‌ای از شهید «محسن ثابت» پیش از عملیات كربلای 1، به رزمندگان لشكر5 نصر خراسان، و از جمله گردان روح‌الله چند روز مرخصی دادند. من نیز همراه با شهید «محسن ثابت» به مشهد مقدس آمدم و سپس برای صله ارحام و دیدار اقوام به شهرستان بجنورد سفر كردیم. اواخر خرداد ماه بود و هوا هم بسیار گرم، به همین دلیل، یکروز همراه تعدادی از دوستان برای آب تنی و شنا به محل استخر طبیعی«بِش‌قارداش» رفتیم. برخی وارد آب شدیم، شهید محسن نیز آماده ورود به آب بود كه ناگهان حوله را به خود پیچید و سپس هایش را پوشید! علت این كار را جویا شدیم اشاره كرد به خانم‌‌های نادانی كه آن سوی استخر ایستاده بودند و مردانِ شناگر را تماشا می‌كردند. گفتم: به آنها تذكر داده شده ولی در عین حال باز هم به فضای ویژه مردان وارد می‌شوند! پس مقصر اصلی خودشان هستند. لیكن شهید محسن این استدلال را ـ و به‌عبارت بهتر این توجیه را ـ نپذیرفت و گفت: من شرم دارم از اینكه آنها به من كنند و به واسطه من به گناه بیافتند. به او گفتم: شما داخل آب شوید و تنها سر و گردنتان را بیرون آورید تا بدن شما را نبینند؛ ولی باز هم نپذیرفت. چند روز بعد به جبهه بازگشتیم، به و دیدار جمال الهی سراسر وجودش را فرا گرفته بود به‌گونه‌ای كه بعد از هر نماز برمی‌خاست و مشتاقانه دوستانش را در آغوش می‌كشید و از آنان التماس و خواهش می‌كرد كه برای شهید شدنش كنند. سرانجام در عملیات ‌کربلای یک ـ 11/4/65 ـ در تپه‌های قلاویزان (منطقه مهران) شهد شیرین شهادت را نوشید و فرشته‌گون از عالم خاكی پركشید. (کتاب امین، ج1، ص347 ) مزار > مشهد مقدس، بهشت رضا، بلوك30، ردیف43، شماره 1 @fatemi222 @efaf_amin