#خاطرات_شنیدنی
#سردارشهیدمحمودکاوه
1⃣8⃣
دویست و پنجاه نفر بسیجی بودند.
باید از دیواندره می آوردیم شان سقز.
مسوول گروه اسکورت ،
#محمود بود.✨
پایین گردنه ی ایرانخواه کمین خوردیم.
باران آتش باریدن گرفت روی سرمان.☄
#محمود حتی سرش راخم نکرد.
راست راست می دوید این طرف و آن طرف .
دادمی زد و بچه ها را راهنمایی می کرد.🗣
اول بسیجی ها را فرستاد کناره های ارتفاع.
بعدهم بچه های اسکورت را دو گروه کرد؛یک عده توی خط آتش و حرکت ،شروع کردند به بالا رفتن از ارتفاع.
#محمود هم باچند نفر دیگر،رفت که گردنه را دور بزند.
می خواست برود پشت سر کومله ها.
زود فهمیدند که دارند رودست می خورند.فرار کردند.🚶♂
خبر توی سقز پیچید.همه می گفتند:گروه
#کاوه ،اولین گروهی بود که یک عده نیرو رو صحیح وسالم رسوند سقز.🌺
میگفتند:خون هم از دماغ کسی نیومده.
📚ساکنان ملک اعظم
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin