داستانهای آموزنده
0:54
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍مردی به نزد حلوا فروشی رفت و گفت: مقداری حلوای نسيه به من بده
حلوا فروش قدری حلوا برايش در کفه ترازو گذاشت و گفت :
امتحان کن ببين خوب است يا نه. مرد گفت : روزه ام، باشد موقع افطار 🔹حلوا فروش گفت : هنوز ۱۰ روز به ماه رمضان مانده ؛ چطور است که حالا روزه گرفته ای.
مرد گفت: قضای روزه پارسال است.
حلوا فروش حلوايش را از کفه ترازو برداشت و گفت : 🔸تو قرض خدا را به يک سال بعد می اندازی
قرض من را به اين زودی ها نخواهی داد . من به تو حلوا نمی دهم...!
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande