✅دیباج هشتاد ونهم 🔶کلوخه‌ی غم 🖊علی‌رضا مکتب‌دار 📌انسان که جای خود دارد، حتی حیوانات و گیاهان هم غم و شادی دارند. 📌نمی‌دانم، حیوان-از هر نوعش- شادیش را شاید با آواز و اندوهش را با ناله بروز دهد و گیاه، سرخوشی‌اش را با برگ و گل شادابی و اندوهش را با پژمردگی. 📌اما انسان؛ انسانی که رشد کرده و به بلوغ عقلی و عاطفی رسیده، شادی‌اش را نثار دیگران می‌کند و در فضا عطر شادمانی می‌پراکند، ولی آتش اندوهش را درون خویش پنهان می‌سازد و با آشکارساختن آن، صفحه دل دیگران را سیاه نمی‌کند. 📌او از خون دل، درخت چهره را آبیاری کرده، سبز و شاداب نگاه می‌دارد، نه آنکه با سوز ناله‌اش، آتش به گلستان زندگانی دیگران اندازد. «با دل خونین لب خندان بیاور همچو جام نی گرت زخمی رسد آیی چو چنگ اندر خروش» (حافظ) 📌علی علیه السلام که دریاهای اندوه را لاجرعه سرمی‌کشید و دم برنمی‌آورد، در وصف مؤمن فرمود: «مؤمن، شادیش در چهره‌اش نمایان و اندوهش در قلبش پنهان است.» 📌و به قول هوشنگ گلشیری: «کلوخه‌ی غم را باید به آب دهان خیس کرد و به زبان هی چرخاند و چرخاند و بعد فرو داد. گفتن ندارد.» @Deebaj