مجمع الفائدة و البرهان | تأمّلات فقهی
💠 دین در مُحاق: تأثیر قیاس در عرفی شدن دین •بریده‌هایی از مقالۀ محمد حقّانی فضل | مجلۀ هفت آسمان کس
◾️[شاخص‌های عرفی شدن] بعضى از شاخص هاى اصلى و معرّف عرفى شدن در عرصۀ دین در بستر غربی-مسیحی عبارت‌اند از: متوجه شدن از آخرت به سوى «دنيا»، اعتناى به «طبيعت» به زيان ماوراء الطبيعه، تعظيم و تكريم «انسان» با تغافل از خداوند، منصرف شدن از آموزه‌هاى وحى به سوى دستاوردهاى «عقلى»، متمايل شدن از نصّ مقدس به «تفسیر و رأی»، دست شستن از ثبات به نفع تغيير، و بالاخره دست شستن از اطلاق به نفع تكثر و نسبيت. 🔹 ◾️[مؤلفه‌های تسریع کنندۀ عرفی‌زدگی در استدلالات قیاس‌محور] ▪️[۱. ناگزیر بودن اِعمال عقل عرفی (و نه دقیق) در فرآیند قیاس:] ملاكات بسیاری از احکام دور از دسترس عقل دقيق و فلسفى قرار دارند، ناگزير آنچه مى ماند عقل عقلايى و عرفى است؛ عقلى كه بر اساس هزينه و فايده و كشف روابط بين وسيله و هدف قضاوت می‌کند و حکم می‌دهد. روشن است كه اين عقل اگر به ماوراى ظاهرها دسترسى نداشته باشد، معيار قضاوتش منحصر در روابط ظاهرى و دنيوی خواهد بود. ...بنابراين نخستين فصل مشترك بين قياس و عرفى شدن را مى توان قائل شدن به دخالت عقل در شريعت و البته فروكاهش اين عقل از عقل فلسفى به عقل عرفى و عقلایی دانست. در واقع کسی که قیاس را به کار می‌بندد مدعی است که نکته‌ای مخفی در ورای این احکام وجود ندارد که نتوان آن را كشف كرد. ▪️[۲. دنیوی و عُقلایی بودنِ ملاکات احکام یک پیش‌فرض مهم در قیاس است:] مى‌توان يک نقطه اشتراک ديگر را نيز [میان عرفی شدن و قیاس] نتيجه گرفت و آن اينكه قیاس کننده، احکام دینی را عُقلایى و انسانى (به مفهوم بشری) تلقى می‌كند. در واقع اين ادعا كه با درک عقلايى می‌توان ملاكات احكام را هرچند به‌طور اجمال فهميد، نمى‌تواند پيش‌فرضى جز اين داشته باشد كه اين ملاكات امورى اين‌جهانى و عُقلایی‌اند، نه آن‌جهانی و دور از دسترس فهم بشری تا نياز به توضيح و بيان از سوی خداوند باشد. ▪️[۳. نص‌گریزی و تأویل‌گرایی:] نقطه اشتراک دیگرى كه مى توان بين فرايند عرفى شدن دین و عمل به قياس پيدا كرد، گريز از نص و گرایش به تفسير و رأى است. اين نكته در تعاريف قياس و مسالک العلة به وضوح مشاهده می‌شود؛ زیرا چنانكه ديديم بسيارى از طرق كشف علت هیچ ارتباطی با نصوص دینی ندارند، به‌علاوه كه اساس قياس در برخى تعريف‌ها بر سرايت دادن علت كشف شده به حكم ديگرى است كه علت آن را نمى‌دانيم. 🔹 نتیجه ...اين مبانى فكرى [گرایش به استباطات فقهیِ قیاس‌محور] در واقع راه گشودن بر دخالت بی‌حساب عقل عرفى در دين و فاصله گرفتن از نص و گرايش به تأويل و رأى و البته جايگزينی درک انسان به جاى وحى است و از آنجا كه آنچه عقل و عقلا درک می‌کنند محصور به مصالح و مفاسد دنیوى و عُقلايى است، نه مصالح اخروی، راهِ دنیوی شدن فقه بسی گشوده‌تر خواهد شد. ...اگر آنچه به عنوان فتوا از اين مسير [روش‌های استنباط مبتنی بر قیاس] صادر می‌شود، تحت تأثير فرهنگ عمومی باشد - که غالباً نیز چنین است - نتیجۀ حاصل آمده چیزی جز یک نخواهد بود. 🔹 [شاه‌بیت کلام نویسنده جملۀ پایانی مقالۀ اوست:] در نهايت شايد بتوان گفت اين مقاله ترجمانى است از اين حديث امام صادق (ع) كه: «السّنةُ إذا قيست محق الدين؛ سنت اگر قياس شود، دين در محاق قرار مى گيرد» (الكافى: ١/ ٥٧). ✒️📚 @Faede_v_Borhan