از کیش که اومدیم علی گفت باید دیگه بشینی پشت فرمون -من میترسممم امیرعلی را گذاشتیم تو کالسکه هنوز استارت نزده بودم که علی گفت یا حضرت عباس خودم و بچه ام رو به تو میسپارم😊😀 -بذار من استارت بزنم بعد شروع کن همین که استارت زدم صدای یاحسین یاابوالفضلش بلند شد منم هول شدم با ماشین رفتم تو دیوار من :😐😐😐 علی:😣😣😣🙄🙄🙄 -خوب شد 😒هی انرژی منفی بده 😁 با حالت قهر کمربند باز کردم گفتم اصلا نخاستیم هی یاحسین یا عباس من دیگه پشت فرمون نمیشینم علی:ای بابا خانم حالا چرا قهر میکنی دنده ام نرم چشمم کور میبرمت کلاس رانندگی یاد میگیری اینم میگم فردا بچه ها بیان برم یه شاسی میخرم برات غصه اشو نخور ..... نام نویسنده: بانو.....ش 🚫کپی به شرط هماهنگی با نویسنده حلال است 📖📚📖📚📖📚📖📚📖 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662