مدرسه فقه هنر
💠چکیده گزارش هشتمین کرسی علمی_ترویجی8️⃣ 📌عنوان: «چگونگی تجلیِ معنا در هنرهای نمایشی و ارتباط آن با مسایل فقهی» 🎤ارائه دهنده: دکتر حمید تلخابی (دکترای حکمت هنر و استاد دانشگاه) 🛑ناقدین: 1️⃣حجت الاسلام کتر علی نهاوندی (دکترای فلسفه و مدیر گروه پژوهشی فقه هنر) 2️⃣حجت الاسلام دکتر مهدی داودآبادی (دکترای حکمت هنر، مدرس دانشگاه) 🔰دبیرجلسه: نواب حضرتی (کارشناس فقه هنر) 💠 آقای دکتر تلخابی (ارائه‌دهنده): ما در این مقاله با نگاه نمایشی به مسائل فقهی پرداخته‌ایم، یعنی محوریت بحث ما از هنرهای نمایشی بوده است، برخلاف خیلی از مقالاتی که ارائه‌شده و محوریت فقهی در آن‌ها بیشتر دیده شده است، در این مقاله آن مباحث نمایشی محوریت دارد. 💠خمیره‌ی اصلی هنرهای نمایشی کردار ساختاریافته است. دو عنصر اساسی باعث می‌شود که یک کرداری ساختار پیدا کند که یکی کنش و انتخاب شخصیت است و دومی هم رویداد یا مجموعه رویدادهای معین است. یکی از مشکلاتی که ما در هنرهای نمایشی داریم این است که این رویدادها کامل دیده نمی‌شود، مثلاً در شروع، پایان یا میانه یک نقصانی وجود دارد که باعث می‌شود به همین اندازه خللی در آن روایت ایجاد کند.... 🛑 حجت الاسلام نهاوندی (ناقد اول): 1️⃣بزرگ‌ترین ضعف مقاله‌ی شما عدم روشمندی است. 2️⃣شما به‌هیچ‌وجه از منابع دست اول فقهی استفاده نکردید. ما در این اثر به‌هیچ‌وجه کار فقهی ندیدیم. 3️⃣در مقدمه دائماً گزاره‌های پیش‌فرض را ذکر کردید. 4️⃣زمان و مکانی که به آن استناد می‌کنید اساساً حکم درست نمی‌کند. 5️⃣نوع ظهور که بر عهده‌ی کارشناسان هنرهای نمایشی است، این را به مسائل فقهی و مداخله‌ی فقهی روشن نفرمودید که این بخش چیست و این‌که گاهی اوقات تعزیه را مثال می‌زنید و گاهی اوقات خود واقعیت عاشورا را مثال می‌زنید که گویا واقعیت عاشورا هم در صحنه‌ی خلقت و عالم تکوین خودش یک نمایشی در اختیار ارائه‌ی انتقال معنایی است که تا پایان تاریخ می‌خواهد اتفاق بیفتد و تعزیه که یک اثر نمایشی است گرده‌برداری از آن واقعیت است که آن واقعیت هم خودش یک اثر نمایشی است. این رد و بدل‌هایی که در اینجا اتفاق افتاده به نظر من یک مقداری نیاز به تعیین و ترسیم دارد. 🛑 حجت الاسلام مهدی داوودآبادی (ناقد دوم ): 1️⃣سه مبحث کلیدی یا مفهوم کلیدی را در مبانی نظری‌تان مطرح می‌کنید؛ یکی موقعیت نمایشی، یکی شخصیت نمایشی و یکی هم مضمون نمایش است. این خوب است و درست هم انجام شده است. طبق اولویت‌بندی که مبانی ارسطویی در پوئتیک است، می‌بینیم که شما این کار را کرده‌اید؛ اما خوب بود که به آن مبانی نظری پایبند می‌بودید... 2️⃣در بحث مبانی وودراف، چرا از موقعیت نمایشی که خودتان ادعا کردید به سراغ رویداد معین رفتید و بعد در رویداد معین هم به سراغ زمان و مکان معین رفتید؟ 3️⃣در بخش دوم مقاله، ارتباط تجلی معنا با مسائل فقهی چیست؟ 4️⃣یک اصطلاح منطقة الفراق را به کار بردید که خواستید بگویید اگر ما اقتضائات زمان و مکان را در نظر بگیریم، فقه نباید در اینجا وارد شود، گویا عقل و اقتضائات اجتماعی باید وارد شوند و ما در منطقة الفراق از طریق عقل حکم را به دست بیاوریم. جالب است بدانید که در همین منطقة الفراق که «ما لا نص فیه» هست، فقها فرموده‌اند که؛ «فی کلّ ما لا نص فیه نصٌ»، یعنی همان‌جا هم اگر منطقة الفراق است خود شارع فرموده که منطقة الفراق است و این‌گونه نیست که بگویید شامل حکم شرعی نمی‌شود و ما از طریق عقل حکم را به دست بیاوریم. متن کامل گزارش🔻🔻 🌐https://isoa.ir//?p=889 ➖➖➖➖➖ 💢کانال فقه هنر 🆔Eitta:@Feghehonar 🆔 web: https://isoa.ir/fh