داستانهای آموزنده
🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺 ✍خانواده ای چادر نشین در بیابان زندگی میکردند. روزی روباهی، خروسشان را خورد و آنها محزون شدند، پس از چند روز، سگ آنها مُرد، باز آنها ناراحت شدند.
طولی نکشید که گرگی الاغ آنها را هم درید.
🔻روزی صبح از خواب بیدار شدند، دیدند همه ی چادر نشین های اطراف، اموالشان
به غارت رفته و خودشان اسیر شده اند و در آن بیابان ، تنها آنها سالم مانده اند.
مرد دنیا دیده ای گفت : 🔻راز این اتفاق ، این است که چادرنشینانِ دیگر ، بخاطر سر و صدای سگ و خروس و الاغهایشان در سیاهیِ شب شناخته شده اند و به اسارت در آمده اند.
پس خیر ما در هلاک شدن سگ و خروس و الاغ بود :
🔻چه بسا چیزى را خوش نداشته باشید، حال آن که خیر شما در آن است و یا چیزى را دوست داشته باشید،
حال آن که شرّ شما در آن است ، و خدا مى داند، و شما نمى دانید.
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande