🚩 لینک قسمت چهل https://eitaa.com/Dastanvpand/15197 یه مرتبه رنگ پسره پرید و گفت دیشب مانی آره منم ردش کردم حالا با خیال راحت برو برس به بازیت یه نگاهی به ماها کرد و بعدش دستش و جلو آورد و با هردومون دست داد و گفت ممنونم اومد یه چیز دیگه هم بگه صداش کردن و رفت وقتی تنها شدیم گفتم تقصیر تویه دیگخ هرجا میریم باید خودتو بندازی جلو آخه به تو چه مربوط که یارو بلده بازی کنه یا نه مانی تقصیر من چیه عالم هنر از دور استعداد و کشف میکنه من چیکار میتونم بکنم به خدا اگه بخوای امشب بری جای این پسره بازی کنی نه من نه تو دیگه اسم منو نیار مگه نمیبینی ممکنه کارش و از دست بده مانی بابا تا حالا دیدی من نون کسی رو ببرم میگم یعنی مانی خیالت راحت باشه بشین چایمون رو بخوریم دوتایی دوباره نشستیم که ترمه از تو یه کانتینر اومد بیرون لباسشو عوض کرده بود و یه آرایش خیلی قشنگ تا مارو از دور دید اومد طرفمون ماهام از جامون بلند شدیم تا رسید گفت راحتین مانی آره بابا برو به کارت برس ترمه جایی نرین آ مانی خیالت راحت برو خیلی م خوشگل شدی خندید و گفت مرسی بعدشم رفت طرف صحنه فیلم برداری من و کانی دوباره نشستیم سر جامون و تا خواستیم چایمون و بخوریم که این دفعه کارگردان اومد جلو دوباره بلند شدیم و بهش خسته نباشین گفتیم که مانی رو کشید اونطرفتر و یه خرده باهاش حرف زد و بعدش دوباره برگشتن پیش من و کارگردان عذر خواهی کرد و رفت وقتی تنها شدیم گفتم: چیکارت داشت مانی پیشنهاد داد به جفتمون تو چی گفتی مانی قبول کردم دیگه زهرمار راست میگی مانی نه بابا یعنی سر دستمزد اختلاف داشتیم من میگفتم ۲۰ میلیون میگرم بازی میکنیم اون میگفت به جفتتون بیشتر از ۲۰ هزارتومن نمیدم ا لوس نشو مانی بابا پیشنهاد بازی داد منم گفتم نه حالا بشین این چایی وامونده رو کوفت مون کنیم دوباره نشستیم و تا خواستیم چایمون رو بخوریم همون هنرپیشه هه اومد جلو گفت ببخشین دوباره مزاحم شدم بازم دوتایی از جامون بلند شدیم و مانی گفت مزاحم چیه عزیزم پسره یه خنده ای کرد و گفت راستش یه سوالی ازتون دارم اما خجالت میکشم بپرسم مانی خجالت برای چی جونم بگو اومد جلوتر و آروم گفت شما دیشب چه طوری وقتی از در خونه اومدین بیرون خودتونو اونقدر طبیعی زدین زمین مانی خب این که کاری نداره یه پاتو شل بده پسره این ور و اون ور و نگاه کرد وبعدش آرومتر گفت آخه مصنوعی میشه امتحان کردم یعنی تو خونه خیلی امتحان کردم اما هرکاری کردم طبیعی نشد مانی والا چی بگم منکه دیشب همین کارو کردم وشد پسر یه نگاه به مانی کرد و بعد با یه حالت مظلوم گفت خیلی ممنون حالا تو این صحنه بازم سعی میکنم ممنون دلم خیلی براش سوخت تا اومد بره گفتم آقای... چند لحظه صبر کنین بعدش به مانی گفتم خب یه کاری بکن دیگه مانی من چیکار کنم آخه چه میدونم یه کاری بکن که ایشون تا از در خونه می آمد بیرون و بخوره زمین مانی عجب حرفی میزنی آخه من از این دور چیکار میتونم بکنم که ایشون از همون دوره بخوره زمین مگه اینکه برم جلو در خونه و تا اومد بیرون براش پشت بگیرم پسره خندید که من گفتم تو اکه بخوای میتونی یالا مانی یه نگاه به من کرد و بعد به پسره گفت میتونی یه دو دقیقه اینارو معطل کنی آره بیشترم بخوای میتونم مانی نه همون ۲ دقیقه کافیه شما برو تو خونه اما آروم برو که ۲ دقیقه بیشتر طول بکشه برو اینو که گفت پسره راه افتاد طرف خونه و مانی ام راه افتاد طرف ماشینش و دو سه دقیقه بعد با یه قوطی روغن ترمز برگشت و گفت خدا آخر عاقبت امشب رو بخیر کنه من رفتم واسه جلوه های ویژه اینو گفت و رفت طرف ترمه که همون وسطا داشت با یه خانم حرف میزد داشتم از دور نگاهش میکردم یه چیزایی آروم به ترمه گفت و یه جایی رو جلوی در خونه بهش تشون داد وبعد رفت طرف خونه دیگه ندیدم چیکار داره میکنه اما ۵ دقیقه بعد برگشت و گفت و گغت خدا کنه ترمه حواسش و جمع باشه وگرنه امشب بیمارستانیم و فیلمبرداریم تعطیله حالا دیگه بشین این ice tea رو با دل راحت بخوریم تو همین موقع کار گردان با بلندگو دستی شروع کرد به حرف زدن و همه ساکت شدن و هرکی رفت سرکارش و همه آماده فیلم برداری شدن که کارگردان به دوربین و صدا و هنرپیشه حرکت داد ادامه دارد... 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 👇🌷 💓👉🏻 @Dastanvpand 👈🏻💓