی و به تبع آن علوم اسلامی میتوانند به علوم انسانی و اجتماعی ارائه بدهند در این محورها است:
۱) مبانی و مبادی: معارف وحیانی مشتمل بر گزارههای بسیار اساسی است که این گزارهها میتواند در علوم انسانی اثر بگذارد. نگاهی که به هستی، انسان، تاریخ، جامعه به عنوان مباحث کلان و کلی که در دین هست میتواند در حوزه علوم اجتماعی انسان، در روان شناسی، اقتصاد، جامعه شناسی و مسائل آنها اثر بگذارد.
۲) ارائه سوژهها و موضوعات به علوم انسانی و اجتماعی
۳) اهداف و جهت گیریهای علوم انسانی: آن نگاه ارزشی و معرفتی که در معارف وحیانی و دینی و اسلامی هست میتواند علوم انسانی را به این سمت یا آن سمت هدایت بکند.
۴) گزارهها و مسائل علوم انسانی و اجتماعی: علوم انسانی و اجتماعی یک مجموعه از گزارهها دارد که این گزارهها را میشود با گزارههایی که در دین است مقایسه کرد و آنها را با هم سنجید.
۵) روششناسیهای علوم انسانی
🔻محورهای خدمات علوم انسانی به علوم اسلامی و وحیانی
در نقطه مقابل، علوم انسانی و اجتماعی نیز میتوانند تأثیراتی را بر روی حوزه معارف و علوم اسلامی بگذارند که در این زمینه هم میتوان به چند محور اشاره کرد:
۱) سؤالات جدید و پرسشهای نو را فراروی علوم اسلامی قرار بدهد و منشأ این بشود که ما با نگاهی جدیدتر به سمت متون و منابع دینی برویم و استنطاق ما را قویتر بکند.
۲) در طبقه بندی علوم اسلامی یا تأسیس ابواب جدید در حوزههای کلامی و بیشتر ناظر به فقه: جوانههای این کارکرد را امروز شاهد هستیم. البته من در حوزه فقه چند باب جدید را که متأثر از طرح پرسشها در حوزه علوم انسانی است، پیشنهاد دادهام. بعنوان نمونه فقه تربیت و فقه روابط میان فردی دو عنوان از این عناوین است.
انباشت این موضوعات و شکلگیری یک رشته در حوزه علوم انسانی میتواند ما را منتقل کند به اینکه ابواب جدیدی را در فقه پایه ریزی کنیم و احیاناً در طبقه بندی و تبویب مسائل فقهی تغییراتی بدهیم.
۳) کارشناسی در موضوعات و تطبیق موضوعات و احیاناً زمینهسازی برای اینکه عناوین ثانوی و قواعد عامهای در حوزه فقه پیدا شود. که این مورد، بیشتر در حوزه فقه است.
۴) در حوزه پیاده سازی دین: به عنوان مثال در حوزه تبلیغ و ارتباطات، از حوزههای روانشناسی و مانند آن استفاده میشود.
۵) احیاناً ممکن است که علوم انسانی به صورت غیر مستقیم به شکلی در متدولوژی و روششناسی اثر بگذارد. وقتی علوم انسانی در مسائل فقهی یا اخلاقی توسعه میدهد بخاطر آن توسعه تبعاً در متدولوژی ما هم باید تحولی پیدا شود و توسعه پیدا کند.
پس بخاطر این ارتباط دو جانبه بین علوم انسانی و اجتماعی با معارف اسلامی است که می توانیم مثلا از علم اصول فقه در علوم انسانی استفاده کنیم.
#بخش_اول
ادامه دارد ...
http://meftaah.com/?p=22194
لینک کانال
#علوم_انسانی_اسلامی ↙️↙️
https://eitaa.com/joinchat/2315124922C2faae9826b